اما ما عاشق رودیم، مگه نه؟
نمیتونیم پشتِ دیوار بمونیم
ما یه عمره تشنه بودیم، مگه نه؟
نباید آیهی حسرت بخونیم
» ایرج جنتی عطائی «
مقدمه:زمانیکه اندیشمندان قادر نباشند از اوضاع و امور جاری تحلیلی مطابق با زمان ارائه دهند نشان از استهلاک جامعه روشنفکری است که آگاهانه برایش تغذیه فکری آماده میشود. از آنجا که انسانهای مستهلک در عصر ما تنها دلبستگی به اوضاع نامعقول دارند. دست به ابتکار نخواهند زد و فقط به دنبال حوادثی هستند که از قبل برایشان ساخته و برنامه ریزی شده است.... و در نهایت - حتی - با برخورد به سخرههای واقعیت موجود، باز چشم از آن میپوشند و به دنبال معجزه هستند. چون هدف مشخص نیست، دشمن اصلی د ر اذهان متلاشی شده، فرای مرزها پشت تپههای خیال مخفی و به انتظار نشسته است!
جامعه زمانی (مانند عصر ما) به استهلاک زودرس دچار میشود که روحیه ترد و انکار از واقعیت موجود در افراد تشکیل دهنده آن زائیده میشود... وآنان صلاح میبینند تا برایشان تصمیم گرفته شود.... و چون شکاکیت از قوه به فعل درآمده سایه پارانویا روشنتر میشود. در چنین حالتی که بسر میبریم بخش عمدهای از روشنفکران معترض آگاهانه و نا آگاهانه اسیر دادههائی (میشوند) هستند که توسط مهندسین و معماران سیاسی حکومت اسلامی طرح و برنامه ریزی میشود و به بازار آشفته سیاست سرازیر میشود. ضروری است در اتخاذ تصمیمات سیاسی محتاطانه عمل شود و دن کیشوت وارخود را به آب و آتش نزنیم و به اقداماتی که انجام میدهیم توجه خاص مبذول داریم. البته اگر به سرنوشت ملت و مملکت در جامعهای آزاد و انسانی علاقمندیم.
آغاز:موضوع مستهلک شدن جامعه (با آن نیروی عظیم جوان) روشنفکری متاثر از ایدئولوژی حکومتی، مباحثی را برانگیخته است که دیر یا زود باید برای آن پاسخ یافت. چگونه میتوان دگرگونیهای این سه دهه و نتایج آن را نادیده گرفت و در انتظار معجزه از امامزادهای بود که خود عاجز است و محتاج شفا.
مسئولین حاکمیت (زندانبانان) با آزادی بیحد و حصر... که برای خود قائلند استقلال رای را از شهروندان (زندانیان) گرفتهاند. دستگاه مدیریت سیاسی - صنعتی به بازتولیدی مشغول است که مایحتاج داخلی را برآورد نمیکند... توتالیتاریسم گرچه قادر نبود به طور کل در جامعه استقرار یابد در نهادها و تشکلهای زیر مجموعه حاکمیت وقت اعمال میشود و برای حفظ منافع و نظرگاههای خود تن به توتالیتاریسم ولایت فقیه دادهاند.
جامعه معاصر که در آن زندگی میکنیم، فریاد آزادی را نمیشنود. تعابیر زیباشناسی را به خاطر نمیآورد. با یک سری قوانین و نظم اجباری روبروست که شناخت نادرست و غیرضروری آن تنها به تکامل جامعه مستهلک یاری رسانده است. ندانم کاری و خشونت ورزی تا مرحله جنایت مضافا بر حماقتهای سیاسی - اجتماعی نگرش فرد را نسبت به جامعه تحت تاثیر منفی قرار داده است. گویا خردمندی امروز انسان، همان ناخردمندی است و دنبالهروی از اوضاع نامعقول است که شبانهروز توسط مداحان و مجذوبشدگان رژیم ولایت فقیه گوش جامعه را میخراشند و در جامعه تبلیغ میشود.
در ایران بعد از انقلاب سال ۵۷ رژیم سیاسیای پایه ریزی شد غیرقابل محاسبه که نه به ارزشهای جهانی توجه دارد ونه میکوشد نگرش خود را از جهان تغییر دهد... به دادههائی دلخوش است که چندین سال است تاریخ مصرف آن تمام شده و نقشی در جهان مادی ندارد... (توجه کنید به شعارهای ابتدای انقلاب مبنی بر اقتصاد بدون نفت... !) تزریق خودآگاهی ناقص از طریق ایدئولوژی که خود ناقص است و پاسخگوی نیازهای جامعه نیست، در شناخت افراد جامعه تاثیر منفی خواهد داشت. وشعور آدمی در پس واژه و توجیههایهای خالی از واقعیت، دچار اختلال میشود... و دریافتهای فرد از محیط خویش محدود به دادههائی میشود که ایدئولوژی بر اثر تبلیغات سو در اذهان عمومی جا داده است... در این مورد خاص بسیار سخن رانده شده و سخن دوباره تنها ردیابی مضمون است.
وظیفه روشنفکران دلسوز از آنجا شکل میگیرد و نقش کلیدی خود را باز مییابد تا این دریافتهای نادرست اجتماعی را تصحیح کنند... نه آنکه بیراهه و کنج اندیشی تازهای بدان اضافه کنند (آنچه که هواداران گوناگون رژیم حاکم در داخل و خارج انجام میدهند...) روشنفکران نباید نسبت به اعجاز تبلیغات تردید کنند... لازم است برای افراد جامعه که مبتلا به دادههای جنون آمیز ایدئولوژی (شیوع اخلاق دوگانه.. تزویر و... !) شدهاند و ناخودآگاه در رنج و عسرت بسر میبرند... مرحمی یابند... کار سادهای نیست... ! چون ابزار مغزشوئی در انحصار رژیم حاکم است؛ اما ناشدنی نیست.... از فضای مجازی میشود بهره گرفت... لازمه این کار داشتن درک صحیح از جامعه... دید انتقادی... ناسازگاری روشنفکران با رژیم سیاسی... توجه خاص به زیباشناسی و هنر... میشود جهان تیره بخت افراد ایدئولوژی زده و هواداران مختلف حکومت اسلامی را که به مرز جنون رسیدهاند را شناسائی کرد.
مفاهیم زیبائی و هنر مفاهیم جادوئی نیستند اما اعجاز میکنند... افرادی که تا مرز جنایت پیش میروند و خود و دیگران را نابود میکنند... دارای خصوصیاتی میشوند که تنها با منع... مجازات و تنبیه داروی مناسبی برای درمان آنان نخواهد بود چه بسی آنان را به اعمال خشونتآمیز بیشتر ترغیب میکند... این افراد (انتخاری...) از طریق تزریق ایدئولوژی و خلسه ناشی از آن... روح زیباشناسانه آنان عقیم میشود و دنیائی در برابر آنان قرار میگیرد که زیبائی و عشق غیرقابل لمس است (تنها در بهشت موعود وجود دارد... !)... اسیر مفاهیمی میشوند مبهم که خود تجربه نکردهاند و در مغز آنان ریخته شده است...
خطر واقعی زمانی است که شور و شعور و ذهن، گرایشی به واقعیت مفاهیم ندارند... و در جامعه اپیدمی شود و کل جامعه را فرا گیرد... به طوری که افراد عادی به رقابت با یکدیگر (جهت خودنمائی، اعمال خشونت آمیز و جنایت...) میپردازند. سربازان عادی عصر نازیسم در آلمان در اردوگاههای مرگ برای کشتن یهودیان با یکدیگر رقابت میکردند و از افسران رده بالای خویش (اس. اس و اس. آ) گوی رقابت را ربوده بودند... اسلام انتحاری و مردان و زنان پشت پرده این تفکر به جامعهای میاندیشند که همه یکسانند و تفاوت نایاب است... غافل از اینکه طبیعت و مغزانسان برای انجماد ساخته نشده... است.
طبیعی است که وظایف روشنفکران در یک چنین حالتی از جامعه که فرد و جامعه همزمان بیمار هستند... بغرنجیر خواهد بود... تنها رجوع به کتب کلاسیک، فرمولی (در موارد بسیار) است غلط. باید برای یافتن راه به دنیای زیباشناسی، روانشناسی، جامعه شناسی مدرن... رجوع کرد ؛ شاید(!) مرحمی یافت. مزیتی که درک زیباشناسانه نسبت به سیاست دارد، لطافت و ظرافت است. تنها زیبائی است که تجربه سخت روزمره را میشکند و (حتی برای لحظهای کوتاه. مانند دیدن فیلمی جذاب...) و چهرهای انسانی و زیبا از واقعیت تلخ زندگی بوجود میآورد... ایدئولوژی از آنجا که با فساد ممزوج است قادر به انجماد اذهان نیز هست. میتواند علائق و سلائق آزاد بشری را به سوی نظرات خشک و تعصب تا مرحله جنایت هدایت کند. و وی را به ابزاری مناسب وحشت و خشونت تبدیل کند...
این واقعیت تاریخی در کشور ما قبل از انقلاب با بوجود آمدن تشکلهای مسلحانه با ایدئولوژیهای گوناگون تجربه تلخی را پشت سر گذاشته است و برای شناسائی آن دوباره باید کوشید و پاسخ مناسب یافت... چنانکه میدانیم در ایران امروز چند دسته از مردم کشور به سبک و سیاق خویش رژیم سیاسی حاکم را پشتیبانی میکنند. دسته نخست (حتی با انتقادات ویژه خود...) منافع اقتصادی و... خود را در حکومت فعلی مییابند... این بخش در کمین خواهند ماند تا شرایط مناسب به وجود آید... آنوقت تغییر موضع خواهند داد و قدرت جدید را حمایت خواهند کرد... بخش زیادی از افراد جامعه صرفنظر از منافع مادی – معنوی مجذوب و بیمار ایدئولوژی اسلام سیاسی هستند وزبان حکومت را “حقیقت” محض مفروضند... وهویت خود و خانواده خویش را درحکومت اسلامی میبینند... این دسته از مردم جامعه را به خاک و خون میکشند و جنگ داخلی راه خواهند انداخت... بخشی هم غربستیزی... آنتی سمیتیسم... پرخاشگری و هوچیگری و نمایشات حکومت را (بدون توجه به واقعیتها...) را نسخه مناسب برای طرفداری خود از ولایت فقیه و انثارش... میدانند... در شرایط مناسب تغییر نظر خواهند داد و به دسته اول میپیوندند... اما این دسته خطر کمتری از مجذوبان حکومت ندارند... و تا زمانیکه حکومت در قدرت است؛ دست (جاسوسی، خبرچینی... جمع آوری اطلاعات... اشاعه اخبار جعلی... فعالیت در تشدد و جلوگیری از اتحاد و اتفاق... بخشی از فعالیت آنان محسوب میشود. خصوصا در خارج از کشور...) از هواداری از حکومت وقت برنخواهند داشت...
در یک چنین حالتی قرار گرفتیم که از یک طرف شکاکیت و سوءنظر تا مرز جنون در میان اپوزیسیون رشد کرده است... اوضاع جامعه سیر نابخردی را انتخاب کرده است... گفتمانها قبل از آغاز به پایان میرسد... و همه میدانیم که محتاج طرحی نو هستیم... و میدانیم در شرایط کنونی نه نسخه و گفتمان انقلابی... و نه اصلاحطلبی گشایشی در جامعه بوجود میآورد... جامعه شدیدا آسیب دیده و مردم تشکیل دهند آن بسیار ضربه پذیر تر از زمان جنگ هستند... روشنفکران دلسوز وظایف خطیری دارند که با ارزیابی واقع بینانه و عاقلانه از جامعه، ناچاربه ارائه طرحهای نوینی هستند...
چنانکه میدانیم و تجربه شده است با شیوع هر بحران و نا امنی در جامعه... سرمایههای انسانی و مادی (مهاجرت...) از بدنه جامعه جدا خواهند شد.... لذا مایحتاج جامعه با کمبود روبرو میشود و ظهور نیروهای افراطی و نیستگرا تسریع میشود. حضور خشونت و وحشیگری نیروهای افراطی و مسلح مدعی حکومت قابل رویت خواهد بود و هیچ تضمینی (کوتاه و یا بلند مدت) برای بازگشت امنیت و آرامش وجود نخواهند داشت (لیبی... سوریه... لبنان و... کشورهای آفریقائی...). برای این منظور طرحها و برنامهها محتاج بازنگری دقیق است که از یک سو جامعه لطمه کمتری ببیند و از سوی دیگر خشونت و وحشی گری و انتقام رنگ ببازد. البته بخشی مهمی از آن به رفتار و کردار مسئولین حکومت وقت مربوط میشود که چه بازی و روشی را انتخاب میکنند...!
حکومت ولایت فقیه فاجعهای است برنامهریزی شده که اصلاح پذیر نیست و فرصتهای تاریخی خود را عامدا از بین برده و مردم و مملکت را به به مرز نابودی کشانده است. لذا چانه زنی صرف وقت است... چون فساد و ایدئولوژی دو روی یک سکهاند. ناچاریم به این واقعیت تلخ توجه داریم که اعتراض و نارضایتی مردم به وضع نامناسب اقتصادی چنان جاذبهای را بوجود نخواهد آورد تا مردم (حتما) به خیابانها بیایند... ایدئولوژی اگر مستقیما سیاستورزی کند (در ایران، روسیه، کره شمالی...) مرموزتر از آنچه که هست؛ میشود. حکومت ایدئولوژی (تضاد میان ایدئولوژی و واقعیت موجود) نمیتواند صد درصد نیت خود را در جامعه پیاده کند! لذا جایگاه و نقش دغل و تزویر و دروغ عیان میشود. برای نمونه در داخل کشور مسائلی را مطرح و اجرا میشود و در خارج از مرز رسم و مسائل دیگری از اهمیت خاص برخوردار است... برای رسیدن به نیت (جامعه توحیدی... بدون طبقه...!) خویش و ترد و حذف بخش نارضیان، بنیه نظامی و سرکوب و جاسوسی و ضد جاسوسی خود را بالا میبرد تا حکومت خود را برپا نگهدارند.
در شرایط امروز امکان ادامه زندگی برای ولایت فقیه وجود دارد و عوامل نگهداری آن فعلا مهیا است.
۱- اقتصاد مبتنی بر هزینههای سرسام آور دفاعی و امنیتی
۲- همکاری گسترده سیاسی – اطلاعاتی با نیروهای داخلی و خارجی
۳- صرف هنگفت در آمد مالی جهت تشکلها و کشورهای حامی (سوریه... لبنان... فلسطین و...)
۴- مذهبی و ساده لوح بودن مردم
۵- مشخص نبودن مرز تعامل و تقابل (در سیاست بینالمللی)
۶- بحرانهای سیاسی – اقتصادی در جهان
۷- پراکندگی اپوزیسیون
۸-....
در خاتمه باید گفته شود که ما نباید تنها آیه حسرت بخونیم. هدف را با برنامهای صحیح دنبال کنیم. مسلما پیروز خواهیم شد.
اواخر ژانویه ۲۰۱۳