بعد از ظهرچهارشنبه در همایش انجمن جامعهشناسی ایران از دوست گرامی دکتر هادی خانیکی شنیدم که دکتر مجید تهرانیان چند روز پیش درگذشته است. از طنزها یا به قول اهل ادب، از آیرونیهای روزگار است که کسی در حوزه ارتباطات کار کند و از افراد شناخته شده و تاثیرگذار باشد اما خبر درگذشتش با تاخیری چند روزه برسد. عجیبتر، سکوت همکاران و دانشجویان اوست.
ظاهرا این کرختی عاطفی، عمومی شده است. حالا چرا باید کسی مثل من به یاد دکتر تهرانیان بنویسد، در حالی که نه او را از نزدیک دیده و نه در کلاسهای درس او حضور داشته است و نه رشته کاریشان یکی است؟ کار اصلی من پژوهش اجتماعی است و اکنون این کمترین کاری است تا دِین خود را به شخصی که یکی از پژوهشهای بسیار مهم اجتماعی ایران را سامان داده است، ادا کنم.
گمان میکنم سال ۱۳۷۴ بود که گزارش پژوهشی را با عنوان «گرایشهای فرهنگی و نگرشهای اجتماعی مردم ایران» در کتابخانه مرکز تحقیقات صدا و سیما پیدا کردم. در میان همه نامهای موثر در این تحقیق، باید از سه نفر یاد ویژه کرد. مرحوم دکتر علی اسدی که مدیریت این تحقیق را بر عهده داشت. دکتر منوچهر محسنی که از همکاران اصلی این تحقیق بود و شادروان دکتر مجید تهرانیان که بنیانگذار مجموعه این نوع تحقیقات بود.
در ابتدای دهه ۵۰ شمسی به همت دکتر مجید تهرانیان بنیان مجموعه پژوهشی گستردهای با عنوان «طرح آیندهنگری» گذاشته میشود. به این اعتبار او از بنیانگذاران مطالعات آیندهنگری در ایران است. هدف «طرح آیندهنگری»، شناخت وضعیت کنونی جامعه ایران و آیندههای محتمل بود. این طرح، شامل مجموعهای از پژوهشهای اجتماعی بود که از آن جمله میتوان به نظرسنجی عمومی و نظرسنجی از نخبگان اشاره کرد. این طرح مبتنی بر دو ایده اصلی بود: یکی اینکه جامعه ایران با گذشته و آینده خود چه نسبتی را برقرار میکند و دیگر آنکه در مسیر این تحولات، رسانه چه نقشی ایفا خواهد کرد.
در مورد ایده اول، مرحوم تهرانیان در مقدمهای که بر کتاب همایش شیراز مینویسد به «زمانآگاهی» انسان اشاره میکند. وجه تمایز انسان با حیوانات، آگاهی او از مرگ خود است. از این رو، هم دلهره مرگ دارد و هم در جست و جوی جاودانگی است. در نگاه شادروان تهرانیان، تضاد میان این دو، سرچشمه آفرینشهای فکری و فرهنگی بسیار شده است. تغییرات عظیم و شتابانی که جامعه ایران را درنوردیده است، نسبت آن را زمان دگرگون کرده است، از یک سو، به کلی از گذشته خود جداشده است و از سوی دیگر، با دلهره به آینده خود مینگرد. تهرانیان میپرسد با آینده مبهم و بیمآور، چگونه باید روبهرو شد؟ جامعه تا چه حد توانایی نهادی و نگرشی لازم را برای روبهرو شدن با آیندههای متفاوت داراست؟ از دید اعضای گروههای مختلف اجتماعی، آینده چه معنایی دارد و تا چد حد آماده پذیرش چنین آیندهای هستند؟ آیا گروههای مختلف گرایش یا توانایی کنار گذاشتن بخشی از میراث گذشته خود را دارند یا در برابر چنین آیندهای مقاومت میکنند و به گذشته پناه میبرند؟
چنین پرسشهاییاست که به تفکر «آیندهنگرانه» براساس روشهای علوم اجتماعی ضرورت میبخشد. گزارش نخست از سلسله پژوهشهای «طرح آیندهنگری» را خود شادروان تهرانیان با عنوان «نقش رسانهها در پشتیبانی توسعه ملی ایران» مینویسد که توسط پژوهشکده علوم ارتباطی و توسعه ایران منتشر شد.
مرحوم دکتر تهرانیان در فصل اول این گزارش با عنوان شناخت مسئله، جامعه ایران را جامعهای معلق میان دو وضعیت توصیف میکند: گسسته از گذشته و انفعال در برابر آینده. برای عبور از این وضعیت از یک سو باید نسبتِ خود را با سنت تعریف کرد و از سوی دیگر، در اینباره تامل کرد که چگونه و با چه شیوههایی میتوان از دستاوردهای علمی و فنی بهره گرفت. او نگران سست شدن پیوند با سنتهای درخشان و بارور فرهنگی و علمی گذشته است. این جدایی در شرایطی است که فرآوردههای علمی و تکنولوژیک غرب و نظامهای آموزشی و ارتباطی همراه آن به شتاب و بدون پیشبینی زیاد اقتباس میشود. حاصل این اقتباس به گسترشِ کمّی شتابان و چشمگیری انجامیده که از نظر کیفی هنوز شکل و مایه و ریشه نگرفته است.
تهرانیان بر این باور بود که تنها راه، پیوند خلاقانه بین سنت و ضرورتهای جامعه جدید است. در مقدمه گزارشی که یاد شد مینویسد «نیاز اساسی پیوند زدن میان سنتهای بارور گذشته فرهنگ کهن و درخشان ایران با ضرورت زندگانی یک جامعه پیشرو صنعتی به خوبی در همه جا احساس میشود. زیرا تنها از راه بستن پیوندهای آفریننده میان سنتها و علم و تکنولوژی جدید است که کشور ما خواهد توانست نقش رهبری فرهنگی گذشته خود را در جهان امروز نیز بازیابد.»
از نظر تهرانیان، مشکل اصلی جامعه ایران وضعیت تعلیقی است که آن را «اکنونزدگی» میخواند: یعنی جامعهای که نه با گذشته خود پیوندی دارد و نه از آینده تصوری واقعبینانه. جامعهای که از گذشته خود بریده و فرصت و فراغت اندیشیدن به آینده را نیز از دست داده است. این وضعیت به جهانی گسیخته منجر شده است که «دوراندیشی» را با «سوداندیشی» یکی میگیرد، «آزمندی» چیرهترین احساس است و «بیگانگی از خویشتن خویش» محسوسترین حاصل این تغییرات است. در چنین دنیایی، رسانهها با «تولید بیامان رویا و خیال که در آن خشونت و شهوت جایگاه برجستهای دارد»، بین ما و واقعیت فاصله انداختهاند. در عین حال، رسانهها فرصتی برای تامل در زمان را فراهم کردهاند، انسان به مدد توسعه رسانهها میآموزد که چگونه گذشته و حال و آینده را در مسیر تاریخ پیوند زند. رسانهها پیوند میان انسانها را چنان وسعت بخشیدهاند که به تعبیر تهرانیان، زمین به سفینه کوچکی در عرصه پهناور فضا مانند شده که در آن گذشته بشر میراث فرهنگی همه سرنشینان آن و آینده آن سرنوشت مشترک همه مسافران است.
شادروان تهرانیان با چنین دریافتی از مسئله جامعه ایران، «طرح آیندهنگری» را بنیان گذاشت و تلاش کرد علوم اجتماعی جدید را برای شناخت علمی این موقعیت به کار گیرد. محصول ایدهها و تلاشهای او و همکارانش انجام مجموعهای از پژوهشهای اجتماعی ارزشمند است که از مهمترین منابع شناخت وضعیت ایران در دهه ۵۰ شمسی به شمار میآیند.
ایده شادروان تهرانیان برای طراحی تحقیقات اجتماعی در چارچوب یک صورتبندی نظری از مسئله جامعه ایران، ایدهای خلاقانه بود. او به خوبی میدانست که تنها پژوهشهای اجتماعی در چارچوب یک مسئلهشناسی نظری، قادر به ایفای نقش موثر است و اجازه نداد «طرح آیندهنگری» به سوی تحقیقات هنجاری و تجویزی که تنها به کار ستایش یا رانتخواری میآیند، منحرف شود. به همین دلیل است که صورتبندی او از مسئله ایران و پژوهشهایش، هنوز هم خواندنی و آموختنی است.
روانش شاد.