دکتر کاظم سامی ارائه دهنده طرح «طب ملی»و «نظام شورایی» در تاریخ معاصر و در ابتدای انقلاب میباشد، اولی را به هیئت دولت موقت -مهندس بازرگان - تقدیم نمود که با مشکل «بودجه» روبروشد، امری که میتوانست درآن مقطع برای جامعه انقلابی که بیشتر از محرومین و مستضعفین بود جاذبه داشته باشد تا بعد «رقیب» از آن استفاده نکند که کرد.
انقلاب از این به بعد «پوپولیستی» و شعاری با گروگانگیری و جنگ و تعدد مراکز قدرت تا تحریکات از همهسو شد، با ادامه آن «رقیب کمکم بر موج سوار شد» (ایران فردا). دولت موقت استعفا داد. موجی که در نهایت همه را به حاشیه راند.
تعدادی گروههای سیاسی با عدم درک شرایط رادیکالتر گردیدند تا تضادها افزونتر گردید و خشونت حاکم شد، قربانی خشونت هم بیشتر خودشان شدند. امری که به سود موجسواران شد تا همه را «حذف» یا به حاشیه رانند. انحصارگری، رقابت بین خودی ها، تا انتخابات دو مرحله ای و... آغاز، تا دولت بین خودی ها «روحانیون» (کتاب عبور از بحران - هاشمی) کوچک و کوچکتر گردید.
از ابتدا بهتدریج همه یاران قدیمی «تکنوکراتها» به حاشیه رفتند منجمله دولت موقت تا رییس جمهور اول و....که اینها غالباً تکنوکراتهایی مسلمان و «صداقتمدار- یزدی» بودند. ولی رقیب کاملاً خلاف انتظار سیاسی عمل میکرد حتی اصلاحات نرم را برنتابید و هر نه روز یک بحران ایجاد نمود تا جایی که رهبر اصلاحات گفت «رئیس جمهور تدارکچی است»، در نتیجه انقلاب به رقابت میان خودیها منجر شد تا جاییکه هاشمی و خاتمی... هم تحمل نشد، حاصل این روند «احمدینژاد» شد و انحطاط انقلاب با دروغ و دغل و قانونگریزی و قانونستیزی تا جاییکه اصول اولیه انقلاب «میزان رأی ملت» نقض و لغو پی در پی شد.
«شورا» پیشنهاد دوم دکتر سامی به آیات طالقانی و رهبر فقید انقلاب به عنوان راه حل بود و مورد «تصویب» هر دو قرار گرفت که به صورت کتابی تئوریزه شده و آماده اجرا بود، ولی در مجلس خبرگان که غالباً علمای سنتی از شهرستانها و روستاها بودند «سروته آن زده شد» و تصویب گردید، راه حلی که در جامعه موزاییکی ایران میتوانست در جامعه پراز تضاد و تناقض در صورت تصویب «کامل» مانع بسیاری بحران های اجتماعی-فرهنگی و سیاسی باشد. بعلاوه که در قرآن مجید ما با دو نوع حکومت روبرو بودیم، با «اولیالامر» و «شورا». در مورد «اولی الامر» از نظر آیات انقلاب مشروطه نایینی – طباطبایی تا شیخ مرتضی انصاری که مرجع منجمله رهبر فقید انقلاب و همه بود بخاطر غیبت «معصوم» مردود بود. ولی دومی مورد توجه نوگرایان دینی بود تا ما نوعی «دموکراسی شورایی» را تجربه کرده که در جامعه موزاییکی ایران تنها راهحل فارغ از بحران های اجتماعی و فرهنگی بود. رعایت این دو «شورا و طب ملی و برنامه معطوف به قسط و گام بگام و...» نه تنها ما را به «دموکراسی بلکه به عدالت» که شعار همیشگی اسلامی ها بوده است میرساند. منتها همیشه در حوزهی نظرمانده بود.
دکتر سامی از «نهضت خداپرستان سوسیالیست» بود و اولین کسی بود که در تاریخ معاصر در اجرا به نوعی برای تحقق «سوسیال دموکراسی» و یا آزادی و عدالت و... بعد از انقلاب تلاش نمود اگرچه ناکام شد، که او انقلاب و اسلام و رهبری و... را با شعارهای اول باور داشت.
در حوزه نظر و تئوری روشنفکرانی در این راه بارها کوشیدند ولی در عمل کسی تا این حد جلو نرفت که او از نخشبیون بود. سالها قبل محمد نخشب با توجه به «سوسیالیسم اخلاقگرا» گفته بود که «سوسیالیسم و دموکراسی دو جلوه از یک حقیقت حکومت مردم برمردم است.
بعد از انقلاب هم اگر ما تابحال به دموکراسی نرسیدهایم بخاطر آن بوده است که هر که در نظام هرمی قدرت به «بالا» رسید قاعده هرم «جامعه» فراموش شد. در شورا نظام «افقی» میشد، در قاعده هرم «حاکم» هنوز هم اکثریت از طبقهی فرودست بوده و هستند و نیازمند توجه بیشتر به درمان و بهداشت و آموزش و اشتغال و...که انقلاب را درمجموع اینها با هزار امید و آرزو کردند – و رقیب در این مقطع بدون توجه به وسایل رفاه و نابرابری در جامعه بهفکر افزایش جمعیت در مقاطعی علیرغم نظر کارشناسی بود.
دراوایل انقلاب که دکتر سامی وزیر بهداری بود بخاطر اظهار نظراتی غیرکارشناسی در مورد افزایش جمعیت یکی دوبار نزد رهبر فقید انقلاب رفت و هشدار داد و بالاخره جواب شنید؛ به شورای انقلاب رجوع کنید. در شورای انقلاب از آیت اله بهشتی جواب شنید «آقای دکتر ما تا یکصد میلیون جمعیت و سرباز امام زمان لازم داریم؟!! (نقل به مضمون - کیهان ۱۸ تیر ۱۳۵۸)که امروز بخشی از مشکلات جامعه ایران بیتوجهی به نظر کارشناسان و ثانیا افزایش بیرویه جمعیت در کشوری که هنوز بخش اعظمشان در قرون وسطی با فقرمادی و فرهنگی - با تفکرات پراز ورد و خرافات زندگی میکنند است.
از این نیروهای محروم احمدینژاد در آخر سوءاستفاده کرد و همه را نه به بحران بلکه به بنبست رساند. نیروهایی که بهترین ابزار برای احمدینژاد بود تا هشت سال کشور را به ورشکستگی و افلاس و تورم با میلیاردها درآمد نفت امروز... برساند. به علاوه در کشور بهظاهر اسلامی «فساد و فساد و فساد» بویژه در کل سیستم که در افواه و حتی رسانههای دولتی میتوان دید.
دیدگاههای دکتر سامی از نظر مهندس سحابی
بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ سامی در نهضت مقاومت ملی خراسان به فعالیت پرداخت و هم چنان به وسعت گرفتن تماسها و ارتباط با گروهها و طرز تفکرهای مختلف او را فردی متحملتر بار آورد که به همه مبارزین احترام میگذاشت و آزادی عقیده و تنوع اندیشهها را جوهر اصلی توحید و مکتب انقلابی میدانست. در این مورد به نوشتهای از او که درباره آزادی و تحمل عقاید دیگران است اشاره میکنیم: «انسانی که به آزادی، آزادی راستین انسان - نه آزادی تجارتی - میاندیشد، انسانی است که در جامعهای زندگی میکند که قبلا در آن، انسان از بند نظام سرمایهداری رها شده و نظام طبقاتی انسان را دو قطبی نکرده است و شرک طبقاتی، شرک نژادی و شرک تباری بر انسان حاکم است.
چنین انسانی تا آنجا به آزادی انسانی حرمت مینهد که مخالف را و حتی دشمن فکری خویش را به خاطر تقدس آزادی، تحمّل میکند و او را از آزادی تجلی اندیشه خویش و انتخاب خویش با زور باز نمیدارد و به نام مقدسترین اصول، مقدسترین اصلی را که آزادی رشد انسان از طریق تنوع اندیشهها، تنوع انتخابها و آزادی خلق و آزادی تفکر و تحقیق و انتخاب است، با روشهای دیکتاتوری پایمال نمیکند.در بحث آزادی اشاره به این نکته لازم است که تا زمانی که دیکتاتوری غالب است، احتمال اینکه عدالتی در جریان باشد، باوری فریبنده و خطرناک است. و هنگامیکه سرمایهداری حاکم است ایمان به دموکراسی و آزادی انسان یک ساده لوحی است و اگر به تکامل نوعی انسان اعتقاد داریم، کمترین خدشه به آزادی فکری آدمی و کمترین بیتابی در برابر تحمل تنوع اندیشهها و ابتکارها یک فاجعه است- درنهایت »
شهید دکتر کاظم سامی قربانی توطئهای ناجوانمردانه و ضدانسانی شد و با مرگ خویش بار دیگر مظلومیت و درست اندیشی خود را به دیگران نشان داد. نوشتن درباره او سخت دشوار و غمانگیز است. (از شادروان مهندس سحابی در مجله کیهان فرهنگی آذر ۶۷ - شماره ۵۷).
***
درباره دکتر کاظم سامی از ویکی پدیا
کاظم سامی کرمانی (زاده ۱۳۱۴ در مشهد - درگذشته ۱۳۶۷ در تهران) اولین وزیر بهداشت ایران پس از پیروزی انقلاب ایران (۱۳۵۷) و رهبر جنبش انقلابی مردم ایران (جاما) از زمان تأسیس در ۱۳۴۲ تا هنگام کشتهشدنش در ۱۳۶۷ بود.
ابتدای زندگی
دکتر کاظم سامی کرمانی در سال ۱۳۱۴ در شهر مشهد به دنیا آمد. پدر وی (غلامرضا) و مادرش (عصمت) نام داشتند که اهل کرمان بودند و جاذبه مذهبی مشهد آنها را به سوی خود کشیدهبود. هجوم نیروهای روس به مشهد -و سختی زندگی در آن روزها که موجب میشد وی در سنین پایین مجبور به کسب در آمد برای گذران زندگی شود- عشق به میهن وآرمان خواهی و مبارزه علیه استبداد رادر او زنده کرد.در دوران دبیرستان با مبارزات ملی شدن صنعت نفت آشناشده و در این راه آغاز به مبارزه نمود.
تحصیلات
او تحصیلات خود را در رشته پزشکی دانشگاه مشهد شروع کرده و بنا به دلایلی تقاضای انتقال به دانشگاه تهران را کرده سر انجام موفق به اخذ مدرک تخصص روانپزشکی میشود.
زندگی خانوادگی
وی در سال ۱۳۴۹ ازدواج کرد و از وی دو فرزند دختر به یادگار ماندهاست.
فعالیتهای سیاسی، اجتماعی
فعالیتهای بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ او را فردی بار آورد که همیشه در جهت گردآوری گروهها، احزاب و سازمانها باشد، همیشه منافع ملی را بر منافع گروهی مقدم میشمرد و در این راه بزرگترین حربه او صداقت او بود.
زمانی که به خاطر طولانی شدن فعالیتهای زیرزمینی، بسیاری از فعالان از میدان خارج شدند و نهضت مقاومت ملی به مرور از میان رفت، او از پا ننشست. هستهای از جوانان و دانشجویان را برای روز مبادا حفظ کرد، به مطالعه وا داشت و به جلسات مختلف کشاند و روح مبارزاتی را همچنان داغ نگه داشت.
سامی همواره بدون تظاهر مسئولیتهای بزرگ را به عهده میگرفت. در این جریان ابتدا مشکلترین و بی سروصداترین کارها را بر عهده گرفت که ارتباط و سازماندهی دانشجویان مقیم خارج از کشور بود.
فعالیتهای مذهبی
سامی در کانون نشر حقایق اسلامی به مدد کوششهای استاد محمدتقی شریعتی راهی تقریباً مشابه کوششهای دینی بازرگان و طالقانی و همفکرانشان را در تهران پی گرفت.
تلاش برای به روز کردن اصول عقاید، پیراستن اسلام از خرافات و معرفی اسلام اصیل و متکی بر آزادی و عدالت و برادری، در جلسات منظم و هفتگی، تعقیب میشد. جلساتی که با پیشنهاد طاهر احمدزاده از زمستان سال ۱۳۲۳ سامانی تازه یافت.
کانون نشر حقایق اسلامی اما در تفاوتی معنادار با انجمن اسلامی دانشجویان آن روز، رویکردی نقادانه به مسائل اقتصادی- اجتماعی کشور داشت. تفسیرهای قرآن و نهج البلاغه استاد محمدتقی شریعتی و نیز طاهر احمدزاده در حقیقت سخنرانیهایی بودند که به ویژه جوانان مسلمان را تشویق به شرکت در مسئولیتهای اجتماعی و مبارزات سیاسی میکردند.
فعالیت سیاسی
از همین منظر بود که کاظم سامی، علی شریعتی، دل آسایی، نظام الدین قهاری، تاج الدینی، سرجمعی، برادران حکیمی، ممکن، خطیب، نیک نژاد، عرب زاده، فضلی نژاد، صفویه، هراتی، سرایدارپور، شاکری نژاد و بسیاری دیگر از دل کلاسها و جلسات کانون به نهضت خداپرستان سوسیالیست و سپس جنبش انقلابی مردم ایران (جاما) پیوستند.
جناح رادیکال حزب مردم ایران در نخستین کنگره این حزب در خرداد ماه ۱۳۴۲ طرح مبارزه قهرآمیز با رژیم و تغییر مشی جبهه ملی را به وسیله دکتر کاظم سامی و دکتر حبیب الله پیمان مطرح میکنند که با مخالفت اکثریت روبه رو میشود و در نخستین کنگره حزب مردم ایران مورد قبول قرار نمیگیرد و لذا کار مخفی این گروه برای پایه گذاری جنبش انقلابی مردم ایران (جاما) آغاز میشود.
جاما در سال ۱۳۴۲ تاسیس و به جذب نیرو و گسترش فعالیتها میپردازد و به زودی اکثر جوانان حزب مردم ایران و بعضی دیگر از فعالان وابسته به جبهه ملی در تهران و چند شهرستان جذب آن شده و با هدف براندازی نظام سلطنتی فعالیت میکنند.
وزارت
با پیروزی انقلاب، سامی به عنوان وزیر بهداری در کابینه مرحوم مهندس بازرگان منصوب شد. دکتر سامی اولین وزیر بهداری بعد از انقلاب بود که ضمن قبول این پست، مسئولیت حدود ۳۰ واحد درمانی دیگر را به عهده گرفت و ضمن ادغام واحدهای مشابه و کاهش بوروکراسی و حذف مخارج زائد، منشاء خدمات ارزندهای گردید.بیست و سوم تیر ماه سال ۱۳۵۸ ( پنج ماه پس از انقلاب )دکتر سامی وزیر بهداری دولت انقلاب( حکومت موقت مهدی بازرگان ) طرح « طب ملی » را در اجتماع مدیران بهداریهای سراسر کشور که در شهر مشهد برگزار شده بود اعلام داشت که به موجب آن هزینه دکتر، دارو و درمان همه ایرانیان از سوی دولت تامین و تاسیس بیمارستان غیر دولتی غیر قانونی می شد.این طرح، مراجعه داوطلبانه مردم به مطب خصوصی پزشکان را در ساعات غیر اداری منع نمی کرد.در مقدمه طرح آمده بود که « تندرستی و درمان رایگان حق مردم است». قبل از استعفای دولت موقت در ۱۴ آبان ۱۳۵۸ چندین بار استعفای خود را به خاطر نارساییها و کمبودها و دخالتهای بی مورد، تقدیم مهندس بازرگان کرده بود، اما نهایتاً چند روز زودتر از ۱۴ آبان استعفا داد ومورد پذیرش دولت بازرگان قرار گرفت.
نامزد ریاست جمهوری
دکتر سامی در انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری نامزد شد ودر مجوع با اخذ ۸۹٬۲۸۰ رای از کل ۱۴٬۰۸۵٬۲۴۳ رای پس از دکتر بنی صدر و دریادار دکتراحمد مدنی و پیشتر از داریوش فروهر، صادق قطب زاده و حسن حبیبی قرار میگیرد.پس از آن به عنوان نماینده مردم تهران وارد مجلس شد. پس از اتمام دوره مجلس اول تا آخر عمر هیچ مسِولیت سیاسی نداشت.
مرگ
ساعت ۱۱:۳۰ چهارشنبه ۲ آذر ماه ۱۳۶۷ شخصی که خود را غلام همتی معرفی میکرد، در واپسین ساعات کار طبابت دکتر کاظم سامی وارد مطب وی شده در فاصله کوتاهی، با شنیدن فریادهای دکتر سامی، همسرش سراسیمه از طبقه بالا (منزل) به طبقه پایین (مطب) مراجعه کرده و آن مرد را دشنه به دست و خون آلود در کنار فرق شکافته و پیکر غرق به خون دکتر مشاهده میکند. سامی دو روز بعد با وجود تلاش تمامی تیم جراحی و پزشکان در ساعت ۲۱:۳۰ روز جمعه ۴ آذر ماه ۱۳۶۷ درگذشت. علیاکبر محتشمی، وزیر کشور وقت جمهوری اسلامی سه هفته پس از قتل کاظم سامی اعلام کرد محمود جلیلیان قاتل وی در حمامی در اهواز خودکشی کردهاست.
در ۹ آذر ۱۳۸۷ مهدی خزعلی در مطلبی در وبسایت خود نوشت که «میرعماد» دادستان وقت، به درخواست و شکایت همسر کاظم سامی، دستور نبش قبر جلیلیان را داده و پزشکی قانونی پس از معاینه جسد وی نظر دادهاست که جلیلیان برخلاف نظر وزارت کشور خودکشی نکرده، بلکه کشته شده و بعد حلقآویز شدهاست. برخی معتقدند محمود احمدی نژاد در قتل سامی شرکت داشتهاست.