iran-emrooz.net | Mon, 06.08.2012, 9:03
تاملی در باب ریشههای انقلاب مشروطیت
محمد شعاعی
چهاردهم مرداد هزار و سیصد و نود ویک
در روز چهاردهم مرداد ۱۲۸۵ برابر چهارم آگوست ۱۹۰۶ در نتیجه جنبش اعتراضی وسیع اقشار مختلف مردم مظفرالدین شاه قاجار مجبور به امضاء فرمان مشروطیت و قبول محدودیت قدرت خود به قانون اساسی و تاسیس مجلس شورای ملی میشود. این اتفاقی خلقالساعه نبود و برای ریشهیابی آن باید در تاریخ ایران و جهان حدود هفتصد سال به عقب برویم.
از مگنا کارتا تا انقلاب کبیر فرانسه
در سال ۱۲۱۵ میلادی یعنی حدود ۵ سال پیش از حمله مغول به ایران که به حکومت خوارزمشاهیان در نیمه شرقی ایران امروز و آسیای میانه و حکومت و خلافت پانصد ساله عباسیان در بغداد و نیمه غربی ایرانی کنونی پایان داد، شاه جان انگلیسی پس از چهل سال حکومت مطلقه و در نتیجه یک جنبش اعتراضی وسیع که از سوی بارونها و ارباب کلیسا هدایت میشد مجبور شد منشور بزرگ آزادیهای انگلستان مشهور به مگنا کارتا را امضاء کند که قدرتش را به شدت محدود و تاسیس انجمنی به نام پارلمان را پیش بینی میکرد. این نخستین بار در تاریخ سیاسی جهان بود که قدرت مطلقه یک شاه به واسطه یک سند مکتوب محدود میشد.
امضاء مگنا کارتا و تحولات بعد از آن یکی از مهمترین وقایع قرون وسطاست که ایده محدود ساختن قدرت مطلقه را وارد اندیشه سیاسی کرد، ایدهای که حدود ششصد و پنجاه سال طول کشید به ایران ما برسد.
در حدود شش قرن فاصله این واقعه تاریخی تا انقلاب کبیر فرانسه، به واسطه تحولات فکری، فلسفی، فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی که در کلیت خود ما آنها را با عناوینی از قبیل رنسانس و اومانیسم، دوره اصلاح دینی ، عصر روشنگری و انقلاب صنتعی میشناسیم اروپائیان ساختارها و نهادهای اجتماعی ، اقتصادی و سیاسیی را برپا ساختند که ما امروز از آن بنام دنیای مدرن و یا مدرنیته یاد میکنیم.
و در ایران البته هیچکس از این تحولات خبری نداشت و اساسا دراین دوره مراوده عمیقی بین ایران و اروپا برقرار نگردید. ارتباطات با اروپاییان و غرب در دوران صفویه با رفت و آمد سیاحان آغاز شده و جنگهای محدود در خلیج فارس با هلندیها و پرتغالیها در قرون ۱۷ و ۱۸ از گستره محلی فراتر نرفته و باب ارتباط گسترده و عمیقی بین اروپائیان و ایرانیان باز نمیشود.
در سال ۱۷۷۶ انقلاب آمریکا به نتیجه رسیده و نخستین جمهوری دنیای مدرن با اعلامیه استقلالی متولد میشود که آغازگر آن این عبارت مشهور است:" ما این حقایق را بدیهی میدانیم که همه انسانها برابر آفریده شدهاند و آفریدگارشان حقوق سلب ناشدنی معینی به آنها اعطا کرده است، که حق زندگی، آزادی و جستجوی خوشبختی از جمله آنهاست." سیزده سال بعد یعنی در سال ۱۷۸۹ این پیامد دنیای مدرن با شدت و عمق بیشتری در انقلاب کبیر فرانسه شنیده میشود و به واسطه امواج وسیع آن در سراسر جهان پخش میشود. انقلاب کبیرفرانسه به روایتی مهمترین رویداد دنیای مدرن است که اندیشه آزادی، برابری و حق حاکمیت مردم را در سراسر جهان انتشار داد. البته همه میداینم که نه حکومتگران ، نه روحانیون و نه مردم صدای انقلاب فرانسه را نشنیدند. و اصولا در آن موقع نمیتوانستند بشنوند.
دوره قاجار و ارتباط با غرب
همزمان با انقلاب فرانسه و آغاز حکمرانی ناپلئون، آغامحمدخان مشغول قلع و قمع مخالفان و یکپارچه سازی مجدد ایران و تحکیم پایههای قدرتش بود و آماده میشد برای تاسیس سلسله قاجار که در سال ۱۷۹۵ صورت گرفت. با قتل آغامحمد خان در سال ۱۷۹۷ سلطنت طولانی فتحعلی شاه آغاز میشود که در خلال آن زمامداران از دنیا بی خبر ایران که اسیر توهمات افسانهای در مورد قدرقدرت بودن خود و مستحضر به پشتیبانی امام زمان بودند بین سالهای 1804 تا ۱۸۲۸ دوبار با روسیه به جنگ پرداخته و نه تنها بخشهای مهمی از کشور را واگذارمی کنند بلکه زیر بار قراردادهای غیر عادلانه ترکمانچای و گلستان میروند که تاثیر روانی منفی آنها بر حکومت گران و مردم ایران تا زمان حاضر ادامه دارد.
این شکستهای مفتضحانه که علیرغم فتوای جهاد روحانیون تراز اول کشور بر ایران تحمیل شدند عباس میرزا ولیعهد و فرمانده کل قوا و بخشی از درباریان و رجال را به اندیشه وا داشتند و پرسشهای زیادی را در مورد علت قدرت نظامی کفار روس و ضعف لشکر اسلام بوجود آوردند. بدین ترتیب جنگ با روسیه علیرغم شکست موجب نوعی بیداری و خود آگاهی در میان ایرانیان گردید و نهایتا دروازه اروپا را به روی ایرانیان گشود.
عباس میرزا و حلقه رجال نزدیک به او ابتدا پنداشتند که اگر بتوانند ادوات جنگی مدرن و آموزش نظامی لازم را از اروپائیان اخذ کنند میتوانند بنیه نظامی خودر را تقویت کرده و شکستها را جبران کنند. بدین منظور عباس میرزا هیئتهایی را به اروپا اعزام میکند. با افزایش ارتباط با اروپا این ارتباط از دایره توجه به تجهیزات نظامی و مسائل مرتبط فراتر رفته و بتدریج تمام ابعاد جوامع اروپایی و نهادهای سیاسی ، قضایی، قانون گذاری ، آموزشی، مطبوعات، و... مورد توجه قرار گرفتند و کم کم این نظر در اذهان متفکرین و رجال شکل گرفت که قدرت نظامی خود معلول پیشرفت جامعه در همه ابعاد خود است و به تنهایی قابل اخذ نیست.
عباس میزرا منادی اصلاح از بالا در دربار قاجار بود و موفق شده بود که اندیشه لزوم اصلاحات را در فکر بخشی از رجال سیاسی تقوبت کند و به همین دلیل بود که علیرغ مرگ نابهنگامش ایده اصلاحات زنده مانده و در دوره محمد شاه قائم مقام فراهانی به صدارت میرسد و در دوره کوتاه زمامداری خود اصلاحاتی را شروع میکند که با قتلش نیمه تمام میماند.
در نیمه قرن نوزدهم با آغاز سلطنت نیم قرنی ناصرالدین شاه و صدارت امیرکبیر با ردیگر حرکت اصلاح از داخل حکومت اوج میگیرد که نمود بارز آن برپایی دارالفنون به عنوان اولین مرکز آموزش عالی غیر مذهبی بود که ارتباط فکری و فرهنگی ایرانیان با غرب و اندیشههای غربی را گسترش و عممق بیشتری دارد. اینکه علیرغم قتل امیر کبیر به دستور ناصرالدین شاه و مادرش دارالفنون به حیاتش ادامه داد نشانه عمق حرکت اصلاحی بود. اما اصلاحات مورد نظر امیرکبیر نوعی نوسازی آمرانه به سبک رضا شاه و بدون توجه به الزامات سیاسی و اجتماعی بود.
در اواسط سلطنت ناصرالدین شاه موج دیگری از اندیشه اصلاح ازبالا و از درون حکومت آغاز میشود که نهایتا با صدارت میرزا حسین خان سپهسالار در سال ۱۸۷۱ به اوج میرسد. سپهسالار شخصیت بسیار فرهیخته و آشنا با اندیشههای مدرن غربی بود و سالها در عثمانی و روسیه به سر برده و به کشورهای اروپایی سفر کرده بود. او از نزدیک جنبش اصلاح طلبی در عثمانی را تعقیب میکرد و به شدت تحت تاثیر آن بود. اما عمر این دوره هم به بیش از سه سال نمیرسد. میرزا حسین خان سپهسالار از صدارت برکنار و حرکات اصلاحی از درون حکومت متوقف میشود. به روایتی این آخرین حرکت اصلاح از بالا در دوران قاجار بود و با عزل سپهسالار اندیشه اصلاحات از درون حکومت شکست میخورد. و نتیجه این شکست البته تقویت اندیشه اصلاح از بیرون حکومت است که نهایتا به انقلاب مشروطه میانجامد.
نتیجه اصلاحات کوتاه مدت امیر کبیر گسترش روز افزون ارتباط فکری، آموزشی و اقتصادی با غرب بود و در همین دوره محافل روشنفکران و تجدد خواهان ایرانی در داخل و خارج از کشور شکل گرفتند و دیدگاهای مختلفی در مورد علل عقب ماندگی ایران و پیشرفت غرب مطرح شده و راه حلهای متعددی پیشنهاد میگردید. مجموعه این جریانات زمینه فکری و ایدئولوژیک مشروطیت را فراهم میساختند. از روشنفکران و فعالین موثر در این دوره میتوان از میرزا ملکم خان، میرزا فتحعلی آخوند زاده (بحث لزوم تغییر الفبا )، زین العابدین مراغهای ( سیاحت نامه ابراهیم بیگ)، میرزا آقاخان کرمانی، مستشارالدوله ، جلال الدین میرزا ، سید جمال الدین اسد آبادی و... نام برد.
بحث محوری این دوره لزوم حکومت قانون و گسترش آموزش و رشد صنایع بود و پس از عزل سپهسالار کم کم بحثها این سمت و سو را یافتند که شاه و حکومت فعلی مانع انجام اصلاحات و پیشرفت ایران هستند.
نکتهای که این دوره را از اوایل قرن نوزدهم متمایز میکند نحوه نگرش به غرب و علل عقب ماندگی ایران است. در دوره اول مسافرین به اروپا از مشاهده جوامعی پیشرفته و بسیار متفاوت دچار حیرت میشدند و در برگشت به ایران با سفرنامههایی که بیشتر حیرت نامه بودند مشاهدات خود را در اختیار دیگران قرار میدادند. دردوره بعد همچنان که گفته شد توجهات عمیق تر گردیدند، مقایسهها ابعاد عمیق تری یافتند و متفکرین در صد کشف علل پیشرفت جوامع اروپایی و فاصله ظاهرا غیرقابل پیمایش آنها با جامعه متوقف در تاریخ ایران برآمدند. نهضت ترجمه آثار تاریخی ، ادبی، فلسفی و علمی که در دوران عباس میرزا آغاز شده بود در این دوره عمیق تر و گسترده تر شد. بعضی از کتابهایی که در این دور ترجمه شدند از این قرارند: کتاب فلک السعاده اعتضاد السلطنه حاوی نظریه جاذبه عمومی نیوتون، جانورنامه ترجمه تقی خان انصار که سخن از آراء داروین میگوید آنهم تنها یازده سال پس از انتشار منشا انواع داروین در انگیس، ترجمه رساله دکارت تحت عنوان حکمت ناصریه یا کتاب دیاکرت ، ترجمه کتابی در مورد پطر کبیر و اصلاحاتش و ترجمه کتاب ظهور و انحطاط امپراطوری روم.
در این دوره روشنفکران ایرانی خارج از کشور سه مرکز عمده داشتند و در این مراکز اقدام به انتشار نشریات متعدد و ترجمه و چاپ و نشر کتاب و انتقال آنها به داخل ایران میکردند و ارتباط منظمی با محافل داخل کشور داشندند. این سه مرکز عبارت بودند از : اسلامبول، قاهر و کلکته. در طول قرن نوزدهم اصلاح طلبان ایران چه در داخل حکومت و چه در خارج از آن به شدت تحت تاثیر جنبش اصلاحی عثمانی بنام تنظیمات و ادبیات مربوط به آن بودند. جنبش اصلاح طلبی عثمانی همواره یک گام از همتای ایرانی خود جلوتر بود بطوری که ترکها موفق میشوند برای نخستین بار در دوران مدحت پاشا قانون اساسی تدوین کنند که در سال ۱۸۷۷ در نشریه اختر به فارسی ترجمه میشود. پس از آغاز جنبش ترکان جوان در ۱۸۸۹ محمد علی تربیت و سید حسن تقی زاده در تبریز محفلی را تشکیل داده و نشریات ترکان جوان را مطالعه و تحلیل میکرند و کتابفروشی تربیت مرکز نشر کتابهای ترکی فارسی و عربی بود.
در آستانه انقلاب و بعد
رشد و توسعه بازرگانی و باز شدن بازار ایران به روی اقتصاد پویای اروپا که در نیتجه انقلاب صنعتی به شدت در حال رشد و نیازمند بازارهای جدید بود روند ورود ایران به با زار جهانی و شرکت در جریان جهانی شدن را تسهیل کرد. فرایند ادغام ایران در بازار جهانی در عین حال منجر به ورود الزامات فکری ، ایدئولوژیک و حزبی مربوطه هم گردید که با جریانات فکری سنتی موجود به تعامل و تقابل پرداخته و در آستانه انقلاب مشروطیت به وضوح خود را درقالبهای لیبرال دموکراسی، سوسیال دمکراسی ، اسلام گرایی و نوعی ایرانگرایی سکولار که نهایتا پایه ایدئولوژیک حکومت رضا شاه را ایجاد کرد صحنه سیاسی ایران را به شکل ویژهای آراستند. انقلاب مشروطیت نتیجه تعامل این نیروها در شرایط اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی مشخصی بود که بواسطه واگرایی قوی این نیروها و روشن نبودن مفهوم منافع ملی و اهداف و برنامهها نیمه تمام ماند.
در مقطع انقلاب مشروطه نیروهای لیبرال دمکرات به واسطه ترکیب خاص عوامل متعددی موفق شدند شکل تقریبا کلاسیکی از این نوع انقلاب را به پیشر برده ، قانون اساسی و مجلس را برپا دارند. اما تحولات بعدی نشان داد که نیروهای دیگر بسی قوی تر از آنچه تصور میشد هستند.
آنچه که در انقلاب مشروطیت جالب توجه است و جای تامل دارد تاثیر روشنفکران و جریانان روشنفکری در شکل دهی به ایدئولوژی نهضت مشروطیت است. در شرایطی که کمتر از ده درصد مردم کمتر از ده میلیونی ایران در شهرها زندگی میکردند و بیش از ۹۵ درصد جمعیت بیسواد بودند این جریانات موفق میشوند هدایت فکری جامعه را برعهده گرفته بخش مهمی از روحانیت را با خود همراه کرده و جنبش را تا مرحله تغییرات ساختاری در یک جامعه کهنسال و فرسوده به پیش برند.
انقلاب مشروطیت آغاز جنبشی بود برای مهار، مشروط و پاسخگو ساختن قدرت مطلقه در جامعهای با نهادهای استبدادی دیرینهای که در فرهنگ و ضمیر ناخودآگاه جمعی و فردی ما ایرانیان رسوب کرده است. در عین حال این انقلاب در صدد یافتن راهی برای پیشرفت ایران و شرکت سرافرازانه در جامعه جهانی بود. اکنون بعد از گذشت بیش از یک قرن از آغاز این جنبش چشم انداز دسترسی به هدفهای مذکور روشن تر از دوران مظفرالدین شاه نیست. لذا انقلاب مشروطیت انقلابی است ناتمام. انقلابی که باید به سرانجام برسد.