iran-emrooz.net | Wed, 17.08.2005, 15:50
سرمایه داری به کجا میرود؟
روزنامه فیگارو- ترجمه ویدا فرهودی
چهارشنبه ٢٦ مرداد ١٣٨٤
پرسش: و در کشورهای غربی چه؟
ژاک آتالی: بنیاد جوامع ما بر تحسین بازارو دموکراسی است. این دو اما، تنها به تمجید از آزادی فردی میپردازند ولی تاثیر ثانوی شان شکستن ساختهای جمعی است ؛ این امر رامی توان روی دوم سکهای تلقی کرد که "آزادی فردی" نام دارد. منظور در این جا ، بی ثباتی واستبداد هر چیز"نو" است که البته تنها به محیط شغلی محدود نمیشود: در جهانی که فقط به آزادی فردی میاندیشد، طول عمر اشیا، مشاغل و عشقها کاهش مییابد. و هنگامی که همه چیز ثبات خود را از دست داد، امکان شکل گیری یک رابطهی اجتماعی پایدار نیز كم میشود. از جمله درشرکتها و ادارات، حقوق بگیران دچار یک "دَوَران شغلی"(١) میشوند. در برابر این بی ثباتی ِ جهان شمول، بیمهها مبدل به مهم ترین صنعت شده وگسترش مییابند. افزون بر این شاهد رشد توسل به راههای فرار با ایجاد سرگرمیهای متنوع و گریز افراد با کشش به سمت مواد مخدر و سایر مواد تعلق زا هستیم. یگانه راه حل اجتماعی شاید بازگشت به مذهب به نظر برسد که ورای سیاست دارای امتیازتاثیر گذاری بر فرد و جامعه است. در جامعهی آمریکایی میبینیم که سه صنعت اصلی که سه نوع راه حل برای جامعهی بازار ارائه میدهند، عبارتند از بیمه، تفریحات و مذهب. من گاهی به این فکر میافتم که راه حل این تحرک بازارکه مارکس به درستی بدان توجه کرده، یا خودکشی نوع بشر اسیر دراثر خودشیفتگی کامل است یا شکل گیری یک "سومالی" در سطح جهانی!
پرسش: چرا شکلگیری یک "سومالی" در سطح جهانی را مطرح میکنید!؟
ژاک آتالی: سومالی با توجه به حکومتی که ١٥ سال است در تبعید به سر میبرد و به سبب وجود باندهای کلاه برداری و دزدی یک نمونه به شمار میآید. رژیم موگادیشو استعاره ای از جهان فردا ارائه میدهد، جهانی از "عدم مشروعیت(٢) و از بین رفتن ارزش هر گونه چهارچوب تشکیلاتی.
پرسش: آلن مَنک آیا شما نیز چون ژاک آتالی فکر میکنید که مارکس در نهایت بر دوران ما پیشی دارد؟
آلن مـَنک: به طور قطع من با ترید بیشتری به این قضیه مینگرم چرا که به نظر من ژاک آتالی چنان در این باور خود پیش رفته که گویی برای مارکس نوعی پیامبری قائل است و در نهایت ِ این رسالت، مبدل به گونه ای تقدس جویی منجر به وحدت و گذر از سرمایه داری میشود. من، در جایی که مارکس برخصوصیت سبقت ناپذیری سرمایه داری تاکید میکند، کاملا با او موافقم. میتوان گفت که آن حکومت جهانی که اوبه ترسیم نحوهی پیدایشش میپردازد، شکل لائیک همان جامعهی قدیسین است. من بعید میدانم که در طول یک قرن آینده به جهانی فوق العاده طاقت فرسا و خشن برسیم. درتقابل با قدرت گیری آمریکای لاتین، پیشرفت چین و افزایش نفوذ هند عواملی نیستند که باعث تعدیل روند جهانی شدن شوند.
ژاک آتالی: در این میان یک ردیف هرج و مرج و ظهور ناگهانی وحشیگریهای جدید را باید به انتظار بنشینیم. "توکویل"(٣) خود به آن اشاره میکرد: بازار و دموکراسی دو عامل یک دست کننده و در عین حال ویرانگر تمدنها هستند: به طوری که اغلب وقتی در یک رستوران، هتل یا آپارتمان شخصی هستیم دیگر به دشواری میتوانیم بفهمیم در کجای کرهی خاک به سر میبریم. نیروی یک دست کننده بازار و دموکراسی واکنشهای شدید هویتی و مذهبی را در پی دارد. "نه"ی فرانسویان به قانون اساسی اروپا و موفقیت جریانهای مخالف جهانی شدن نمودار یورشی تازه علیه جهانی شدن اند که به باور من چهارمین حمله در طول دو قرن اخیر به شمار میآیند. در طی این مبارزهها شاهد اتحادهای موقتی چین و آمریکا برای تضعیف اروپاهستیم، البته پیش از آن که رقابتی تنگاتنگ و خصمانه میان این دو امپراتوری ظاهر شود. من در این جا، به نوبهی خود چنین میاندیشم که ورای بحران پیش روی جهان ، نیروی ادغام آزادی فردی- که ره آورد اجتناب ناپذیر پیشرفتهای فنی است- ما را بیش از پیش به سوی شکل گیری یک حکومت جهانی میرانـَد. از سوی دیگر تقاضا برای رایگان شدن خدمات گوناگون- وسائل ارتباط جمعی یا موسیقی- همراه با توسعهی بیمههای دولتی و خصوصی نشان دهندهی وجود تمایلی برای گذر از بازار هستند. افزون بر این شمار سازمانهای غیر دولتی که اکنون ١٠% تا ١٢% تولید نا خالص جهانی را در اختیار دارند، همچنان در حال افزایش است و به نظر میرسد این روند ادامه دار باشد. این افزایش را میتوان با گسترش سرمایه داری به واسطهی رخنه در شکافهای فئودالیته مقایسه کرد و شباهتهایش را در نظر گرفت.
آلن مـَنک: شما بر پیروزی هم زمان بازار و حاکمیت تاکید میکنید. افزون بر این و از سوی دیگر شما نظری اجمالی بر پیشی گرفتن بازاری که در آن مطالبات خدمات رایگان نخستین نمودهای خود را بروز میدهند، دارید. اما من فکر میکنم که در اشتباهید. طلب خدمات رایگان، بر عکس آن چه میگویید، در اوج سرمایه داری یعنی منتها درجهی بازاری شدن و در نهایت ِ کالا گرایی ظاهر میشود! به مطبوعات رایگان هر گونه صفتی میچسبد جز رایگان چرا که بودنشان فقط منوط به تبلیغات است. بنابراین مجانی بودن آنها به هیچ روی نشانهی طلیعهی شروع دوران پس از سرمایه داری نیست. در مورد اقتصاد سازمانهای غیر دولتی باید توجه داشت که این امر با تحلیل رفتن خصوصی سازی کامل دولت همراه است و با در انحصار قرار گرفتن آن به وسیلهی "دولتهای خصوصی" ای که محکوم به همان مسائلی هستند که گریبانگیر اشکال کلاسیک دولت بوده است. البته در ان جا یک تفاوت وجود دارد: عمل سازمانهای غیر دولتی دموکراتیک نبوده و تابع نوعی دیوان سالاری( بوروکراسی) به سبک شوروی است که خود آن را ایجاد کرده اند.
پرسش: دیوان سالاری ای که روز به روز بر دولتها تحمیل میشود...
آلن مـَنک: موضع تدافعی که طرفداران دموکراسی در برابر نمایندگان سازمانهای غیر دولتی، ناچار به اتخاذ آن شده اند اغلب دردناک است. به روشنی میبینیم که رهبران ما از این که نمیتوانند "نارنجکی" به اردوگاه خویش پرتاب کنند، رنج میبرند. آنان هرگز ، با تاکید بر ویژگی قانونی بودن قدرتی که در دست دارند، قادر به دادن پاسخی دندان شکن به وعده و وعیدهای جذاب سازمانهای غیر دولتی نیستند. "اندیشهی واحد" چنان به طیف ایدئولوژیک مقابل تمایل پیدا کرده که حتا کسانی که صاحب مشروعیت قانونی آرای جهانی هستند نیز نمیتوانند از این قانون مداری برای مقابله با مخالفان و منتقدان استفاده کنند. چهارمین تلاش برای مقابله باجهانی شدن نیز بدون موفقیت خواهد بود: به واسطهی پرهیز از کاربرد سلاح هسته ای، امکان توسل به جنگ هم به مثابه وسیلهی تهدید و فشار وجود ندارد.
ژاک آتالی: هراس من از این است که این چهارمین حمله بر ضد جهانی شدن پیشرفتهای انجام شده در جهت برقراری دموکراسی را خنثی سازد. از آن جا که دموکراسی روز به روز و بیش از پیش، بیشترین مولد بی ثباتی به نظر میرسد، ممکن است در این این دوران آشفته زیر سوال قرار گیرد. در فرانسهی امروز یک تمایل شدید به برقراری نظم به چشم میخورد که برای ابرازش بیش از گذشته، از زبان تلخ سالهای ١٩٣٠ استفاده میشود. میگویند که نخبگان به فرانسه خیانت کرده و این کشور را به سوی ناتوانی سوق داده اند. باید افزود که برخی از مردان سیاسی محترم چپ و راست نیزبه این افتراها دامن میزنند. آنان گاه حرفهایی به زبان میرنند که اگر بدون ذکر نام چاپ شوند ، فکر میکنیم سخنان راست های افراطی است!
آلن مـَنک: درست است! باز خوانی مارکس بدون هیچ تردیدی به این دلیل لازم است که وجود جهانی فاقد آرمانشهر بسیار مخاطره آمیز به نظر میرسد. تا چند وقت پیش، جامعهی آرمانی اروپایی به منزلهی ستونی بود که ما با تکیه بر آن میکوشیدیم عقلانی بودن واقعیت را تضمین کنیم. اگر این افق آرمانی با شکست بزرگ ٢٩ مه(٤) رنگ ببازد، به شدت بیم آن میرود که از منظر روانی و سیاسی سیری قهقرایی داشته باشیم. اروپا در طول نیم قرن اخیر، زیر لوای گفتمانی مملو از امیدهای دموکراتیک و مثبت، نیازمان به آرمان گرایی را برآورده کرد؛ گفتمانی که اگر اکنون با فاصله به آن بنگریم متوجه میشویم که بیانش بس راحت به نظر میرسیده است. اکنون با ورود به بحران و فروپاشی آرمان اروپایی، اصطلاحاتی کریه و مغایر با شأن نخبگی مطرح میشوند که ریشه در " ادبیات ارتجاعی"(٥) دارند و مستلزم یک بررسی "نشانه شناسانه"(٦) هستند.
ژاک آتالی: رویارو با بحران اروپا که مرا نیز به قدر شما نگران میسازد، من هنوز قدری امیدوار هستم چرا که اروپا در سالهای ١٩٨٣-١٩٨٤ نیز دچار بحرانی شد که رهبران وقت فرانسه و آلمان یعنی "میتران"(٧) و "کُهل"(٨) پس از چند ماه مذاکرهی فشرده موفق به حل آن شدند. آنان در این نبرد توانستند پیروزی دیگری نیز بدست آورند: و آن دستیابی به شهامت پذیرش عدم مقبولیت عمومی در برابر رسیدن به برداشتی مثبت برای آینده بود.
آلن مـَنک: من همین جا به شما میپیوندم تا بگویم خوشبختانه هنوز خیلی زود است که مدعی مرگ اندیشهی اروپایی باشیم. در حال حاضر مسئله این است که با توجه به نبود یک قدرت برخوردار از مشروعیت در سه کشور بزرگ اروپا، رفع بحران دشوار خواهد بود. باید به این امید باشیم که با تغییراتی که به زودی در آلمان، ایتالیا و در آیندهی دورتر در فرانسه(در سال ٢٠٠٧- یعنی زمان انتخابات بعدی ریاست جمهوری) به وقوع میپیوندند، در جهت رفع بحران گامهای مثبتی برداشته شوند.
ژاک آتالی: در این زمینه، من بر این باورم که این بحران، موجد طرح جدیدی برای اروپا خواهد شد. در حال حاضر باید بپذیریم که قانون اساسی اروپا مرده و باید به فراموشی سپرده شود. اکنون بهتر است به پروژههایی اقتصادی و اجتماعی در جهت سازندگی اروپا بیندیشیم. به طور قطع، درآینده، زمان کافی برای ایجاد نهادهای تشکیلاتی خواهیم داشت.
-----------------------
١-turnover
٢-no one rule
٣- Charles Alexis Henri Clérel de Tocqueville(١٨٠٥-١٨٥٩)
٤- منظور روز رفراندم در بارهی قانون اساسی اروپا است که در ٢٩ ماه مه ٢٠٠٥ در فرانسه برگزار شد و نتیجهی آن رأی منفی فرانسویان به این قانون اساسی بود.
٥- rhétorique réactionnaire
٦-sémiologique
٧-François Mitterrand
٨-Helmut Kohl