ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 23.02.2005, 20:23
آدام اسميت و آزادی اقتصادی

جان مونتگومری / برگردان: علی‌محمد طباطبايی
چهارشنبه ٥ اسفند ١٣٨٣

آوازه‌ی كتاب معروف آدام اسميت «ثروت ملل» در حالی دويستمين سالگرد خود را از سر می‌گذراند كه بسياری از آثار علمی و ادبی چند قرن گذشته با چنين اقبالی مواجه نبوده است. طی تمامی اين سالها تفسير اسميت از اقتصاد و بازار آزاد غالباً به چالش گرفته شد، اما هرگز جايگزين شايسته‌ای نيافت و همچنان به عنوان محور اصلی نظريه‌های اقتصادی باقی ماند و عجيب آن كه حتا پس از گذشت بيش از دو قرن هنوز هم آشكارا برای مشكلات و تنگناهای اقتصادی روزگار ما سخن مناسبی در بر دارد.
البته بايد بدانيم اين تصور كه معتقد است علم اقتصاد با اسكاتلندی معروف ما آدام اسميت متولد شده پندار نادرستی است. وجود انديشه‌های اقتصادی را می‌توان از سنت توماس گرفته تا ارسطو پی گيری كرد و آدام اسميت البته اولين اقتصاد دان تاريخ هم نبوده است. در زمانه‌ی او در فرانسه گروهی از نظريه پردازان اقتصادی وجود داشتند كه بر بعضی انديشه‌های او پيشی جسته بودند و ما آنها را امروز با نام فيزيوكرات‌ها (٢) می‌شناسيم، هرچند كه خودشان عنوان اقتصاددانان را برای خود برگزيده بودند.
در همان ايام در انگلستان جزوه‌ها، رساله‌ها و كتاب‌های بسياری در باره‌ی پرسش‌های اقتصادی توسط تجار، بانكداران و محققينی از همه نوع نوشته می‌شد و ديدگاه غالب در آنها مكتب سوداگری يا مركانتليسم بود. آنها بر اين عقيده بودند كه علم اقتصاد راهبردی است برای رقابت ميان قدرت‌های اقتصادی جهان. اما با وجوديكه اين عصر آغازين علم اقتصاد با آدام اسميت آغاز نگشت، ليكن با او به اوج خود رسيد.
در علم اقتصاد نوين، سال ١٧٧٦ از اين جهت نقطه‌ی عطفی به شمار می‌آيد كه آدام اسميت كتاب قطور خود را ـ با بيش از يك هزار صفحه ـ و با عنوان اختصاری « ثروت ملل » منتشر نمود. در آن سال اين كتاب به سرعت به اثری پرفروش در علم اقتصاد تبديل گشت و اكنون به عنوان يكی از بزرگترين كتاب‌های جهان مشهور می‌باشد. هنری كه اسميت در اين كتاب به خرج داد اين بود كه وی پس از مطالعه و بررسی دقيق تمامی انديشه‌ها و نوشته‌های پراكنده‌ای كه تا پيش از او در علم اقتصاد نوشته شده بودند به نتيجه گيری كلی از آنها در يك اثر منسجم با عنوان « ثروت ملل » موفق گرديد. اين كتاب برای اولين بار مورد تصديق قرار می‌داد كه علم اقتصاد استحقاق آن را دارد كه به عنوان يك حوزه‌ی جدا و ويژه از دانش بشری به شمار آيد. بنابراين همانگونه كه به درستی مشهور است اقتصاد سياسی آدام اسميت سرآغاز انديشه‌ی اقتصادی مدرن می‌باشد.
از عنوان كامل كتاب او يعنی « تحقيقی در باره‌ی طبيعت و علل ثروت ملل » می‌توان به سهولت تصوری از مقدمه‌ی بحث آن كتاب به دست آورد. مباحث اقتصادی در قرن هژدهم بر منابع ثروت ملل متمركز بودند و محققين از خود می‌پرسيدند كه آيا اين كشاورزی، كار يا تجارت است كه بايد سرچشمه‌ی ثروت ملت‌ها محسوب شود. پاسخی كه در آن زمان توسط فعاليت‌های شدت يافته‌ی تجاری به اين پرسش داده می‌شد « بازرگانی » بود.

ثروت واقعی توليد ملی مايحتاج و وسايل آسايش و راحتی زندگانی است
مركانتليست‌ها بر اين عقيده بودند كه ثروت همان طلا و نقره است و عمدتاً از طريق تجارت خارجی به دست می‌آيد. اما آدام اسميت درك ديگری داشت. به عقيده‌ی وی « ثروت واقعی، توليد ملی مايحتاج و وسايل آسايش و راحتی زندگانی است... ثروت همان توليد ساليانه‌ی حاصل از زمين و كار است ». اين البته همان چيزی است كه امروزه به آن توليد ناخالص ملی می‌گويند. بخش ديگری از نظريه‌ی اسميت در خصوص ثروت ملل «نظريه‌ی كار بر پايه‌ی ارزش» بود. برای اسميت و شاگردانش ـ و برای ماركسيت‌ها همواره تا به امروز ـ كار انسانی منبع نهايی ثروت محسوب می‌شود. آنچه در نظريه‌ی اسميت جديد می‌نمود اين بود كه افزايش عظيم در بازدهی تلاش انسانی توسط آن چيزی حاصل گشته است كه وی آن را « تقسيم كار » ناميد، يعنی تجربه‌ی در حال افزايش تقسيم و خرد شدن كاری كه باعث ساخته شدن يك شیء دست ساخت توسط وظايف جداگانه‌ی كارگران متفاوت می‌گردد. او به اين ترتيب مرحله‌ی آغازين توسعه توليد انبوه را شرح می‌داد و برای توصيف دقيق تر، يك كارخانه‌ی سوزن ته گرد سازی از زمانه‌ی خودش را مثال می‌زند.
او چنين استدلال می‌كند كه: « كارگری كه برای اين پيشه تعليم نديده... و به دستگاه‌هايی كه در كارخانه به كار گرفته می‌شوند آشنايی ندارد... شايد به دشواری و با نهايت سعی و كوشش خود بتواند در يك روز كاری يك عدد سوزن ته گرد را بسازد ليكن هرگز ٢٠ عدد را نمی‌تواند. اما در روشی كه اكنون اين پيشه اداره می‌شود... يك كارگر سيم را بر می‌دارد، ديگری آن را صاف می‌كند، سومی آن را می‌برد و كارگر چهارم نوك آن را تيز می‌كند. كارگر پنجم سر آن را پردازش می‌نمايد. برای ساخته شدن سر سوزن به دو يا سه عمليات جداگانه نياز است، بلند تر كردن آن يك وظيفه‌ی ويژه است و سفيد كردن آن وظيفه‌ای ديگر. حتی قرار دادن آنها در كاغذ برای خودش يك حرفه است و در اين شيوه مسئله‌ی مهم برای ساختن سوزن ته گرد آن است كه تقريباً توليد آن به هشت عمليات مجزا از يكديگر تقسيم شده است كه در بعضی از كارگاه‌ها همگی توسط دست‌های جداگانه انجام می‌شوند، هرچند كه در بعضی ديگر تقريباً يك نفر به تنهايی ممكن است دو يا سه تای آنها را شخصاً انجام دهد ».
دريافت ديگری كه آدام اسميت به آن نائل شد اين بود كه تقسيم كار نه فقط در يك فروشگاه يا كارگاه توليدی، بلكه در كل يك اقتصاد ملی كه از شركت‌ها و كارخانه‌های متفاوت ـ كه در توليد كالاهای گوناگون تخصص يافته اند و در مناطق متفاوتی قرار دارند ـ تشكيل می‌شود نيز به همان خوبی قابل اجرا است. به عقيده‌ی او اين شيوه‌ی جديد توليدی تفاوت‌های محلی در زمين، آب و هوا، موقعيت، منابع طبيعی و ويژگی‌های محلی جمعيت را مورد بهره برداری قرار داده و به غنای محصول نهايی كمك می‌نمود. وی همچنين معتقد بود كه تقسيم كار باعث می‌شود كالاهای معينی با كارايی بيشتر و هزينه‌ی كمتر توليد شوند. وی همچنين به توصيف تقسيم كار بين المللی در توليد وسايل زندگی برای تجارت خارجی در ميان ملت‌های گوناگون و نواحی مختلف جهان پرداخت.
با توجه به نقطه‌ی عزيمتی كه اسميت در ابتدای كتاب « ثروت ملل » انتخاب كرده بود، وی در مرحله‌ی بعدی به توصيف نظام توليد كالايی در يك اقتصاد ملی همت گماشت و آن خطوط كلی را ترسيم نمود كه به عنوان نيروهايی كه به « پيشرفت ثروت » می‌انجامند معروف گشته بودند، يعنی آنچه ما امروزه به آن رشد اقتصادی می‌گوييم. وی برای توليد ثروت مادی يا همان كالاهای مصرفی سه پيش شرط ضروری در نظر گرفت: تقسيم كار، گسترش و توسعه‌ی بازارها برای كالاهای توليدی و افزايش « موجودی » ، كه منظور وی از آن ابزار توليد، ماشين آلات و سرمايه بود.
در طرح اسميت اين تجمع سرمايه بود كه به پيشرفت ثروت از طريق يك اقتصاد كشاورزی به سوی توليد صنعتی و تجارت منتهی می‌گرديد. بازار فزاينده‌ی به دست آمده در خصوص مواد خوراكی و ساير كالاهای ضروری زندگی باعث ادامه‌ی زندگانی و بقاء جمعيتی بزرگتر می‌شد كه آن نيز به نوبه‌ی خود به معنای توسعه‌ی بازارها، نيروی كاری ماهر و وسيع تر و تجمع بيشتر سرمايه بود. در چنين بينشی وی اقتصاد را در حركت مارپيچی به مدارج بالا و بالاتر از توسعه می‌ديد كه در مجموع كل نظم اجتماعی را نيز با خود ارتقا می‌داد. شرح آدام اسميت در اين باره كه چگونه يك اقتصاد بازار فعاليت می‌كند نقطه‌ی آغازين مناسبی برای علم جديد اقتصاد گرديد. البته نظريه‌ی او در باره‌ی بازار‌ها می‌بايست كه در طی قرن نوزدهم طول وتفصيل داده شده و اصلاحاتی روی آن انجام گيرد و در قرن بيستم همچنان به عنوان محور مباحث اقتصادی باقی ماند.

قيمت گذاری بازارها
درك اسميت از اقتصاد يك كشور در واقع يك كل منسجم با پيچيدگی درونی بسيار زياد بود، اما كلی كه همراه بود با روابط متقابل و وابستگی قسمت‌های مختلف آن به يگديگر. آنچه در نظريه‌ی او بسيار جديد بود اين كه به عقيده‌ی وی اين بخش‌ها خاصيت خودانطباقی و خودتنظيمی داشتند. در طرح اسميت بازار يك مكان نبود، بلكه تماميتی بود از مبادلات ـ يعنی تماميتی از خريد و فروش ـ كالاهايی در تمامی مشاغل و صنايع متفاوت موجود در اقتصاد آن كشور. در مركز آن قيمت‌ها قرار می‌گرفتند كه به طور دائم در حال تغيير بودند، آن هم در سازگاری و انطباق با قانون عرضه و تقاضا. نتيجه‌ی حاصل آن بود كه نه تنها عرضه و تقاضا برای كالاها با يكدگر هماهنگ می‌شدند كه حتی در خصوص منابع انسانی و مادی كه جهت توليد آن كالاها لازم بودند نيز انطباق‌های لازم به وقوع می‌پيوست.
همانگونه كه منابع ـ يعنی زمين، كار و سرمايه ـ در نسبت‌های متغير برای توليد هركالايی ضروری بودند قيمت‌های آنها نيز توسط عرضه و تقاضا تغيير می‌كردند و به اين ترتيب آنها به جايگاه‌ها و مشاغلی هدايت می‌شدند كه می‌توانستند در مجموع بالاترين توان توليدی خود را عرضه كنند. البته پولی كه توسط يك شخص خرج می‌شد همان پولی بود كه شخص ديگری دريافت كننده‌ی آن بود. به اين ترتيب در نظام آدام اسميت قيمت‌ها نيز بخشی از درآمد محسوب می‌شدند: اجاره‌ی مالكين، حقوق كارگران و سود سرمايه داران و تجار. اين‌ها سه طبقه‌ی بزرگ در بريتانيای آن زمان را تشكيل می‌دادند و ميان آنها بود كه درآمد كل حاصل از توليد ملی تقسيم می‌گرديد، درآمدی كه با قيمت‌هايی كه برای همه‌ی آن كالاها و خدمات توليدی پرداخت شده بودند معادل بود ـ يعنی برای تمامی « آن مايحتاج و لوازم راحتی و آسايش زندگانی » ، يا برای همان مصرف كنندگانی كه نظام برای آنها در حال كار كردن بود.

نقش پيشه وران
در نظريه‌ی بازار آدام اسميت مردم نه فقط ذی نفع بودند كه خود بخشی از نيروی محركه‌ی نظام به حساب می‌آمدند: صاحبخانه‌ها، كارگران، كشاورزان، ماليكن زمين‌های زراعی، صاحبان كارخانه‌های توليدی، تجار و بازرگان‌ها، جملگی آن انسان‌های عاقل اقتصادی (كه البته در آن زمان همگی آنها از مردها تشكيل می‌شد) بودند، كسانی كه برای تعقيب منافع شخصی خود آزاد بودند تا بهترين سود و بازده را از نقش مشاركت در حيات اقتصادی جامعه و كشوری كه در آن زندگی می‌كردند به دست آورند. برای اسميت پاسخ اصلی برای موفقيت نظام اقتصادی پيشه ور سرمايه دار بود، كسی كه او از آن به عنوان « اهل مسئوليت و خطر » ياد می‌كرد، زيرا به عقيده‌ی او آنها تنها كسانی بودند كه خطر تجارت را به عهده می‌گرفتند. از نظر او همان « اهل مسئوليت » بودند كه حركت‌ها و تركيب‌های تمامی آن شركت كنندگان ديگر در اقتصاد را هماهنگ می‌ساختند تا به اين ترتيب به مطلوب ترين نتيجه در شرايط موجود نائل شوند.
اما در عين حال اسميت به پيشه وران بدگمان نيز بود. در يكی از مشهورترين قطعه‌های كتابش « ثروت ملل » می‌نويسد: « افرادی كه دارای پيشه‌ی مشابهی هستند به ندرت با يكديگر ملاقات كرده و به دور هم جمع می‌شوند، خواه برای جشن و سرور باشد يا سرگرمی، ليكن غالباً گفتگوهای آنها به تبانی بر عليه منافع جمع و بعضی نيرنگ‌ها جهت بالاتر بردن قيمت كالاها ختم می‌شود ». با اين حال او برای آنها اعتباری نيز قائل بود و آنها را تنها افرادی به شمار می‌آورد كه پس انداز می‌كنند، يعنی كسانی كه برای انجام مخاطرات جديد تجاری به انباشت سرمايه می‌پردازند. به عقيده‌ی وی در غير اين صورت هيچگونه رشد اقتصادی وجود نمی‌داشت. او می‌نويسد كه بر خلاف كارگران كه مجبور هستند همه‌ی آنچه را كه به دست می‌آورند برای تهيه‌ی مايحتاج زندگی هزينه كنند، و ثروتمندان عاتل و باطل كه درآمدهای خود را برای رفاه و آسايش خود بر باد می‌دهند، اين پيشه وران هستند كه هزينه‌هايی كه بايد برای مصرف فعلی صرف شود را تا حدی به تعويق انداخته و بخشی از سودهای خود را برای سرمايه گذاری برای مخاطرات تجاری آتی كنار می‌گذارند، آن هم بدون هيچ گونه ضمانتی، زيرا احتمال بسيار زيادی وجود دارد كه اين سرمايه‌ها طی يك اقدام تجاری مخاطره آميز از دست برود.

جابجايی و رقابت
اسميت در ادامه‌ی مطالب قبلی خود، دو شرط مرتبط و ناگزير برای نظام اقتصادی خود را شرح می‌دهد: بايد برای تمامی بخش‌های نظام اقتصادی حركت و جابجايی آزاد مقدور باشد، به طوری كه هر انسانی بتواند از مطلوب ترين فرصت‌ها بهره مند گردد و بايد ميان تمامی اعضای آن نظام يك رقابت آزاد نيز برقرار باشد. در نظام اقتصادی مورد نظر آدام اسميت مكانی برای انحصاری كردن يا امتزاجی از قيد و بند تجارت و محدود ساختن فعاليت‌ها متصور نبود و همچنين جايی برای اعطای انحصاری امكانات دولتی به افراد بخصوص. وی سختگيری‌ها و نظارت بيش از اندازه‌ی دولت‌های زمانه خودش را مورد انتقاد قرار می‌داد و معتقد بود كه چنين اقدام‌هايی باعث جلوگيری از حركت آزاد و روان انسان و سرمايه در سراسر جامعه می‌شود، يعنی آن چه برای موفقيت و رشد اقتصادی ضروری به نظر می‌رسيد.
اسميت به نوعی نظم در جهان اقتصادی پی برده بود، نظمی كه از بالا تحميل نشده بود بلكه خود به طريقی نتيجه‌ی تمامی آن تعداد بيشمار فعاليت‌ها و مبادلات اقتصادی موجود در جامعه بود. معمولاً اينگونه گفته می‌شود كه سرشت اين نظم از نظر اسميت « معمايی » بود كه وی كتاب معروف خود ثروت ملل را وقف حل آن كرده بود. وی به جای آن كه نظارت دولت را به عنوان سرچشمه‌ی آن نظم در نظر گيرد، استعاره‌ی معروف خود « دست نامريی » را پيشنهاد نمود. آن گونه كه وی می‌نويسد، نظام اقتصادی به شكلی است كه گويی دستی نامريی بر تلاش‌های همه نظارت می‌كند ـ جتی با وجود آن كه هر كس در واقع به دنبال تعقيب منافع شخصی خودش است ـ به طريقی كه در نهايت اين منافع كل جامعه است كه ارتقا می‌يابد.
اسميت نيز چون انسان عصر خودش معتقد به دئيسم (deism) (٣) بود، و دست نامريی از نظر او همان مشيت الهی محسوب می‌شد. او اين گونه نمی‌انديشيد كه رفتار اقتصادی هر انسانی همچون يك عروسك خيمه شب بازی در اختيار دست نامريی قرار دارد. برای او دست نامريی بيشتر يك استعاره برای نشان دادن نقش و كاركردهای اقتصاد بازار در متنی از نهادهای سياسی و اقتصادی آزاد بود. در انديشه‌ی او اين مشيت الهی بود كه به انسان‌ها ظرفيت‌ها و كشش‌هايی بخشيده بود كه چنين جامعه‌ای و چنين نظام اقتصادی را مقدور ساخته بودند. شايد بتوان امروزه آنچه را كه اسميت دست نامريی می‌ناميد در چهارچوب واژه‌های عصر سيبرنتيك « حلقه‌های بازخورد » ناميد، برای مثال هنگامی كه قيمت‌های بازار توسط بازخورد منفی تنظيم می‌شوند.
البته وی به خوبی می‌دانست كه كمال مطلوب دست نامريی وی در اقتصاد بازاری كه كاملاً آزاد و صرفاً به شكل رقابتی مشغول فعاليت می‌باشد، هرگز نمی‌تواند يك تصوير كاملاً درست و حقيقی از يك اقتصاد در جهان واقعی باشد. اما او معتقد بود كه آن كمال مطلوب هر چقدر بيشتر و نزديك تر به مدل او متحقق شود، اقتصاد كشور نيز بهتر كار خواهد كرد. و اين كمال مطلوب دست نامريی مفهومی وحدت بخش بود كه او به كار می‌برد تا به اين ترتيب در برهوت پديده‌ی اقتصادی نظمی زيربنايی را به ديگران نشان دهد.

نظم خود تنظيم
امروزه برای همه تصور از اقتصادی كه می‌تواند خودش را تنظيم كند ـ حال چه با اين نظريه موافق باشيم يا مخالف ـ موضوعی آشنا است و بسياری از اصول و مقدمات آن حتی قبل از آن كه آدام اسميت به تدوين آن بپردازد، توسط ديگران توصيف شده بود. اما او چگونه به كل اين بينش رسيد و آن را از كجا آورد؟ در واقع بايد گفت كه اين تصور از نظامی خود تنظيم در فضای عقايد و انديشه‌هايی كه در آن زمان عموماً مورد قبول بودند به خودی خود موجود بود ـ هر چند البته در بافت و زمينه‌ای ديگر.
جامعه‌ی تجاری و در حال شكوفايی انگلستان در روزگار آدام اسميت آغاز به ايجاد انقلاب صنعتی، يعنی همان انفجار عظيم اختراعات و ابداعاتی كرده بود كه مصرانه می‌خواست به نظام قديم توليد دستی خاتمه داده و وارد به عصر جديدی از توليد صنعتی و انبوه شود كه در آن ماشين آلات الكتريكی و موتوری نقش مهمی به عهده داشتند. در آن دوران، انگلستان در حال چيره شدن بر نيروی بخار و آب بود. طولی نكشيد كه كارخانجات عظيم نساجی در شمال انگلستان به كار افتادند، جايی كه روستائيان آواره و بی خانمان و كودكانشان ماشين‌های نساجی را می‌گرداندند. اين‌ها دستگاه‌هايی بودند كه مقادير عظيمی از لباس‌های پنبه را به بازارهای جديد در جهان سرازير می‌ساختند. كاپيتاليسم در « كارخانه‌های شيطانی » خود انبوهی از كالاهای مختلف توليد می‌كرد و ثروت‌هايی كه تا آن زمان ناممكن به نظر می‌رسيد را گرد می‌آورد ـ و البته بخث و اقبال بی مانندی برای تعدادی اندك.
در واقع همين ثروت ملی عظيم بود كه هزبنه‌های امپراتوری بريتانيا، يعنی ناوگان سلطنتی، قشون نظامی و سرپرستی مستعمره‌ها را تامين می‌كرد، ثروتی كه حكومت بر يك سوم از جهان را مقدور گردانيده بود. در اينجا اين پرسش حياتی توسط سرمايه داری سربرآورد كه اين ماشين الات شگفت انگيز چگونه می‌بايست مهار و رسيدگی شوند، زيرا نشانه‌هايی از تبديل شدن آنها به يك نيروی ويرانگر مشاهده می‌شد.
اسميت استاد « فلسفه‌ی اخلاق » در دانشگاه گلاسكو در اسكاتلند بود. علوم اقتصادی يا همان اقتصاد سياسی كه واژه‌ی متعارف آن دوره بود هنوز هم شاخه‌ای از فلسفه‌ی اخلاق محسوب می‌شد ـ كه با علوم اجتماعی روزگار ما برابر است. علاوه بر فلسفه‌ی اخلاق، فلسفه‌ی طبيعی هم وجود داشت كه نام ديگری بود برای علوم طبيعی.

عصر روشنگری
فلاسفه‌ی قرن هژدهم از « عصر روشنگری » بر اين عقيده بودند كه آنها به فهم جهان در پرتو انديشه‌های علمی آغازيده اند، يعنی انديشه‌ای كه يك قرن پيش از آن تاريخ فوران كرده بود. در آن زمان به نظر می‌رسيد كه فيزيك نظری نيوتون همراه با تلقی‌ای كه از جهان مادی به عنوان يك نظام مكانيكی داشت و در همراهی با نظريه‌ی « قوانين طبيعی » حركات اجسام آسمانی قادر است در طبيعت يك هماهنگی همه جايی را نشان دهد. اين جهانی بود كه همراه با تمامی اجزائش به طور قابل اطمينانی در حال انجام وظايف مقتضی خود بود و يا به عبارتی كل نظام هستی به روانی در حال كاركردن بود.
انسان‌های عصر روشنگری از چنين پنداری الهام گرفته بودند و بر اين عقيده پای می‌فشردند كه برای تعيين رفتار آدمی نيز قوانين طبيعی وجود دارد. علوم اجتماعی و فلسفه‌ی اخلاق آن زمان در حال يافتن امكان و احتمال وجود يك جهان انسانی و اجتماعی هماهنگ و مشابه با جهان خارج در جهان درون آدمی بودند، يعنی جهانی ساخته شده از انسان‌های آزاد كه در حال تعقيب ارضاء خواسته‌های خود هستند و برای انجام چنين امری در شيوه‌هايی عمل می‌كنند كه با يك نظام منظم از فرآيندهای طبيعی و اجتماعی سازگار است.
اما در واقع خارج از كتابخانه‌ها و مطالعات محققين آن زمان، همه چيز در حال تغيير، ناآرامی و بی نظمی بود. قيد و بند‌های آهنين قرون وسطايی مدت‌ها بود كه جای خود را به نظام ارزشی ديگری داده، و اصلاحات پروتستانی مرجعيت و اقتدار مطلق خدای كليسا بر افراد را رد كرده بود و انسان‌ها اكنون آغاز به پرسش در باره‌ی سرنوشت خود كرده بودند. هيجان فزاينده‌ای برای آزادی‌های فردی و تغييراتی جهت شركت در فرصت‌های جديد برای به دست آوردن پول به چشم می‌خورد. فلاسفه‌ی علوم اجتماعی قرن هفدهم مجبور به رويارويی با بعضی پرسش‌های نظری بودند: چگونه از دورن بی نظمی و آشوب بالقوه‌ی يك جامعه‌ی مبتنی بر منافع فردی نظم اجتماعی سربرمی آورد؟ و ديگر آن كه در چنين جامعه‌ای نقش و جايگاه دولت چگونه بايد باشد؟
در قرن هژدهم و زمانه‌ی آدام اسميت اين پرسش‌ها بالاخره به اين پاسخ انجاميد: نظريه‌ی دموكراسی مبتنی بر ليبراليسم كه به عقيده‌ی صاحب نظران بر اساس قانون طبيعت همچون قوانين جهان مادی قرار داشت. اين نظريه به فيلسوف معروف جان لاك از قرن گذشته (قرن هفدهم) باز می‌گشت و همچون بسياری موضوعات ديگر آن دوران توسط دوستان نزديك آدام اسميت مانند فيلسوف اسكاتلندی ديويد هيوم ارتقاء بافت.
بر اساس اين نظريه هر فردی بخشی از طبيعت محسوب می‌شد، و از اين رو حقوق « طبيعی » به او اعطا می‌گرديد: برای زندگانی، آزادی و مالكيت. علاوه بر آن در اين ديدگاه به فرد انسانی توانايی‌های خدادای و گرايش‌هايی بخشيده شده بود كه توسط آنها نائل شدن به جامعه‌ای كه در خدمت بهترين علائق و منافع جمع بود ميسر می‌گشت. البته برای محقق ساختن چنين جامعه‌ای به يك نظام سياسی مبتنی بر حكومت قانون و نه حكومت تنی چند افراد قدرت مند نياز بود. قوانين مورد نظر می‌توانستند عدالتی منصفانه و بی طرفانه، آزادی‌های فردی، يك دولت حداقلی، مالكيت خصوصی، حرمت نهادن بر قراردادهای شخصی، آزادی‌های اقتصادی و تجارت آزاد، چه داخلی و چه خارجی را فراهم آورند. در چنين قسمی از جامعه كه توسط آن نوع از قوانين مقدور می‌گشت، انسان‌های آزاد می‌توانستند هم با يكديگر به رقابت بپردازند و هم متقابلاً داخل تعاون و همكاری گردند و حق و حقوق خود را برای تعقيب علائق و تصورات خود به كار اندازند و در عين حال حقوق ديگران را نيز حرمت نهند و به جا آورند.

ليبراليسم كلاسيك
الگوی اوليه‌ی مكتب ليبراليسم كلاسيك برداشتی نيوتونی از جهان مادی به مثابه نظامی مكانيكی بود، نظامی كه تجسمی واقعی از « قوانين طبيعی » بود. اين مكتب با بينشی مشابه هم سنگ بود، يعنی اين تصور كه نظام اجتماعی و انسانی نيز به سهم خود قوانين طبيعی را در خود جای داده است. و می‌توان ادعا نمود كه به نحوی مشابه، هرآنچه آدام اسميت در نظريه‌ی اقتصاد ليبرالی خود بيان كرده بود نيز به طريقی از نظام نيوتونی اقتباس شده است، يعنی وی از مكانيك گرانشی بهره برداری كرده بود تا كاركرد يك اقتصاد بازار خود تنظيم را توضيح دهد. آنچه باعث شد تا اسميت بتواند از چنين مقايسه‌ای استفاده كند، دانش بی مانند فرهنگنامه‌ای اش از تاريخ اقتصادی و مهارت بی چون و چرای او در حيات اقتصادی زمانه‌ی خودش بود. به اين ترتيب برای مدت دو قرن ليبراليسم كلاسيك بينش اصلاحات سياسی و اجتماعی در انگلستان را تغذيه نمود.
در قرن بيستم در انگلستان كه از شرايط زمانه‌ی آدام اسميت فاصله‌ی بسيار گرفته بود و در ساير نقاط اروپا، جايی كه روشنفكران و اصلاح گرايان اجتماعی توسط تبيين سرمايه داری كارل ماركس متقاعد شده بودند، هيجان جادوی آرمانگرايانه‌ی سوسياليسم غلبه كرد. اما بنيان گذاران آمريكا بيشتر از جمله پيروان راستين انديشه‌ی روشنگری بودند و اين همان ايده‌های ليبراليسم كلاسيك بود كه در بيانيه‌ی استقلال و قانون اساسی بيان گرديد و شكل ويژه‌ی خود را به جمهوری آمريكا بخشيد و از آن زمان همواره شالوده‌ی آزادی‌های سياسی و اجتماعی بوده است.
مرگ آدام اسميت در ١٧٩٠ توجه چندانی به خود جلب نكرد، ليكن تاثير كتاب عظيم او « ثروت ملل » همچنان در حال افزايش بود. ٢٠ سال پس از آن واقعه بسياری از خوانندگان آثارش به پيروان و ادامه دهندگان راه او تبديل شدند و او را به عنوان پدر علم اقتصاد كلاسيك انتخاب نمودند. كتاب او ايده‌های مركانتيليستی را كه تا زمان وی دوام آورده بودند در هم شكست و حتی برای مدتی ياد و خاطره‌ی كسانی را كه پيشتر از او در علم اقتصاد صاحب نظر بودند محو نمود.
------------------
1: Adam Smith’s Economics of Freedom by John Montgomery. Libertyhaven.com
٢: گروهی از فلاسفه‌ی قرن ١٨ كه معتقد بودند زمين و بازده آن يگانه سرچشمه‌ی واقعی ثروت است و احترام به مالكيت و فرصت گردآوری مال و آزادی عمل برای رونق كشور لازم. فرهنگ شش جلدی انگليسی فارسی پيشرو آريان پور.
٣: اعتقاد به خداوند از طريق استدلال و نه با اتكا به سنت و وحی و معجزه. همچنين اين اعتقاد: خداوند جهان و قوانين حاكم بر آن را آفريد ولی در كارهای آن دخالت نمی‌كند. فرهنگ شش جلدی انگليسی فارسی پيشرو آريان پور.