iran-emrooz.net | Tue, 01.03.2011, 22:52
جمهوری اسلامی مصداق عینی شر اخلاقی
رحمان لیوانی
سه شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۹
در متون و منابع فلسفی تعریف های متعددی از مفهوم واژه "شر" ارائه شده است و به همین دلیل اجماعی بر سر تعریف دقیق آن وجود ندارد، با این وصف بخش بزرگی از فیلسوفان و متالهان با توجه به مصادیق عینی شر اتفاق نظر دارند که در جهان ما دست کم دو گونه شر یعنی شر اخلاقی و شر طبیعی به وضوع قابل مشاهده و مطالعه است.
فیلسوفان در توضیح شر اخلاقی به افعالی نظیر فی المثل شکنجه، قتل، تجاوز جنسی، دروغگویی، تهمت زنی، دزدی و فساد اقتصادی توجه می دهند که شخص مختارانه و در عین آگاهی نسبت به تعارض این افعال با کرامت و حقوق ذاتی انسانی به انجام آنها مبادرت می ورزد. و در توضیح شر طبیعی به پدیده های مانند زلزله، سیل، قحطی و انواع بیماری های رنج آور و بعضا لاعلاج اشاره می کنند، با این تفاوت که شرور طبیعی بر خلاف شرور اخلاقی کم بیش خارج از اراده انسان ها به وقوع می پیوندد.
در باب مقوله شر نکته فوق العاده مهم اینجاست که به باور فیلسوفان و متالهان شر صرف نظر از اینکه اخلاقی باشد یا طبیعی وقتی دامنه و ابعاد گسترده ای می یابد خواه نا خواه اعتقادات دینی و خصوصا اعتقاد به وجود خداوندی عادل، ناظر، مهربان و قادر را به طور جدی به مخاطره می افکند. این ادعا را بی هیچ گفتگویی باید پذیرفت، چرا که بنا بر شواهد تاریخی کم نبودند افرادی که در پی تجربه شر، چه شر طبیعی و شر اخلاقی اعتقاد به خدا را کنار نهاده اند.
به عنوان مثال پس از زلزله مهیب "لیسبون" که انبوهی از مردم را در کام مرگ فرو برد اعتقاد به خدا در نزد برخی از متفکران به شدت زیر سوال رفت تا جایی که "ولتر" فیلسوف شهیر فرانسوی در کناب "ابله" خود با اشاره به واقعه تلخ و ناگوار "لیسبون" میگوید: "تعجب می کنم از کسانی که این زلزله وحشتناک را دیده اند ولی هنوز دست از اعتقاد خدا برنداشته اند".
مصائب و فجایع جنگ جهانی دوم نیز بسیاری از مردم و حتی برخی از اندیشمندان دینی را به فاصله گرفتن از اعتقادات دینی و انکار خدا واداشت. در کتاب "عقل و اعتقادات دینی" به نقل از یوجین بورویتس (Eugene Borowitz) که یکی از متالهان معاصر است آمده است، "خدایی که اجازه می دهد انسان ها را بسوزانند، خدایی که در حین سوزاندن انسان ها سکوت میکند، و چهره خویش را پنهان میکند شایسته اعتقاد ورزیدن نیست، چه بسا قبلا حق داشتیم برای درک خود از خداوند محدودیتی قائل شویم اما اینک آشویتس ما را وا می دارد، این درک را متنفی بدانیم. پس از وقوع چنان شر عظیمی، اعتقاد به خدای خیرخواه و عادل چندان نامعقول شد که انسان ادعا کرد: "خدا مرده است".
ناگفته نماند که در متون دینی و بویژه در قرآن هم مقوله شر به مثابه عاملی که ایمان دینی را به چالش فرا می خواند مورد تایید قرار گرفته است. قرآن با صراحت اعلام میکند که در وضعیت های دشوار و طاقت فرسای اجتماعی که ستمگران جان مردم و پیامبران را به لب می رساندند علاوه بر مردم عامی خود پیامبران هم دچار یاس و تردید می شدند و حتی گمان می کردند پیام نابودی ستمگران و آزادی و نجات ستمدیگان که به آنها وحی شده، وهم بوده است: "حتی اذا استیس الرسل و ظنواانهم قد کذبواجاءهم نصرنا فنجی من نشاء و لایرد باسنا عن القوم المجرمین" (ستمگری های ادامه داشت) تا آنجا که پیامبران ناامید شدند و پنداشتند که به دروغ وعده داده شده اند، آنگاه بود که نصرت ما به آنها در رسید و هرکس را که خواسته بودیم نجات یافت و عذاب ما از قوم گناهکار بر نمی گردد، (سوره یوسف آیه 110)
در جایی دیگر قرآن تصریح می کند که پاره ای از مومنان و دین داران هنگامی که مورد تهاجم خشونت آمیز نیروهای سرکوبگر قرار گرفتند نسبت به خیرخواهی خداوند دچار تردید شدند و به او گمان های نادرست بردند "اذاجاءوکم من فوقکم و من اسفل منکم و اذا زاغت الابصر و بلغت القلوب الحناجر و تظنون بالله الظنونا" آنگاه که از فراز و نشیب شر به سوی شما هجوم آوردند و چشم ها (از وحشت) خیره شد و جان ها به گلوگاه های رسید و شما در حق خدا گمان های ناروا بردید (سوره احزاب آیه 10)
حال با توجه به آنچه که درباره مقوله شر و یکی از پیامدهای آن که همان دین گریزی و یا دست کم ایجاد تردید در خیرخواهی خدا است گفته شد، ظاهرا تردیدی باقی نمی ماند که نظام جمهوری اسلامی از جمله مصداق های عینی شر اخلاقی در دوران ما است. دلیل این امر آن است که امروزه هر انسان آگاه و فهیم نیک میداند که جمهوری اسلامی به تعبیر زیبا و عمیق زنده یاد آیت الله منتظری نه جمهوری است و نه اسلامی بلکه نظامی است تمام عیار استبدادی، آن هم از بدترین نوع آن یعنی استبداد دینی که برای خاموش کردن صدای مردم معترض به حقوق شهروندی خود بی وقفه شر تولید می کند.
همه شرور اخلاقی که فوقا اشاره شد یعنی شکنجه، قتل، تجاوز جنسی، دروغگویی، تهمت زنی، فساد اقتصادی به همراه دهها شر اخلاقی دیگر چون دست بردن در آرای مردم، وادار کردن افراد به سخن گفتن علیه خود و دیگران بر اثر شکنجه های جسمی و روحی و ... در ابعادی گسترده و به طور روزمره در چهارچوب نظام جمهوری اسلامی تجربه می شود و در واقع جمهوری اسلامی با توسل به همین شرور اخلاقی و افعال ضد دینی و ضد انسانی است که همچنان به حیات نامشروع خود ادامه می دهد.
باری، نظام جمهوری اسلامی با ارتکاب شرور اخلاقی مردم را که سرکوب می کند هیچ، گروه گروه آنها را از دین هم خارج می کند. واکنش طبیعی و منطقی در برابر شرور اخلاقی نظام جمهوری اسلامی که بنام خدا و دین او انجام می شود دین گریزی و نیز دین ستیزی آشکاری است که بخش قابل توجهی از مردم جامعه ما را فرا گرفته است. نزدیک به دو دهه پیش شادروان مهندس بازرگان در مصاحبه ای گفته بود که اگر پیامبر اسلام با گفتار و رفتاری انسانی و اخلاقی مردم را گروه گروه وارد دین می کرد، اکنون سران و مسئولان نظام جمهوری اسلامی از صدر تا ذیل با گفتار و رفتار قرون وسطایی خود گروه گروه مردم را از دین خارج می کنند.
مبالغه نیست اگر بگوییم سخن حامد داماد دکتر سروش که پس از تجربه دردناک شکنجه های وحشیانه اعوان و انصار ولایت خودکامه خامنه ای گفت: "خدا نیست، نیست، نیست"، در حقیقت سخن نسلی است دردمند و ستمدیده که به سبب شرور اخلاقی نظام جمهوری اسلامی که اینک به فاجعه ای عظیم تبدیل شده است با شتاب از خدا فاصله میگیرد و دینداری را نه راهی به سوی آزادی و رستگاری که راهی به سوی فلاکت و تباهی تلقی می کند. با این همه، یک نکته روشن است و آن اینکه شر جمهوری اسلامی دیر یا زود به همت مبارزه و مقاومت مردم و به یاری خدا که بنا بر آموزه های قرآن همواره در کمین ستمگران است و از گفتار و رفتار آنان غافل نیست از بین خواهد رفت و آنگاه خدای عادل و مهربان و مردم دوست دوباره در قلب ها جای خواهد گرفت.
.(JavaScript must be enabled to view this email address)