iran-emrooz.net | Fri, 12.11.2010, 11:00
آزادی مذهبها
برگردان: هما همایون
از گونتر آندرس (Günther Anders)
در جمع دانشجویان مسیحی، یهودی و مسلمان
پس از آن که کلمات «مدارا» و «آزادی مذهبها» بارها و بارها، و همواره رضایتمندانه، به کار گرفته شده بودند، آشکارا چهرهی ناباوری به خود گرفتم.
دانشجوی یهودی پرسید: «مگر شما موافق آزادی مذهب نیستید؟» دو تای دیگر پرسیدند: «و موافق مدارا؟»
مکث
«خوب؟»
پاسخ دادم: «ما به مذهبهایی که به آن معتقدیم- خودِ من به هیچکدام معتقد نیستم- مانند پارههایی آزاد وابسته نشدهیم، بلکه در اثر تصادف، درست میان این مذهب و نه هیچ مذهب دیگری، پا به جهان گذاردهایم . پس بستگی ما یک تکه اجبار است. و از این هم بدتر، چرا که سیستمهای دگماتیک و رسومی که مذهبهای ما مینمایانند، یکسره پرو بال آزادی ما را میچینند: یعنی آنها برای ما تعیین میکنند به چه باید باور داشته باشیم و به چه باور نداشته باشیم، به چه احترام بگذاریم و از چه منزجز باشیم، چه باید بکنیم یا چه نباید بکنیم
- کوتاه: آنها خودشان سیستمهای بندگیاند.
آن سه با نارحتی به هم نگاه کردند ولی پاسخی نیافتند.
ادامه دادم: «حالا اگر آزادی مذهبها تضمین شود، به این معنی خواهد بود، که به ما اجازه داده شود در این سیستمهای غیرآزاد، که به آن با زاده شدن، یعنی غیرآزادانه، وارد شدهایم، باقی بمانیم، و از سوی دیگر سازمانهایی که این مذاهب را نمایندگی میکنند، مثلا کلیساها، در آزادیربایی، که ویژگیشان است، از آزادی برخوردار باشند. و به این همه، نامِ مدارا داده میشود. فکر میکنید این با آزادی ارتباط زیادی دارد؟»
مکث
سرانجام یکی از آنان پاسخ داد: «اما من به مذهب خودم با کمال میل تعلق دارم.»
یخ شکست.
دومی همصدا با او گفت: «من هم همین طور»
«من هم همین طور»
من سر تکان دادم «همین!» و ادامه دادم: «خودِ این که آدم تا به این جا بتواند برسد، اوج بندگی است.»
گونتر آندِرس کیست؟
گونتر اشترن آندرس در سال ۱۹۰۲ در شهربرسلاو بدنیا آمد . پدرو مادرش یهودی- آلمانی بودند. دیدن فجایعی که جنگ اول جهانی به بار آورد و نیز تحمل آزارهایی که همشاگردی های ضد یهودیاش بر او اعمال میکردند، بر روی گونتر جوان تاثیر گذاشتند و از او یک صلحطلب و اخلاقگرا ساختند. در همان اوان جوانی اتحادیه ای برای یک اروپای متحد و بی مرز را با همشاگردیهایش بنا نهاد.
میگوید هنگامی که با همشاگردیاش دو حرف اول اروپای متحد را بر کف دستشان حک کردند و ناچار با دست خون چکان به سراغ یک پرستار رفتند، سومین عضو خود را در پرستار جوان یافتند.
اشترن نزد استادانی چون ارنست کاسیرر، مارتین هایدگرو ادموند هوسرل به آموختن فلسفه پرداخت. پس از آشنایی و ازدواج با هانا آرنت، که او نیز شاگرد مارتین هایدگر بود، مدتی در برلین زندگی کرد. در ۱۹۳۳، پس از به قدرت رسیدن هیتلر، آن دو برای سه سال به پاریس مهاجرت کردند.
نوشتار (آسیب شناسی آزادی) او در یک مجلهی علمی پاریس به چاپ رسید . نوشتاری که ژان پل سارتر آن را در بوجود آمدن اگزیستانسیالیسم موثر دانسته است.
زندگی مشترک گونتر و هانا نتوانست دشواریهای دوران مهاجرت به پاریس را تاب آورد و از هم پاشید.
سال ۱۹۳۶ ترس درگیری جنگ جهانی دیگری گونتر را روانهی نیویورک کرد. اما با بوروکراسی آمریکا، که حتا پیش از دوران مک کارتی او را مشکوک به چپ بودن میدانستند، دچار دردسر شد. او تا چند سال موفق به گرفتن اجازهی اقامت نشد.
اندرس به همراه روبرت یونک یکی از مهمترین پایه گذاران جنبش علیه سلاحهای اتمی بود.
میگوید: «اگر من یک کنسرواتیو هستم تنها به این سبب که امروز دیگر تغییر دادن جهان کافی نیست، چه رسد به تفسیر آن، پیش از هرچیز باید آن را حفظ کرد . من، ما (مخالفن تسلیح اتمی و نیروگاه هستهای کنسرواتیو هستم (هستیم ) کنسرواتیو بمعنی نگهدارنده.»
آندرس از سال ۱۹۵۰ به اروپا بازگشت و تا آخر عمر در وین بسر برد.
در سال ۱۹۶۷ آندرس در «دادگاه راسل»، دادگاه علیه جنایات جنگی، شرکت کرد و در ۱۹۸۲ جمعیت فرهنگی اسرائیل در وین را به اعتراض علیه حملهی اسرائیل به لبنان ترک گفت.
او در ۱۷ دسامبر ۱۹۹۲ در وین درگذشت.