iran-emrooz.net | Thu, 24.01.2008, 5:54
چپ ايرانی و تابوی سوسيالدموکراسی
گفتگو با ناصر کاخساز
پنج شنبه ۴ بهمن ۱۳۸۶
احزاب و سازمانهای سياسی خارج از کشور با وجود تماس مستقيم با سوسيال دموکراسی و مشکلات کمتری که در برخورد عملی و نظری با اين مفهوم داشتهاند، کمتر به تفکر سوسيالدموکراسی و دستآوردهای اين شيوه برنامهريزی و ادارهی امور جامعه، آنگونه که نياز جامعهی ايران است پرداختهاند.
علت اين کم بها دادن چيست؟ چه موانع و مشکلاتی در اين راه عمل کرده است؟ چرا احزاب و سازمانهای سياسی ايران با تعصب و اکراه در اين باره سخن ميگويند؟ در تفکر و ساختار احزاب و سازمانهای سياسی ايران (داخل و خارج از ايران)، چه تحولاتی بايد صورت بپذيرد که توان استفاده علمی - کاربردی در جهت بومیسازی تفکر سوسيالدموکراسی را بيابند؟ در این رابطه گفتگوئی انجام دادهایم با ناصر کاخساز و نظر وی را در این باره جویا شدیم.
شهرام فرزانهفر
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
فرزانهفر – جناب کاخساز با سپاس از اينکه دعوت ما را پذيرفتيد، اگر اجازه بدهيد گفتگويمان را با اين سئوال آغاز کنيم که آيا سوسيالدموکراسی میتواند پاسخگوی مشکلات امروز ايران باشد؟
کاخساز – سوسيالدموکراسی اکسير نجات نيست. نه تنها سوسيالدموکراسی، هيچ مفهوم ديگری هم نمیتواند به خودی خود به مشکلات ما پاسخ دهد. شيوهی به درستی گزيدن يک هدف، چون در قلمرو فرهنگ و خرد است مهمتر از خود آن هدف است که بيشتر در حوزهی ايمان است. پس اعتقاد به سوسيالدموکراسی نه دليل پيشرفت است و نه الزاماً سودمند. سوسيالدموکراسی نيز مثل هر مفهوم ديگری، بدون اين فرهنگ – شيوهی بدرستی گزيدن هدف، به مشکلات میافزايد. تا سوسيالدموکراسی بجای يک هدف اعتقادی به ابزاری انسانی برای رسيدن به تفاهم- تفاهم به عنوان هدف- تبديل نشود، راه به جائی نمیبرد. تبديل هدفی اعتقادی به ابزاری انسانی قبل از هر چيز به تحول اخلاقی و فرهنگی نياز دارد. و در چارچوب توافقها يا مذاکرهی سياسی حل شدنی نيست.
فرزانهفر – سوسيالدموکراسی برای ايران چه مشخصات ويژهای بايد داشته باشد؟ سوسيالدموکراسی ايرانی چگونه چيزی است و به چه مشکلاتی بايد بپردازد؟ چه بديلی برای سوسيالدموکراسی وجود دارد يا بايد بوجود بيايد؟
کاخساز – سوسيالدموکراسی در جريان يک تحول رئاليستی در جنبش کمونيستی جوامع اروپائی به هستی آمده است. و يک جزء بوجود آورنده و مکمل دموکراسی اروپائی است. و ريشه در جنبش کارگری جامعهی دموکراتيک دارد. ويژگیهای ديگر آن که از همين ناشی میشوند از اين قرارند: مفهومی غير مذهبی است و عدالت اجتماعی را غير ايدئولوژيک میکند. يعنی پس از آزادی، عدالت اجتماعی مهمترين پرنسيب اوست. چرا؟ برای اين که آزادی زمينهی رشد آن است. بدون آزادی همچون زمينهای فرهنگی برای مناسبات اجتماعی، کمونيسم، يعنی ميم لام، همچون واکنشی تند رشد میکند. سوسيالدموکراسی گرچه با سازش با سرمايهداری دموکراسی را سامان میدهد، ولی مرزبندی تاريخیاش با آن باقی میماند و از نظر اقتصادی طرفدار کنترل سرمايهداری در جهت تأمين منافع اقشار پائينی است. با اين همه او متحد سياسی ليبراليسم است و با راديکاليسم مذهبی جور نمیآيد. دنباله رو حزبها و گروههای خلقی و خرده بورژوائی نيست و بدليل خردگرائی انتقادی و فوق مفهومیاش موفقترين ترکيب ميان آزادی و عدالت را به هستی میآورد.
فرزانهفر – آيا احزاب و سازمانهای سياسی ايران به تفکر سوسيالدموکراسی و دستآوردهای آن پرداختهاند؟ شايد بهتر باشد بپرسم علت نپرداختن يا کم بها دادن احزاب سياسی ايران به سوسيالدموکراسی چيست؟ چه موانع يا تعصبهايی در اين راه عمل کرده است؟
کاخساز – جريانهای سنتی نمیتوانند بدون تحول فرهنگی، سوسيالدموکراتيک شوند. والا سوسيالدموکراسی را سنتی میکنند. هرکس دنبال مفهومی میرود، آن را مثل خودش میکند. البته اين هنوز بهتر از اين است که دنبالهرو، خودش را با مفهوم منطبق کند و از خود تهی شود- مثل يک حزب الهی يا يک فاشيست.
به دوگونه میتوان مفهوم را، مثلاً در اينجا با سوسيالدموکراسی را، با ويژگیهای شخصيتی خود انطباق داد.
يا میتوان بدنبال فرصت سياسی، قاعدهمند بودن رشد اجتماعی را دور زد و حزبی سوسيالدموکرات را بوجود آورد و آن را سنتی کرد. مانند استالين در زمانی که عضو حزب سوسيالدموکراتيک روسيه بود، يا مانند لنين که سوسيالدموکراسی را با استبداد روسی تطبيق داد و در نهايت هم در ۱۹۱۹ نام حزب را از سوسيالدموکراسی به کمونيسم تغيير داد و گفت اين جامهی چرکين سوسيالدموکراسی را بايد بدور ريخت.
يا ميتوان آن را با نيازهای فرهيختگی انطباق داد مانند آنچه که عناصر آزاديخواهی همچون پالمه، برانت، دورنمات يا حتا کارل پوپر (که بدون اينکه خود گفته باشد يک سوسيالدموکرات بود) کردند. يعنی سوسياليسم را با فرهنگ، يعنی با فرهيختگی و آزادی انديشی خود تطبيق دادند.
اين فرهيختگی در اپوزيسيون ايرانی غايب است. از سوی ديگر اغتشاش مفهومی گسترده است. پايگاههای اجتماعی احزاب با شعارهای سياسیشان همخوانی ندارد. و از همه مهمتر آزاديخواهی در روح آنان پا سفت نکرده است. گذشته از اين وظايف اصلی انقلاب بورژوازی در ايران انجام نشده است. سوسيالدموکراسی پیآمد به انجام رسيدنِ وظايف انقلاب بورژوازی است. يعنی محصول مناسبات دموکراتيک در جامعه است. اگر در جامعهی استبدادی بوجود بيايد يا ناکامی به بار میآورد- همان گونه که در مورد خليل ملکی ديديم - و يا غرق بازیهای سياسی میشود.
سوسيالدموکراسی میتواند در يک فرصت مناسب تشخيص داده شده بوجود بيايد و در فرصت ديگر از بين برود. به اين صورت میتوان مفهوم سوسيالدموکراسی را سوزاند. بديهی است هميشه میتوان برای گسترش افکار سوسيالدموکراتيک در احزاب و سازمانهای موجود مبارزه کرد. يعنی در اين احزاب از نظر درونی –ميکرو- رفورم بوجود آورد. ولی در سطح اجتماعی و ملی –ماکرو- برای سوسيالدموکراسی بايد روشنگری کرد و اين سوای مبارزهی سياسی است. پس سوسيالدموکراسی جزئی از برنامهی روشنگری است. برنامهی روشنگری چيست؟ مدرنيته!
فرزانهفر – در زمان حاضر چگونه است، آيا احزاب و سازمانهای سياسی ايران، به سوسيالدموکراسی با همان شکل و شيوه گذشته میانديشند؟ نگاه آنها منفیتر يا مثبتتر شده است؟ چرا؟
کاخساز – در گذشته سوسيالدموکراسی مسئلهی سازمانها و حزبها نبود. سهل است، سوسيالدموکراسی تابو بود و با آن دشمنی میشد. امروز به آن متوجه شدهاند ولی تحول فرهنگی و اخلاقی برای آن پيدا نکردهاند. به همين دليل با سوسيالدموکراسی نيز نمیتوانند اعتماد مردم را جلب کنند. برای همين است که میگويم سوسيالدموکراسی جزئی از برنامهی عمومی روشنگری در ايران است.
فرزانهفر – در تفکر و ساختار احزاب و سازمانهای سياسی ايران، چه داخل و چه خارج از ايران، چه تحولاتی بايد صورت بپذيرد که توان و امکان پيشبرد و استفاده کاربردی از تفکر سوسيالدموکراسی را بيابند؟
کاخساز – بايد خود را نفی کنند تا دوباره به هستی بيايند. يعنی بايد زير چرخدندههای يک اتيک ديالکتيکی، يعنی اتيکی که نفی میکند و تغيير میدهد و نو میسازد، خرد و خمير شوند تا دوباره ساخته شوند.
با سپاس از وقتی که در اختيار ما گذاشتيد
مطالب پیوسته:
● گفتگو با عیسی سحرخیز، چالشهای جنبش مستقل سندیکایی ایران
● گفتگو با دکتر علی حاجی قاسمی، الگوی سوسيال دموکراتيک اصلاحات
●
گفتگو با دکتر حبيبالله پيمان، اندیشه سوسیال دموکراسی در میان نوگرایان دینی
● گفتگو با رضا علیجانی، رویکرد مثبت نوگرایان دینی به سوسيالدموکراسی
● گفتگو با دکتر علیاصغر حاجسيّد جوادی، تجربهای که در عمل موفق بوده است!