ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Thu, 06.12.2007, 9:51
مثنوی معنوی و دنیای امروز

محمد صدیق
موضوع ِ سخن رانی ِ نشست ِ یادبود مولانا در سپتامبر 2007، آلمان ـ‌هانفر.

هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود
وا رهد از حد جهان بی حد و اندازه شود


در آمد :

بر مفصل خاک و خدا حیران ایستاده ام . بیرون از من دنیا ییست شتابناک و پیچیده ، آکنده از عجایب تکنیک و علم و عقل در قالب جها نی سازی .حکومت بر سراسر کره زمین در اختیار قدرتی ست که آخرین اطلاعات وبهترین فن آوری را برای تولید و فروش هر چه بیشتر کالا در بازار مکاره دنیا داشته باشد . ــ و دیگر چه با ک از فرسا یش طبیعت و خلق جهنم بروی زمین بدست سوداگران سرمایه ، که دنیا بر مدار سود میگردد .ــ

دنیای سرعت و اراده و اضطرا ب .! درون من اما ، به قدمت بیش از دو هزار سا ل میراثی ست از سکون وتامل و تردید : فرهنگ و ادب و ایمانی که سره و ناسره ، داغ ها نها ده و رنگ ها آورده است .

براستی کیستم ؟ ایرانی ؟ مسلمان ؟ یا مذهب و ملیتی جدا ی از دیگران دارم ؟ لا مذهبم ، جهان وطن ؟ شرقی می اندیشم یا غربی ؟؟ راستی را چه کسی به خود حق داده که این همه نشان پیشداوری ها را یر پیشا نیم بچسبا ند ؟ و ... و... و... . ــ زنجیره ای بی پایان از پرسشها و پاسخ های مبهم که گریبان بیشترینه ی شرقیان عالم را از ایرانی و هندی و عرب و ترک و کرد و غیره رها نمی کند ....
و اما اگر شرق دهکده ی دنیا در بحران بی هویتی خویش دست و پا می زند تا در این سیلاب جهانی سازی چنگ در شاخ و شاخه ای بیندازد ، غرب دهکده نیز نسبت به هویت و چیستی ِ کنونی خویش بشدت مشکوک است و بد نبا ل معـنایی دیگر برای زندگی می گردد . چشم به هر سو می گرداند تا آشنایی عشق آلود بیاید و آرامشی بیابد . بررسی واقعیا ت تاریخی نشان می دهد از اواسط قرن بیستم میلادی بخصوص در سالهای پس از جنگ جهانی دوم تا به امروز شماری فرا وان از غربیان درون خویش کششی نسبت به آموزه های عرفانی شرق حس میکنند. بر رسی علل اجتماعی و روانی این کشش را بر عهده جا معه شناسان و روان شناسان می گذارم و تنها به این نکته اشاره می کنم که سخن مولانا هم در این میانه مورد توجه فراوان علاقمندان غربی قرار گرفته است ؛ چندان که امسا ل از جانب بخش فرهنگی سازمان ملل متحد یونسکو ، به یاد مولانا نامگذاری شده و مراسم فراوانی در بزرگداشت این اندیشمند عارف در کشورهای مختلف برگزار کرده اند .

باری .. برای من ِ روشنفکر نوعی ، ــ برخاسته از جا معه ای گذشته گرا ــ نقد سنت می تواند بسیار مهم باشد . چرا که برای پرداختن به آنچه در جهان معاصر بنام مدرنیته یا " نو نگری "* * یاد می شود ، باید پیش از هر ا قدامی شناسنامه ای برای خویش فراهم آورم و به افکار روشن دنیا نشان دهم منِِ ِ ایرانی دارای میراثی از فرهنگ و ادبم که در مهمترین مولفه هایش می تواند همگام با ژرفترین اندیشه های بشری معاصر به پیش رود .

ــ بیهوده نیست که بر سر در جهانی ترین محل تجمع ملل دنیا ، از میان گفتار صدها اندیشمند وشاعر و نویسنده سخن سعدی را نگاشته اند که " بنی آدم اعضای یک پیکرند"

(((((((())))))))

برای بررسی مثنوی و مقایسه آن با تفکر معاصر، ابتدا باید کوششی درپرداخت طرحی از پایه های ا ندیشه دردنیای امروز بکار رود : بیشترین پژوهشگران پیشینه ی اندیشه ی نو را به عصر "نوزایی فرهنگی " یا رنسا نس می رسانند .در آن دوران توجه اندیشمندان غرب ، به فرهنگ و تمدن یونان باستان و کوشش دربازسازی و زنده سا ختن آموزه های آن قدرت هزارساله ی حکومت کلیسا ییان را از پایه لرزاند وسست کرد .
به این ترتیب که منطق ارسطویی ِ معمول در مدارس مذهبی آن سا ما ن بتدریج با آثار باقی ما نده از سایر ا ندیشمندان یونان باستان در آمیخت . این واقعییت را هم نباید از نظر دور داشت که دانشمندان ملل مسلمان نقشی تعیین کننده در آوردن فلسفه یونان به دنیای غرب داشتند .
" باز یافتن باقی آثار ارسطو و بسیاری از فیلسوفان یونا ن ــ به غیر از افلاطون ــ بدلیل حفظ آنها در جهان اسلام میسر شد .در طول سده هایی که مسیحیت در ظلمت فرو رفته بود ، تمدن اسلامی دوران والایی فرهنگی را می گذرا ند . بخش مهمی از فلسفه یونان به سریا نی (1) و از سریانی به عربی برگردانده شده بود و در قرن دوازدهم میلادی روایت های عربی ِ فلسفه یونا نی به زبان لاتین ترجمه شد و در اروپا رواج یافت " ( 2) .

در واقع بقول " ارنست رنان " :
" اسکندرانیان ، سریانیان ، مسلما نان و مسیحیان ِسده های میانه همه حلقه های یک زنجیرند ." (3)
باری ... نخستین جوانه های فرهنگی رنسا نس از همین مدارس ِ آموزش فلسفه ی دین باورانه ی اسکولاستیک سر بر آورد . لوتر Luther ا صلاح طلب مذهبی ِ سده پانزدهم در آلمان ، با ترجمه ی انجیل از لاتین به زبان مادری بزرگترین سرپیچی را از فرمان پاپ اعظم مرتکب شده بود . زیرا می خواست مطالب کتاب مقدس را قابل فهم کند و در دسترس همگان بگذارد و از انحصار روحانیان بدر آورد . کالون Calvin ، پیشوای رفرم مذهبی ِ فرانسه در سده شانزدهم ، پرهیزگاری مومن مسیحی را مغایر با تلاش مادی گرایانه ی وی برای رسیدن به زندگی بهتر نمی دید .چنین دیدگاهی دین را در تار و پود شهرهای نورسته از بند ِ زمینداران دارای چنان آسان نگری و صعه صدری می کرد که اندیشه های الحادی و سکولار می توانستند در کنار ِایمان های متزلزل به همزیستی مسا لمت جویانه ای ادامه دهند ... گروهی از اصلاح طلبان دینی هم خود و پیروان را به عمد یا به سهو چنان در عشق الهی غرق می کردند ، تا از پاسخ گویی به تناقض ریشه ای میان " اراده آزاد بشر " و "تقدیر الهی " ــ موضوع گفتمان انسان گرایان آن دوران ــ شا نه خالی کنند . چندی بعد با پیدایش فیلسوفانی که برای مشاهده دورتر افق بقول نیوتن " بر شانه ی غولان " اندیشه ایستاده بودند ، جهان غرب ــ و در واقع بشریت ــ به " دوران روشنگری " پا نهاد .

امانوئل کانت E.Kant فیلسوف ژرف نگر سده هجدهم میلادی ، با بر رسی توانایی های عقل انسانی درشنا خت جهان ، تجربه گرایی بیکن ِ انگلیسی و خردگرایی دکارت ِ فرانسوی را در هم آمیخت و به درکی نو و علمی از فلسفه رسید . از آن پس موضوع فلسفه از مجادلات انتزاعی در باره " وجود " ، به کنکاش در باره ی وسیله شناخت جهان یعنی " اندیشه " تبدیل شد .(4)

بی گمان ا یده آلیسم کانت تنها صدای فلسفی عصر روشنگری نبود . از همان دوران یونان باستان دوسنخ از تبیین جهان را در اندیشه فیلسوفان آن دیار می شد تشخیص داد . یعنی در برابر منطق خردورزانه ارسطو ، در بخش باختری یونان التقا ط علم و عرفان ــ که تناسبی هم با ایده های افلاطون داشت ــ به چشم می خورد . فیثاغورس Pythagoras ، فیلسوف و ریا ضی دان سده پنجم پیش از میلاد، که گفته اند به مصر و هند و ایران باستان هم سفر کرده و با سابقه دانش دوستی که داشت از دانش عرفانی این سرزمینها بهره اندوخته بود ــ از بزرگترین آن اندیشمندان بشمار می آمد .وی عدد را منشاء جهان می دانست و روح دنیا را شراره ای از اندیشه خدامی دانست و به کرویت زمین هم پی برده بود . ( 5) این درک و دید عرفا نی ـ فلسفی پس از دوران رنسا نس نمایندگان خود را در جهان اندیشه یافت. باروخ اسپینوزا Spinoza یهودی اسپا نیا تبار ِ سده هفدهم میلادی که بدلیل آزاده اندیشی مطرود ِ جامعه ی یهود بود ، نوعی وحدت وجود فلسفی را بنیاد نهاد که در آن تفاوتی ماهوی بین خدا و قوانین پیچیده طبیعت قابل تصور نبود . در نگاه وی ، ذ اتِ جهان شعـوری بسیط است که در تما م اجزاء آن از جماد و نبات و حیوان و غیر آن جاری و ساری ست .( 6)

نداهای دیگری هم در دنیای اندیشه ی دوران روشنگری طنین انداز بودند : جرج بارکلی Berkeley واقعییت جهان ِ خارج از ذهن را منکر بود .، هیوم Hume اصل علییت را زیر سوال می برد . اندیشمند ا نی هم چون ولتر و روسو و منتسکیو در زمینه سیاست و مسایل اجتماعی صلای آزادی بشر از هر گونه استبداد حکومتی و مذهبی می دادند . و اما هگل Hegel بیش از هر فیلسوفی در اندیشه ی متفکران ِ " نو نگر " اثر نهاده است . وی با توجه به نظرات ِ فلاسفه ایده آلیست پیش از خود بخصوص کانت دیالکتیکی نو بنیاد نهاد .

آن خدای فلسفی را که ارسطو با دانش ِ " منطق " خویش کشف کرده بود ، هگل "ایده مطلق " absolute Idea نامید :
" هگل مدعی کشف این مطلب بود که روح جهان world sprit از راه تحول ِ تمدن هایی که جای تمدن ماقبل را می گیرند ، بتدریج خود را در جهان خارج عیان می سازد و می توان و این دگرگونی را در قالب دیالکتیک بیان کرد .... " (7)

ندای دیگری که بلافاصله پس از هگل جهان اندیشه و سیاست ِ سده نوزدهم را در نوردید و با تصرفا تی درمحتوی توسط لنین و ما ئو به انقلابات و تنش های اجتماعی و سیاسی قرن بیستم تبدیل شد ،مارکسیسم بود .
کارل مارکس و انگلس ایده آلیسم ِ فاخر و پیچیده ی هگل را از آسمان ها بزیر کشیده و " مخروط را از سوی قاعده اش بر زمین نهادند " و اعلام داشتند : " انسان محصول کاری ست که از انجام آن ناگزیر است "

از سویی دیگر در قاره تازه کشف شده امریکا ،درکی سود گرایانه از تبیین خردورزانه ی جهان در برابر ایده آلیسم ارائه گردید که تا به امروز هم آثار مثبت و منفی خویش را بر اندیشه ی نونگران حفظ کرده است:
عمل گرایی Pragmatism ، تنها با داوری تجربه و فایده عملی دادن ِ نظرات حقیقت آنها را می پذیرد .
باری .. آن خرد ورزی ِ بیش از اندازه و خوش باورانه ای که بر ا سا س دستاوردها ی علوم تجربی و انقلاب صنعتی ، آینده ای مالامال از هشیاری و خوشبختی و آزادی اراده را تصویر می کرد ، و به فلسفه ی تحصلی یا ا ثبات گرایی Positivism مشهور بود ، با وجود آنکه خدمات فراوانی به آزادی جهان غرب از قید خرافا ت کرده بوددر بخشی از پایه ای ترین وجوه خویش ، چنان به دفاع از منا فع ِحکومت های استعماری پرداخت که به جنگ های دول غربی با یکدیگر و لشکرکشی های آنا ن برای غارت ثروت اقوام غیر اروپایی و ظهور فا شیسم ودو جنگ جهانی منجر گردید . در پی آن کشور های گرد آمده در سازمان ملل متحد مضطرب ازآینده ی انسان و خسته از این همه کشتار خود را مقید به امضائ قراردادی برای رعایت حقوق بشر دیدند .

اندکی پیش از آن درسده نوزدهم ،.جهان گشایی های ناپلئون و شکست وی و جنگ های زمین داران و .. و... عذاب و فقر بزرگی برای طبقات فرودست و میانه اروپا به ارمغان آورده بود .بدبینی به نظام جهان در آثار هنری و فلسفی آن سامان موج می زد .شوپن هاور Shopenhauer در همان نیمه نخست قرن هرگونه امید به رستگاری را برای انسان از دست رفته می دید واعلام می داشت : " زندگی همچون آونگی میان رنج و کسالت در نوسان است " (8) زندگی شر است چون هر چه دانش بشر بیشتر شود ،بهتر میفهمد که اراده اش آزاد نیست و اسیر سرشت خویش و مقدرات اجتماع ست . نیچه Nietzsche ( 1844 ـ 1900) هم با نیست انگاری Nihilism خویش یکباره تمام ارزشهای مذهبی واخلاقی را در هم کوبید . " ابر مرد " او در " چنین گفت زرتشت " خدای زمینی ِ خویش باوری ست که آن چه را اراده کند ، همان " حقیقت " است ( 9) . پس از وی و سورن کیر کگارد Soren Kierkegard (1813ــ 1855) فیلسوفا نی رو نمودند که پژوهش در باره وجود و " هستی " ( Exist) پایه ای ترین نگاهشان به انسان بود . این که ارزش انسان و ماهیت وی چیست و درونش چه می گذ رد و اراده بشری چه تاثیری در آزادی او دارد و .. و.. .اینان آنچه را که فلسفه تحصلی با جزمییت علمی و عینی خویش از نظر دور داشته بود ، یعنی وجود انسان را مورد پژوهش قرار دادند .در این کنکاش ، نگاه فروید و روانکاوان و روان شناسان ِ پس از وی که " خرد انسا نی " را شکل یافته از عوامل تشکیل دهنده ی آن در لایه های سطحی و زیرین ِ شخصیت می دانستند ، در مرکز توجه آنان قرار گرفت . افزون برآن امروزه داده های زیست شناسی ، خرد انسا نی را از برج عاج فرما ندهیش بزیر کشیده است تا ماهیت و چیستی آن را کالبد شکافی کند. از سوی دیگرآنچه هایزنبرگ ( Heisenberg)
( 1901 ــ 1976) در فیزیک معاصر جهان مطرح ساخته ، ــ اصل عدم قطعیت ــ (10) که با در نظر گرفتن ساختارموجی ـ ذره ای ِ ساختمان اتم ، ثابت می کند در جهان خارج از ذهن زمان و مکان را نمیتوان اندازه گرفت ، تلنگری بر پایه های علوم آزمایشگاهی زده که پس لرزه هایش تا به امروز سراسر فلسفه را متزلزل ساخته است .
امروزه بخش بزرگی از فلاسفه پس از " ویتگنشتا ین " ( Wittgenstein) 1889 ــ 1951، اندیشمند ِ یهودی تبار اتریشی ، تحلیل منطقی زبان را بعـنوان نخستین قدم در شناخت واقعـیت می دانند (11) و دست از دعوی ِ داشتن ِ " حقیقت " نزد خویش باز داشته اند . بقول فیلسوف قرن برتراند راسل :
" صفت بارز آدم کم هوش آن است که عقاید را زود و به طور مطلق می پذیرد ، ولی عالم دیر معتقد می شود و گفتارش با قید و حد وشرط توام است ....(12)

(((((((((())))))))))

باری .... برآیند ِ سخن آن که : در دنیای جدید اعتقاد به یک نظام عقلانی یا ایدئو لوزیک یا دینی و امثال آنها برای شناخت حقایق امور و درک روابط بین پدیده ها بسنده نیست . خردورزی ، با تمام دستاوردهای عملی و سود دهیش همانقدر حق بر گردن ِ فرهنگ وتمدن دنیا دارد و می تواند مورد توجه قرار گیرد که سایر ِ نظام های تبیین وتفسیر جهان . اگر غیر از این می بود ، در عمل جنبش پسامدرن با ا ندیشمندانی چون فوکو و هابر ماس و دیگران پدید نمی آمد . ــ حال در این مقا ل فرصت ِ پرداختن به نکات مثبت و منفی این خیزش ِ ادبی و فلسفی نیست ؛ اما آنان که توجه به پسا نونگری را برای جامعه ایران نامناسب دانسته باعث رواج پندار گرایی می دانند ، چشم بر این واقعیت فرو بسته اند که در دهکده ی کوچک جهان همانطور که زائد ترین کالا به مد د ِ تبلیغات ا ینترنتی تا اقصی نقاط جهان در جیب فلان مشتری آلاسکایی زورچپان می شود ، آخرین تحولات فکری در جهان غرب هم جدا از اراده افراد از همین راه به روشنفکران ِ آن سامان می رسد و اثر خود را بر آنان می گذارد .

ادیان متفاوت هم امروزه بر اثر تحولات تاریخی و اجتماعی دگرگون شده اند .برخی همگام با پیشرفت تمدن و برخی غرقه در توهما ت ِ قرونِ وسطایی . عرفان نیز که تاریخی به قدمت ِ پیدایش بشر دارد جدا از این دگر گونی ها نمانده است .کوشش بعضی فیلسوفا ن ِ دورانِ نونگری چون برگسون ( Bergson) 1859ــ1941 در پیوند منطقی میان فلسفه و عرفان از راه توجه به اشراق و کشف و شهود(13) ، و تلاشِ شا خه هایی از " ذ ن ـ بودیسم "(14) و هندوییسم در پاسخ گویی به نیازهای روانیِ ِ مردم ِ کشورهای صنعتی ــ مانند آموزش ِروشهای پیشرفته مراقبه در ایجادآ رامش روانی ــ ، نداهای دیگری هستند که در کنار دانش و و دین و فلسفه انسان دوران ِ جدید را بسوی خویش فرا می خوانند .

و اما در این میانه معیار داوری چیست وازکدام تکیه گاه اندیشه ای باید به ارزشگذاری و نقد پرداخت ؟ اگر فصل مشترک تمام این دیدگاه ها توجه به انسان و بهروزی و آزادی او باشد ، ــ که در مقام ِ نظر همگی بر همین دعویند ، ــ معیار باید " انسا ن دوستی " باشد و بس .در درازنای تاریخ هم توده ها ی مردم بدون ِ موشکافی های عا لمانه در دانش و فلسفه تنها با همین معیار به داوری در باره تاریخ سا زان پرداخته اند .
منِ شرقی اگر بخواهم هویت و شناسنامه ای متناسب با اندیشه های روشن دنیای متمدن از سنت ِ فرهنگیم فراهم آورم ، پیش از هر اقدامی میتوانم با همین معیار با گذشته ام برخورد کنم .
اینک با این مشعل می خواهم به گوشه ای از میراث سنتی ، ــ شعر تعلیمی ِ صوفیه و در راس آن مثنوی معنوی نظری بیفکنم و گوهر انسان دوستی را در آن میانه بیابم و هر آنچه برضد آن است بدون تعا رف با احترام در کنار مزارش به خاک بسپارم ، که چه خوش سروده است مولانا :

این حقیقت دان نه حقـند این همه
نه بکلی گمرهانند این رمه
گفتکو کن ، گفتگو کن کفتگو
جستجو کن ، جستجو کن جستجو .

محمد صدیق ( م ـ زیبا روز )
زمستان 86 ــ آلمان .

* موضوع ِ سخن رانی ِ نشست ِ یادبود مولانا در سپتامبر 2007 ، آلمان ـ هانفر.
** برابر نهادی ست فارسی برای واژه مدرنیته
1) سریا نی ، منسوب به سوریه .نام قومی سامی نژاد که با قوم آرامی خویشاوند بودند و در شمال عراق و سوریه می زیستند .
2) تاریخ فلسفه غرب ، ر. ج . هالینگ دیل ترجمه عبدالحسین آذرنگ نشر ققنوس ص 151
3) به نقل از : تاریخ فلسفه در جهان اسلامی حناالفا خوری ــ خلیل الجر ترجمه آیتی ج. دوم ص. 323
4) ر . ک . تاریخ فلسفه ویل دورانت ترجمه عباس زریاب
5) به احتمال زیاد مولانا هم در مطالعات وسیع خویش با این اعتقاد فیثاغورس آشنا بوده که در چند جای
مثنوی به آن اشاره کرده است ، مثلا از دفتر اول ، بیت2494:
چون حکیمک اعتقادی کرده است / که آسمان بیضه ، زمین چون زرده است،
گفت سایل " چون بماند این خاکدان / در میانِ این محیطِ آسمان ؟؟
همچو قندیلی معــلق در هــوا / نه به اسفل می رود ، نه بر علا ؟؟
آن حکیمک گفت : کز جذبِ سما / از جهات ِ شش بماند اندر هوا
6) ر. ک. تاریخ فلسفه ویل دورانت .ص.160ــ172 در باره ماده و روح
7) تاریخ فلسفه غرب ص204
8) ر.ک. تاریخ فلسفه ص.290ــ295 جهان همچون شر
9) آراء موافق ومخالف با نگاه نیچه به جهان فراوان است . یکی ازواقعی ترین تفسیرات نظر وی را
فروغی در ج.سوم سیر حکمت در اروپا دارد .ص.220: مردم باید دو دسته باشند یکی زبردستان
و دیگری زیردستان و بندگان . اصالت و شرف متعلق به زیر دستان است ...!!!
10) ر.ک ذره ، موج ، کوانتم اسمورودینسکی ترجمه بهرام معلمی انتشارات انجمن فیزیک ایران
11) ر . ک. فلسفه چیست منوچهر بزرگمهر انتشارات خوارزمی ص 91 ـــ 98
12) ر . ک تارخ فلسفه ویل دورانت ص. 422
13) ر.ک. همان . ص.392ــ408
14) از میان نوشته های مختلفی که در این باره بزبان فارسی یافت می شود ، کتاب ِ روانکاوی و ذن ــ بودیسم کار مشترک اریک فروم و دکتر سوزکی تر جمه نصراله غفاری یکی از روشن ترین و علمی ترین نگارش هاست