ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 09.06.2007, 8:17
دین و مذهب

پولی توین‌بی / ترجمه: محمد ربوبی
شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۶

سرانجام روشنگری پیروز شد و اروپا پرچمدار این پیروزی بود. در هرکجا آزادی، دانش و فرهنگ و دمکراسی گسترش یابد، دین و مذهب و سحر وافسونگری افول می‌کند. از این همه کلیسا‌های متنوع و بی نظیر که ازقرون گذشته دراروپا برجای مانده اند، اینک بیشتر توریست‌ها دیدار می‌کنند تا نمازگزاران. مشاهده گروهک‌هایی آدم کهنسال که دربرابر کشیش‌های کهنسال تر زانو زده طلب بخشایش می‌کنند و شمارشان پیو سته کاهش می‌یابد یادگار جهان کهن است و نه بیش ازآن.

در جهان نوین اروپا ، دین و مذهب دغدغه اقلیت‌ها شده است. خِرد برجادوگری و خرافات پیروز شد. اینک مهمترین تعارضات در جوامع دمکراسی ما، بین چپ گرایان و راست گرایان، بین مترقی‌ها و محافظه کاران و بین ثروتمندان و تهیدستان است. کاهش دایمی گروه‌های مذهبی، نسلی پس از نسل دیگر،سبب شد که تاثیرشان نیز پیوسته کاهش یابد. طبق همه پرسی انستیتوی پژوهشی گالوپِ بین الملل، اروپا در مقایسه با سایر قاره‌های جهان، کمترین افراد کلیسارو را دارد: در این قاره فقط هفده درصد مردم یک بار در هفته به کلیسا می‌روند. بیشترین تعداد کلیسا رو (هشتاد وهفت در صد) در آفریقای خاوری است. اهالی سوئد بیش از همه‌ی کشورها فارغ از دین و مذهب‌اند. این آمار نشان می‌دهد در عرصه‌ی جهان مناطقی که اهالی آن از دانش کمتری برخوردارند بیشترین متدیّن‌ها را دارند. درعین حال، بنابر همه پرسی‌ها، اکثریت اروپاییان که فارغ از دین و مذهب‌اند برای مذهبی‌ها اهمیت زیادی قایل هستند.

علت این امر واضح است. دین و مذهب بار دیگر در حال پیشروی است. این امر از نظر سیاسی عجیب و در عین حال پدیده‌ای نگران کننده است. مبنای تعارضات مذهبی دراصل تعارضات بین سران قبایل و طوایف و دارودسته‌ها و کشمکش ملی‌گرایی و فرهنگ بوده است. اعتراف به دین و مذهب و تظاهر به آن بهانه خوبی برای برافراشتن پرچم مناسبِ هویت جمعی بوده است. حال این امر دوباره به وقوع می‌پیوندد. در اکثر کشورهای اروپایی اقلیت‌های مسلمان به سرمی‌برند. در چنین وضعیتی بین مسیحیان ترس و وحشت مصنوعی از تروریسم و از بیگانه شدن برانگیخته می‌شود. بار دیگر داستان کلیشه‌ای مبارزه بین فرهنگ‌ها بر سر زبان‌ها افتاده است. زنانی که روسری دارند و گاه کاملا زیر چادر پنهان شده‌اند و یک قدم پشت سر شوهرشان روانند، زنانی که ناگزیرند از شوهرشان اطاعت کنند، به معنای اهانت به مبارزات عصر روشنگری به خاطر کسب حقوق زنان است. پیروزی در این مبارزه یک قرن به طول انجامید. ساختار پدر و مردسالاری خانواده، خصوصا در خانواده‌های مناطق روستانشین کشورهای اسلامی، از دیدگاه اروپا سرکوب گرانه است. موارد متعدد ازدواج‌های اجباری و قتل به خاطر حفظ حرمتِ خانواده بیش از سایرقتل‌های خانوادگی در رسانه‌های جمعی بازتاب می‌یابند و جلب توجه می‌کنند، در حالی که چنین قتل‌های خانوادگی در انگلستان تقریبا هفته‌ای یک بار انجام می‌گیرند ، بی آنکه رسانه‌ها به آنها توجه جدی کنند.

افزون براین‌ها، بایستی به انواع هراس‌های اهالی کشورهای اروپایی از سلول‌های مجاهدین اسلامی که در درون گروههای اسلامی پنهان شده و اغلب مورد حمایت آنان قرارمی گیرند اشاره کرد. این بنیاد گرایان متعصب همانطور که در لندن، مادرید و سایر مناطق نشان دادند، قتل‌های تروریستی افراد بی‌گناه را راهی برای روانه بهشت شدن می‌پندارند. حتی روحانیون مسلمان که اعمال قهر را مردود می‌شمارند اغلب اعلام می‌کنند دمکراسی ساخته و پرداخته‌ی غرب است و با قرآن منافات و مغایرت دارد. اینان به جای دمکراسی ایده‌ی نیمه اسطوره‌ای و غیردمکراتیک حاکمیت خلفای اسلامی را تجویز می‌کنند.

علاوه براین‌ها، ترکیب جمعیت کشورهای اروپایی نیز نقشی ایفا می‌کند: پژوهش‌های اخیر کلیسای مسیحی انگلستان پیش‌بینی می‌کند در سال 2040 تعداد مسلمان‌هایی که برای عبادت به مساجد می‌روند دو برابر تعداد مسیحیانی است که به کلیسا می‌روند. آنگاه فقط دو درصد اهالی انگلستان روزهای یک شنبه به کلیسا خواهند رفت و میانگین سن آنان 64 سال خواهد بود.

این وضعیت سبب بروز ترس و وحشت و واکنش دفاعی می‌شود. حال، آدم‌هایی که پژوهشگران آنها را قبلا غیر مذهبی و فارع ازدین به حساب می‌آوردند ناگهان «مسیحی» شده‌اند. هرگاه طرفداران فرقه‌های مسیحی و مسلمان را در مجموع در نظر گیریم خواهیم دید که اینان به دین و مذهب پدران و پدربزرگان خود پای‌بند شده‌اند تا مانند گذشته هویت فرهنگی، ملی و قومی خود را مشخص کنند، درحالی که در واقع به دین و مذهب اعتقاد ندارند و مراسم مذهبی را به جا نمی‌آورند.

واکنش حکومت‌های کشورهای اروپایی به این وضعیت متفاوت است. برخی به دین و مذهب روی آورده و آن را عمده می‌کنند: مانند ژیسکار دستن در جریان تدوین قانون اساسی اتحادیه‌ی اروپا و مخالفت او با ورود ترکیه به این اتحادیه. او ادعا کرد که «اروپا» ضرورتا به معنای «مسیحیت » است. صدراعظم آلمان، آنجلا مرکل، نیز همان حرف‌های اورا تکرار کرد و کوشید خدا را دراین قانون اساسی بگنجاند. پاپ اعظم، بندیک، به فراخوان برلین که به مناسبت پنجاهمین سالکرد تاسیس اتحادیه اروپا منتشر شد، ایراد گرفت که دراین فراخوان از خدا و ریشه‌های مسیحیت نامی برده نشده است. پاپ ادعا کرد که این امر ارتداد است و اروپایی‌ها از معتقدات دینی خود روی گردان شده‌اند.

اما مقام پاپ اعظم به هیچ وجه حق ندارد ارزش‌های اتحادیه اروپا را تعیین کند. واتیکان تنها کشور اروپایی است که میثاق حقوق بشر اتحادیه اروپا را امضا نکرده است. درحالی که پذیرش این میثاق شرط ابتدایی و مقدماتی ورود به این اتحادیه است. ترکیه این شرط را ـ اگرچه به زحمت زیاد ـ سرانجام پذیرفت تا وارد اتحادیه شود. پاپ اعظم و کشور واتیکان صلاحیت ورود به اتحادیه اروپا را ندارد، چون واتیکان دولت و حاکمیتی است غیر دمکرانیک. با این وجود پاپ اعظم خود را موظف می‌داند بر تصمیمات اتحادیه اروپا تاثیر گذارد، چون تعدادی از نمایندگان پارلمان اروپا کاتولیک و تابع کلیسای کاتولیک هستند.

قدرت گرفتن روز افزون و پنهانی ادیان و مذاهب برای حفظ آزادی نامساعد است. درست همان‌هایی که بایستی با صدای بلند از سکولاریسم دفاع کنند خاموش نشسته‌اند. نمایندگان روشنگری و لیبرال در مباحثاتی که اینک در مورد اسلام جریان دارد گرفتار تناقضات روشنفکرانه شده‌اند. اینان می‌خواهند مخالف نژادپرستی و مدافع جامعه چند فرهنگی باشند. اینان مشاهده می‌کنند که در کشورشان اقلیت‌های مسلمان به سرمی‌برند و به‌طور غریزی دریافته‌اند که مسلمانان در معرض خطر قرار گرفته و خود را توسری‌خورده حس می‌کنند. بنا براین باید از آنان دفاع کرد. اما این بدان معنا نیر هست که لیبرال‌های روشنفکر اغلب آماده‌اند در مورد مسئله آزادی بیان و عقیده یک چشم خود را ببندند. این بدان معناست که اینان آماده هستند حقوق بشر را در چارچوب مجامع و محافل مذهبی نادیده بگیرند. اینان مناسبات مرد سالاری و سرکوب‌گرانه را «محترم» می‌شمارند و حقوق زنان و حقوق همجنسگرایان را به فراموشی می‌سپارند.

لیبرال‌های مترقی بودند که در مبارزه طولانی برای وضع قوانین ضد تبعیض نژادی و احترام به حقوق جهانشمول بشر سرانجام پیروز شدند. حال می‌بینیم که اینان با دودلی طرفدار حقوق گروههای مذهبی می‌شوند تا مبادا «جریحه دارشوند». و کسی که معتقدات این گروه‌های مذهبی را «جریحه دارکند» تقریبا نژادپرست محسو ب می‌شود. «ترس و هراس از اسلام» اصطلاح واضح و جدیدی است که برسر زبان‌هاست. یعنی اعلام می‌کند هرنوع انتقاد از اسلام مترادف است با اهانت نژادپرستانه. کسی که در سالیان گذشته بنا بر سنت نیک و خجسته‌ی ولتر مسیحیت را به سخره می‌گرفت، امروز اگر سخن بر سر افشای مهملات سایر مذاهب باشد خودش را وامی‌دارد خاموشی اختیار کند. کاریکاتورهای دانمارک، البته ابلهانه بودند و ارزش انتشار نداشتند، اما استدلال آنهایی که در طول عمر خود برای آزادی بیان مبارزه کرده‌اند این‌ها نبود. همه آنها، جملگی اتفاق‌نظر داشتند که سانسور قابل پذیرش است. اخیرا واتیکان نیز تلاش کرده است «ترس و وحشت از مسیحیت» را بر سازمان ملل متحد و اتحادیه اروپا تحمیل کند، درست شبیه همان «ترس و وحشت از اسلام». وچرا نه؟ اگر حقوق بشری وجود داشته باشد که بر حسب آن نباید معتقدات کسی را «جریحه‌دار» کرد، آنگاه بحث و گفت وشنود و انتقاد بین مردم به طور ناگهانی متوقف خواهد شد.

اخیرا انگلستان به منظور دلجویی از تعصب مذهبی تا بدان جا پیش رفته که حکومت این کشور اجازه تاسیس شصت مدرسه اسلامی را داده است تا محصلین در مورد ارزش‌های فرهنگی خود آموزش ببینند. کتاب‌های آموزشی این مدارس در مورد علوم طبیعی به جای نظریه تکامل انسان،حاوی افسانه خلقتِ انسان بر حسب روایات دینی است. در مورد این جدایی‌گرایی و مشکلاتی که در آینده به بارخواهد آمد کسی اعتراض نمی‌کند و خشمگین نمی‌شود. کجا هستند لیبرال‌ها و روشنفکران؟ چرا صدای اعتراض آنها شنیده نمی‌شود؟ اینک در انگلستان به دلایل مشکوک تاریخی یک سوم آموزشگاه‌ها‌ی دولتی را کلیساهای کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها اداره می‌کنند و این امر در کشوری فارغ از دین و مذهب انجام می‌گیرد. محصلین این آموزشگاهها بیشترشان از خانواده‌های مذهبی نیستند بلکه خانواده‌هایی کودکان خود را به این آموزشگاه‌ها روانه می‌کنند که به مذهبی بودن تظاهر می‌کنند تا کودکانشان پدیرفته شوند. چون کیفیت این آموزشگاه‌ها بهتر و مقام اجتماعی آنها والاتر است. حال لیبرال‌ها به حق می‌پرسند چرا آنچه برای مسیحیان رواست برای مسلمان روا نباشد. اما پاسخ مناسب این است که کلیه آموزشگاه‌ها در اروپا باید دولتی باشند.

کلیساهای مسیحی (کاتولیک‌ها، پروتسنان‌ها و سایر فرقه‌ها) دریافته‌اند که از شور وشوق مسلمانان می‌شود برای پیشبرد خواسته‌های خودشان استفاده کرده و در کل، دین ومذهب را تقویت کنند. اتحاد نا میمونی بین کلیه فرقه‌های مدهبی به وجود آمده و سبب شده است مواضع محافظه کارانه و ارتجاعی خود را دو باره به دست آورده ومستحکم سازند: مخالفت با سقط جنین، مخالفت با پژوهش بر روی سلول‌های جنینی، مخالفت با همخوابگی دختران جوان پیش از ازدواج وجلوگیری از حاملگی آنان، مخالفت با حقوق همجنس گرایان، مخالفت با تدریس دستاوردهای فلسفی،علمی وهنری عصر روشنگری درمدارس ونیز مخالفت با این که اهالی کشورهای درحال توسعه در مبارزه علیه بیماری ایدز از کاندوم ( کاپوت ) استفاده کنند.

رهبران مذهبی این را نیز در یافته‌اند که بسیاری از کشورهای اروپایی ـ اگرچه نا خوشایندـ تلاش می‌کنند جوامع متنوع مذهبی را ،که درحاشیه جامعه به سر می‌برند، به نحوی در کل جامعه ادغام کنند. بدین منظور، دولت‌ها برای جوامع مذهبی موجود در کشور حقوق ویژه‌ای قائل می‌شوند و به رسمیت می‌شناسند. آنان می‌خواهند با این روش افراطیون مذهبی را آرام کنند و مانع پیوستن اعتدال‌گرایان به متعصبین افراطی شوند.

دراین میان حکومت به غایت افراط‌گرای کاتولیکِ دو برادران کاچینسکی در لهستان، دست اندر کار است نفوذ ارتجاعی خود را بر مؤسسات و دوایر اتحادیه اروپا گسترش دهد. اینان در پارلمان اروپا نظرات فوق‌العاده ارتجاعی ارائه می‌دهند.{اخیرا به دستور وزیر فرهنگ لهستان، آثار گوته، داستایفسکی، کافکا، کنراد و چند نویسنده‌ی معتبر لهستانی بایستی از کتاب‌های درسی آموزشگاه‌های این کشورا زدوده شوند. مترجم}. یکی از ابزار کنونی (و گذشته‌ی) پاپ اعظم این است سیاست‌مدارانی را که حاضر نیستند از سیاست کلیسای کاتولیک پیروی و از آن حمایت کنند مرتد اعلام کند. این امر نه تنها مشروعیت اساسی دمکراسی را مورد سئوال قرار می‌دهد بلکه درعین حال اعلام خطری است برای سلطه‌ی پنهانی حاکمیت دینی به شیوه‌ی حاکمیت ایران: آیا سیاست‌مدار کاتولیک در برابر انتخاب کنندگانش پاسخگو و مسئول است یا در برابر واتیکان؟ انگلستان آخرین کشور دمکراسی جهان غرب است که رگه‌های حاکمیت دین (تئوکراتی) در آن وجود دارد: بیست و شش اسقف عضو مجلس اعیان هستند. در نتیجه، پیروان سایر مذاهب نیر درخواست می‌کنند مانند کانولیک‌ها کرسی‌هایی در این مجلس به دست آورند.

اخیرا در نخستین اجلاسیه‌ی کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد، درخواست شد هر نوع تهمت و افترا به دین و مذهب ممنوع شود. نماینده‌ی کویت در سازمان ملل متحد اعلام کرد هر آنچه ادیان و مذاهب را جریحه‌دار کند نقض حقوق بشر است. تفکری که خلط مبحث آن باور نکردنی است. دراین مورد «اتحادیه بشردوستی و اخلاق بین‌الملل» که «اتحادیه ملی سکولار انگلستان» نیز عضو آن است با شجاعت تمام بر آزادی بیان و عقیده پافشاری کرد. اما از سازمان‌های فارغ از دین و مذهب در مخالفت با این قدرت‌نمایی نمایندگان مسلمانان، مسیحیان و سایر فرقه‌های دینی و مذهبی، فقط صدای اعتراض خفیفی به گوش رسید و نه بیش. ندای خرد آهسته است ، زیرا فراغت از دین و مذهب اعتدال‌گراست و در مبارزه به خاطر خرد و دانش مجاهد آن چنانی ندارد.

حقوق بشر در اساس با دین و مذهب در تعارض‌اند. تقریبا تمام ادیان و مذاهب تلاش می‌کنند آزادی زنان را محدود کنند و می‌خواهند درباره حاملگی زنان تصمیم بگیرند. اینان امتناع می‌کنند که انسان‌ها خود تصمیم بکیرند چه موقع می‌خواهند کودکی بزایند و چه موقع مایلند بمیرند. اینان از پذیرش حق انسان‌هایی که مایلند به دلخواه خود زندگی جنسی خود را بگذرانند امتناع می‌کنند. و مهمتر این که تلاش می‌کنند این حق را از مردمی سلب کنند که به آن حقایق مذهبی و دینی که در متون کهنه و فرسوده به عنوان «وحی و مکاشفه» نقل شده است شک و تردید کنند و آنها را به سخره گیرند.

وقت تنگ است. موقع آن فرارسیده است که اروپایی‌ها از ارزش‌های آزادی و دمکراتیک عصر روشنگری که با مبارزات طولانی به دست آمده است دفاع کنند. مخالفین نوین این ارزش‌ها پیوستگی و اتحاد نامیمونی است از کلیه فرقه‌های مذهبی که می‌خواهند قدرت را از غیر مذهبی‌ها بربایند. اگر اروپای غربی به حمله متقابل نپردازد، خداوند به سیاست بازخواهد گشت. و از ترس این که کسی در جایی مورد اهانت قرار گیرد همه‌ی ما وادار خواهیم شد سکوت کنیم ـ حتی موقعی که اروپا، بازهم قاره‌ی انسان‌های فارع از دین و مذهب است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Polly Toynbee مفسر نشریه Guardian مقیم لندن ، برگرفته از هفته نامه‌ی Die Zeit آلمان ، شماره 23، 31 مه 2007