ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 06.04.2007, 7:16
پاسخی به یان بوروما و تیموتی گارتون اش

برگردان: علی‌محمد طباطبایی
آخرین اظهار نظر پاسکال بروکنر در باره‌ی بحث تعدد فرهنگ‌ها

هرجدلی دارای ظرفیت و توان برای روشنگری است، حتی اگر باعث دلخوری و عصبانیت دیگران شود. جدلی که من در سایت‌های signandsight.com و perlentaucher.de با اظهار نظرهایم در باره‌ی کتاب یان بوروما «جنایت در آمستردام» آغاز کردم که به سهم خود باعث برانگیختن عکس العمل‌های شدید بسیاری در ایالات متحده، اروپا و حتی اسرائیل و خاورمیانه گردید، به نظر می‌رسد که ازاین جهت بسیار آموزنده و روشنگرانه بوده است. اجازه می‌خواهم که نگاه کوتاهی به مواضع دو طرف داشته باشم. نویسنده و روشنفکر هلندی ـ انگلیسی یان بوروما در کتابی بسیار عالی در باره‌ی سرنوشت تساهل در هلند و قتل فیلم ساز و کارگردان اکنون مشهور شده تئو وان گوگ به دست یک مراکشی افراطی سیر زندگانی آیان هیرزی علی سومالیایی الاصل و عضو پارلمان هلند و کسی که خودش نیز به قتل تهدید شده بود را مورد بررسی قرار داده بود. تصویری که در اینجا بوروما به ما عرضه می‌کرد دارای ابهام و پیچیدگی هولناک بود. کتاب بوروما در حالی که شجاعت او را مورد تحسین قرار می‌داد، اما بلافاصله بی بصیرتی و تعصب هیرزی علی در باره‌ی مسئله‌ی حقوق بشر را محکوم می‌کرد، مواردی که به عقیده‌ی نویسنده‌ی کتاب باعث گمراهی هیرزی علی در مبارزه‌ی خود بر ضد دین شده بود. بوروما تحت ظاهری از یک گزارش واقعی سرزنش تمام عیاری را نثار او می‌کرد. علاوه بر آن یارن بوروما که توسط تیموتی گارتوش اش حمایت می‌گردید به دفاع از شخصیتی کاملا مناقشه برانگیز (یعنی طارق رمضان) پرداخته و در مقاله‌ای منتشره در 4 فرویه 2007 در نیویورک تایمز او را به عنوان تنها شریک جدی برای گفتگو در جبهه‌ی اسلام اصلاح طلب معرفی نمود.

مسئله‌ی اصلی مورد بحث این است که در بعضی کشورهای اروپایی اسلام به دومین دین رسمی تبدیل می‌شود. در نتیجه‌ی استفاده از حق برخورداری از آزادی دین در اروپا، هر دینی و از جمله اسلام باید برای انجام فرایض دینی خود از جا و مکان شایسته و احترام دیگران برخوردار باشد و البته تحت این شرط که ادیان غیر اروپایی نیز باید قوانین مبتنی بر نظام جمهوری و فرهنگ سکولار این کشورها را مورد احترام و رعایت قرار داده و تقاضای یک جایگاه ویژه برای خود نداشته باشند، جایگاهی که از ادیان دیگر مضایقه می‌شود. و یا دین مورد نظر نباید تقاضای برخوردار شدن از حقوق انحصاری مانند استخرهای شنای زنانه مردانه و کلاس‌های ورزش جداگانه برای پسران و دختران را داشته باشد. یک موقعیت و شرایط پرتشنج بین‌المللی این معضل را در میان گرفته است. امروزه یک موج بنیادگرایی به اروپا نزدیک می‌شود، موجی که در تلاش دوباره مسلمان کردن جوامع اسلامی است که به نیم بند بودن متهم هستند و در نهایت قراردادن تمامی اروپای غیر مسلمان تحت قوانین پیامبر اسلام است. این نوکیشی توسط انواع گروه‌های کینه جو دنبال می‌شود، یعنی وهابی‌های سعودی، اخوان المسلمین و سلفی‌ها که تمامی آنها برای رسیدن به چنین هدفی با هم به رقابت برخاسته‌اند. تولد یک اسلام روشنفکر اروپایی در این شرایط و موقعیت است که اهمیت می‌یابد، شرایطی که به عنوان الگویی برای مسلمانان تمامی نقاط جهان مطرح خواهد بود.

تکرار می‌کنم: دو مسیر متفاوت در برابر ما گشوده است. اولین آنها که ملهم از سنت آنگلوساکسون است بر تفاوت‌های دقیق و صریح تاکید می‌کند و خود را بر مبنای رعایت و احترام وابستگی‌های دینی استوار می‌سازد. در این خصوص کانادای مبتنی بر تعدد فرهنگ‌ها نمونه‌ی اصلی برای مراجعه است. دیگری، که بیشتر ملهم از انقلاب فرانسه است مبتنی است بر جدایی بسیار دقیق کلیسا و دولت و تبعیت عقاید و باورها از قوانین مدنی. اگر همانگونه که تیموتی گارتون‌ اش به درستی اشاره می‌کند هردوی این مدل‌ها در حال حاضر در معرض بحران قرار گرفته‌اند، به نظر من چنین می‌رسد که از تمامی جهت‌ها اصول سکولاریسم هنوز هم به عنوان بهترین جهت یابی باقی مانده است.

فرانسه‌ی معاصر و مدرن در نبرد بر ضد کلیسای کاتولیک شکل گرفته است و نسبت به تعصبگرایی دینی شدیدا حساس باقی مانده است. به عقیده‌ی من این که ژاک شیراک با حمایت کمیسیونی به ریاست برنارد استازی قانونی را برای ممنوع کردن حمل نمادهای دینی در مدارس و نهادهای عمومی به مجلس فرستاد عمل کاملا درستی بود. این ابتکار عمل به سهولت و با تعداد اندکی صدای مخالف به تصویب رسید. از جمله حامیان آن اکثریتی از زنان مسلمان فرانسوی بودند که خواهان نگهداری و محافظت از آزادی خود بودند و در میان آنها می‌توان از Fadela Amara نام برد که همراه با محمد عبدی انجمن Banlieue را تاسیس کردند که شعار اصلی آن « نه روسپی و نه برده » بود.

آبه گرگوری (Abbe Gregorie) در دوره‌ی انقلاب می‌گفت: « در نزاع میان ضعیف و قوی، آزادی به سرکوب ضعیف کمک می‌کند، در حالی که قانون آنها را در پناه خود می‌گیرد ». این کاملا حقیقت دارد که بسیاری از سیاستمداران انگلیسی، هلندی و آلمانی که از زیاده روی‌هایی که پوشیدن حجاب اسلامی به آنها میدان می‌داد شوکه شده بودند، اکنون قوانین مشابهی را در نظر گرفته اند تا حمل نمادهای دینی را در محوطه‌های عمومی ممنوع گردانند. جدایی میان قلمروی معنوی و دنیوی باید به طور جدی و دقیق رعایت شود، و باور‌های دینی باید خودشان را به حوزه‌ی خصوصی محدود کنند.

محکوم کردن تروریسم کافی نیست. آن دینی که تروریسم را بار می‌آورد و تروریسم خود را درست یا غلط بر مبنای آن قرار می‌دهد، نیز باید اصلاح شود. آیا می‌توان بدون رجوع به دگم‌های کلیسای کاتولیک، تفتیش عقاید، سوزاندن جادوگران، جنگ‌های صلیبی و محکومیت بدعت‌گذاران و ملحدین را درک کرد؟ اکنون نوبت اسلام است که آنچه مسیحیت از قرن 15 تجربه می‌کند را از سر بگذراند: یعنی خود را به دست مدرنیته سپردن و با ذهنیت‌های معاصر تطبیق یافتن. اغلب فراموش می‌شود که مبارزه بر علیه کلیسا در اروپا نبردی از فرقه گرایی هولناک بود، همراه با خشونت‌های بی سابقه از هر دو طرف. کلیسا‌ها به آتش کشیده شدند، کشیش‌ها، اسقف‌ها و راهبه‌ها به دار آویخته شده یا گردن زده شدند، املاک کلیسا مصادره گردید. اما سرانجام این نبرد ما را از انقیاد روحانیون آزاد ساخت و کلیسای روم و شاخه‌های مختلف مذهب پروتستان را مجبور به محدود ساختن جاه طلبی‌هایشان کرده و به سرپرستی نظم اجتماع و حکومت کردن بر نه فقط وجدان‌های مردم که بر حتی بدن‌هایشان پایان داد. دلیلی وجود ندارد که اسلام هنگامی که به فضای غرب دموکرات وارد می‌شود از این جنبش سکولارخواهی بگریزد و از حقوق انحصاری برخوردار گردد که از مذاهب دیگر مضایقه شده است.

به همین خاطر است که من همچنان به ترجیح دادن موضع آیان هیرزی علی بر طارق رمضان ادامه می‌دهم، حتی اکنون که او (طارق رمضان) دوست قابل اطمینانی برای تساهل شده است و پیامبر جدیدی برای مبارزه با سرمایه داری. یان بوروما در توصیف تحسین آمیز خود از رمضان ـ که علی رغم بعضی ملاحظات جزیی به شرح حال قدیسین بیشتر شباهت دارد ـ معهذا برخی ویژگی‌های نگران کننده ای از قهرمان جدید خود را آشکار می‌سازد. من فقط می‌خواهم به یکی از آنها اشاره کنم. طارق رمضان در حالی که احساس زنانه از حجب و حیا را تبلیغ می‌کند پیشنهاد می‌نماید که زنان مسلمان باید از دست دادن به مردان و استفاده از استخرهای شنای مختلط خودداری کنند. او اظهار می‌دارد که خودش با زنان دست می‌دهد. بله، شما درست می‌خوانید: در سال 2007 یک واعظ مسلمان «مترقی» و ادعایی که برای موضع و اندیشه‌ی ضدلیبرال خودش موفق به کسب حمایت تمامی چپ افراطی فرانسه شده است، بی پروایی را به آنجا می‌رساند که اعتراف کند او با زنها دست هم می‌دهد! لابد باید بلافاصله به خاطر این کار شجاعانه‌ی او، مسئولیت وزیر امور بانوان را به او ببخشیم.

یان بوروما در پاسخ به مقاله‌ی من استدلال می‌کند که چون بیمارستان‌های مسیحی و یهودی وجود دارد، پس بیمارستان‌های مسلمان‌ها نیز امری پذیرفتنی است. او به همین ترتیب وجود سواحل مخصوص زنان مسلمان را با این استدلال که سواحل لختی‌ها هم وجود دارد موجه جلوه می‌دهد و تفاوت را صرفا موضوعی مربوط به سلیقه می‌داند. Necla Kelek به درستی اشاره کرده است که هدف اسلام گرایان ایجاد یک جدایی کامل میان زنان و مردان در سرتاسر جامعه است، مثلا در بخش پزشکی و درمان و یا آموزش و اوقات فراغت، تا در نهایت رژیمی مبتنی بر آپارتاید را در داخل جوامع باز و آنهم به طور داوطلبانه مستقر سازند. مسئله‌ی این نوع دفاع از تعدد فرهنگ‌ها و آنهم در نام تساهل کاملا روشن است: این روش به برچیدن جهان مشترک و متعارف ختم خواهد شد. از حق متفاوت بودن به سرعت به متفاوت بودن حق می‌رسیم که در آن مومنین از آلوده شدن به فرهنگ بی خدایان و بنابراین در برابر اندیشه‌ها و رفتار ناپاک باید محافظت بشوند.
یافتن حد اقل یک نقطه‌ی مشترک با مقاله‌ی تیموتی گارتون اش در گاردین (14 مارچ 2007) برای من بسیار مسرت بخش بود. او می‌نویسد: « اگر ما مخالفین مسلمان را نادیده بگیریم دچار خطای مهلکی شده ایم ». در اینجا باید اضافه کنم که مباحثه‌ی ما صرفا به انتخاب یکی از این دو، یعنی آیان هیرزی علی یا طارق رمضان به پایان نمی‌رسد. در آفریقای شمالی، خاورمیانه، ایران و فرانسه تعداد بیشماری عالم الهیات، مدیران مساجد و روشنفکران مسلمان وجود دارد که در مخالفت با نفوذ افراط گرایان برداشت‌های واقعی و تازه ای از اسلام را مطرح ساخته‌اند.

در این خصوص مایلم به یک اثر بنیادی اشاره کنم: « انقلاب دینی چیست؟ » اثر متفکر ایرانی داریوش شایگان متخصص صوفیسم و هندوئیسم. در این کتاب شایگان نشان می‌دهد که به قدرت رسیدن آیت الله خمینی در تهران به « آلوده شدن سنت به ایدئولوژی » ختم گردید، یعنی به انقیاد فلسفه‌های تاریخ درآمدن وحی الهی که در نهایت به خشکیدن فرهنگ اسلامی خواهد انجامید. ظاهرا برای رسیدن و یافتن اندیشمندان نوآوری مانند شایگان رسانه‌های ما بیش از اندازه کند هستند.

به نظر من این یک خطای فاحش است که گفتگو را با محافظه کاران آغاز کنیم و آنهم به این دلیل که آنها به طور علنی تبلیغ به جهاد نمی‌کنند. در اینجا از این احتمال که اسلام در معرض اصلاحات قرار گیرد صرف نظر شده و به پرهیز از خشونت رضایت داده شده است. لیکن ترجیح دادن بنیادگرایی معاصر به تروریسم این مخاطره را در بر دارد که دچار هردوی آنها با هم بشویم: سخت کیشی (ارتودوکسی) و افراط گرایی، مردان ریشو و جنگجویان انتحاری، واعظین اهل تحریک و بمب‌ها، طاعون و وبا. در هر حال مگر نه این که رژیم تاریک اندیش عربستان سعودی از ظهور القاعده جلوگیری نکرد.

این موضع که توسط ترس و دل مشغولی‌های کوتاه مدت دیکته شده است، همان موضعی است که دولت کارگر انگلیس انتخاب نمود، هرچند که فعلا آن را مورد تردید قرار داده است. و البته نیکولاس سارکوزی نیز همان را برگزید، هنگامی که از پیوستن بنیادگرایان در UOIF (اتحادیه سازمان‌های اسلامی فرانسه) که به اخوان المسلمین بسیار نزدیک هستند به سازمانی به نام Conseil Francais du Culte Musulman حمایت نمود.

آنچه در اینجا در مخاطره قرار می‌گیرد این احتمال و امکان است که اسلام بتواند ـ مانند کلیسای روم در دوره‌ی شورای دوم واتیکان ـ خود را با نگاهی واقع بینانه و با توجه به مسائل روز ارزیابی کند، و با دیدی انتقادی ورود خود به قرن چهاردمش و به ویژه رابطه ای که با خشونت دارد و آرزویش برای سطله بر جهان را مورد بررسی مجدد قرار دهد. تیموتی گارتون اش و یان بوروما یقینا موافق هستند که نبرد بر علیه بنیادگرایی نمی‌تواند بدون شرکت خود مسلمانان به جایی برسد، زیرا خود آنها هستند که قربانیان اصلی را تشکیل می‌دهند. معتدل ترین و هشیار ترین آنها هستند که اکنون یاری خود را عرضه می‌کنند. موضوع برای ما چنان جدی است که اجازه نمی‌دهد روش‌ها یا متحدین خود را اشتباهی بگیریم.

A reply to Ian Buruma and Timoty Garton Ash by Pascal Bruckner.
http://www.signandsight.com/features/1263.html