بخش چهارم
اغلب وقتی که دیپلماتهای آمریکایی شاه را به مدرنیزه کردن ایران با سرعتی بیشتر از آن حرکت آهسته و محتاطانهای که در پیش گرفته بود ترغیب میکردند، بیتاب میشد. ظاهراً او به یکی از دیپلماتهای آمریکایی گفته بود: «میتوانم برای شما یک انقلاب راه بیندازم، اما از نتیجهی آن خوشتان نخواهد آمد.»
ادامه مقاله از شماره قبل:
انقلاب سفید، خود با فرمان شاه آغاز شد (شش اصل برای اولین بار در نوامبر ۱۹۶۱ مطرح شد) و در ژانویه ۱۹۶۳ از طریق همهپرسی به تصویب رسید. این انقلاب شامل شش اصل بود که اصلاحات ارضی یکی از آنها بود، و بعدها به دوازده اصل و در اواخر دهه ۱۹۷۰ به ۱۷ اصل افزایش یافت. آنچه این «انقلاب سفید» را از اصلاحاتی که پیش از آن در دوران امینی رخ داده بود متمایز میکرد این بود که این انقلاب شامل یک برنامه مشخص بود و نه یک ایده مبهم، و تمرکز آن بر شاه بهعنوان رهبر قرار گرفته بود. بسیاری از افسانههایی که شاه پس از ۱۹۶۳ در پی پروراندن آنها بود، در دوران امینی نیز بهطور کم و بیش مطرح شده بود، و برای پیگیری روند این تحولات، تجزیه و تحلیل وقایع این دوره از اهمیت بسیاری برخوردار است.
چندین موضوع وجود داشتند که شاه تلاش خود را به خرج میداد که آنها را از طرف شخص خودش مطرح کند، لیکن دو تا از آنها با شدت تمام توسط دولت امینی مورد تاکید قرار گرفته بود. شاه میخواست نزد مردم ایران با مفاهیم «توسعه و پیشرفت» و همهی آنچه که بهعنوان [رویکردهای] «ضد فئودالیسم» درک میشدند، شناخته شود. (۴۴)علاوه بر این، او در تلاش بود تا مفهوم «پادشاه دموکرات» را به «پادشاه انقلابی» تبدیل کند و به همین ترتیب بود که زبان گفتمان سیاسی از لفاظیهای «انقلابی» انباشته گردید و اینها نکاتی بودند که برای بسیاری از مردم با مسئولیتهای یک پادشاه به سهولت منطبق و مربوط نبودند. در پیوند با این ایدههای شاه، وی تمایل داشت که خود را پادشاه یک جامعه مبتنی بر اصول برابری و جامعهای «دموکراتیک» (۴۵) نشان دهد که پر است از دهقانان آزاد شده و از لحاظ اقتصادی شکوفا، و کسانی که همیشه از شخصی که باعث آزادی آنها شده است قدردانی خواهند کرد. اما همهی این موارد با یک حکومت سلطنتی که بر اهمیت نظم اجتماعی و سیاسی تأکید میکرد به سهولت جور در نمیآمد. نظر شاه برخلاف امینی و ارسنجانی [که بر اقتصاد کشاورزی تاکید داشتند]، اهمیت بیشتر دادن بر صنعتیسازی کشور بود، یعنی دقیقا همان مقولهای که برای پیشرفت و مدرنیته بسیار ضروری بود. (۴۶) برخلاف امینی، شاه مخالفان را تحقیر میکرد و آنها را بهعنوان «ارتجاعی» (سیاه) یا «خرابکار» (سرخ) توصیف میکرد. مخاطب سخنان او ۷۵ درصد از جمعیت بود که شامل دهقانان نیز میشد، و با اینکه به ارتش توجهی وسواسی داشت و بر خلاف همه شواهد موجود، همچنان آن را ستونی حیاتی برای سلطنت خود میدید، لیکن به قشرهای متخصصی که در حال رشد بودند بیتوجهی میکرد. (۴۷)
می توان ادعا نمود که به احتمال بسیار مناقشه آمیز ترین ساختار افسانهای اندیشههای او، دیدگاه یوتوپیایی اش برای آینده ایران بود. این استدلال او بر توسعه یک کشور «نمونه» مبتنی بود، که تا اوایل دهه ۱۹۷۰ به «تمدن بزرگ» تبدیل میشد. این همان تصور او از یک نظم جدید بود که به طور موفقیتآمیزی سلطنت سنتی را با «مدرنیته» ترکیب میکرد: سلطنتی مبتنی بر حمایت از دهقانان آزاد شده و قدردان. به این ترتیب شاه در سخنرانیای که در سال ۱۹۶۳ در چهلستون اصفهان برای کشاورزان انجام داد چنین گفت: «با توجه به کارهای خوب انجام شده در زمینهی کشاورزی، صنعت، و فعالیتهای اجتماعی، تأثیر این حرکت در آینده چنان بزرگ خواهد بود که فکر میکنم ضرورت این نظم برای همه روشن خواهد شد... نسلهای آینده در محیطی زندگی خواهند کرد که امیدوارم با بالاترین استانداردهای اجتماعی در هر نقطه از زمین قابل مقایسه باشد... بنابراین در همین مسیر، مردان و زنان آزاد ایران باید به سمت آینده پیش بروند.» (۴۸) این دیدگاه از آیندهی ایران تنها محدود به یک بهشت ایدئولوژیک نبود، بلکه یک بهشت مادی هم بود: «... درآمد شما باید بهگونهای باشد که شما و خانوادهتان سیر باشید. اینکه لباسهای شیک خواهید داشت. اینکه خانهای زیبا خواهید داشت...» (۴۹)
استراتژی شاه را میتوان به سه بخش تقسیم کرد: تصرف زمینهای اربابی برای اصلاحات ارضی که او همیشه اصرار داشت که ایدهی خودش بوده؛ تمایزگذاری و تفکیک میان مردم — دشمنان را باید از چهره انسانی خود محروم کرده و سپس حاشیهنشین شوند؛ و مشروعیت از طریق ارتباط با هنجارهای «عقلانی» و «جهانی»، که بسیاری از آنها از غرب قرض گرفته شده بود و بنابراین برای ایرانیان سنتی معنای زیادی نداشت. شاه در تلاش برای تثبیت دودمان خود در چهارچوب برداشتی که از «مدرنیته» داشت به سنت بازگردید و آغاز این روند با بازسازی دموکراسی مردمی همراه بود که واکنشی به انتظارات جامعه تخصصی و حرفهای ایران از مفهوم مدرنیته بود. در واقع او از ژانویه ۱۹۶۰ به بعد بر یکی پنداری (identification) خود با پیشرفت تاکید داشت و در عین حال خود را از واپس «گرایان» سنتی متمایز میساخت و از این فرصت استفاده کرد تا به دکتر مصدق حمله کند: “... همانطور که خودتان مشاهده کردهاید، افکار و مفاهیم واپس گرا و ارتجاعی در کشور ما در حال از بین رفتن است. کارهایی که امروز انجام میدهیم شاید چند سال پیش غیرقابل تصور بودند. من بهخوبی به یاد دارم که در سال ۱۹۵۰ زمانی که شروع به توزیع املاک خود کردم... در آن زمان ما اولین کشوری در این بخش از جهان بودیم که این کار را انجام دادیم. اما در سال ۱۹۵۲، نخست وزیر وقت مانع از توزیع املاک من شد. اما همانطور که میبینید چنین افکار عقب مانده و مسخرهای اکنون از بین رفته است... هرچقدر مردم ایران از تحصیلات بالاتری برخوردار شده باشند ... این افکار ضعیفتر و بیاثرتر خواهند شد. البته همه ما علی رغم وجود چنین افکار واپس گرایی شاهد پیشرفت جامعهمان خواهیم بود. این افکار نمیتوانند مانع از تحقق آرزوهای اکثریت مردم شوند که قطعاً عقاید عقب مانده نیستند... هرچقدر یک کشور پیشرفتهتر باشد و مردم آن تحصیلکردهتر باشند، اجرای قوانینی همچون قانون اصلاحات ارضی پیشنهادی راحتتر خواهد بود...” (۵۰)
او همچنین تلاش بسیار کرد تا هر گونه اعتبار برای دستاوردهای انجام شده تا آن زمان را از امینی باز پس گیرد. بدین ترتیب، در مقالهای که در نشریه پژواک ایران (Echo of Iran) منتشر شد، چنین استدلال گردید که علم (Alam) و شاه همیشه از ارسنجانی حمایت کردهاند، اما این امینی بود که مانع پیشرفت میشد. حتی نقل قولی از ارسنجانی آورده شده بود که میگفت: «در اولین روزی که من مسئولیت را بر عهده گرفتم، تمام بندهای قانون اصلاحات ارضی را به شاه تقدیم کردم و اولین فردی که به این برنامه بسیار علاقهمند گردید و کسی که علیرغم تمام گزارشهای نادرست و حقههای افراد بانفوذ هیچ مقاومتی نشان نداد و در نتیجه بصیرت و فداکاری عظیم خود را برای پیشرفت کشور ثابت کرد، خود شاه بود. این وظیفه صادقانه من است که در این مقطع از شاه تشکر کنم، زیرا او در درون خود همیشه به فکر راهها و شیوههایی برای پیشرفت میلیونها دهقان و کارگر ایرانی بوده است»...(۵۱)
شایان ذکر است که در ابتدا، اگرچه شاه نقش پیشگام خود را خاطر نشان کرده بود، اما اهمیت او هنوز هم در تمامی کشور بهطور کلی نفش غالب را به دست نیاورده بود. بنابراین، این «نبوغ» ایران همراه با شاه بود که اصلاحات ارضی را در منطقه پیشگام کرده بود. این مضامین پیشرفت ضد ارتجاعی همراه با آیندهای درخشان (شایان ذکر است که چند بار کلمه «پیشرفت» در متن زیر تکرار شده است) دوباره در سخنرانی شاه در بیستمین مجلس در سال ۱۹۶۱ مورد تاکید قرار گرفت: «پیشرفتی که در دوره پیشین به دست آمد نشان میدهد که کشور ما در مسیر رونق و شکوفایی قرار دارد. در زمینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، آموزشی و بهداشتی پیشرفتهای بزرگی داشتهایم. اگرچه این فقط یک آغاز است، اما پیشرفتها به قدری بزرگ بوده که هیچگاه در چنین مدت کوتاهی اینقدر دستاورد نداشتهایم ... نیازی به ذکر نیست که تمامی این پیشرفتها در صلح، نظم و ثبات سیاسی و اجتماعی به دست آمده است. ما توانستهایم تمام این موفقیتهای برجسته را بهدست آوریم چون خائنان، خرابکاران و عوامفریبها از دخالت در امور کنار گذاشته شدهاند. امیدواریم که پیشرفتهای ما در آینده بیشتر باشد تا کشورمان همانطور که هدف ماست، به نمونهای برای پیشرفت معنوی و مادی تبدیل شود» ...(۵۲)
این نبوغ ذاتی بهطور واضحتری در سخن از آینده روشن ایران خود را نشان داد: «مایلم به شما بگویم که ایران کشوری است که میتواند به درستی به آیندهای بسیار روشن امیدوار باشد. علت آن این است که از یک سو منابع و ثروتهای طبیعی عظیمی داریم و از سوی دیگر تمدن کهنی داریم که نوابغ بزرگی به وجود آورده است ... به زودی کشور ما به عنوان یک صخرهی استوار از ثبات و امنیت در این دریاچه طوفانی و ناآرام خود را نشان خواهد داد.» (۵۳)
بدیهی است که تحولات انقلابی که توسط یک پادشاه انقلابی هدایت میشد، باید از نظر تاریخی مهم میبودند، و به همین دلیل یکی دیگر از جنبههای بسیاری از سخنرانیها این بود که اهمیت تاریخی این تحولات را برجسته کنند و آنها را در چهارچوبی از تاریخ ایران تفسیر و منطقی جلوه دهد. به همین ترتیب، شاه در سخنرانی به مناسبت روز کشاورز، اظهار داشت: «جنبش اصلاحات ارضی یک اصلاحات محدود به زمینها نیست، بلکه چیزی است که جامعه ایرانی را تغییر خواهد داد... این عمیقترین و انقلابیترین اقدامی است که میتواند در زندگی یک ملت رخ دهد... کاری که انجامش برای دیگران نیازمند به گذشت قرنها زمان بوده است یا با انقلابهای خونینی همراه گردیده که میتوانند باعث ایجاد مشکلات بزرگی باشند، لیکن ما آن را در مدت زمانی کوتاه انجام میدهیم.» (۵۴)
در نوامبر ۱۹۶۲، شاه اصلاحات ارضی را یکی از انقلابیترین اقدامات انجام شده در تاریخ ۳۰۰۰ ساله ایران دانست. (۵۵) شاه در سخنرانی خود برای کشاورزان در مراغه در تکمیل اصلاحات ارضی، چنین گفت: «کاری که ما آغاز کردهایم فقط یک نوع اصلاحات ارضی محدود برای کشاورزان نیست. این اقدام جامعه ایرانی را دگرگون خواهد کرد. به عبارت دیگر، این یکی از عمیقترین و در واقع، انقلابیترین اقداماتی است که در زندگی یک ملت ممکن است رخ دهد. دیگر ملتها تنها چنین کارهای بزرگی را به تدریج در طی قرنها به دست آوردهاند و گاهی از طریق یک انقلاب خونین... اما فکر میکنم باید به این افتخار کنیم که این کار بزرگ، که دیگران قرنها طول کشیده تا انجام دهند، ما توانستهایم با سهولت و سادگی در این منطقه و مناطق دیگر آغاز کنیم و نتایج را در زمانی کوتاه به دست آوریم.» (۵۶)
یا بار دیگر در کنگره تعاونیهای کشاورزی: «چیزی که شاید بیشتر ملتها در طول قرنها جنگ و خونریزی نتواستهاند به این سطح برسند، ما در یک سال به آن دست یافتهایم... عظمت این اصلاح اجتماعی عمیق به قدری زیاد است که چون از فاصله نزدیکی به آن نگاه میکنیم، شاید نتوانیم اهمیت آن را به درستی درک کنیم...» (۵۷) در مراسم شام در سلطنتآباد، شاه دوباره به موضوعات آشنا اشاره کرد: «این قدمی که امروز برداشتهایم، همانطور که خودتان میدانید، شاید در طول تاریخ ۲۵۰۰ ساله ایران هیچ اقدام مشابهی که جامعه را اینگونه دگرگون کرده باشد، انجام نشده است. این باعث افتخار بزرگی است که برنامهای با چنین اندازه و وسعتی تقریباً در مدت یک سال به اتمام رسیده است: بدون بحرانها، بدون انقلاب، بدون خونریزی. حالا نمیدانم چقدر اطلاعات دارید از آنچه در دیگر نقاط دنیا رخ داده، اما میتوانم بگویم چنین کارهایی ممکن است ۱۰۰ سال، ۲۰۰ سال، ۳۰۰ سال طول بکشد و باز هم برنامههایشان به اندازه ما پیشرفته نبودهاند» (۵۸)
پندار و بصیرت شاه از یک سیستم حکومتی مبتنی بر شایستگی مساواتگرا (egalitarian meritocracy) که او خود را قهرمان و ضامن اجرای آن میدانست، عمدتاً نسلهای جوان را هدف قرار داده بود. در واقع این یک افسانه بود که از دهه ۱۹۴۰ پرورش یافته بود، اما با آغاز انقلاب سفید انرژی جدیدی گرفت، بهویژه با اجرای اصلاحات ارضی که واقعاً روابط اجتماعی- اقتصادی را تغییر داد. اشتیاق او به این پیام موجب شد که مخالفانش او را به تمسخر بگیرند. در سفر شاه به ترکیه، هریسون اشاره کرد که: در گزارشهای منتشر شده در مطبوعات، گفته شده است که شاه به جمعی از دانشجویان ایرانی گفته بود که ایران دیگر کشوری نیست که توسط هزار خانواده کنترل شود. «امروز... کشور ما کشوری است متشکل از کشاورزان، کارگران، بازرگانان و کارمندان اداری، و قوانینی که در حال تصویب هستند برای اکثریت جامعه طراحی شدهاند.» برای همه افراد صادق و متعهد فرصتهای برابر وجود خواهد داشت و هیچ محدودیتی برای پیشرفت وجود ندارد ». در سخنرانیای در مراسم توزیع زمین در کرمانشاه در تاریخ ۱۴ نوامبر، شاه دقیقاً از همین کلمات استفاده کرد و افزود که ایران متعلق به همه است و هیچ گروهی حق ویژهای نخواهد داشت... در طول سفرش به آذربایجان در ماه سپتامبر، دوباره درباره ماهیت انقلابی برنامه کنونی اصلاحات ارضی صحبت کرد. اینگونه سخنان باعث شدهاند که او در میان بخشهای کمتر پیشرفته به عنوان «انقلابی سلطنتی» یا «کمونیست همایونی» شناخته شود... (۵۹)
ادامه دارد
بخشهای پیشین:
بخش نخست: افسانه انقلاب سفید-۱
بخش دوم: افسانه انقلاب سفید-۲
بخش سوم: افسانه انقلاب سفید-۳
بخش چهارم: افسانه انقلاب سفید-۴
*: The Myth of the White Revolution: Mohammad Reza Shah, ‘Modernization’ and theConsolidation of PowerAuthor(s): Ali M. AnsariSource: Middle Eastern Studies, Vol. 37, No. 3 (Jul., 2001), pp. 1-24
زیرنویسها:
44. During the First Farmers’ Cooperative Congress the delegates urged the Shah to ban the term ra’yat (serf) from all official documents. Enghelab, dated 19 Dey 1341/8 Jan. 1963.
45. The Shah was to articulate his own particular conception of democracy.
46. FO 371 157601 EP 1015/55 dated 28 March 1961 - the Shah continued to pay lip-service to decentralization, even though one aspect of land reform was in actual fact to centralize power.
47. FO 371 164186 EP 1015/135 dated 17 Nov. 1962.
48. Enghelab, speech dated 13 Esfand 1341/3 March 1963.
49. Enghelab, address of the Shah to the heads of the Dehqan Congress, 7 Shahrivar 1341/28 Aug. 1962.
50. FO 371 149755 EP 1015/12 dated 26 Jan. 1960.
51. FO 248 1589 Echo of Iran dated 9 Sept. 1962.
52. FO 371 157600 EP 1015/35 dated 23 Feb. 1961.
53. FO 371 157599 EP 1015/19 dated 20 Jan. 1961.
54. FO 248 1589 dated 23 Sept. 1962.
55. FO 371 164186 EP 1015/138 dated 27 Nov. 1962 - such historical importance provides another vital transitional bridge between revolutionary monarch and Divinely guided monarch. Curiously such sentiments were echoed by the BBC Persian service, see FO 371 170412 EP 1461/5 dated 29 Jan. 1963.
56. Enghelab, dated 1 Mehr 1341/22 Sept. 1962
57. Enghelab, dated 19 Dey 1341/8 Jan. 1963
58. Enghelab, dated 20 Dey 1341/9 Jan. 1963
59. FO 371 164186 EP 1015/135 dated 17 Nov. 1962.