ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 05.03.2025, 17:07
پهلوی‌گرایی یا ایدئولوژی‌سازی از سلطنت در ایران-۴

زند شکیبی/ برگردان علی‌محمد طباطبایی

بخش چهارم

برتری و جهان‌شمولی
به‌سوی تمدن بزرگ

در مرکز «فلسفه اقتصادی پهلویسم»، «انقلاب سفید شاه و مردم» قرار داشت که: «... یک مسیر اجتماعی را آغاز کرد ... که نتیجه آن پیشرفت سریع در جهت علم و تمدن دنیای امروز بود. در جهان، معنای پیشین از یک انقلاب سفید، کودتایی بدون خونریزی بود، اما شاهنشاه آن برداشت از واژه‌ی انقلاب سفید را از درجه اعتبار ساقط کرد و برای آن معنای جدید و مثبتی به وجود آورد. اکنون، انقلاب سفید به این معناست که رهبری بدون اندیشیدن به منافع شخصی خود و بدون ترس از خطرات سیاسی احتمالی در مسیرش، علیه قوانین استبدادی و سنت‌های بیهوده و توخالی برمی‌خیزد و در جهت اصلاحات و رفاه مردم حرکت می‌کند.»(۴۹)

پیشگفتار «فلسفه اقتصادی پهلویسم» با مروری کوتاه بر تاریخ «فلسفه اقتصادی در آمریکا و اروپا» و تاریخ اقتصادی ایران از دوران پیش از اسلام آغاز می‌شود. تفسیر پهلویسم از تاریخ اقتصادی ایران، همان الگوی تعبیرش از تاریخ سیاسی ایران را دنبال می‌کند. امپراتوری‌های ایرانی پیش از اسلام به دلیل زیرساخت‌های پیشرفته، پویایی اقتصادی و رفاه مورد ستایش قرار می‌گیرند، در حالی که نظام اقتصادی تحت «سلطه اعراب» (استیلای عرب) مطرود دانسته می‌شوند.(۵۰)

پس از آن، در دوران صفویان که به سلطه ترک‌ها (شکلی دیگر از سلطه خارجی بر ایران) پایان دادند، «اقتصاد ایران در مسیر پیشرفت جدیدی قرار گرفت». با این حال، «دوران قاجار را می‌توان دوران افول واقعی اقتصاد ایران نامید».(۵۱)

در دوران حکومت محمدرضا شاه، «اقتصاد پهلویسم» سر برآورد که ستون اصلی آن بر پایه‌ی ۹ اصل اساسی استوار می‌گردید: (۱) اصلاحات ارضی، (۲) سهیم کردن کارگران در سود [کارخانه‌ها]، (۳) اعطای حق رأی به زنان، (۴) خصوصی‌سازی صنایع و کارخانه‌های دولتی برای کمک به هزینه‌های اصلاحات ارضی، (۵) سپاه دانش، (۶) ملی کردن جنگل‌ها، (۷) ایجاد خانه اصناف و انجمن‌های صنفی، (۸) سپاه بهداشت و (۹) سپاه ترویج. این اصول سپس از ۹ مورد اولیه به ۱۸ مورد گسترش یافت و شامل بیمه‌های کارگری، اجتماعی و بازنشستگی، خدمات بهداشتی و مشارکت نسبی کارگران در مدیریت کارخانه‌ها شد. یکی دیگر از پایه‌های اقتصاد پهلویسم، برنامه‌های پنج‌ساله توسعه اقتصادی بود که بر زیرساخت‌ها، صنعتی‌سازی و مدرن‌سازی بخش کشاورزی تمرکز داشت.

در مجموع، انقلاب سفید و برنامه‌های توسعه بر برنامه‌های رفاه اجتماعی تأکید داشت؛ این همان چیزی بود که شاه آن را مسیر «صورتی» خود می‌نامید، یک مسیر میانه و برتر مابین سرمایه‌داری «سیاه» و کمونیسم «سرخ». به بیان دیگر، پهلویسم با تأکید بر عصر طلایی گذشته که زمینه‌های عصر طلایی آینده را فراهم می‌کرد، ادعای برتری بر تمام مکاتب سیاسی-اقتصادی موجود را داشت و خود را دارای جذابیت جهانی می‌دانست. در دنیایی پر ازآشوب، قدمت ایران تحت هدایت پهلویسم همچون جزیره‌ای از ثبات در این دوران پرتلاطم است. دگرگونی و تحول اجتماعی- اقتصادی این کشور کهن تحت رهبری شاه، باعث شده است که جهان به فلسفه او روی بیاورد. (۵۲)

عنصر حیاتی در ادعای برتری پهلویسم، تفسیر آن از اندیشه‌ی قرارداد اجتماعی میان حکومت و مردم بود. پس از بررسی کوتاه و تا اندازه‌ای سطحی اندیشه‌ی قرارداد اجتماعی در آثار اندیشمندان غربی مانند سنت آگوستین و توماس‌هابز، پهلویسم شکل و ترکیب قرارداد اجتماعی در کشورهای مدرن را مورد انتقاد قرار داد. در کمونیسم، قرارداد اجتماعی وجود دارد، اما در آن از آزادی اثری دیده نمی‌‌شود؛ مردم هیچ نقشی ندارند« در حالی که “در کشورهای در حال توسعه و برخی کشورهای توسعه یافته، نخبگان از طریق تبلیغات و سوءاستفاده از سیستم انتخاباتی می‌توانند از سیستم دموکراتیک برای حفاظت از منافع خود استفاده کنند. ایران در یک برهه از زمان از این مسئله رنج می‌برد.» پهلویسم ادعا می‌کرد که راهی برتر ارائه می‌دهد. شاه « یک قرارداد اجتماعی جدید ایجاد کرده است که در واقع دو طرف دارد. مردم ایجادکنندگان دولت هستند و دولت وظیفه دارد نیازهای مردم را برآورده کند. این یک قرارداد اجتماعی دوطرفه است.» (۵۳) به عبارت دیگر، سلطنت، که بالاتر از منافع فردی و جمعی طبقات و گروه‌ها قرار دارد، قرارداد اجتماعی را اجرا خواهد کرد، اما بر خلاف دیگر ایدئولوژی‌ها، با انجام یک انقلاب اجتماعی موافق نیست.

شاه می‌گوید: « پایه ایدئولوژی و انقلاب ما، و از این رو پیشرفت افکار ما، این است که کار ما بر اساس امنیت منافع اکثریت خواهد بود. اما اکثریت چه کسانی هستند؟ بدون شک کشاورزان و کارگران و دیگر طبقات، اقشاری با درآمد اندک، از کشور پادشاهی ما. امیدوارم در آینده یک طبقه مرفه در ایران شکل گیرد و ایجاد یک طبقه متوسط متحقق گردد. اما این دلیل بر آن نمی‌‌شود که ما بر ضد دیگر طبقات کشور خود باشیم.»(۵۴)

این موضع پهلویسم در حکم چالشی ایدئولوژیک و قابل پیاده سازی (practical) برای تلاش‌های خود به‌منظور بهره‌برداری از فواید بسیج همگانی بود که در همراهی با یک ایدئولوژی مدرن همیشه وجود دارد؛ ایدئولوژی‌ای که هدفش طبقات یا گروه‌های اجتماعی خاصی است و تلاش می‌کند یک «انقلاب» را پیاده‌سازی کرده و یا یک سیستم استبدادی یا تمامیت خواه را حفظ نماید. [البته] استفاده پهلویسم از قشرهای روحانی و زمین‌داران در این زمینه محدود بود.

پهلويسم همچنین ادعای برتری دیگری داشت که منظور از آن سرعت بود. این ایدئولوژی وعده مدرن‌سازی سریع و بدون دردسر اقتصاد را می‌داد :« پهلويسم یک مکتب است که جامعه را از فئودالیسم به سطحی بالاتر از دموکراسی اجتماعی پارلمانی می‌برد ... پهلویسم یک مکتب است که حالا با سرعتی غیرقابل تصور مردم را همراه خود از دنیای تاریک به سمت آینده‌ای روشن می‌برد.» (۵۵)

در اینجا دوباره یک تفسیر ضمنی از تاریخ در حال پیشرفت دیده می‌شود که در دوران روشنگری شکل گرفته و اندیشه رسیدن به یک پایان و نتیجه مشخص در تاریخ را تبلیغ می‌کند. در سال ۱۹۷۶ شاه پیش‌بینی کرد:« اگر وضعیت امروز ادامه یابد و با همان سطح توسعه همراه باشد، در طی دوازده سال آینده ما به سطح توسعه امروزی اروپا خواهیم رسید ... در بیست و پنج سال بعدی، ما یکی از کشورهای توسعه‌یافته جهان خواهیم بود». (۵۶)

در اینجا می‌توان این وعده نیکیتا خروشچف در کنگره بیست و دوم حزب کمونیست در سال ۱۹۶۱ را به یاد آورد مبنی بر آن که نسل حاضر شهروندان شوروی تا سال ۱۹۸۰ [موفق به رسیدن به جامعه بی طبقه شده و] تحت کمونیسم زندگی خواهند کرد. بیانیه‌ای که در آن پهلویسم اعلام کرده بود موفق به کشف یک مسیر جدید از توسعه اجتماعی- اقتصادی شده است، و یا همان «مسیر صورتی» شاه، چیز منحصر به فردی نبود. دیگر رژیم‌های ایدئولوژیک در خاورمیانه، مانند رژیم‌های معمر قذافی در لیبی، جمال عبدالناصر در مصر و رژیم‌های بعثی در سوریه و عراق نیز ادعا کرده بودند که همگی موفق به کشف چنین مسیرهایی شده ‌اند. شاه اظهار داشت: « جهان قدیم، به عبارت دیگر، جهان سرمایه‌داری و جهان مارکسیسم، امروز پاسخگوی نیازهای بشر نیست.»(۵۷)

با این حال، پهلویسم برخلاف آن ایدئولوژی‌های دیگر، ادعا می‌کرد که مسیری که او یافته است از جذابیت جهانی برخوردار است زیرا نیازهای کشورهای دیگر که از کاستی‌های «جهان قدیم» سرخورده شده‌اند را برآورده می‌کند. در فلسفه پهلویسم، نظام سرمایه‌داری و یا به عبارت دیگر کارگرانی که در خدمت چنین نظامی قرار دارند، تغییرات بنیادی و واقعی را تجربه کرده‌اند زیرا اکنون سهام کارخانه‌های دولتی به آنها فروخته شده است. این امر همچنین پایه‌های سوسیالیسم را تضعیف می‌کند. از آنجا که کارگران اکنون به سهامداران کارخانه‌ها تبدیل شده و در سود صاحبان آنها سهمیم هستند، سطحی بالاتر از سوسیالیسم در حال ظهور می‌باشد.(۵۸)

در حالی که پهلویسم از نقدهای مارکسیستی–لنینیستی به سرمایه‌داری استفاده می‌کرد، اما هم زمان مدل‌های سوسیالیستی و کمونیستی که در اتحاد جماهیر شوروی، اروپای شرقی و کشورهای در حال توسعه به وجود آمده بود را نیز مورد حمله قرار می‌داد. در دولت‌های سوسیالیستی، مالکیت خصوصی هیچ معنایی ندارد. تمام سرمایه به دولت تعلق دارد و تمام مردم خدمت‌گزاران دولت هستند که برای دستمزد خود به آن وابسته‌اند. به طور خلاصه، در دولت‌های سوسیالیستی، سرمایه‌دار همان خود دولت است. در دولت‌های سرمایه‌داری امپریالیستی، تعداد کمی از افراد (مشابه با دولت سوسیالیستی) بخش‌های کشاورزی و صنعتی اقتصاد را کنترل می‌کنند. (۵۹) پهلوویسم این فلسفه‌ها را از کار می‌اندازد و با توزیع زمین، سرمایه‌داری فئودالی را نیز خرد می‌کند، و با تقسیم سود برای کارگران، فروش کارخانه‌ها و صنایع دولتی و به رسمیت شناختن اتحادیه‌های کارگری، سرمایه‌داری دولتی سوسیالیسم را از بین می‌برد. در عین حال، به طور واقعی و حقیقی هدف رفاه مردم را تحقق می‌بخشد و تنظیم ثروت را بدون ریختن خون یا ایجاد مخالفت‌های منفی اجرایی می‌کند.(۶۰)

چند سال بعد، شاه خود این جنبه از پهلویسم را به طور عمیق‌تر بیان کرد و یک اصطلاح برای آن از خودش ابداع نمود : «به سوی تمدن بزرگ». (۶۱) تعداد قابل توجهی از ایده‌ها و مفاهیمی که پایه و مبنای این کتاب را شکل می‌دادند در اولین و چهارمین جلد این مجموعه با عنوان «اولین و آخرین حکومت جهانی: جلد چهارم در مورد پهلویسم» تشریح شده بود، و این هنوز ده سال قبل از انتشار کتاب شاه در مورد تمدن بزرگ بود.

برخلاف دولت پهلوی، رژیم‌های عربی به طور مؤثر از تصویر دشمن که همان غرب‌زدگی باشد استفاده کردند و در سیاست‌های اقتصادی و فرهنگی خود از نشانه‌های آن پرهیز نمودند. پهلویسم، در حالی که ادعا می‌کرد یک جایگزین عملی ایرانی برای سرمایه‌داری غربی و کمونیسم شرقی پیدا کرده است که به مدرنیزاسیون اجتماعی و اقتصادی در مدت زمان کوتاهی خواهد انجامید، در ذهن بیشتر ایرانیان به نماد غرب‌زدگی اقتصاد، فرهنگ، اخلاق و جامعه تبدیل شد. (۶۲)

این مسئله مشروعیت ادعای پهلویسم مبنی بر اینکه یک مکتب ایرانی مستقل و اصیل است را به چالش می‌کشید. علاوه بر آن، وعده‌های به نحو فزاینده‌ای پر طمطراق اما هنوز تحقق نیافته‌ی شاه در مورد گسترش برنامه‌های رفاه اجتماعی و کاهش فقر در زمانی که تفاوت‌های طبقاتی در حال افزایش بود، مشروعیت اقتصادی پهلویسم را تضعیف نمود. در سال ۱۹۷۵، شاه با تأسیس حزب رستاخیز مشروعیت سیاسی پهلویسم را به شدت به زیر سوال برد. در همان سال، مشروعیت اقتصادی و رفاه اجتماعی پهلویسم توسط کاهش رشد اقتصادی، وعده‌های ناتمام، تورم بالا و افزایش اختلافات طبقاتی متزلزل گردید.

ادامه دارد ...

بخش‌های پیشین:
بخش اول: پهلوی‌گرایی یا ایدئولوژی‌سازی از سلطنت در ایران-۱
بخش دوم: پهلوی‌گرایی یا ایدئولوژی‌سازی از سلطنت در ایران-۲
بخش سوم: پهلوی‌گرایی یا ایدئولوژی‌سازی از سلطنت در ایران-۳

* Pahlavısm: The Ideologization of Monarchy in Iran
ZHAND SHAKIBI∗
London School of Economics and Political Science

——————————
زیر نویس‌ها:

49Hunarmand, Pahlavı_sm: Maktab-i nou, op.cit., p. 10.
50Ibid., pp. 88–97.
51Hunarmand, Sha_hansha_hı_-yi Mashru_tih, op.cit., pp. 107, 110.
52Hunarmand, Dia_liktı_k-i Nimu_ha_-iy Mill ı_ dar Ta_rı_kh-i Fa_rsı_, op.cit., pp. 23–24.
53Hunarmand, Pahlavı_sm: Maktab-i nou, op.cit., pp. 59–60.
54Nigı_n, Vol. 121, 31 Khurda_d 1353 [1975], p. 2.
55Hunarmand, Pahlavı_sm: Maktab-i nou, op.cit., pp. 51–53.
56Nigı_n, Vol. 134, 31 Tı_r 2535 [1976], pp. 2–3.
57Nigı_n, 31 Khurda_d 1353[1975], Vol. 121, pp. 2–3.
58Hunarmand, Pahlavı_sm: Maktab-i nou, op.cit., p. 62.
59Hunarmand, Pahlavı_sm: Maktab-i nou, op.cit., p. 61.
60Hunarmand, Sha_hansha_hı_-yi Mashru_tih, op.cit., p. 73.
61See Pahlavı _ Bisuyyi Tamaddun-i Buzurg and Qudratalla_h Aurang, Gouzarna_mih-iy Tammadun-i Buzurg [Passport
of the Great Civilization] (Tehran: Tehranmasu_r, 1353 [1975]).
62Pahlavı _, Mission for My Country, op. cit., p. 253.