در کتیبه داریوش در بیستون به عنوان یک سند مهم تاریخی اهورامزدا بارها ستایش شده است.
- داریوش شاه گوید: اهورامزدا این شاهنشاهی به من عطا نمود. او مرا یاری کرد تا این شاهی بدست آورم. پس به لطف اهورامزدا من این شاهی را دارم….
این متن درهم تنیدگی حکومت و دین در یکی از شاخص ترین دستاوردهای تمدنی و جهشهای تکامل اجتماعی بشر در قالب حکومتی بر بنیاد انسان و خرد را نشان میدهد. شکلی یگانه از حکمرانی که در آن جدایی دین از حکومت نه به عنوان روشی در مدیریت مملکت بلکه به عنوان باوری دینی که علیرغم استقرار حکومتهای دینی در دورانهای بعد هرگز در هیچ بخش جهان تکرار نشد. دلیل این امر تفاوت دین میترایی با سایر ادیان به ویژه ادیان سامی بود که تاکید بر خدا داشتند و در میترا تاکید بر انسان بود. هسته مرکزی باور ایرانیان که علی رغم تحمیل ادیان در دورههای بعد با رمز اناالحق باقی ماند.
- حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است / بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود.
دین و گردانندگان امر دین در تمام جوامع با حکومت مرتبط بودهاند.
در تمام سرزمینها و در همه دورانها آثاری که پیوند میان دین و حکومت را نشان میدهند بسیار است. معماریها، متون، سنگ نگارهها، سکهها، نقوش روی ظروف و سلاحها.
آرامگاه تمام شاهان ایران نشان دهنده دیندار بودن آنان است. گور کوروش به نشان مقام پیر که بالاترین مقام در آیین میتراست در طبقه هفتم سازه ایی سنگی قرار دارد. آرامگاه داریوش، فرزندش خشایارشا و نوهاش اردشیر به جهت تقرب به میترا در قلب یک صلیب در دل کوه قرار دارد.
صلیب نماد میتراییان بود. یونانیان و بعدتر رومیان، اسیران ایرانی را برای شکنجه بیشتر به صلیب که برای آنان نمادی مقدس بود میخکوب میکردند و مقابل آفتاب رها میساختند تا از گرما و تشنگی در حالی که آهسته آهسته به سمت مرگ میروند از نور و خورشید که برایشان گرامی بود بیزار شوند و رو برگردانند.
هر کجا گوری از شاهی ایرانی وجود دارد یا نمادهای دینی با خود دارد یا مانند شاهان قاجار و پهلوی با فروتنی و تواضع در جوار آنچه به آن معتقد بودند در قبری ساده آرمیدهاند، مانند گور خمینی نماد خودپرستی آخوندی نیستند. کسانی که خود را جانشین خدا و شاخص دین میبینند بعد از مرگ هم توقع دارند به جای خدا ستایش شوند.
نه تنها شاهان ایران بلکه حاکمان در سراسر دنیا هر زمان در راستای باورهای مردم خود بودهاند. غیر از این نمیتوانست باشد. قدرت خمینی متکی بر باور مردم بود چنانکه ضعف خامنه ایی از عدم باور مردم است. در همه سیستمهای حکومتی از گذشتههای دور تاکنون، از ابتدایی ترین قبایل تا حکومتهای پیشرفته دین نقش مهمی داشته است. رئيس جمهور آمریکا به انجیل سوگند یاد میکند و حرکات و کلمات جادوگر یک قبیله در آمازون به حکومت رئیس قبیله اعتبار و رسمیت میبخشد.
انسان از دورترین اعصار دریافته بود بخش اعظم امور از کنترل و مدیریت او خارج است. قسم به انجیل در آمریکا و بیان اوراد توسط جادوگر ابراز مراتب خاکساری و وفاداری به نیرویی است که تصور میشود کنترل کننده امور خارج از دسترس است.
در نظامهایی مانند فرانسه سعی میشود دین و حکومت از هم جدا باشند ولی این هم به معنای تضاد حکومت با دین نیست. در انگلستان از روزگارهانری هشتم شاه همزمان رئیس دولت و مسئول کلیساست و این امر یکی از عوامل مهم ثبات در آن کشور بوده است.
در ادیان ابراهیمی با قبول اولویت شریعت نسبت به خرد زمام امور زندگی باورمندان عملا به جای فرزانگان به روحانیون سپرده میشود. در اسلام از روزگار پیامبر ریاست حکومت و ریاست دین یکی شدند اما شیوه حکمرانی یر اساس شریعت در ایران کاربردی نبود و به ناچار شاهان به نمایندگی از خلیفه حکمرانی میکردند. خردمندان مؤمن ایرانی از همان آغاز با حکومت دینی مخالف بودند.
- گر تو دین میطلبی از سر دنیی برخیز / که زِدین بار نیابیم مگر بار کشیم
- هیچکس را ندهد دنیی و دین دست بهم / هرکه گوید که دهد، خنجر انکار کشیم
نمایندگان دین در موقعیت قدرت با معرفی خود به عنوان نمایندگان خداوند در غیبت ابدی او به سادگی به جای خدا مینشینند و مردم را به پرستش خود وادار میکنند. آهسته آهسته امر بر خودشان هم مشتبه میشود. خامنه ایی چندی پیش مدعی شد که خدا از دهان او سخن میگوید.
- بت پرستی میکنی در زیر دلق / مینمایی خویش را صوفی به خلق
اعراب مسلمان اصلا خوششان نمیآمد ایرانیها از مجموعه کلماتی که هر کدام برای آنها تداعی کننده امر واضحی بودند به نام تفسیر مفهوم دیگری استخراج میکنند و سعی میکنند با استفاده از این تفسیرهای کشدار معانی دیگری برای آیات روشن اختراع کنند.
کلمات در همه زبانها برای اشاره به پدیدهها و مناسبات بین آنها به کار میروند و همواره مخلوق محیط و شرایط زیست انسان هستند. هیچ کلمه ایی مقدس نیست و از آسمان نازل نشده است. چه بسیار زبانها و خطها مانند سومری که در طول تاریخ آمدهاند و علی رغم کمک به ارتقاء بشر محو شدهاند.
شبیه ابزارهای آهنی گوناگونی که از سنگ معدن آهن از پی فرایند ذوب ساخته میشوند خاستگاه فیزیکی همه کلمات مقداری انرژی است که پس از عبور از تارهای صوتی به ابزار کلمه تبدیل شده و مفهومی را از یک ذهن به ذهنی دیگر منتقل میکند.
تعداد بیشتر انسانها و وجود مناسبات گسترده تر در شرایط زیست شهری ضرورت خلق کلماتی را موجب میشود که در زندگی قبیله ایی به واسطه ساده تر بودن روابط و امور، کلمات معطوف به آنها به دلیل عدم نیاز شکل نمیگیرند. در یک روستا، شهرک، شهر و یک کلان شهر ده میلیونی با افزایش تدریجی جمعیت، امکانات و موسسات مختلف مانند دهیاری، بخشداری، پاسگاه، مدرسه، بهداری، راهداری، شهرداری، استانداری، کارخانهها، ادارات، فروشگاههای بزرگ، فرودگاه، بیمارستان، ورزشگاه، دانشگاه، دادگاه، شبکههای حمل و نقل … ایجاد میشوند و متناسب با این پدیدهها نوع و گستره مناسبات پیچیده تر شده و متعاقبا تعداد کلمات جدیدی که برای تبیین شرایط و انتقال مفاهیم متولد میشوند بیشتر میشوند و همزمان کلمات فاقد کاربرد آهسته آهسته از دایره گفتمان روزانه خارج میشوند.
امروزه که کلمات بسیاری مربوط به عصر دیجیتال در حال خلق شدن هستند وسعت و سرعت ارتباطات تا حدود زیادی فاصله بین شهر و روستا را از بین برده است و کلمات جدید به سرعت منتشر میشوند. اما در گذشتههای نه چندان دور برخی کلمات شهری در روستا فاقد مفهوم بودند.
مفسرین ایرانی متون اسلامی در واقع تلاش کردند کلماتی را که از بطن زندگی در بیابان و برای بیان روابط جاری در آن محیط و متناسب با فهم و برداشت قبایل ساکن در آنجا خلق شده بود برای تبیین شرایط و زندگی در شهر مناسب سازی کنند.
در عربستان نیازی به تفسیر دیده نشد همانگونه که اندیشه برپایی حکومت اسلامی هرگز تهدیدی برای امیران آن سامان نبود زیرا اعراب قبل از اسلام هم مسلمان بودند و همین سبک زندگی را داشتند. ابوسفیان به شرط استمرار شرایط و امکان کسب درآمد از کعبه و برپایی مراسم حج به پیامبر اجازه ورود به مکه داد. پیامبر چنان از این لطف او خوشحال بود که غنائم جنگهای بعد را تماما به او بخشید.
مفسرین ایرانی سعی کردند مفاهیم رشد یافته در شرایط پیچیده تر زندگی شهری را در ظرف کوچکتر کلمات خلق شده در شرایط ساده تر زندگی بیابانی جا سازی و به شهرنشینان منتقل کنند اما آن مفاهیم فراتر از ظرفیت واقعی آن کلمات بودند.
- هست دریای معانی بس عظیم / کشتی پندار حایل کردهام
مؤمنانی که عدم تطابق ظرف و مظروف، کلمه و مفهوم را در مییافتند و سعی در تبیین موضوع داشتند بارها و بارها در طول تاریخ از سوی ملایان به کفر و الحاد و زندقه متهم شدند.
- کفر چو منی گزاف و آسان نبود / محکمتر از ایمان من ایمان نبود
هر چه کار سخت تر شد تفسیرها و جملات واضح و روشن به سایه رفتند و در ساحت شعر به اشاره و کنایه و تصویر و رمز تبدیل شدند.
- من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست / تو هم زِ روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
مرد حکیم پیشاپیش تذکر میدهد که دریافت منظور او برای غریبهها میسر نیست و ضمن طلب بخشش از خواننده میخواهد به برداشت خود قانع باشد و در جستجوی منظور واقعی او برنیاید. زیرا؛
- محرم راز دل شیدای خود / کس نمیبینم زِ خاص و عام را.
و مخاطرات کار بسیار بالاست،
- شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل / کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
برای آگاهی یافتن از منظور او باید به جهانش نزدیک شد.
- تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی / گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
در تفسیرهای طولانی و اشعار رمزآلود تا آنجا که ممکن بود مفاهیم شهری و میترایی در ظرف کلمات قبیله ایی و جمله بندیهای اسلامی تعبیه کردند.
- گرچه بر واعظِ شهر این سخن آسان نشود/ تا ریا وَرزَد و سالوس مسلمان نشود
- اسمِ اعظم بِکُنَد کارِ خودای دل، خوش باش / که به تَلبیس و حیَل، دیو مسلمان نشود
آدمیت با عشق و راستی میسر میشود نه با نماز و روزه.
در اجبار به برخاستن سحرگاهی برای عبادت و خواندن نماز صبح فوایدی مادی و جسمانی در حد ورزش صبحگاهی قائل بودند و در آن هیچ فضیلت روحانی و معنویت قابل ذکری نمیدیدند.
- صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ / هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
از تظاهر به آداب قبیله بنام شریعت و زهد و تلاش برای متقاعد ساختن مردم شهرنشین با توضیح و تفسیر آیات و احادیث و روایاتی که فقط خاطرات بادیه بودند دچار عذاب وجدان و یاس میشدند.
- این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی / وین دفتر بیمعنی غرق میناب اولی
- چون عمر تبه کردم چندان که نگه کردم / در کنج خراباتی افتاده خراب اولی
- من حالت زاهد را با خلق نخواهم گفت / این قصه اگر گویم با چنگ و رباب اولی
- تا بی سر و پا باشد اوضاع فلک زین دست / در سر هوس ساقی در دست شراب اولی
گاهی کارد به استخوان میرسید و عدم باور و آشتی خود را با اسلام آشکارا بیان میکردند.
- بسوز این خرقه تقوا تو حافظ / که گر آتش شوم در وی نگیرم.
و برای در امان ماندن از آزار ملایان که تا پیش از جمهوری اسلامی با تصور منشاء خیر بودن حمایت قاطبه مردم را با خود داشتند، به پادشاهان که در اصل نگهبانان واقعی تمدن شهری و حقوق شهروندی بودند پناه میبردند.
- بر طَرْفِ گلشنم گذر افتاد وقتِ صبح / آن دَم که کارِ مرغِ سحر آه و ناله بود
- دیدیم شعرِ دلکش حافظ به مدحِ شاه / یک بیت از این قصیده به از صد رساله بود
۱۵۰۰ سال است که در ایران جنگ بر سر حقوق شهروندی بین آیین میترایی شهر و آیین قومی و قبیله ایی به نام شریعت در جریان است. شاهان به اعتبار و حرمت مردم که ملایان را بعنوان نمایندگان دین خدا بیش از ایشان قبول داشتند عملا اسیر ملایان بودند و امکان انجام هیچ تحول مهمی در مملکت را نداشتند. ناصرالدین شاه وقتی ملایان همه راههای تجارت و سرمایه گذاری خارجی را که بیشتر مانند امروز از ترس آشنایی مردم با بنیادهای نظری تمدن و تضعیف قدرتشان بود به رویش بستند بخصوص بعد از همراهی زنانش با ملایان در واقعه تحریم تنباکو که با تحریک روسها صورت گرفته بود چنان افسرده شد که علی رغم تلاش برای حفظ ظاهر شاهانه امور، اکثر اوقات خود را در تنهایی با عکاسی و شکار و خاطره نویسی میگذراند. جماعت فلاکت ملا پیشتر قتل معلم محبوبش امیرکبیر را هم بخاطر تمایل امیر به مدنیت به او تحمیل کرده بودند.
شاه بزرگ پهلوی مشکل را دریافت و با دلی پرخون چاره کار را در حذف و فدا کردن خود و مواجه ساختن مردم با واقعیتی که ملایان نماینده آن بودند دید. اکنون آن شهامت بی مانند به نتیجه رسیده است. مردم به تضاد ذاتی بین باورهای خود و ملایان پی بردهاند که اهریمن را فرشته میدیدند.
اندیشمندان ایرانی خواسته یا ناخواسته از پوشش اسلام و کلمات عربی زره ایی برای حفاظت از مفاهیم میترایی عشق و راستی که نتیجه تکامل اجتماعی انسان در محیط شهری بودند ساختند.
- حافظ جناب پیر مغان مامن وفاست / درس حدیث عشق بر او خوان و زو شنو.
انسان شهری به درک ضرورت عبور از قوم و قبیله و قائل شدن حق برابر با خود برای دیگران جهت حفظ صلح و آرامش به حرمت زندگی رسیده است اتفاقی که با توجه به ساختار در مناطق پرجمعیت رخ میدهد.
- تیمارِ غریبان اثرِ ذکرِ جمیل است / جانا مگر این قاعده در شهرِ شما نیست؟
پس از انقلاب اسلامی ملایان تلاش کردند از چارچوبهای حکومتی و سیستم اداری به جا مانده از پادشاهی بهره برداری کنند ولی مانند صدر اسلام امر ابتر باقی ماند و مملکت هر چه بیشتر اسلامی شد بیشتر درغرقاب نکبت و فلاکت فرو رفت.
اسلام برآمده از جغرافیایی بیابانی با جمعیت اندک و پراکنده بود که به خاطر کمبود منابع همواره در حال جنگ با یکدیگر بودند به نحوی که هر سال مشخصا فقط چهار ماه در وضعیت صلح قرار داشتند. مناسبات بین قبایل شبه جزیره به دلیل عدم تولید محصولات حتی از مناطق روستایی حاصلخیزِ دارای مازاد تولید و امکان خلق ثروت و داد و ستد ابتدایی تر بود از این رو اسلام امکان تبیین روابط مابین پدیدهها و قانونمند ساختن مناسبات جوامع پرجمعیت شهری همان دوران آغازین را هم نداشت چه رسد به جوامع امروزی که سرعت پیشرفت علوم و پیچیده شدن امور سیستمهای مدرن را هم مستاصل کرده است. در جهان عصر دیجیتال با اسلام حتی امکان درک و شناسایی مسائل امکان پذیر نیست چه رسد به حل آنها.
جانشینان خلفا به دلیل عدم تواناییِ نرم افزار ساده اسلام در راهبریِ سخت افزار پیچیده حکومتی ساسانیان و درماندگی در اداره امور، بخشهای مختلف مملکت را به هر فردی که نرخ بالاتری پیشنهاد میداد واگذار میکردند و مانند ایام جهاد در غارت سهیم میشدند. تعهد افراد به خلیفه در واقع تعهد به ثروتشان بود. تاکید خامنه ایی بر اقتصاد مقاومتی رشوه آگاهانه او به گروههای ذینفع مانند پایداری و مؤتلفه در ازای وفاداری و مشارکت در قتل مردم است. رانتهای وابستگان نظام در غارت مملکت و اختلاسهای بی مجازاتِ امام جمعه و شهردار و ... همان واگذاری مناطق در عهد خلفا و نیاز حکومت به فساد برای پایداری است که به عنوان امری ساختاری و بنیادی بخشی جدایی ناپذیر از حکومت دینی است، با آن متولد شده است و بدون آن فرو میریزد.
- ز پیمان بگردند وز راستی / گرامی شود کژّی و کاستی
- رباید همی این از آن آن ازین / ز نفرین ندانند باز آفرین
- شود بندهٔ بیهنر شهریار / نژاد و بزرگی نیاید به کار
- به گیتی کسی را نماند وفا / روان و زبانها شود پر جفا
- از ایران و از ترک و از تازیان / نژادی پدید آید اندر میان
- نه دهقان، نه ترک و نه تازی بود / سخنها به کردار بازی بود
- همه گنجها زیر دامن نهند / بمیرند و کوشش به دشمن دهند
- چنان فاش گردد غم و رنج و شور / که شادی به هنگام بهرام گور
- زیان کسان از پی سود خویش / بجویند و دین اندر آرند پیش
- بریزند خون از پی خواسته / شود روزگار مهان کاسته
فساد در حکومت اسلامی مانند حکومت پادشاهی موردی و قابل اصلاح نیست. علاوه بر این اخلاق هم در اسلام در همان چارچوب مناسباتی که بین قبایل وجود داشت تعریف میشود. رفتار امروز ملایان شیعه با مردم همان سنت و سیره قبایل آن روزگار است و مغایرتی با اسلام ندارد.
- پشمینهپوشِ تندخو، از عشق نشنیدهاست بو / از مَستیَش رمزی بگو، تا تَرکِ هشیاری کند
داستانهایی که ایرانیان از کرامات اخلاقی بزرگان دین ساختهاند برای نزدیک کردن خلق و خوی مهری و آیین جوانمردی میترایی با خلقیات خشن بدوی و عصبیت اسلامی است و هیچ نسبتی با واقعیت ندارد.
- فتنه میبارد از این سقف مقرنس برخیز / تا به میخانه پناه از همه آفات بریم
سنت و سیره و آداب و رسوم بزرگان دین شبیه سایر اهالی بادیه بود. غیرممکن است سیستم و سخت افزاری که برای مناسبات گسترده و پیچیده جمعیت کثیر شهری طراحی شده است با قوانین و نرم افزار قبیله کار کند. میزان و سرعت اطلاعاتِ در گردشِ شهر بسیار بیش از اطلاعات مورد نیاز برای راه اندازی سیستم روستا و قبیله است.
یک کشاورز زمین را شخم میزند، بذر را میکارد و منتظر مینشیند. هر وضعیتی بعد از آن از کنترل او خارج است. هیچ امکانی برای تاثیرگذاری بر نتیجه و محصول ندارد. عدم بارش، آفت، طوفان، تگرگ، سیل، …. نگران است و بر اساس تجربه میداند کار همیشه به سرانجام و محصول نمیرسد. ناچار به نیروهایی پناه میبرد که گمان دارد بر امور خارج از کنترل او احاطه دارند. در شهر آهنگر به تجربه دریافته بود کیفیت شمشیر مستقیما به سنگ آهن، دمای آتش، شدت ضربه پتک و توان او بستگی دارد نه خدایان. اعتقادات ماورایی و مذهبی در روستا همواره قوی تر از شهر بوده است. در شهر راننده سرویس کارخانه میداند هر دقیقه تاخیر او باعث تاخیر در حضور تعدادی از پرسنل در محل کار خواهد شد. بروز هر اشکالی در سیستمهای شهری، گاز، آب، برق و ترافیک جمعیت کثیری را متاثر میسازد. امروزه که امکانات حمل و نقل و اینترنت فاصلهها را به حداقل رسانده است افراد به صورت روزانه در شهر و روستا تجربه میکنند که عملکرد هر فرد بر زندگی دیگران و عملکرد دیگران بر زندگی هر فرد تاثیر مستقیم دارد. تجربه ایی که کیفیت درک آن نسبت مستقیم با کیفیت دمکراسی در هر جامعه دارد.
منظور از فاصله شهر و روستا در خلق و درک مفاهیم جدید است هدف مقایسه ارزش کار کشاورزی که بدون ضایع کردن حقی نان خود و بسیاری را با زحمت حاصل میکند یا شهر را مامن فرشتگان نشان دادن نیست. علاوه بر این بزرگترین فجایع بشری به نام انقلاب و جنگ هم ریشه در شهرها دارند.
گروههایی از مردم انقلابی ۵۷ که خود مدت زمان زیادی نبود شهرنشین شده بودند و هنوز آداب و رسوم روستا در بخش اعظم زندگی شان جاری بود مدت کمی پس از انقلاب در مقام مخالف، مقابل حکومتی با مدل و معیار قبیله قرار گرفتند به نحوی که در مراحل بعد عمده نیروهای محافظ انقلاب اسلامی به ناچار از میان روستاییان گزینش شدند. نرم افزار ذهنی روستایی ایرانی با اسم مستعار تعهد با نرم افزار بیابانی اسلام هم خوانی بیشتری داشت تا شهر و صنعت و مدرنیته و قوانین و مقررات جاری بین آنها. از آنجا که در شرایط طبیعی جهان بینی افراد در راستای بقای آنها شکل میگیرد اولویت تعهد به تخصص در حکومت اسلامی امری ماهوی و ناچار است نه مقطعی و انتخابی. شهر و مناسبات آن مهمترین محل تجلی وضعیت کاملا غیرطبیعی تمدن هستند که در مسیری برگشت ناپذیر با پیشرفت ناگزیر دانش غیرطبیعی تر هم خواهد شد.
مردمان تازه شهرنشین شده ایران اعتقادات محکم دینی داشتند به نحوی که حتی مارکسیستها هم فرصت دفاعیه دادگاه را به مراسم شام غریبان تبدیل میکردند یا اعضای جماعت دلخراش ملی مذهبی که با هزینه دولت به فرنگ اعزام شده بودند در بازگشت به جای تقویت بنیادهای علمی در دانشگاه که محل تبیین نظری مدرنیته و زندگی شهری است با کت و کراوات تعظیم کنان پشت سر ملایان نماز جماعت برپا میکردند و با تاسیس انجمن اسلامی ازعوامل اصلی ضدیت نظری و عملی با مدرنیته و مظاهر زندگی شهری و همچنین مشوق پنهان و آشکار تشکیل هستههای تروریستی علیه تمدن شدند. گرچه احتمالا غرقاب دینی که مردم در آن اسیر بودند چنان عمیق بود که ایجاد تغییرات اساسی و بنیادین مدرن سازی در مملکت که مستلزم تحول شناختی در سطح ملی بود به ناچار با هزینههایی در حد فاجعه ۵۷ مواجه میگردید.
پشت سر نهادن تجربه خونین حکومت دینی همراه با وقوع انفجار اطلاعاتی اینترنتی فاصله بین درک شهری و روستایی را در ایران بیش از سایر کشورها کاهش داده است گرچه این فاصله با توجه به تفاوت بنیادین شهر و روستا در سرعت و حجم اطلاعات در گردش در هیچ زمان و مکان قابل حذف نیست.
در حکومت ملایان تمامی امور مملکت مانند زمان معاویه به بیت خامنه ایی ختم شده است. تمام کلماتی که اشاره به مدنیت دارند و نهادهایی که مقرر بود محل ارتباط و تجلی مفهوم این کلمات باشند تهی و بی خاصیت شدهاند. دولت، حکومت، عدالت، انتخابات، مجلس، قانون، آموزش، حقوق، توسعه، دانشگاه، پژوهش، صنعت، تولید، اقتصاد، امنیت، …
محور اصلی تمام این مفاهیم واقعیت عینی “مردم” است که در حکومت اسلامی جز برای سوءاستفاده به حساب نمیآیند، کلیت مردم را گرسنه نگه داشتن و با به خدمت گرفتن حداقلی اکثریت را به ضرب کشتار و زندان به بردگی گرفتن. خامنه ایی گفت مردم قدرت تحلیل ندارند و خمینی گفت اگر ۳۵ میلیون بگویند بله من میگویم نه و مصباح گفت….
در این میان اما کلماتی معانی دیگری یافتند. کلمه مهمی که نحوه حکومت و شرایط زندگی نقشی اساسی در تحول تدریجی دیدگاه و آشکار شدن تفاوت مفهوم اسلامی و ایرانی آن داشت کلمه دین بود. این تفاوت مهم به شکلی عینی رویت و تجربه شد و در حافظه تاریخی مردم ثبت گردید.
دین اسلام از منظر ایرانی در باور به حق (راست) و دفاع از حقیقت (راستی) هر روز تجلی و درخشش بیشتری در ضرورت الزام به گفتار و کردار و پندار نیک دارد. گرچه در منجلاب فعلی، منحنی کلی اخلاق اجتماعی با فاصله گرفتن از شریعت و دین سنتی، بخشی به نیت مبارزه با حکومت و بخشی به ناچار، رو به زوال دارد اما ضرورت تغییر جهت به سمت نیکی را بزودی زندگی بر اساس عقل و در راستای بقا پس از تغییر شرایط به جامعه تحمیل خواهد. جوامع برای بقا و پایدارای با توجه به شرایط ناچار معیارها و مرزهای اخلاقی ویژه خود را خلق میکنند. زندگی در پوشش تمدن یعنی زیستن در قید و بند قوانین مختلف. تلاش گروههایی مانند هیپیها برای داشتن آزادی طبیعی در بطن تمدن به شکست انجامید. آزادی همراه با تمدن یک سو تفاهم بیش نیست. مصادیق آزادی مانند آزادی بیان، احزاب، مطبوعات، اجتماعات ...همه اشاره به وجود چارچوبها، قیدها، بندها و موانع محکم قانونی جهت ایجاد فضایی امن برای انجام فعالیت و مصون ماندن از تهاجم قدرت است.
در مقام مواجهه با تفسیرهای بی دلیلِ ایرانیان از قرآن، اعراب مسلمان تاب این همه داستانهای تخیلی غیر ضروری که کل ماجرا را به انحراف کشانده بود نیاوردند و تفسیر را حرام اعلام کردند. آنان با معانی کلمات و جملاتی که از بطن زندگی شان برخاسته بود کاملا آشنا بودند. گفتند اگر نیاز به این همه توضیح و حرف اضافه بود خداوند و پیامبرش هیچ مشکلی با بیشتر حرف زدن نداشتند و بهتر میتوانستند آن را انجام دهند.
“حق” یکی از مهمترین کلماتی است که با مفهومی قلب شده وارد فرهنگ ایرانی شده است. حق به معنای هر چیز پایدار، ثابت و استوار، مثل هر کلمه ایی به ضرورت و در راستای بقا و پیشبرد امور روزمره خلق شده است و در محیط زیست مردم بادیه برای بچه شتری که توان سواری و حمل بار یافته و زیر بار محکم و استوار و پایدار باقی میماند بکار میرود. استخراج معانی از کلمات به غیر از صورت مستقیم زیستی آنها ویژه زمانی است که انسان برای زندگی ناچار بوده است معنا را متوجه اموری ورای واقعیت عینی ولی در راستای آن نموده و ناچار به اشاره و مجاز روی آورده است. متضادِ حق باطل است به معنای هر آنچه ناپایدار و سست است و مصداق آن کف روی آب. در آیه؛ وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا (۸۱ - الإسراء) طبق معمول ایرانیان در مورد معنای آیه خیال پردازی کرده و آنرا متناسب با باورهای خود به امری غیر مادی نسبت داده و تفسیر کردهاند. در صورتی که معنای کلمه حق در آیه به توانایی ثبات بواسطه قدرت جسمانیِ موجودِ قوی تر در مقابل عدم ثبات و ناپایداری موجود ضعیف تر اشاره دارد. موضوع، برتری “راست” در مقابل دروغ یا درست در مقابل نادرست نیست، بحث امور غیرمادی نیست.
در ترکیب الله اکبر(الله بزرگتر است) صفت تفضیلی اکبر به مقایسه فیزیکی و بزرگتر بودن جسمانی الله نسبت به دیگری اشاره دارد. ایرانیان برای امکان داستان سرایی و رسیدن به مفهومی غیرمادی و ماورایی با قلب معنا و سعی در حذف شکل جسمانی، آن را به ” و خداوند بلند مرتبه است ” ترجمه کردهاند. اعراب با الله مدتها قبل از اسلام به خوبی آشنا بودند و برای درک ویژگیهای او نیازی به توضیحات مبسوط مفسرین ایرانی نداشتند. الله برای آنان محترم بود کما اینکه نام پدر پیامبر اسلام عبدالله بود. برای آنان الله “وجود” دارد و دارای جسم و صفات ویژه جسمانی است. به وضوح ضمیر مذکر هُوَ در مورد او بکار برده میشود، قُل هُوَ الله اَحد. حتی احدیت از منظر آنان با احدیت ایرانی متفاوت است. منظور آنان از احدیت بی رقیب بودن در قدرت است نه توحید مد نظر ایرانیان به معنای یگانه بودن.
منشاء مذکر بودن خداوند در ادیان سامی تورات است. یهودیان در زمان ظهور اسلام در هر دو سوی دریای سرخ دارای نفوذ و اعتبار بودند. دراتیوپی و اریتره و سراسر شبه جزیره عربستان قبایل یهودی تا یمن گسترده بودند. آنان به خاطر پیشینه تاریخی دارای انسجام بیشتر و موقعیت اقتصادی و قدرت اجتماعی بالاتری نسبت به سایرین بودند. در مدینه اعضای سایر قبایل عرب کارگران و مستخدمین آنها بودند. سواد، خط، کتابت، دیانت، تجارت، مدیریت و ثروت آنها را از دیگران متمایز و برتر ساخته بود. همین امروز هم بهترین خواهند بود اگر بتوانند از چاه خونبار قوم و قببیله گرایی نجات یابند، در موقعیتی برابر با سایرین آنان وارثان ایمان هستند.
بخش مهمی از اسلام رونوشتی از تعالیم یهود بود. اکثر قصههای قرآن و آنچه بعنوان قوانین قضایی اسلام خوانده میشود از تورات اخذ شدهاند. تورات که مملو از آموزههای مربوط به قوم و قبیله گرایی و توصیه به خشونت مقدس نسبت به غیریهود است در ترکیب با فرهنگ خشن بادیه نشینی که خود محصول اقلیم خشک و سخت صحرا بود در اسلام به یک ابزار کشتار و مصیبت تمام عیار برای تمدن تبدیل شد چنان که مردمان از جبل الطارق تا مرز چین هنوز در فجایع بی پایان آن دست و پا میزنند. تنها در مکانهایی از این پهنه گسترده امکان زندگی میسر است که دین از سیاست جدا شده باشد. هر چه مردمان بیشتر توانسته باشند اسلام را از محدوده زندگی اجتماعی دور نگه دارند از سعادت و خوشبختی بیشتری برخوردار بودهاند. تلاشی که امروز مرد شجاعی مانند شاهزاده بن سلمان سعی در انجام آن دارد، که البته راه آن برگزاری کنسرت در صحن مسجدالحرام نیست. حرمت مکانهایی مانند مکه و مدینه بخاطر باورمندان باید محفوظ بماند. نه بت پرستی مهم است نه خداپرستی، آنچه مهم است انسانها هستند و حفظ تعادل بین خداپرستان و بت پرستان، زیرا نه ضرورت خداپرستی قابل اثبات است و نه ضرورت بت پرستی، هنگامی که محور راستی انسان است.
با وجود یهودیان در شبه جزیره عربستان پیامبر اسلام با داستانهای تورات امکان پیشبرد اهداف خود را نداشت. او همه قبایل یهودی را در عربستان از دم تیغ گذراند. یهودیان در آنسوی دریای سرخ هنوز زندگی میکنند.
امروزه جمله أشهد أن محمداً رسول الله را کدام قاضی بعنوان شهادت یک شاهد در دادگاه قبول میکند؟ آیا میتوان شهادت کسی بر امری با این اهمیت را بدون این که با چشم خود شاهد بوده باشد پذیرفت؟ آیا کسی شاهد این واقعه بوده است؟ آیا بیان این مطلب در محضر آن قاضی که خود شاهد تمام شاهدان و عالِم به تمام امور از ازل تا ابد است شهادت دروغ محسوب نمیشود؟
در واقع اما چنین جمله ایی را غالبا افرادی که شمشیر بر گلویشان بوده است برای نجات جان خود و زن و فرزندان از دست غارتگران بی رحم به زبان جاری ساختهاند وگرنه در واقعیت امر نه آنان و نه هیچ کس دیگر هرگز شاهد ابلاغ هیچ رسالتی از سوی خداوند به هیچ پیامبری نبوده است.
خدای مورد نظر ایرانیان مسلمان با الله مورد نظر مسلمانان بادیه یکی نبود. ایرانیان مفهومی غیر مادی را جایگزین مفهوم واقعی کلمه الله کردند که در فرهنگ مردم حجاز دارای ویژگیهای مادی و صفات جسمانی بود. رحمان، رحیم، صابر، قاهر، قادر، غاضب، علیم، خبیر، بصیر، مکار، جبار ...
تمام باورها و فولکلور رایج در آن اقلیم که محصول زیست گونه انسان در آن جغرافیا بود به نام دین و سنت نبوی و امور قدسی و الهی به شکست خوردگان تحمیل شد.
- عشقت رسد به فریاد گر خود بسان حافظ / قرآن زبر بخوانی در چارده روایت
تنها باور قلبی به آیین راستی، عشق و مهربانی میترا میتواند یاور تو در تحمل درد و رنج ناشی از اجبار به حفظ و قرائت انبوهی از متون باشد که میدانی معنای واقعی آنها چیزی نیست که سعی میشود در قالب آن کلمات و عبارتها به تو تحمیل شود.
- گر چه عرض هنر پیشِ یار بیادبیست / زبان خموش، ولیکن دهان پُر از عربیست
- پری نهفته رخ و دیو در کرشمهٔ حُسن / بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبیست
شاعر متاسف است از این که با وجود توانایی مجبور به سکوت است و امکان بیان زیباییهای اندیشه متعالی مهری و مدنیت شهری را ندارد و در عوض ناچار است با کلمات عربی در ستایش سنتهای تباه و خونین قبیلههای بیابانی پرحرفی کند و از این بابت در عذاب و شگفتی است.
کلمات رحمان و رحیم در بسم الله الرحمن الرحیم برای مردمان بیابان که مهمترین تجلی ایمان آنها جهاد در راه خدا، قتل، تجاوز، غارت و فروش زنان و کودکان بود مفهوم دیگری داشتند. کدام واقعه در تاریخ اسلام محل تجلی رحمانیت است؟ قتل عام بنی قریظه یا رفتار با زنان اسیر در خیبر؟ یا منش و روش حکومتهای داعش و طالبان و جمهوری اسلامی؟
چیزی به نام اسلام رحمانی هرگز وجود نداشته است. در صدر اسلام کدام منطقه با دعوت مبلغین و بدون اجبار و کشتار مسلمان شدند؟ اسلام رحمانی اختراع ایرانیان برای ایجاد شرایطی جهت ادامه بقا در وضعیت مابین مرگ و زندگی پس از شکست بود و گرنه تا همین امروز کسی جز شمشیر آخته از اسلام یا هر دین دیگری در مقام قدرت چیزی ندیده است. دینداران اهل گفتگو و منطق و استدلال در مورد دین نیستند و هر مخالفی را کافر و مستحق مرگ میدانند. در کدام بخش از حکومت ۴۵ ساله ملایان کسی رحم دیده است؟
رحم در اسلام منتج از فهم قبایل صحرانشین که محصول شرایط زیست گونه انسان در محیط خشن بیابان است با رحم در جوامع متمدن شهرنشین متفاوت است. رحم در اسلام بدین معناست که طبق قانون شریعت یک مرد غیرمسلمان همواره سزاوار مرگ است و اموال و زن و فرزندانش متعلق به مسلمانی است که او را بکشد. هنگامی که غیرمسلمانان بدون کشته شدن، به اسارت رفتن و مورد تجاوز قرار گرفتن در کنار مسلمانان امکان زندگی داشته باشند رحمانیت اسلام شامل حال آنان شده است و مسلمانانی که شرعا منعی برای انجام چنین اعمالی ندارند وقتی آنرا انجام نمیدهند رحیم محسوب میشوند. مومنین هر زمان که احساس تکلیف کردند مجازند و میتوانند آتش به اختیار علیه کفار به تشخیص خود که حتی میتواند یک مسلمان دیگر باشد، عمل کنند. اگر امروز مسلمانان به سرزمینهای غیرمسلمانان حمله نمیکنند نه این که جهاد بلاموضوع شده باشد، بلکه امکان و توانش موجود نیست.
جمله لا اکراه فی الدین در معنای لطیف رایج ایرانی آن “در پذیرش دین اجباری نیست” با مصیبتهایی که ایرانیان بواسطه اجبار در مسلمان شدن از سر گذراندهاند بیشتر به یک شوخی تلخ شبیه است.
۱۵۰۰ سال بعد از هجوم اولیه تعداد زیاد کشتهها، زخمیها، زندانیها و اذیت و آزار روزانه و بی پایان در موضوعی فرعی مانند حجاب به خوبی معنای واقعی لا اکراه فی الدین، عدم اجبار در دین را آشکار میکند.
در شیوه مردمان آشنا به زندگی شهری رحمانیت لطف نیست بلکه ضرورتی عقلی است که با صلاحدید خرد جمعی طی یک قرارداد اجتماعی به عنوان قانون بین مردم به رسمیت شناخته شده و سپس در زندگی روزانه به عنوان وظیفه شهروندی جاری شده است و تخطی از آن جرم است. امری که محصول هزاران سال زیست مشترک جاندار گونه انسان در کنار هم از غار تا قبیله و رسیدن به شهر بوده است. توقف در چراغ قرمز بخاطر لطف به دیگران نیست، وظیفه ایی است که عدم رعایت آن هزینه در پی دارد. هنوز در محلههایی از شهرها که رنگ و بوی قوم و قبیله از آن احساس میشود میزان دیگرپذیری و امنیت عمومی که شاخصههای مهم مدنیت و شهرنشینی هستند کاهش مییابد.
هرگز ادیان سامی و پیروان آنها رحمانی در وجه شهری آن نبودهاند نه در ایران نه در هیچ جای دیگر. رحمانی بودن آنان تنها زمانی اتفاق افتاده است که ناچار بودهاند.
منشاء خشونت بی حد و حصر در ادیان سامی تورات است که بدون هیچ ملاحظه ایی آن را در ارتباط با غیریهود تجویز میکند، روزگار مردم فلسطین و لبنان و سوریه پیش روست. اسرائیل، از بدو تاسیس، هر جا که لازم بداند به قتل و کشتار متوسل میشود و آن را حق خود میداند. روزی که دیگران را به قتل نمیرساندند نمیتوانستند امروز که میتوانند طبق کتاب مقدس خود هیچ منعی در آن نمیبینند.
مسیحیت که نسخه متمدنانه و شهری یهودیت است در ترکیب با باورهای میترایی رنگ و بوی محبت گرفت وگرنه مسیح یک یهودی بود که در عصیان علیه فساد روحانیان یهود توسط هم کیشانش به جرم ارتداد و تبلیغ آیین عشق و مهربانی به صلیب کشیده شد. قرون وسطی و عصر خشونت در مسیحیت زمانی رو به نقصان نهاد که آهسته آهسته بین آموزههای خشن نهفته در عهد عتیق و مهربانی متیرایی ممزوج شده در مسیحیت فاصله ایجاد شد. فصل مشترک بزرگان و اندیشمندان یهودی بسیاری مانند انیشتین، فروید، مارکس و... که منشاء خدمات به جامعه انسانی بودهاند عدم ارتباط با دینداری و التزام به رعایت شریعت یهود بوده است. فیلسوف بزرگ ضد دین اسپینوزا توسط همکیشان یهودیاش کافر خوانده شد. ادیان سامی حکم قتل اندیشمندان بسیاری را در طول تاریخ صادر کردهاند.
ستایش خشونت از ویژگیهای جوامع قومی و قبیله ایی است که در آن بقا به وضعیت پایه و جانوری نزدیک تر است. قبایل هر چه عقب مانده تر و بدوی تر، خشن تر. قبایل جنگل نشین آمازون و آفریقا بدون این که متوجه باشند یا قصدی داشته باشند در قبال دیگران در وضعیت عادی هم خشن محسوب میشوند. مهرپرستان یهودیان را از اسارت نجات دادند ولی آنها به جای نوشتن یک خط قدردانی داستانی بلند و جشنی مفصل در مورد قتل عام آنها ساختند. آنها میتراییان را افرادی دیدند که دستور یهوه را در مورد حفاظت از ایشان که ویژه و برگزیدهاند به عمل آوردهاند. مهربانی دیگران را نسبت به خود از روی شعور و شناخت نمیدانند بلکه اراده یهوه میبینند.
ایرانیان مسلمان تا آنجا که ممکن بود باورهای خود را که محصول زندگی نوع انسان در مناسبات شهری رشد یافته در بطن آیین مهر طی روزگارانی طولانی بود با مفاهیم برآمده از زندگی ساده در قبیله و بیابان، با تحمل فلاکت بسیار و تاوان از دست دادن ارزشهایی منطبق ساختند.
- با چنین حیرتم از دست بشد صرفه کار / در غم افزودهام آنچِ از دل و جان کاسته ام
انطباق مفاهیم برآمده از مناسبات زندگی در محیط کم جمعیت بیابان با شرایط زندگی در اجتماع انبوه شهری که پیشتر با خلق ابزارها و گسترش مناسبات و پیچیده تر و عمیق تر ساختنِ مفاهیمِ نهفته در کلمات و متعاقباً قوانین، مسیر تکامل از زندگی روستایی به شهری را طی هزاران سال تجربه، درک و ارتقا داده امری غیرممکن است.
امکان مفاهمه و درک متقابل بین مردم باورمند به اصول شهرنشینی (راست) و مردمان معتقد به قواعد بادیه (شریعت) به واسطه دوری از ذهنیت مدنی و ویژگیهای آدمیت که حتی دیو از آنان گریزان است وجود ندارد.
- زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد / دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند.
از طالبان تا داعش تا ملایان شیعه طیف گسترده ایی است که هر چه بیشتر به اصل شریعت و سنت وفادار باشند و بیشتر قرآن بخوانند با شهر و تمدن و مظاهر آن تضاد بیشتری دارند و بیشتر مایه وحشت هستند. خشن، بدوی و انقلابیاند و فاقد ظرفیتهای گفتگو و دیپلماسی. امروز مردم عادی که خواهان یک زندگی منطبق با زمان هستند به شکل محسوسی از بسیجیان و اهل مسجد و هیئت و مداحی که در کار کشتن مظلومین یا مؤید آن هستند گریزان و متنفراند.
قوانین قبیله ایی اسلام پس از تصرف مناطق، شهرها را تبدیل به قبیلههایی پرجمعیت و شهروندان را به موالی تبدیل کرد. ایرانیان که از دیرباز مؤمن بودند پس از شکست، از مدنیت شهری به بدویت قبیله ایی تبعید شدند ولی با وجود تلاش مفسرین و قلب مفاهیم و همکاری ملایان، در اندیشه و فرهنگ همواره بیرون از دایره امت خونریز اسلام که تجلی ایمان در آنها به نام جهاد همان بی رحمی، قتل، غارت و تجاوز است باقی ماندند.
- گوهری کز صدفِ کون و مکان بیرون است / طلب از گمشدگانِ لبِ دریا میکرد
و هیچگاه ویژگیهای شهر و آدمیت را فراموش نکردند.
- شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار / مهربانی کی سرآمد شهریاران را چه شد.
مردمانی که طی هزاران سال همزیستی، به حکم عقل و در راستای بقا به ایمان در آیین عشق رسیده بودند امکان همراهی با دستورالعملهای خونین گروهی را نداشتند که انگیزه ایمان در آنها طمع غنیمت و پاداش بهشت یا ترس از عذاب دوزخ بود.
- سالها دل طلب جام جم از ما میکرد / و آنچه خود داشت زِ بیگانه تمنا میکرد
- این همه شعبده خویش که میکرد اینجا / سامری پیش عصا و ید بیضا میکرد
با این همه، انحطاط اخلاق به عنوان بخشی از فلاکت و نکبت حاصل از شکست در ریاکاری و دورویی گسترده اجتماعی خود را نشان داد.
- میخور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب / چون نیک بنگری همه تزویر میکنند
کلمات مخلوق تاریخ و جغرافیای زیست انسان هستند. هر کلمه مانند یک ظرف و حاوی مظروفی است که مفهوم آن کلمه است.
کلمه حق فاقد بار مفهومی کلمه “راست” مورد نظر ایرانیان بود که سعی میکردند امور و زندگی خود را بر اساس آن پیش ببرند.
حق در عربی امری وجودی، جسمانی و عینی بود حال آنکه منظور ایرانیان در اشاره به حق امری ذهنی و کاملا غیر جسمانی بود. از حق مفهوم “راست” و از مهمترین مشتق آن حقیقت “راستی” را در نظر داشتند.
این جابجایی مفاهیم و قرار گرفتن آنها در جای خود در مبارزه مردان و زنان متدینی مانند موسوی، تاج زاده، قدیانی، نصیری، نوری زاد، وسمقی، سپهری و بسیارانی دیگر با حکومت دینی با همراهی تمام ایرانیان به شکل عملی در حال وقوع است. امروز مبارزان اهل حق، اصحاب عشق همان یاران حلقه میترا هستند که در “راه راست” (حق) که در انتقال به اسلام به “صراط مستقیم” تبدیل شد و رسیدن به راستی (حقیقت) از جان خویش میگذرند.
- راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست / آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست
از جان خود گذشتن بر خلاف حکم عقل است که همواره زندگی را در اولویت میبیند. در آیین میترا از خودگذشتگی با حکم عقل برای حفظ حرمت و شان زندگی که همان راستی است عشق نامیده میشود.
- قیاس کردم و تدبیر عقل در ره عشق / همچو قطره شبنمی است که بر بحر میکشد رقمی
میترا ایزد نگهبان و ناظر بر پیمانها و مجازات کننده پیمان شکنان است. وفاداری مهمترین ویژگی یک میترایی و پیمان شکنی و دروغ بزرگترین گناهان بودند.
- پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد / گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
در معابد میترا افراد به صورت دایره یا حلقه کنار هم پیرامون پیر میایستادند و مراسم را اجرا میکردند. در حلقه ایم با تو و چون حلقه بر دریم. اعضای هر معبد را یاران حلقه میخواندند و در حلقه بودن به معنای وفادار بودن به گروه بود.
- اين زمان در کس وفاداری نماند / زان وفاداران و ياران ياد باد
در سنگ نگارههای متعدد تاجگذاری، حلقه ایی به نشان پیمان بین اهورامزدا و شاه دیده میشود. شاه یکتاپرست به اهورامزدا تعهد میدهد به راستی و دادگری بین مردمان که مهمترین مؤلفهها در پادشاهی مزدایی هستند وفادار بماند. پادشاهی در این سرزمین همواره نه در کنار ایمان بلکه متکی و بر اساس ایمان بوده است.
- پس آنگه سوی آسمان کرد روی / کهای دادگر داور راستگوی
- تو گفتی که من دادگر داورم / به سختی ستم دیده را یاورم
- همم داد دادی و هم داوری / همم تاج دادی هم انگشتری
پادشاهی ایرانی در ابتدای امر بر بنیادِ ایمان ساختاری شهری بر اساس انسان و حقوق شهروندی جایگاهی در راس امور داشت ولی بعد از اسلام ناچار شد یه صورت ضمنی تابع نمایندگان دینی با ساختاری قبیله ایی باشد و بر اساس امت عمل کند. پادشاهی بعد از اسلام عملا بین مردم و روحانیت به دام افتاد. سقوط و انحطاط ایرانیان با حذف ایمان از حکمرانی و سلطه شریعت آغاز شد، گر چه شریعت اسلام نتوانست ایمان را از زندگی مردم حذف کند. بعد از مسلمان شدن اجباری مردم، موضوع دین و موضوع ایمان از هم جدا شدند، دیگر ایمان نتیجه مسلمانی نبود و مسلمانی به ایمان ختم نمیشد. مردم در واقع به ویژگیهای میترایی ایمان داشتند که با شریعت اسلام نسبتی نداشت.
- گر مسلمانی از این است که حافظ دارد / آه اگر از پی امروز بود فردایی
خردمندان و اندیشمندان بسیاری برای حفظ حریم قدسی ایمان عقلانی زیر سقف کوتاه و خونین اسلام تشریعی به کفر و الحاد متهم شدند.
- تا در نظر خلق نگردی کافر / در مذهب عاشقان مسلمان نشوی