تجارت فردا
جایزه نوبل در اقتصاد، روز دوشنبه ۱۴ اکتبر به جیمز رابینسون، دارون عجماوغلو و سایمون جانسون برای پژوهشهایی که توضیح میدهد چرا جوامع با حاکمیت قانون ضعیف و نهادهای استثمارگر رشد پایدار ایجاد نمیکنند، اعطا شد. جایزه به سه اقتصاددانی اعطا شد که بررسی کردهاند چرا برخی کشورها ثروتمند و برخی دیگر فقیر هستند و نشان دادهاند که جوامع آزادتر و بازتر احتمال بیشتری برای شکوفایی دارند.
کمیته نوبل آکادمی سلطنتی علوم سوئد در اعلامیهای در استکهلم گفت، کار دارون عجماوغلو، سایمون جانسون و جیمز رابینسون «اهمیت نهادهای اجتماعی را برای شکوفایی یک کشور نشان داد».
عجماوغلو و جانسون در موسسه فناوری ماساچوست کار میکنند، در حالی که رابینسون مشغول انجام پژوهشهای خود در دانشگاه شیکاگو است. یاکوب سوِنسون، رئیس کمیته جایزه در علوم اقتصادی، گفت که تحلیل آنها «درکی عمیقتر از دلایل اصلی شکست یا موفقیت کشورها را ارائه کرده است».
عجماوغلو ۵۷ ساله، متولد ترکیه، در حالی که به آکادمی در آتن، یونان - جایی که قرار بود در یک کنفرانس سخنرانی کند -، رسید، گفت که از دریافت این جایزه شگفتزده شده است. او گفت، پژوهشی که از طریق این جایزه مورد تقدیر قرار گرفته است، بر ارزش نهادهای دموکراتیک تاکید دارد. او در یک تماس تلفنی با کمیته نوبل و خبرنگاران در استکهلم گفت: «من فکر میکنم به طور کلی کاری که ما انجام دادهایم به نفع دموکراسی است.»
رابینسون ۶۴ساله در مصاحبه با آسوشیتدپرس گفت که تردید دارد چین بتواند رونق اقتصادی خود را تا زمانی که یک نظام سیاسی سرکوبگر دارد، حفظ کند: «نمونههای بسیاری در تاریخ جهان از چنین جوامعی وجود دارد که برای ۴۰، ۵۰ سال خوب عمل میکنند. اما آنچه میبینید این است که هرگز پایدار نیستند. اتحاد جماهیر شوروی برای ۵۰ یا ۶۰ سال خوب عمل کرد.» رابینسون گفت که بسیاری از جوامع با موفقیت به آنچه او، عجماوغلو و جانسون آن را «جامعه فراگیر» مینامند، تبدیل شدهاند.
سایمون جانسون نیز در زمینه اقتصاد کلان و اقتصاد سیاسی فعالیت داشته و مقالات علمی برجستهای در مورد بحرانهای مالی، توسعه اقتصادی و نقش نهادها منتشر کرده است. یکی از پژوهشهای معروف وی به همراه عجماوغلو، مقالهای با عنوان «ریشههای استعماری توسعه اقتصادی» است که تاثیر نهادهای استعماری را بر توسعه اقتصادی کشورهای مختلف بررسی میکند.
جیمز ای. رابینسون، اقتصاددان و دانشمند علوم سیاسی ۶۴ساله، پژوهشهای تاثیرگذاری در زمینه توسعه سیاسی و اقتصادی و روابط میان قدرت سیاسی و نهادها و رفاه انجام داده است. رابینسون علاقه خاصی به کشورهای جنوب صحرای آفریقا و آمریکای لاتین دارد و عضو موسسه مطالعات آفریقایی در دانشگاه نیجریه در اِنسوکاست. او سه کتاب با همکاری دارون عجماوغلو، منتشر کرده است. اولی، «ریشههای اقتصادی دیکتاتوری و دموکراسی»، نظریهای را در مورد ظهور و ثبات دموکراسی و دیکتاتوری ارائه کرد. کتاب پرفروش دوم آنها «چرا ملتها شکست میخورند: ریشههای قدرت، رفاه و فقر»، بسیاری از پژوهشهای مشترک آنها را در مورد توسعه تطبیقی گردآوری کرده و نظریهای در مورد اینکه چرا برخی از کشورها از نظر اقتصادی شکوفا شده و دیگران در فقر گرفتار شدهاند ارائه میکند. جدیدترین کتاب آنها، «راهروی باریک: دولتها، جامعه و سرنوشت آزادی»، مبارزه بیوقفه و اجتنابناپذیر میان دولتها و جامعه را بررسی میکند و شرحی از فرآیندهای تاریخی عمیقی را ارائه میدهد که جهان مدرن را شکل داده است.
سایمون جانسون، اقتصاددان ارشد سابق صندوق بینالمللی پول، استاد دانشکده مدیریت اسلون امآیتی، مدیر دانشکده ابتکار عمل شکل دادن به آینده کار امآیتی و رئیس مشترک شورای ریسک سیستمی موسسه CFA است. جانسون از مارس ۲۰۰۷ تا آگوست ۲۰۰۸ مشاور اقتصادی و مدیر بخش تحقیقات صندوق بینالمللی پول بود. او در طول ۲۰ سال گذشته روی پیشگیری و کاهش بحران و همچنین مسائل مربوط به رشد اقتصاد در کشورهای پیشرفته، بازارهای نوظهور و در حال توسعه کار کرده است. کار او بر این تمرکز دارد که چگونه سیاستگذاران میتوانند تاثیر شوکهای منفی را محدود کرده و خطرات پیشروی کشورهای خود را مدیریت کنند. او همراه با دارون عجماوغلو، کتاب «قدرت و پیشرفت: مبارزه هزارساله ما بر سر فناوری و رفاه» را نوشتهاند که در آن، خرد متعارف را در مورد نحوه عملکرد اقتصادها واژگون میکنند- با افشای داستان ناگفتهای که چه کسی برنده است و چه کسی پاداش رفاه را از دست میدهد؛ اثری که اساساً نحوه نگاه و درک ما را از جهان تغییر میدهد. عجماوغلو و جانسون خوشبینی مدرن را از طریق گزارشی خیرهکننده و اصیل از اینکه چگونه انتخابهای تکنولوژیک مسیر تاریخ را تغییر دادهاند، بیاعتبار میکنند.
دارون عجماوغلو، اقتصاددان ترک-آمریکایی با تبار ارمنی است که از سال ۱۹۹۳ در موسسه فناوری ماساچوست تدریس کرده است. او در سال ۲۰۰۵ مدال جان بیتس کلارک را دریافت کرد. عجماوغلو پس از پل کروگمن و گرگ منکیو در فهرست «اقتصاددانان زنده مورد علاقه زیر ۶۰ سال» در نظرسنجی سال ۲۰۱۱، در میان اقتصاددانان آمریکایی رتبه سوم را به خود اختصاص داد. در سال ۲۰۱۵، او به عنوان پراستنادترین اقتصاددان ۱۰ سال گذشته بر اساس دادههای پژوهشی در اقتصاد انتخاب شد. طبق پروژه برنامه درسی باز، عجماوغلو سومین نویسنده پراستناد در برنامههای درسی دانشگاه برای دورههای اقتصاد پس از گرگ منکیو و پل کروگمن است.
در ادامه، با دیدگاههای این سه اقتصاددان آشنا خواهید شد و پس از آن مصاحبههای پس از دریافت جایزه و احساسات دریافتکنندگان این جایزه بزرگ را میخوانید.
نقش نهادها در توسعه اقتصادی: تحلیل دیدگاه نوبلیستها
این سه اقتصاددان به دلیل تحقیقات خود در مورد تاثیر نهادهای سیاسی و اقتصادی بر توسعه و رفاه کشورها برنده این جایزه شدند. آنها نشان دادند که نهادهای فراگیر که اجازه مشارکت گسترده اقتصادی و سیاسی میدهند، موجب رشد پایدار میشوند، در حالی که نهادهای استخراجی که قدرت و منابع را در دست عدهای معدود متمرکز میکنند، مانع از توسعه اقتصادی میشوند. یکی از محورهای اصلی پژوهشهای آنها بررسی نهادهای ایجادشده در دوران استعمار است. آنها توضیح میدهند که کشورهایی که نهادهای فراگیرتری داشتند، توانستند به رفاه بیشتری دست یابند، در حالی که نهادهای استخراجی موجب فقر و رکود شدند. این پژوهشها به شکلگیری نظریههای مهمی در زمینه نابرابری جهانی و توسعه اقتصادی کمک کرده است.
دارون عجماوغلو و همکارانش در پژوهشهای گسترده خود نشان دادهاند که نهادهای سیاسی و اقتصادی نقش بسیار مهمی در توسعه و رشد اقتصاد کشورها دارند. اما نهاد چیست؟ نهادها (Institutions) در اقتصاد و علوم اجتماعی به سیستمها، ساختارها و قواعد رسمی یا غیررسمی گفته میشود که رفتارها و تعاملات در جامعه را شکل میدهند و بر نتایج اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تاثیر میگذارند. نهادها به عنوان چهارچوبهایی تعریف میشوند که عملکرد جامعه را هدایت میکنند. به طور کلی نهادها به سه دسته نهادهای سیاسی (شامل سیستمهای حکومتی، قوانین انتخابات، حقوق سیاسی و مکانیسمهای تصمیمگیری در جامعه)، نهادهای اقتصادی (شامل قوانین و مقررات اقتصادی، حقوق مالکیت، بازارها و قراردادها) و نهادهای اجتماعی (شامل هنجارها، ارزشها و سنتهایی که رفتارهای افراد را شکل میدهند) تقسیم میشوند.
سایمون جانسون در پژوهشهای خود درباره اقتصادهای نوظهور مانند کشورهای در حال توسعه و دموکراسیهای نوپا، معتقد است که اصلاحات ساختاری اقتصادی باید به شکلی انجام شود که از نهادهای سیاسی قوی و مستقل حمایت کند. او باور دارد که بدون ایجاد نهادهای قوی و دموکراتیک، اصلاحات اقتصادی بلندمدت در این کشورها نمیتواند به موفقیت برسد. نهادهای ضعیف اغلب به فساد، بیثباتی و ناکارآمدی منجر میشوند و مانع از توسعه اقتصادی پایدار خواهند شد. دارون عجماوغلو و جیمز رابینسون نیز در کتاب «چرا ملتها شکست میخورند؟»، استدلال میکنند که تفاوتهای اقتصادی میان کشورها نه به دلیل جغرافیا، فرهنگ یا منابع طبیعی، بلکه به دلیل نوع نهادهای سیاسی و اقتصادی آنهاست. آنها نشان میدهند که نهادها به عنوان ستونهای اصلی اقتصاد عمل میکنند، زیرا تعیین میکنند که افراد و شرکتها چگونه با یکدیگر و با دولت تعامل دارند. به عنوان مثال، نهادهایی که حقوق مالکیت را تضمین و قراردادها را اجرایی میکنند، افراد و شرکتها را به سرمایهگذاری و نوآوری تشویق میکنند. در این کتاب، آنها نهادها را به دو دسته اصلی تقسیم میکنند: نهادهای فراگیر و نهادهای استخراجی. طبق تعریف آنها، نهادهای فراگیر نهادهایی هستند که امکان مشارکت گسترده افراد را در اقتصاد و سیاست فراهم میکنند. این نهادها از طریق ایجاد فرصتهای برابر و تضمین حقوق مالکیت، به افراد این امکان را میدهند که در تصمیمگیریهای اقتصادی و سیاسی شرکت کنند. این نهادها باعث تشویق نوآوری، افزایش بهرهوری و سرمایهگذاری بلندمدت میشوند که همگی برای رشد اقتصاد ضروری هستند. کشورهای دارای نهادهای فراگیر، به طور معمول دارای ساختارهای دموکراتیک و سیستمهای قضایی مستقل هستند که به اجرای قوانین و حمایت از حقوق مالکیت کمک میکند. در حالی که نهادهای استخراجی از سوی گروهی کوچک کنترل میشوند که منابع و قدرت را در دست خود متمرکز کرده و از بقیه جامعه بهرهبرداری میکنند. در این نوع نهادها، تصمیمگیریها بیشتر به نفع طبقه حاکم صورت میگیرد و حقوق و فرصتهای برابر برای همه افراد جامعه وجود ندارد. چنین نهادهایی مانع از نوآوری و سرمایهگذاری میشوند، زیرا افراد انگیزهای برای بهبود شرایط خود ندارند و از آینده اقتصادی خود مطمئن نیستند. نهادهای استخراجی معمولاً با دیکتاتوریها و رژیمهای استبدادی همراه هستند که در آن طبقه حاکم تلاش میکند قدرت را در دست خود نگه دارد و تغییری در وضعیت موجود ایجاد نکند. این اقتصاددانان در کتاب خود به خوبی نشان میدهند که نهادهای فراگیر باعث توسعه اقتصادی میشوند، زیرا انگیزههایی برای افراد ایجاد میکنند که به سرمایهگذاری و نوآوری بپردازند. در مقابل، نهادهای استخراجی به دلیل تمرکز منابع و قدرت در دست گروه کوچکی از جامعه، رشد اقتصاد را محدود میکنند و نابرابری را افزایش میدهند. عجماوغلو و رابینسون توضیح میدهند، کشورهایی که نهادهای استخراجی دارند، معمولاً در یک چرخه معیوب گرفتار میشوند که در آن طبقه حاکم مانع از تغییرات میشود و کشور در فقر و بیثباتی فرو میرود. در مقابل، کشورهایی که نهادهای فراگیر ایجاد میکنند، وارد یک دایره فضیلت میشوند که باعث افزایش ثروت و قدرت اقتصادی میشود. یکی از مباحث کلیدی کتاب، بررسی تاثیرات استعمار بر توسعه کشورهاست. عجماوغلو و رابینسون نشان میدهند که در برخی مستعمرهها، نهادهای فراگیر ایجاد شد که به رشد اقتصاد کمک کرد، در حالی که در دیگر مستعمرهها، نهادهای استخراجی تاسیس شد که به استثمار جمعیت بومی و مانع از توسعه منجر شد.
ملت و حکومت
این اقتصاددانان معتقدند که دموکراسی نهتنها حقوق سیاسی را گسترش میدهد، بلکه فرصتهای اقتصادی بیشتری برای افراد جامعه فراهم میکند. آنها استدلال میکنند که نهادهای دموکراتیک اجازه میدهند تا نخبگان اقتصادی نتوانند سیاستهای استخراجی را به نفع خود اعمال کنند. در مقابل، در رژیمهای استبدادی که نهادهای استخراجی غالب هستند، نخبگان سیاسی و اقتصادی قدرت را در دست دارند و به دنبال حفظ وضعیت موجود برای خود و جلوگیری از اصلاحات هستند. با این حال، عجماوغلو و همکارانش معتقدند که دموکراسی به تنهایی ضامن رشد اقتصاد نیست. اگر نهادهای دموکراتیک ضعیف باشند یا از جانب گروههای خاصی زیر فشار قرار گیرند، ممکن است به نتایج مطلوب اقتصادی منجر نشوند. آنها در کتاب «دالان باریک» به این موضوع اشاره میکنند که ایجاد تعادل میان قدرت دولت و جامعه، کلید موفقیت نهادهای دموکراتیک است و این تعادل باید به طور مستمر حفظ شود تا رشد و رفاه تداوم داشته باشد. عنوان «دالان باریک» به مسیری اشاره دارد که جوامع برای ایجاد و حفظ تعادل میان دولت و جامعه باید طی کنند. عجماوغلو و رابینسون در این کتاب استدلال میکنند که دموکراسی و آزادی نه با نبود دولت، بلکه با داشتن دولتی قوی و جامعهای پویا و قدرتمند به دست میآید. اگر دولت بیش از حد قوی شود، به سمت استبداد و کنترل بیش از حد پیش میرود؛ اگر دولت ضعیف باشد، هرجومرج و فروپاشی رخ میدهد. راهروی باریک، جایی است که جامعه و دولت در توازنی ظریف و پویا قرار میگیرند، بهگونهای که دولت بتواند نقش حمایتی خود را ایفا کند، اما در عین حال جامعه بتواند از آزادیهای خود دفاع کرده و در برابر سوءاستفاده دولت مقاومت کند. در این کتاب، نویسندگان از نماد لویاتان (برگرفته از کتاب هابز) برای توضیح نقش دولت استفاده میکنند. آنها سه نوع لویاتان را شناسایی میکنند: ۱) لویاتان درنده که دولتی است بیش از حد قوی که کنترل همهجانبهای بر جامعه اعمال میکند. این نوع دولت به استبداد و سرکوب آزادیها منجر میشود (چین)؛ ۲) لویاتان ضعیف که دولتی ضعیف است و قادر به ایجاد نظم یا حمایت از حقوق شهروندان نیست، که موجب هرجومرج و بیثباتی میشود (برخی کشورهای آفریقای مرکزی)؛ ۳) لویاتان در دالان که دولتی در مسیر «دالان باریک» قرار دارد و با جامعه همکاری میکند. این نوع دولت، آزادی و نهادهای دموکراتیک را تقویت میکند (آمریکا و برخی کشورهای اروپایی). نویسندگان این کتاب همچنین به بررسی چگونگی ورود کشورها به این راهروی باریک و مسیرهای متفاوتی که برای رسیدن به آن طی میکنند، میپردازند. برخی کشورها توانستهاند با ایجاد نهادهای فراگیر و کنترل دولت، در این راهرو باقی بمانند، در حالی که برخی دیگر در دام استبداد یا هرجومرج گرفتار شدهاند. آنها معتقدند که تعادل میان دولت و جامعه نهتنها برای توسعه اقتصادی، بلکه برای حفظ آزادیهای فردی و دموکراسی حیاتی است. یکی از نکات برجسته کتاب این است که عجماوغلو و رابینسون تاکید میکنند که تاریخ و فرهنگ جوامع نیز نقش بزرگی در تعیین سرنوشت دولتها دارند. آنها نشان میدهند که کشورهایی که نهادهای دموکراتیک قوی و جامعه مدنی پویا دارند، توانستهاند به تعادل میان دولت و جامعه دست یابند. در مقابل، کشورهایی که تاریخچه استبداد یا نهادهای ضعیف دارند، بیشتر در معرض افتادن در دام دولتهای خودکامه یا هرجومرج هستند. این نویسندگان هشدار میدهند، حتی کشورهایی که به نظر میرسد در مسیر دموکراسی و آزادی قرار دارند، ممکن است با خطرات از دست دادن این تعادل مواجه شوند.
ارتباط نهادهای سیاسی و بحرانهای مالی
سایمون جانسون در کارهای خود، به ویژه در مقالهها و کتابهایی مانند «The Quiet Coup» و «۱۳ بانکدار»، به بررسی ارتباط میان نهادهای سیاسی و بحرانهای مالی پرداخته است. او معتقد است که نهادهای سیاسی ضعیف، میتوانند باعث ایجاد بحرانهای مالی شوند. یکی از انتقادهای برجسته جانسون، انتقاد از تمرکز قدرت اقتصادی در دست نخبگان مالی و تاثیر منفی آن بر دموکراسی و سیاستهای اقتصادی است. او استدلال میکند که بحران مالی سال ۲۰۰۸ نتیجه نفوذ بیش از حد شرکتهای مالی بزرگ در سیاستهای اقتصادی آمریکا بود. در مقالهای با عنوان «کودتای خاموش»، جانسون و عجماوغلو به تجزیه و تحلیل بحران مالی ۲۰۰۸ پرداخته و تاکید میکنند که این بحران نتیجه نفوذ نخبگان مالی بر سیاستهای اقتصادی بوده است. این نویسندگان ادعا میکنند زمانی که نهادها نمیتوانند بهدرستی از منافع عمومی دفاع کنند و در عوض به نفع نخبگان عمل میکنند، خطر بروز بحرانهای مالی افزایش مییابد. این دیدگاه بر اهمیت استقلال نهادهای اقتصادی و مالی از فشارهای سیاسی تاکید دارد. برای پیشگیری از بحرانهای مالی، عجماوغلو و رابینسون بر ضرورت ایجاد نهادهای سیاسی و اقتصادی فراگیر تاکید دارند. این نهادها باید بهگونهای طراحی شوند که قدرت را در جامعه توزیع و امکان مشارکت گستردهتری در فرآیندهای تصمیمگیری فراهم کنند. در کتاب «ریشههای اقتصادی دیکتاتوری و دموکراسی»، آنها به تاریخچه و تاثیر استعمار بر نهادهای سیاسی و اقتصادی کشورهای مختلف میپردازند. آنها توضیح میدهند کشورهایی که نهادهای استخراجی در دوران استعمار را تجربه کردهاند، معمولاً در مواجهه با بحرانهای مالی آسیبپذیرتر هستند و این نهادها بر روی توسعه بلندمدت تاثیر منفی میگذارند.
نقد سیاستهای اقتصادی نئولیبرالیسم
دارون عجماوغلو و جیمز رابینسون در نقد نئولیبرالیسم و اقتصاد بازار آزاد مطلق نظرات و انتقادهای خاصی دارند که بر اساس تجربیات تاریخی و تحلیلهای علمی خود ارائه میدهند. آنها استدلال میکنند که نئولیبرالیسم، با تاکید بر کاهش نقش دولت و آزادسازی کامل بازارها، میتواند سبب افزایش نابرابری، فساد و بیثباتی اقتصادی شود. این دو اقتصاددان بر اهمیت نقش دولت در تنظیم و نظارت بر اقتصاد تاکید دارند و در نقد نئولیبرالیسم، استدلال میکنند که کاهش نقش دولت میتواند موجب کمبود خدمات عمومی و زیرساختهای لازم برای حمایت از رشد اقتصاد شود. به عبارت دیگر، بدون مداخله مناسب دولت، بازارها نمیتوانند بهطور موثر عمل و به ایجاد ثروت برای همه شهروندان کمک کنند. جانسون نیز به نقد سیاستهای اقتصادی نئولیبرالی، مانند خصوصیسازی گسترده و کاهش مالیاتها برای ثروتمندان، میپردازد و تاکید میکند که این نوع خصوصیسازیها اغلب به نفع نخبگان و نه جامعه عمل میکنند. او بر این باور است که اگر نهادهای دولتی بهدرستی اصلاح نشوند، خصوصیسازی میتواند به فساد و نابرابری بیشتری منجر شود. او همچنین به این نکته اشاره دارد که خصوصیسازی بدون نظارت کافی، به کاهش شفافیت و افزایش انحصار در بازارها خواهد انجامید. جانسون حتی یکی از حامیان سرسخت تنظیم و کنترل دقیقتر بازارهای مالی است. او میگوید، بدون کنترلهای قویتر و شفافیت بیشتر، بازارهای مالی میتوانند ناپایدار شده و به بحرانهای اقتصادی منجر شوند. جانسون در این راستا بر اهمیت ایجاد چهارچوبهای قانونی و نظارتی تاکید دارد که از قدرتگیری بیش از حد نهادهای مالی بزرگ جلوگیری کند و خطرات ناشی از بحرانهای مالی را کاهش دهد. به طور کلی، این اقتصاددانان بهروشنی تاکید میکنند که نیاز به مداخله دولت و وجود نهادهای قوی و دموکراتیک برای دستیابی به توسعه پایدار و کاهش نابرابریها وجود دارد.
دموکراسی درست، واقعی و فراگیر، به وضوح اهمیت دارد
سایمون جانسون از طریق پیامکهای تبریکی که روی تلفنش انباشته شده بود از جایزه مطلع شد. او در این گفتوگوی کوتاه که لحظاتی پس از شنیدن این خبر ضبط شده است، اهمیت تصمیمگیری مشارکتی در استفاده حداکثری از پتانسیل انسانی را برجسته میکند.
سایمون جانسون: بفرمایید.
آدام اسمیت: سلام، نام من آدام اسمیت است. احتمالاً اخباری را که چند دقیقه پیش در استکهلم اعلام شد شنیدهاید.
SJ: بله، من از آکادمی چیزی نشنیدم. من فقط پیامکهایی از مردم دیدم که به من تبریک میگفتند، که روش جالبی برای مطلع شدن است.
AS: فکر میکنم باید پرسید که اولین نظر شما در مورد اعطای جایزه چیست؟
SJ: متعجب و خوشحالم.
AS: کمیته ارتباط میان ایجاد نهادهای سیاسی فراگیر و رفاه را برجسته کرد. آیا فکر میکنید کار شما به راهی برای رهایی از فقر برای فقیرترین کشورها اشاره دارد؟
SJ: مطمئناً این چیزی است که ما روی آن زیاد کار کرده و سعی کردهایم به آن پاسخ دهیم. فکر نمیکنم پاسخهای آسانی وجود داشته باشد، زیرا متاسفانه بخش زیادی از این فقر نتیجه ترتیبات نهادی طولانیمدت، سیاسی و اقتصادی است.
AS: با رعایت این جامعیت، به نظر میرسد کار اخیر شما که همراه با دارون عجماوغلو، سال گذشته کتاب «قدرت و پیشرفت» را (در مورد اینکه چه کسی فناوری را کنترل میکند و چه کسی از آن سود میبرد) منتشر کردید، در همین جهت است. یکی از کلیدهای درست کردن کارها این است که اطمینان حاصل کنیم موسسههای مشارکتی و رویکردی که ما به فناوری داریم باید مشارکتی باشد. درست است؟
SJ: بله. من فکر میکنم که ما آن کتاب را دقیقاً در حال بسط همین موضوع میبینیم. و من فکر میکنم شما آن را خیلی خوب بیان کردید. فناوری «کنترل»، به ویژه اگر در مورد فناوری جدید صحبت و به آن فکر میکنید، فناوری در مرز که این تصمیمات را میگیرد بسیار مهم است؛ فراگیر بودن را منعکس میکند و میتواند بر آن نیز تاثیر بگذارد.
AS: من فکر میکنم همه اینها حول محور این ایده است که به انسانها اجازه میدهیم به بهترین حد خود شکوفا شوند و استعدادهایشان را گسترش دهند.
SJ: بله. این روش بسیار خوبی برای بیان آن است. من فکر میکنم این راهی است که آدام اسمیت -آدام اسمیت اصلی- ممکن است گفته باشد.
AS: گمان میکنم یکی دیگر از خوانشهای بالقوه کار شما این است که دموکراسی مهم است، و فکر میکنم این پیامی است که مردم ممکن است آن را در حال حاضر مهم بدانند، با توجه به تهدیداتی که مردم در سراسر جهان متوجه دموکراسی میدانند.
SJ: بله، قطعاً. دموکراسی، دموکراسی درست، واقعی و فراگیر به وضوح اهمیت دارد.
بلند شو، باید بلند شوی!
جیمز رابینسون زمانی که همسرش ماریا آنجلیکا باتیستا او را از خواب بیدار کرد، متوجه شد که برنده نوبل علوم اقتصادی ۲۰۲۴ شده است. او در این تماس در مورد ریشههای فقر و چگونگی ساخت انواع ساختارهای سیاسی که رفاه را افزایش میدهند، صحبت میکند: «نهادهای فراگیر به دست نخبگان خوشنیت ایجاد نمیشوند. آنها از سوی افرادی ساخته شدهاند که برای حقوق خود مبارزه میکنند.»
جیمز رابینسون: بفرمایید.
آدام اسمیت: سلام، آدام اسمیت از وبسایت جایزه نوبل هستم.
JR: بله. ممنون که تماس گرفتید.
AS: چگونه در مورد جایزه مطلع شدید؟
JR: همسرم مرا بیدار کرد. یکی از دوستانش به او پیام داد و او مرا از خواب بیدار کرد و به من گفت: «بلند شو. باید بلند شوی.» [میخندد] فکر میکنم این همان چیزی است که او گفت. و من گفتم: چرا؟ گفت: «تو برنده جایزه نوبل شدهای.»
AS: حدس میزنم از آن زمان تا به حال یک ثانیه استراحت نکردهای؟
JR: نه. خبرنگاران از دانشگاه شیکاگو در ساعت ۶:۳۰ آمدند، بنابراین من فقط وقت داشتم که دوش بگیرم و قهوه درست کنم.
AS: به طور کلی در مورد اینکه چرا میان کشورهای فقیرتر و بقیه جهان چنین اختلافی وجود دارد، چه میتوانید بگویید؟
JR: خب، من فکر میکنم این نتیجه یک روند طولانی تاریخی است. اما در کار ما، آنچه شناسایی کردهایم، این تفاوتهای نهادی و سیاسی میان کشورهای توسعهیافته و توسعهنیافته، و شیوهای است که در آن تفاوتهای زیادی در میزان فراگیر بودن جوامع از نظر فرصتها و انگیزههایی که به مردم میدهند، وجود دارد. بنابراین، کار ما تلاش دارد نشان دهد که چگونه این ساختارهای نهادی مختلف باعث ایجاد فقر یا رفاه میشوند.
AS: کار شما به منابع این ساختارهای نهادی و به ویژه ریشههای آنها در استعمار نگاه کرده است. اما آیا به نوعی، غیرقابل حل بودن سیستم را درک میکنید که تغییر آن چقدر دشوار است؟
JR: خب، این چیزی است که ما به آن نگاه کردهایم. من فکر میکنم تداوم بسیار زیادی در جهان وجود دارد، اما شما همچنین نمونههایی از گذار از نهادهای استخراجی به نهادهای فراگیر را مشاهده میکنید، کشورهایی که موفق به تغییر میشوند. منظورم این است که هر کشور مرفه امروزی، از نظر تاریخی، استخراجی بوده است. به ایالاتمتحده فکر کنید، به تاریخ بردهداری و سلب مالکیت از مردم بومی فکر کنید. از لحاظ تاریخی استخراج زیادی در این کشور وجود دارد. مبارزهای برای ایجاد نهادها و جامعهای فراگیرتر وجود داشت. این در مورد کشور خودم، بریتانیا نیز صادق است. بنابراین، انتقالاتی وجود داشته است و ما سعی کردهایم آنها را نیز مطالعه کنیم.
AS: منظورم این است که میدانم تلاش برای خلاصه کردن چیزها در یک یا دو عبارت مضحک است، اما نکته کلیدی برای جوامع در فکر تغییر از استخراجی به فراگیر بودن چیست؟
JR: کلید این گذار فقط اقدام واقعاً جمعی از سوی شهروندان است؛ افرادی که از نهادهای استخراجی و نابرابری و به حاشیه رانده شدن رنج میبرند. بنابراین من فکر میکنم اگر به آن تاریخ نگاه میکنید، به جنبش حقوق مدنی فکر کنید. این نمونهای فوقالعاده از سازماندهی جمعی مردم برای مبارزه برای حقوق خود، مبارزه با نهادهای اقتصادی و سیاسی استخراجی در ایالاتمتحده در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ است.
AS: بنابراین واقعاً، این یک تغییر از پایین به بالاست.
JR: فکر میکنم درست است. فکر نمیکنم نهادهای فراگیر به دست نخبگان خوشنیت ایجاد شوند. آنها از سوی افرادی ایجاد شدهاند که برای حقوق خود و برای دیدگاهی متفاوت از جامعه مبارزه میکنند.
AS: میخواستم خیلی مختصر در مورد رابطهتان با همکارانتان بپرسم. روشن است که همه شما رابطه کاری بسیار نزدیکی دارید. چه چیزی باعث میشود اوضاع اینقدر خوب پیش برود؟
JR: خب، ما همه دوستان بسیار صمیمی هستیم. فکر میکنم همه ما در کارهای مختلف خوب هستیم و به هم احترام زیادی میگذاریم. ما فقط از صحبت در مورد ایدهها و فکر کردن در مورد جهان لذت میبریم.
AS: بله. میدانم که همه چیز در اطراف شما در جریان است.
این خبر شگفتانگیز است
هیچ چیز طبیعی در مورد تفاوتهای ۳۰، ۴۰، ۵۰برابری در درآمد سرانه در یک جهان جهانیشده و متصل وجود ندارد. دارون عجماوغلو، برنده جایزه علوم اقتصادی ۲۰۲۴، در مورد علل ریشهای فقر مداوم در میان فقیرترین کشورها و چگونگی ایجاد انواع نهادهای فراگیر که میتوانند از رفاه حمایت کنند صحبت میکند. در این گفتوگو عجماوغلو همچنین بر اهمیت دموکراسی و ترسهای خود در مورد هوش مصنوعی و اینکه چگونه سوءاستفاده از آن میتواند موجب ایجاد یک جامعه دوطبقه شود، تاکید میکند.
دارون عجماوغلو: بفرمایید.
آدام اسمیت: سلام، آدام اسمیت هستم. خیلی تبریک میگویم.
DA: ممنون. خبر شگفتانگیزی است.
AS: وقتی خبر به شما رسید کجا بودید؟
DA: من در آتن هستم. به تازگی سخنرانی کرده بودم و چند مصاحبه مطبوعاتی داشتم و بعد به اتاقم در هتل رفتم. روی بالکن نشسته بودم. سپس یک ایمیل از Per Krusell دریافت کردم که شماره تلفن من را میخواست. سپس دفتر با من تماس گرفت.
AS: خبر خوبی است. مردم مدت زیادی در مورد اهدای جایزه به شما صحبت کردهاند، بنابراین، حتماً فکر کردهاید که این لحظه ممکن است فرا برسد.
DA: هیچوقت رویای چنین چیزی را نمیبینید. میتوانید رویاپردازی کنید، اما هرگز انتظار چنین چیزهایی را ندارید.
AS: شما روی محرکهای نهادی رفاه و تفاوتهای میان ملتهای ثروتمند و فقیر کار کردهاید، و این باعث میشود به این تفاوتها فکر کنیم. آیا از اینکه چقدر تفاوت میان کشورهای ثروتمند و فقیر وجود دارد شگفتزده شدهاید؟
DA: من البته شگفتزده هستم. به همین دلیل است که شروع به کار روی این موضوعات کردم. زمانی که شروع کردم به بررسی دادهها و خواندن آنچه دانشمندان علوم اجتماعی دیگر قبلاً در دهه ۱۹۹۰ روی آن کار میکردند، در حالی که پایاننامه خود را در LSE به پایان میرساندم، به این موضوعات بسیار علاقهمند شدم. اگر کشوری ۵۰ درصد ثروتمندتر از دیگری باشد، ممکن است بگویید، خب این طبیعی است. آنها برخی منابع یا مزایای دیگری دارند. اما هیچ چیز طبیعی در مورد تفاوتهای ۳۰، ۴۰، ۵۰برابری در درآمد سرانه در یک جهان جهانیشده و متصل وجود ندارد.
AS: آیا میتوان در مورد اینکه چرا برخی کشورها در دام فقر گرفتار شدهاند یا به نظر میرسد در دام افتادهاند، چیزی گفت؟
DA: اساساً روشی که در کارم با جیمز رابینسون و سایمون جانسون دوست دارم به نوعی تجزیهوتحلیل کنم این است که میتوانیم سعی کنیم آن را از طریق نوعی علل تقریبی توسعه اقتصادی درک کنیم. تفاوت در آموزش، تفاوت در کارایی استفاده از وسایل، تفاوت در میزان ماشینآلات و برخی عوامل مهم دیگر. اما بعد یک لایه پایین میروید، و اینجاست که فکر میکنیم عوامل نهادی غالبترین هستند. البته چیزهای دیگری بر سرمایه انسانی تاثیر میگذارد. مواردی دیگر بر کارایی تاثیر میگذارد. اما موسسهها، به ویژه مسیر سازمانی گسترده شما در طول زمان، یک عامل تعیینکننده اصلی است.
سپس باید بپرسید که چه چیزی باعث میشود کشورها در نهایت به موسسههای بد در مقابل موسسههای خوب دست یابند، و چرا آنها به این نهادها پایبند هستند؟ و این برخی از مسائلی است که من سعی میکنم در کارم بررسی کنم. همچنین در کار ما با سایمون جانسون و جیمز رابینسون به ریشههای استعماری این تفاوتهای نهادی نگاه کنید، زیرا آزمایش استعماری که حدود ۵۰۰ سال پیش شروع شد، واقعاً برای نیمی از یا بیش از نیمی از جهان تحولآفرین بود. این موضوع واقعاً مسیرهای نهادی آنها را تغییر داد.
AS: آیا فکر میکنید فرصتی برای جشن گرفتن خواهید داشت یا اینکه در تمام طول روز سرگرم تماس تلفنی خواهید بود؟
DA: البته. خب، من الان در آتن هستم، فردا صبح به سمت بوستون میروم و فردا عصر با خانوادهام جشن میگیرم.