امروزه تقریباً همه اسلامشناسانِ غیروابسته به نهادهای اسلامی میدانند که قرآن در طی ۲۳ سال نوشته نشده بلکه دستِ کم دو سده نگارش آن طول کشیده است. این مورد را ژان-ژاک والتر[۱] که قرآن را در سال ۲۰۱۳ با هوش مصنوعی زبانشناسی مورد بررسی قرار داد اثبات کرده است. نتایجِ این پژوهشِ دانشبنیان و غیرجانبدار نشان میدهند که در نگارش قرآن دست کم ۵۰ نویسنده دخیل بودند. با توجه به روششناسی آزمونشده، حالا هر فردِ غیرکارشناس قرآن مانند من نیز میداند چگونه قرآن را بخواند تا متوجه این تاریخ طولانی نگارش آن بشود.
در مقاله «کالبدشکافی سوره مریم» نشان داده شد که پیامبر از نظر قرآن هیچ کس به جز عیسا پسر مریم نیست. در واقع «ستایششده» یا «محمد» در قرآن، عیسا پسر مریم است و نه کس دیگر. حال ببینیم که مسلمان از نظر قرآن چیست و کیست.
واژهشناسی «مسلمان»
در قرآن ۳۸ بار واژه مسلمان و ۷ بار واژه اسلام آمده است. البته واژه مسلمان اساساً به قرآن اولیه[۲] که درونمایه مسیحی داشت برمیگردد در حالی واژه اسلام، به سورههایی برمیگردد که احتمالاً چیزی حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ سال بعد از قدرتگیری عربها نگارش شدهاند. در این جا لازم به گفتن است که در سال ۶۲۲ میلادی هنگامی که سپاه بیزانس به رهبری هراکلیوس [هرقل] بر سپاه ساسانی پیروز شد، بیزانسیها منطقه سوریه را به عربهای مسیحی واگذار کردند. این تاریخ، بعدها در تاریخنگاری اسلامی به سال هجرت تغییر یافت. و این در حالی است که کتیبه معاویه در اردن، حمام قدره، آن را نه سالِ اسلامی بلکه به عنوانِ «سال عربها» به ثبت رسانده است.
اتاقهای فکر خلفای عباسی بعدها سورههایی به قرآن افزودند و به این صرافت افتادند که سورههای قدیمیتر را سورههای مکی نامگذاری کنند و سورههایی را که خودشان نوشتند، سورههای مدنی معرفی نمایند. البته یکی از «شاهکارهای» این اتاقهای فکر خلفای عباسی این بود که برخی از آیههایی را که خودشان نوشته بودند در سورههای قدیمی بگنجانند و برخی از آیههای قدیمی را در سورههای نونوشته خود. خوشبختانه ما در عصر هوش مصنوعی بسر میبریم و امروزه تفکیک زبانی و زمانی آیهها دیگر کار چندان مشکلی نیست.
همان گونه که گفته شد واژه مسلمان، ۳۸ بار در قرآن آمده است. مترجمان قرآن، طبق تفسیر طبری، واژه مسلمان را در آیههای قدیمی «اطاعت، پیروی، تسلیم، فرمانبرداری» ترجمه کردند ولی در آیههای جدیدِ خلفای عباسی به «مسلمان» [به معنی کسی که دینش اسلام است] برگرداندند. البته مفهوم «اسلام» فقط در آیههای جدیدِ عباسی وجود دارد که این خود نشان میدهد بعدها از واژه «مسلمان»، افعال «سَلِمَ و سَلّمَ[۳]» ساخته شد.
احتمالاً واژه «مسلمان» یا از ریشه «شلمانه» در زبانِ آرامی یعنی «توضیحدهنده، درستکار، مفسر» یا از واژه مندایی «شلمنه» برگرفته شده است. «شلمنه» در نزد مندائیان یک صفت برای انسان کامل است، یعنی انسانی که خود را از همه گناهان زمینی نجات داده است و در پاکیِ آیینی خود در انتظار مرگ است [کورت رودلف: مندائیان]. شلمنه در زبان عربی و فارسی به «سلمان» تغییر شکل یافت. در قواعد زبانی سریانی و عربی «سَجَدَ» یعنی دولا شدن، تعظیم کردن؛ و مکانی که انسان [در برابر خدا] تعظیم میکند، «مسجد» [نیاشگاه] گفته میشود. طبق همین قاعده دستوری، در قرآن نیز یک واژه غیر عربی، معرب و عربی نیز صرف میشود و سلمان[۴] [شلمانه / شلمنه] که بیانگرِ کیفیتِ انسان کامل و بیگناه است توسط نویسندگانِ قرآن اولیه به عمد و با آگاهی کامل از معنای آن، واژه «مسلمان» ساخته و در قرآن به کار برده شد. به عبارتی، واژه «مسلمان» برای نویسندگان قرآن اولیه ربطی به «اسلام» که چند سده بعد ساخته شد نداشت. و در اینجا باید یادآوری کرد که مندائیان اگرچه پیروان یحییِ تعمیدکنندهاند ولی مسیحی هستند.
ابتدا ببینیم که در قرآن اولیه مسلمانان چه کسانی هستند. خوانندگان میتوانند آیههایی را که در آنجا واژه «مسلمان» و «اسلام» آمده دانلود کنند.
در بسیاری از آیهها گفته شده (به پیوست بنگرید) که ابراهیم، یعقوب، اسماعیل، اسحاق، موسی، عیسی و حواریون عیسی، مسلمان بودند. طبعاً این افرادِ نامبرده نمیتوانند پیرو دینی باشند که چندین سده بعد ساخته شده است. بنابراین، مسلمان باید یک معنی دیگر داشته باشد. تنها معنی درستی که میتوان برای این واژه تشخیص داد و با آرای یهودی-مسیحیان پیرو آریوس سازگاری دارد، «یکتاپرستی ناب» است، که البته روی دیگرِ یکتاپرستی، پاکی و نجاتیافتگی[۵] نیز میباشد. یعنی «مسلمان»، طبق آرای یهودیان-مسیحیان آریوسی، انسانِ یکتاپرستِ پاک و رستگارشده معنی میدهد و ربطی به معانی بعدی که قرآننویسانِ اتاقهای فکری عباسیان نوشتهاند ندارد.
زیرا از یک سو در آیههای گوناگون، ابراهیم، یعقوب، اسماعیل، اسحاق، موسی، عیسی و حواریون عیسی، همه مسلمان هستند ولی یکباره در سوره آل عمران، آیه ۸۵ [از سورههای عباسی] این چنین میآید:
وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ.
و هر كه جز اسلام دينى بجويد هرگز از او پذيرفته نشود و او در آن جهان از زيانكاران است.
یعنی همه یهودیان و مسیحیان که در چندین آیه «مسلمان» معرفی شدهاند، ناگهان؟ در دسته «زیانکاران» طبقهبندی میشوند و جایشان در آنجهان در جهنم خواهد بود. این، از یک سو نشان میدهد که واژه «اسلام» به عنوان یک دین، بعدها ساخته شده و از سوی دیگر نشان میدهد که این سورههای به اصطلاح مدنی، پس از نگارش زندگینامه محمد اسلامی نوشته شدهاند تا حکمی باشند بر درستی این زندگینامه ساختگی. برخی از سورههای به اصطلاح مکی و اکثر سورههای مدنی محصول قرآننویسان خلفای عباسیاند که پس از نگارش زندگینامه محمد اسلامی نوشته شدهاند یعنی حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ سال پس از قدرتگیری عربها در سوریه در سال ۶۲۲ میلادی.
خواننده با خواندن آیههایی که در آن واژه مسلمان آمده به سادگی متوجه میشود که مسلمان به معنی «انسان پاکِ یکتاپرست» است و ربطی به [دین] اسلام ندارد. و با خواندن آیههایی که در آن واژه «اسلام» آمده، میتوان فهمید که این اسلام، ربطی به مسلمان ندارد.
—————————————
[۲] نخستین کسی که با پژوهشهای دقیق خود توانست ثابت کند که مبنای قرآن کنونی، یک «قرآن اولیه» با درونمایه مسیحی بوده گونتر لولینگ (Günter Lüling) بود که بویژه در دو کتاب خود «Kritisch-exegetische Untersuchung des Qurantextes / 1970» و «Über den Ur-Quran / 1973» آن را با روششناسی دانشبنیان به روشنی نشان داد. آنچه لولینگ در این دو کتاب ارائه داده و در آن زمان خشم مسلمانان و دانشگاهیان مسلمان را برانگیخت امروز دیگر یک مورد پذیرفته شده از سوی پژوهشگران غیروابسته است.
[۳] سَلِمَ: تندرست شدن / سلامت یافتن و سَلّمَ : درود فرستادن / (از بلا) رهاندن، نجات دادن / تسلیم شدن
[۴] سلمان بر خلاف روایات اسلامی در «ام الکتاب» یک شخصیت گنوسی و پیامبرگونه است و اساساً هیچ ربطی به سلمان فارسیِ روایات اسلامی ندارد. برای دانلود این کتاب رجوع کنید به سایت کندوکاو (https://www.kandokav.net/?p=659).
[۵] درست به همین دلیل واژه «حنیف» در کنار واژه «مسلمان» مورد استفاده قرار میگیرد. یعنی «مسلمان» کسی است که خود را از «چند خدایی، بتپرستی و شرک» نجات داده است.
■ دیدگاههای گونتر لولینگ، هر چند جالب و قابل توجه، پذیرفته شده بدون قید و شرط از سوی همه پژوهشگران نیست. در این رابطه در کتاب Die Koranhermeneutik von Günter Lüling که در سال ۲۰۱۹ منتشر شده، نگاه او را نقد کردهاند. از این رو بیان این که هر چه او گفته امروز بدون تردید مورد قبول جامعه دانشگاهی است، درست نیست. اگر مسلمانان بدون مقاومت پژوهش تاریخی در باره اسلام را اجازه میدادند، پژوهشگران بیشتری به این ابهامهای فراوان میپرداختند و امروز تصویر روشنتری از اسلام میداشتیم.
محمود تجلی مهر
■ آقای تجلی مهر گرامی،
با سپاس از کامنتتان. نخست این که من هیچ گاه نگفتم که «دیدگاههای گونتر لولینگ بدون قید و شرط از سوی همه پژوهشگران پذیرفته شده است». کتابی که شما به آن اشاره کردیدهاید مجموعه مقالاتی است که طی یک کنفرانس که درباره آراء و نظریههای گونتر لولینگ صورت گرفته بود جمعآوری و منتشر شده است. در مقدمه همین کتاب آمده است: «علیرغم ناسازگاریهای غیرقابل اغماض در بازسازی بخشهایی از قرآن که توسط لولینگ صورت گرفته باید در تأیید او گفت که جستجوی او برای یافتن پیشزمینههای مسیحی-عربی قرآن یک جهتدهنده در قرآنشناسی بود همانگونه که چند دهه پس از انتشار آثارش، پروژهها و کتابهای منتشرشده این را به روشنی نشان میدهند. افزون بر این، لولینگ با آثار خود راه دیگر رشتهها را در قرآنشناسی گشود».
خوانندگان علاقهمند میتوانند پیشگفتار کتاب نامبرده را به زبان آلمانی در این آدرس بارگیری کنند.
در این جا باید تأکید کنم، آن کسانی که درونمایه مسیحی قرآن اولیه را انکار میکنند هیچ استدلال محکمی برای جدلهای قرآن با مسیحیان تثلیثی ارایه نمیدهند و نمیتوانند به درستی استدلال کنند که چرا مخاطبان قرآن – طبق آیههای آن- نه بتپرستان بلکه مسیحیان تثلیثی هستند یعنی همان استدلالاتی که جریانهای منتسب به آریوس علیه تثلیثیها، چند سده پیش از آن عرضه میکردند.
از سوی دیگر، بحث من در این نوشته کوتاه طبعاً نظرات لولینگ نبوده است بلکه به عنوان یک نوشته تکمیلی بر نوشته «کالبدشکافی سوره مریم» بود و این که پیامبر در قرآن عیسا پسر مریم بوده و نه کس دیگر.
بینیاز / شاد و تندرست باشید
■ با تشکر از پاسخ شما، جناب بی نیاز!
من همیشه نوشتههای شما را دنبال میکنم چون به تاریخ اسلام و کلا تاریخ مذهب علاقه زیادی دارم. هم دیدگاههای لولینگ (حال با هر اشکالی که به برخی از آنها وارد باشد) و هم دیدگاههای “اناره” و دیگران، همگی تصویرهای متفاوتی از اسلام ارائه میدهند که بررسی همه آنها ما را به اسلام تاریخی نزدیکتر میکند. البته آن جه توجه مرا جلب میکند سکوت نسبی محافل آکادمیک به این دیدگاههاست. یک زمانی فرانسیس فوکویاما سخن پرت و بدون استدلال جدی در باره پایان تاریخ زد که توجه جهان را جلب کرد و حتی در اخبار شب و بسیاری از مناظره های تلویزیونی نیز آمد. توجه افکار عمومی به این مورد عجیب و بسیار بیشتر از ارزش آن سخنان بود. در حالی که به عنوان نمونه قرآنهای صنعا شاید سی سال باشد که یافته شدهاند و با وجودی که دانشمندان آلمانی نخست آنها را دیدند و بررسی کردند، مقاله آکادمیک جدی در باره آنها منتشر نشد (دست کم من ندیدم) و یا همین دیدگاههای “اناره” که شما نیز آنها را نمایندگی میکنید، واکنش محافل دانشگاهی را آن گونه که باید جلب نکرده است. این پدیده عجیبی است.
شاد باشید، محمود تجلی مهر
■ تجلی مهر گرامی،
البته در سالهای اخیر نگاه بازنگری (رویزیونیستی) به تاریخ اسلام تا اندازهای جای خود را در دانشگاههای آمریکا، کانادا و اندکی آلمان باز کرده است ولی در مجموع درست میگویید. البته این نادیدهگرفتن دلایل قابل فهم خود را دارد.
دانشگاههای جهان بویژه آلمان، همیشه تاریخ سنتی اسلام و تفسیر سنتی قرآن را که مسلمانان نیز بدان باور دارند تدریس میکردند و میکنند. سدها پروفسور و مدرس در دانشگاههای آلمان سالیان دراز نانشان را از این راه تأمین میکنند. در سطح جهان تعداد کسانی که از اسلامشناسی اترزاق میکنند شاید به چندین هزار نفر برسد. از سوی دیگر، اسلامشناسی در دانشگاههای آلمان شدیداً زیر نظر نهادها و بنیادهای کشورهایی مانند ترکیه، عربستان سعودی، عُمان و مصر هستند. این بنیادها همه در ارتباط مستقیم با وزارت آموزش عالی آلمان هستند و بزرگترین لابیهای گسترش اسلامشناسی سنتی میباشند.
احتمالاً شاید بدانید که لولینگ ممنوع التدریس شد و حتا در دبیرستانها هم اجازه تدریس نداشت. هیچ دانشگاهی در آلمان به دانشجویان اجازه نمیداد که درباره کارهای لولینگ چیزی بگوید یا بنویسد. قربانی دیگر این لابی مسلمانان در آلمان، سون کالیش (Sven Kalisch) پروفسور اسلامشناسی در دانشگاه مونستر بود که به دلیل طرح یک سلسله پرسشهایی که اناره طرح کرده بود از کار اخراجش کردند.
«در سپتامبر ۲۰۰۸، شورای هماهنگی مسلمانان آلمان (KRM) به مشارکت خود در هیئت مشورتی مرکز مطالعات دینی در دانشگاه مونستر پایان داد. سخنگوی KRM در آن زمان، علی کیزیلکایا، گفت که نمیتوان به کسی توصیه کرد که نزد کالیش در دانشگاه تحصیل کند، زیرا او آموزه های اساسی اسلام مانند وجود محمد و اساس خلق قرآن را زیر سوال می برد. کالیش علاوه بر وجود محمد، در وجود تاریخی عیسی، موسی، ابراهیم و سایر پیامبران سنت های اسلامی، مسیحی و یهودی نیز تردید دارد.» [از ویکی پدیا آلمانی]
ولی همه چیز به زمان نیاز دارد و آدم باید شکیبا باشد. خوشبختانه حالا دیگر یخها به تدریج در حال آب شدن هستند و مدرسان اسلامشناسی در دانشگاههای آلمان به موضوعات طرح شده از سوی «رویزیونیست»ها واکنش و علاقه نشان میدهند. البته همکارانم در اناره که برای مدتی مسئولیت پاره های قرآن صنعنا را به عهده داشتند (Gerd Puin & Elisabeth Puin) چندین مقاله در این باره نوشته اند.
شاد و تندرست باشید / بینیاز