ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 19.01.2024, 8:48
یوتیوب چگونه رسانه مرجع نسل زی شد؟

آسیه اسدپور

هفته‌نامه تجارت فردا

او بابانوئل آمریکاست. رقیبِ سرسختِ تیلور سوئیفت. دارایی او می‌تواند اقتصاد سریلانکا را از فروپاشی نجات دهد؛ انتزاعی‌تر آنکه، او می‌تواند با عزرائیل معامله کند و صورتحسابِ ۲۵ میلیون نیجریه‌ای گرسنه را برای همیشه ببندد. حتی خیلی‌ها قلاب انداخته‌اند تا جایزه نوبل اقتصاد را امسال به او بدهند و الگوی خلق ثروتش را به مدارس و دانشگاه‌ها ببرند تا شاید مشکل آموزش اقتصاد ثقیل، حل شود. «اقتصادِ MrBeast‌»‌، گزینه پیشنهادی آنها برای آموزش اقتصاد پایه و IB است تا با ایجاد علاقه، بهبود تعامل و کمک به دانش‌آموزان، آینده مالی آنها را تضمین کند. اقتصادِ جذابی که جا دادن آن در نظام آموزشی البته برای خود MrBeast، اصلاً جالب نیست.

او مخالف سرسخت مدرسه و دانشگاه است. بزرگ‌ترین یوتیوبر زمین، یوتیوب را تنها دانشگاه مفیدِ جهان می‌داند و سخت باور دارد، دنیا دیگر نیازی به نظام‌های آموزشی فرسوده و قدیمی ندارد و قرار هم نیست ژنرال‌های z با تئوری‌های سخت پولدار شوند یا دنیا مشکلات اقتصادی‌اش را با دیدگاه‌های مارکس و پل کروگمن حل کند. او که معتقد است حتی در کنسرت‌های ایمجین دراگونز می‌توان عضله‌های مغز را قوی کرد و با تیلور سوئیفت، درآمد و بازده اقتصادی سالانه ۴۲ کشور را تغییر داد، اصرارِ جهان به الگوگیری از تئوری‌های پیشران‌های اقتصادی نسل ‌X و Y برای فقیر ماندن را غیرقابل درک می‌داند.

جیمی دونالدسونِ ۲۵ ساله که ارزش دارایی‌های خالص او فقط در سال ۲۰۲۳ بالغ بر ۵۰۰ میلیون دلار بود و فوربس، به او نامِ پادشاه یوتیوب جهان را داد، هنوز هم حاضر است فقیر باشد اما به دانشگاه برنگردد چون با هر پنی که از ویدئوهایش به دست می‌آورد می‌تواند روی هر صنعتی که دوست دارد سرمایه‌گذاری و ریسک کند؛ شکست بخورد، فقیر شود؛ اما دوباره به جمع میلیاردهای جهان بپیوندد. دیدگاهی که دانیل آلتمن، اقتصاددان ارشد Instawork آن را «الگوریتم ثروت نوین» می‌نامد، ترکیبی از هوش تجاری و الگوریتم‌سازی مدرن که اقتصاد آینده را از مبنا تغییر خواهد داد.

آلتمن معتقد است، اگر تیلور سوئیفت با تورِ «‌Eras»، تبِ طلای مدرن را شکل داد و اقتصاد آمریکا را با سودِ ۵/۷ میلیارد دلار از کنسرت‌هایش، چیزی بیشتر از بازده اقتصادی سالانه لیبریا، دوباره بازنویسی کرد، به نحوی که اکنون اقتصادِ نسخه تیلور «سویفتونومیکس»، نجات‌بخش اقتصاد آمریکایی شده است و او عملاً می‌تواند با فرهنگ پاپ، به هر نفر در پنسیلوانیا ۴۴۰ دلار کمک کند، پس MrBeast‌ هم می‌تواند با الگوریتم محتوایی یوتیوب، دانشگاه اقتصاد خود را داشته باشد؛ چه‌بسا، بی‌نیاز از پشتوانه‌های تئوریک و نظری اقتصادِ قبل از نسل زِد، با ویدئوها، شورت‌ها و پست‌های کامیونیتی‌اش، حداقل به ۲۳۰ میلیون نفر سابسکرایبر خود، اقتصاد و هوش تجاری را آموزش دهد و با فرمول ویروسی شدن ویدئوهایش، حتی مفاهیم کلیدی چون مزیت نسبی، افزایش تقاضا، رشد اقتصادی، تمایز محصول، رقابت انحصاری، دو پولی و تئوری چشایی/سلیقه کور (Blind Taste Test) را در قالب داستان، قابل فهم‌تر کند؛ به گونه‌ای که یک کودک ۹ساله هم بتواند آن را به صورت نسبی بفهمد.

اما دقیقاً چگونه؟ شاید با خودتان بپرسید مگر می‌شود؟!! درک این مفاهیم حتی در کلاس‌های درس دانشکده‌های اقتصاد و تجارتِ هاروارد، ماساچوست، استنفورد، برکلی، پنسیلوانیا یا کلمبیا هم با حضور بهترین اساتید اقتصاد سخت و زمان‌بر است! پاسخ من به شما یک بله بزرگ است. می‌شود. حتی سیگان دی‌ویند، از گروه اقتصاد دانشگاه فرانسیسکو ماروکین؛ وین گرلینگ، رهبر اقتصاد دانشگاه تگزاس؛ پروفسور دیرک ماتر، رهبر گروه اقتصاد دانشگاه تگزاس در آستین و کلسی هالفن، استاد اقتصاد کلان دبیرستان دالاس، آن را در کلاس‌های درس‌شان امتحان کرده و جواب هم گرفته‌اند.

این چهار استاد اقتصاد، در یک پژوهش جامع که یک ماه پیش نتایج آن منتشر شد و در بیانیه‌ای مشترک اعلام کردند، تیلور سوئیفت ۳۴ ساله و جیمی دونالدسونِ ۲۵ ساله می‌توانند اقتصاد پایه را به خوبی آموزش دهند و امتحانات پایان‌ترم دانشجویان / دانش‌آموزان منتخب از سرفصل‌های گزینشی از اقتصاد پاپ و پلت‌فرمی این دو میلیاردر و خالق ثروت کلان، بهترین نتایج را به همراه داشته باشد؛ سرفصل‌هایی که عمیقاً جذاب هستند و اثبات می‌کنند، یوتیوب می‌تواند اقتصاد را بازنویسی کند، یک دانشگاه غیررسمی اما با بالاترین رتبه در تعداد فارغ‌التحصیل و کارآفرینان باشد و دروس را برای تمامی مردم جهان، بومی‌سازی زبانی، جغرافیایی و فرهنگی کند یا بدان عمومیت کلی دهد؛ دروسی مانند تقاضا یا سرمایه‌گذاری مجدد در محصول که من قصد دارم آن را برای شما تدریس کنم تا بهتر متوجه منظورم شوید.

نیکوکارِ خلاقِ تاجر

فرض کنید دانشجوی دانشکده اقتصاد و تجارت هاروارد هستید. اولین روز از شروع ترم شماست و با ویدئوهای MrBeast‌ قرار است، ترم را بگذرانید. آنچه نیاز دارید آشنایی کلی با جوان‌ترین یوتیوبر سیاره و درک چرایی جذابیت محتواهای تولیدی او در یوتیوب است.

جیمی دونالدسون، با اسم مستعار «مستر بیست»، اهلِ گرینویلِ کارولینای شمالی است. او از آکادمی گرینویل، یک دبیرستان خصوصی کوچک مسیحی فارغ‌التحصیل شد. مدت کوتاهی در دانشگاه کارولینای شرقی درس خواند و با استدلال «فقیر بودن اما وقت گذاشتن برای کاری که دوستش داری بهتر از یک عمر درس خواندن در دانشگاه است»، از دانشگاه انصراف داد و ترک تحصیل کرد. دونالدسون، در ۱۳سالگی، با نامِ ۶۰۰۰‌MrBeast، کارش را در یوتیوب آغاز کرد. محتوای تولیدی اولیه او در این پلت‌فرم پراکنده بود و بازی ویدئویی لتس‌پلی (‌Let’s Play) تا «پردرآمدترین ستارگان یوتیوب» را دربر می‌گرفت.

او در سال ۲۰۱۷ پس از اینکه ویدئوی «شمارش تا ۱۰۰ هزار»، را منتشر کرد و ۴۰ ساعت بی‌خوابی برای شمردن اعداد را بزرگ‌ترین شکنجه برای سرگرمی و رفع بی‌حوصلگی‌اش، نامید، در عرض ۲۴ ساعت بیش از ۶/۵ میلیون بازدید را به دست آورد و از آن زمان معروف شد. به نحوی که تا نوامبر ۲۰۲۳، او ۲۱۳ میلیون نفر سابسکرایبر و فقط هفت ویدئوی او تا این بازه زمانی نزدیک به دو میلیارد بازدید داشت. البته، بزرگ‌ترین ویدئوی او تا به امروز، با ۴۷۲ میلیون بازدید، بازسازی بازی موفق نتفلیکس در زندگی واقعی یعنی «‌Squid Game‌» محسوب می‌شود. مضاف بر آن، تیم ساخت محتوای او که اوایل فقط شامل دوستان دوران کودکی‌اش بود، اکنون به ۲۵۰ نفر به غیر از خود او رسیده است.

به خاطر اهدای کمک‌های نقدی یا هدایا به دیگران (انتخاب‌های تصادفی)، لقب بابانوئل یوتیوب را دارد. او ۲۳ میلیون دلار برای کاشت ۲۲۰ میلیون درخت در قالب طرح «تیم درختان» به بنیاد «روز درختکاری» و ۳۰ میلیون دلار تحت عنوان پروژه «تیم دریاها» برای پاکسازی اقیانوس‌ها از آلودگی پلاستیکی و ترویج اکوسیستم‌های اقیانوسی سالم و متنوع، به دو گروه زیست‌محیطی، کمک مالی کرده و اهدای بیش از ۱۰۰ لامبورگینی و یک جزیره خصوصی، بخشی از فعالیت‌های خیرخواهانه او محسوب می‌شوند.

علاوه بر اینها، جیمی، به غیر از کانال اصلی‌اش؛ MrBeast که تاکنون ۲۳۰ میلیون سابسکرایبر دارد، برنامه و کانال‌های «‌Beast Reacts، MrBeast Gaming،‌MrBeast۲  (که قبلاً به MrBeast Shorts معروف بود) و کانال بشردوستانه Beast Philanthropy‌» را با ۱۰۶ میلیون مشترک مدیریت و رهبری و از آنها کسب درآمد می‌کند. همچنین، از برند غذایی «‌MrBeast Burger»، یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌هایش که آن را در دسامبر ۲۰۲۱، خلق و راه‌اندازی کرد، فقط در سال گذشته، با هزار و ۶۰۰ شعبه در سرتاسر آمریکای شمالی و اروپا، بیش از ۱۵۰ میلیون دلار برای فروش پنج میلیون برگر درآمد کسب کرده است؛ برند شکلات و اسنک‌های Feastables او نیز با درآمد ۲۰۰ میلیون‌دلاری در سال قبل، حالا رقیب جدی هرشیز شرکت صنایع غذایی آمریکایی شده و لوگوی این برند، روی پیراهن‌های تیم بسکتبال هورنتس، لباس گروه گرینزبورو، تیم بسکتبال آمریکایی لیگ G از NBA و تیم هورنتز ونوم جی‌تی، زیرمجموعه ورزش‌های الکترونیکی شارلوت هورنتس، قراردادهای ورزشی او را به یک مسوولیت اجتماعی قابل تحسین که عملاً نوعی تبلیغات سیار محسوب می‌شود، تبدیل کرده است.

و البته اینها تمام موفقیت‌های او نیستند. دونالدسون، چهار بار در جوایز سالانه استریمی از سال ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۳، برنده جایزه خلاقِ سال شده است. او دو بار در جایزه برگزیده کودکان نیکلودین، عنوان مرد خلاقِ محبوب را به دست آورده است. تایم در سال ۲۰۲۳، او را به عنوان یکی از ۱۰۰ فرد تاثیرگذار جهان معرفی کرده و در فهرست فوربس، عنوان پردرآمدترین یوتیوبر دنیا را دارد.

او مدت‌هاست روی استارت‌آپ‌ها سرمایه‌گذاری‌های میلیاردی می‌کند و حامی هوش مصنوعی به حساب می‌آید. جدای از آن، مانند بیلی آیلیش و گروه بی‌تی‌اس کره‌ای، در بین طرفدارانش محبوبیت زیادی دارد و مردم او را خلاق دوست‌داشتنی و شفاگر نابینایان صدا می‌کنند.

دونالدسون، همچنین، استاد تولید محتوای یوتیوبی دانشگاه کارولینای شرقی است و شما اکنون به خوبی می‌دانید که تداوم فعالیت ۱۲ساله در یوتیوب، او را به یک چهره شاخص اقتصادی نسل زد تبدیل کرده که با داستان فعالیت‌هایش، تئوری‌های اقتصاد را می‌توان بسط داد.

برای نمونه، او از یک تولیدگر محتوای ساده به خاطر تخصص و تیم‌سازی به بزرگ‌ترین یوتیوبر کره زمین تبدیل شد و برایش مزیت نسبی به همراه آورد. مزیتی که در اقتصاد جهانی، پایه و اساس تبادلات تجاری بین کشورهاست و طبق نظریه دیوید ریکاردو و مقاله «اصول اقتصاد سیاسی و مالیات‌ستانی» او، به شما این امکان را می‌دهد تا سودآوری،‌ بهره‌وری و کارایی شرکت یا کارِ خود را افزایش دهید. با هزینه-فرصت کمتری تولید کنید و عملاً به ارائه بهتر محصول / خدمات، کاهش هزینه و عرضه جهانی مطلوب و منجر به سود برسید. کاری که مستربیست به خوبی با و به‌وسیله تیمش انجام داد.

قلاب‌های یک تیم چهارنفره

جیمی دونالدسون، وقتی اولین ویدئوی خود را در سال ۲۰۱۲ آپلود کرد، از کریس تایسون، چندلر هالو، گرت رونالدز و جیک فرانکلین خواست تا همراه او شوند و در ساخت ویدئوها به او کمک کنند. اما وقتی کارش رونق گرفت، تیمش هم بزرگ‌تر شد و آنها برای بیش از هزار روز، تمام ابعادی را که باعث می‌شدند تا یک ویدئو ویروسی شود بررسی کردند. این روند آنها را در طراحی ویدئو، سرعت، استفاده از زیرنویس، متن و تصاویر جاسازی‌شده متخصص کرد. این در حالی بود که هیچ‌کدام از آنها تحصیلات آکادمیک خود را تمام نکرده بودند ولی یاد گرفتند که چگونه متخصص ویدئوهای ویروسی شوند.

این چهار نفر که حالا خودشان از یوتیوبرهای معروف دنیا هستند، همان‌گونه که لکس فریدمن، دانشمند و محقق هوش مصنوعی و پادکستر روسی-آمریکایی گفته بود، برای هر ویدئو از الگوریتم توصیه یوتیوب با توجه به حداکثررسانی نرخ کلیک و حفظ مخاطب استفاده می‌کردند. تمرکزشان بر موضوعات موثر (قلاب‌ها)، عناوین و تصاویر بود. خلاقیت، به عنوان اصالتِ هر ویدئو، بر مبنای چیزی شکل می‌گرفت که مردم واقعاً نیاز به دیدن آن داشتند یا قبلاً / هرگز کسی آن را انجام نداده بود.

در عناوین، برای جلب توجه به بدل‌کاری‌های سنگین دونالدسون، استفاده از کلمات کلیدی خاص مانند «۲۴ ساعت» و «چالش»، طبق الگوریتم مستر بیست، همیشه معیار قرار می‌گرفت. تصاویر کوچک به گونه‌ای طراحی می‌شدند که به راحتی قابل درک، رنگی، روشن و به شدت با کیفیت باشند. آنها حتی برای به حداکثر رساندن تعداد مشترکان کانال‌ها، به توصیه دونالدسون، سرعت ویدئوها را به گونه‌ای تنظیم می‌کردند که بینندگان را درگیر کند. زمان هم بسیار مهم بود.

ویدئوها، معمولاً ۱۰ تا ۲۰ دقیقه‌ای بودند اما هر بیننده‌ای را در همان ۳۰ ثانیه اول، جذب می‌کرد و چه‌بسا به او قول می‌داد که یک «پایان» خوب در انتظار اوست. یک کار تیمی خوب که به خود اعضای تیم هم این امکان را می‌داد تا در کمترین زمان ممکن، با هر کار انفرادی هم از اشتباهات خود درس بگیرند و هم به سود، کارایی و بهره‌وری بهتری در مقایسه با رقبا در یک دنیای مجازی بزرگ برسند؛ در دنیای شبکه‌ای‌شده‌ای که حالا، ۵/۳ میلیارد کاربر اینترنتی دارد. ۶۵/۷ درصد از جمعیت جهان را به خود اختصاص داده است. ۴/۹۵ میلیارد یا  ۶۱/۴ درصد از جمعیت سیاره به کاربران شبکه‌های اجتماعی تبدیل شده‌اند.

اندازه بازار شبکه‌های اجتماعی در سال گذشته (۲۰۲۳) به  ۳۹/۲۲ میلیارد دلار رسید و تا سال ۲۰۳۲، با نرخ مرکب سالانه  ۱۹/۹۳ درصد، به  ۲۰۱/۴ میلیارد دلار هم خواهد رسید و حتی ۲۴/۳ تا ۳۴/۹ درصد کاربران آن از امارات‌متحده گرفته تا اندونزی، حاضرند با پرداخت هزینه‌های بالا برای وی‌پی‌ان‌ها، یک کاربرِ مطلع از رخدادهای جهانی باشند و ۱۴۷ دقیقه از هر روزشان را برای دریافت اطلاعات یا سرگرمی از پلت‌فرم‌هایی چون یوتیوب صرف کنند. پلت‌فرمی که، طبق آخرین تحلیل‌ها و تا هشت روز پیش، ۷۰ /۲ میلیارد کاربر فعال ماهانه دارد.

یوتیوب پریمیوم و موسیقی در آن روی هم بیش از ۸۰ میلیون مشترک در جهان را جذب خود کرده‌اند. بیش از یک‌چهارم جمعیت دنیا هر ماه از این پلت‌فرم قطعاً استفاده می‌کنند و حدود نیمی از کاربران اینترنت جهان به استثنای ۱۰ کشور که با فیلترینگ یوتیوب روبه‌رو هستند، به کانال‌های این پلت‌فرم دسترسی آسان دارند. یک قابلیت جهانی که مستربیست را استاد تامین خواسته‌های مردم کرد. او با اشراف بر یک بازار غنی، فهمید که چگونه و چه چیزی را به این جمعیتِ بزرگِ پول‌ساز ارائه دهد. ادراکی که با نظریه تقاضا همخوانی دارد و در آن می‌شود ترجیحات مصرف‌کننده، سلیقه‌ها، انتخاب‌ها و موفقیت‌های مستند به تمرکز بر نیازهای نامحدود را دید.

زندگی در بازی مرکب

مستربیست، همیشه در ویدئوهایش، به بیننده‌ها، آن چیزی را ارائه می‌دهد که برایش کلیک کرده‌اند؛ از چگونگی دو برابر کردن سرمایه گرفته تا ادعاهای جسورانه‌ای که شهرت می‌آورند. برای مثال او یک ویدئوی معروف و نمادین با ۱۰۰ میلیون بازدیدکننده به نام «۱۰۰ میلیون اوربیز» دارد. او در این ویدئوی ۱۴ دقیقه و  ۴۵ثانیه‌ای، ۱۰۰ میلیون توپ Orbeez را می‌خرد، همه آنها را همراه پنج نفر از دوستانش در استخر و سطل‌های آبِ حیاط خانه دوستش خالی می‌کند و در نهایت خودش که یک متر و ۸۹ سانتی‌متر قد دارد تا شانه‌ها در بین توپ‌ها فرو می‌رود.

اوربیزها، توپ‌های ژله‌ای هستند که اگر در داخل آب بمانند، دو برابر و بزرگ‌تر می‌شوند و به قطع ۱۰۰ میلیون توپ می‌تواند یک خانه را هم ژله‌ای یا در خود غرق کند. اتفاقی که دونالدسون، در یک دقیقه و ۴۹ ثانیه تا چهار دقیقه و ۱۰ ثانیه ویدئو، آن را به خوبی و از دیدگاهی تجاری توضیح می‌دهد تا هر مخاطبی متناسب با نیاز خود به درکی متفاوت اما قابل تحقق و مطلوب برسد.

به استدلال او، اگر شما مخاطب خود را در بازار، تجارت یا حتی پلت‌فرم‌های مجازی به خوبی بشناسید (هوش تجاری خوبی داشته باشید)، می‌توانید متناسب با نیازش محصول یا خدمات تولید کنید (سواد اقتصادی تولید) و جامعه مخاطب یا مصرف‌کننده نهایی را در یک چرخه تولید و تامین بزرگ‌تر کرده و حتی دو برابر کنید (مخاطب‌شناسی چرخشی). اما یک شرط دارد؛ همیشه باید سعی کنید از انتظارات فراتر بروید تا مخاطب یا مشتری شما احساس کند زمانی که برایتان صرف کرده یا سطح انتظاری که برای خود به وجود آورده، ارزشش را داشته است.

مهم‌تر آنکه، بدون جسارت و ریسکِ توأم با مسوولیت‌های اجتماعی، اخلاقی و مدنی، نمی‌توان فراتر از انتظارِ مخاطبِ محتوا یا مصرف‌کننده کالا و خدمات، چیزی با سطح کیفیت بالا به او ارائه داد؛ به‌خصوص اگر جامعه مخاطب یا مصرفی از نسل زِد باشد. چون ژنرال‌ها، جسورتر از بقیه نسل‌ها هستند.

آنها سبک زندگی چالشی، جسورانه و حس بشردوستی بیشتر و بهتری دارند. بنابراین اگر شما ادعا یا محصول جسورانه‌ای دارید اگر از فرهنگ خاص این نسل تبعیت کنید و ویدئو یا محصول /خدماتتان، منطبق با فرهنگ پاپ ویروسی باشد، برنده‌اید. کمااینکه، برای رشد اقتصادی، به جای لذت بردن از یک مسیر تکراری منتهی به سود و بازدهی معمولی، نیاز به خلق کردن، نوآوری و سرمایه‌گذاری بر محصولات جدید یا بهبودیافته است. در واقع به جای اکتفا به سود منتهی به رفاه فردی، نیاز است تا از نقطه و کاناپه امن و پیش‌تعینی خارج شد، سریع‌تر از دیگران بر روی رشد مهارتی و تخصصی تمرکز کرد، دامنه شغلی و تجاری را گسترش داد و البته برای استمرار در سرمایه‌گذاری مجدد بر یک تخصص با زیرطیف‌های وسیع، اهمیت زیادی قائل شد.

کاری که مستربیست، در بازسازی بازی مرکب در زندگی واقعی با سرمایه ۴۵۶ هزار دلار انجام داد و نه فقط یک مجموعه باورنکردنی را با ۴۳۴ میلیون بازدید ساخت که حتی ۵۰۰ هزار دلار هم به شرکت‌کنندگان جایزه داد تا نشان دهد سرمایه‌گذاری مجدد باعث رشد می‌شود و در عین حال، اگر سرمایه‌گذاری‌ها دورتر از میانبرها -شانس و بیشتر مبتنی بر بررسی‌های دقیقِ مرتبط با ارزش ذاتی و حقیقی یک محصول یا خدمات باشند، احتمال کمتری وجود دارد که سرمایه‌گذار طعمه سوگیری لنگر انداختن شود. جلوگیری از ضرر یا خسارتی که او برایش نمونه‌های عینی و محتوایی دیگری هم ساخته و در یوتیوب آپلود کرده است.

رودخانه شکلاتی بازار

دونالدسون، با دو میلیون دلار سرمایه، کارخانه شکلات‌سازی ویلی‌ونکا را از دلِ فیلمِ کلاسیک کارخانه شکلات‌سازی ۱۹۷۱ به زندگی واقعی کشاند، عملاً آن کارخانه را ساخت و یک تور گروهی متشکل از ۱۰ بزرگسال راه انداخت تا در طول بازدید از رودخانه شکلات، بلیت‌های طلایی را که در شمش‌های شکلاتی قرار داده شده بودند، پیدا کنند، در چالش «قایم باشک»، با بالا رفتن از دیوار آبنباتی مرگ، منتوس‌های نعنایی را داخل یک بطری غول‌پیکر بیندازند و با شرکت در مسابقه پخت کیک با گوردون رمزی سرآشپز مشهور و شکلات‌های ۴۰۰دلاری، به گردش خود پایان دهند.

در واقع ضمن تجربه لذت یک داستانِ واقعیت‌شده، در عین حال، باعث شوند، یوتیوب با هر بازدید از آن کلیپ ۱۰ دقیقه و ۳۴ثانیه‌ای، به او پول بدهد تا سرمایه و سود کارش بازگردد و چنانچه، سرمایه بازنگشت، با افزایش بازدیدها و تعداد مشترکان کانال‌های او، درآمد حاصل از نتایج آن ویدئو، مانند فروش یک میلیون شکلات در ۷۲ ساعتِ بعد از عرضه آبنبات‌های برند Feastables، نه‌تنها ضرر مالی‌اش را جبران کند که حتی در پی این تولید جسورانه، شبکه توزیعش را در فروشگاه‌های خرده‌فروشی بریتانیا، استرالیا، نیوزیلند و آفریقای جنوبی گسترش دهد، فروش محصولاتش را از انحصار وال‌مارت بیرون آورد و در بازار زیر سلطه ۱۰۰ساله چهار شرکت شکلات‌سازی بزرگ آمریکا یعنی مارس، هرشیز، لیندت اند اشپرونگلی و فررو با سهم ۵۸ درصدی در تولید، نه‌تنها پیشران شود که برند شکلات خود را در بازار صرفاً برای نسل زِد انحصاری کند.

چرا که این نسل نسبت به X و ‌Yها، تمایل زیادی به کارآفرینی و خوداشتغالی دارد. برای تبدیل شدن به کارآفرین تلاش می‌کند. استانداردهای بالاتری در انتخاب‌هایش دارد. مفهوم موفقیت را جدا از کار تیمی نمی‌داند. به خاطر قدرت خرید بالا، در قالب یک بازار مصرف بزرگ (از نظر عددی و اقتصادی) برای کسب‌وکار، سودآوری می‌کند. ادراکی‌تر است. برندهای هوشمند را ترجیح می‌دهد. از نظر محیطی، اجتماعی و اقتصادی آگاه‌تر است. قبل از تصمیم‌گیری درباره خرید، درباره گزینه‌ها تحقیق و بررسی می‌کند. ترجیح خرید آن محصولاتی با ترکیبی از ارزش، کیفیت و شیوه‌های خلاقانه است. ارزش بیشتری برای راهبری زیست‌محیطی، اجتماعی و ابرشرکتی (ESG‌) قائل است. به برند انتخابی خود تا سال‌ها وفادارتر می‌ماند. از ورای وفاداری، فروش‌های مجازی را واقعی و گسترده‌تر می‌کند. حاضر به برچسب‌زنی نمی‌شود و اینها باعث قیمت‌گذاری انحصاری و بالاتر در یک بازار کاملاً رقابتی می‌شود.

تمام آن چیزی که جیمی دونالدسون، به عنوانی یک هم‌گروه با ژنرال‌ها، بدان آگاه و مسلط است و همان‌طور که توضیح دادم به توانمندی رسیده که دانش و هوش و شیوه‌های تجاری او، راه آموزش اقتصاد را برای زدها آسان‌تر کند و به دانشگاه‌ها راه یابد. حضوری که وینسنت میلر، هم از آن به صورت علمی حمایت کرده و از مارس ۲۰۲۳ تاکنون، بارها خود را مدافع «یوتیوب، دانشگاه پیشروها» نامیده است.

مورچه‌های آبنباتی یوتیوب

استاد جامعه‌شناسی و مطالعات فرهنگی دانشگاه کنت انگلستان، یوتیوب را دانشگاه شبانه‌روزی می‌داند که هیچ محدودیت سنی ندارد و به نظرش، اگر قرار باشد درباره واقعیت‌های یوتیوب حرفی بزنیم تا ضرورت کاربری آن مشخص‌تر شود، باید از جمله کسانی باشیم که این «مدرسه علم» و «دانشگاه ۱۵دقیقه‌ای جهان» را به خوبی می‌شناسد یا از آن مانند دونالدسون استفاده کرده است وگرنه حق تحلیل، مرزبندی کارکردی خوب یا بد و محدودسازی آن را نداریم. چرا که طبیعتاً وقتی یک پسر /دختر ۱۰ساله با آموزشی پنج‌دقیقه‌ای درباره میدان‌های مغناطیسی بیشتر از ۴۵ دقیقه تدریس علوم در مدرسه، مهارت عملی به دست می‌آورد، آزمایش‌های شیمی را در خانه انجام می‌دهد. بلافاصله بعد از دیدن یک کلیپ، دست به خلاقیت و اختراع می‌زند، با TED، اصول پس‌انداز را یاد می‌گیرد، با تحلیل‌های فضایی کوتاه، از وجود یوفوها باخبر می‌شود یا حتی وقتی هشت میلیون کودک از سرتاسر جهان هر هفته در یوتیوب هستند و با روش‌های ارگانیک و شهودی به اندازه حضور در دانشگاه‌ها، با فناوری، انواع سواد، هوش مصنوعی و تکنولوژی‌های متنوع ساخت و تولید آشنا می‌شوند، نمی‌توان از یک بزرگسالِ غریبه با فناوری انتظار داشت، تحلیلگر قابلیت‌ها یا خطرات این پلت‌فرم باشد.

کمااینکه، اکنون نسل آلفا از زِدها هم پیشی گرفته است؛ آنها بدون هیچ اجباری، مانند مورچه‌هایی که به سمت آبنبات کشیده می‌شوند، برای کشف و دانستن، خود را در این دنیای علم رها می‌کنند و در یادگیری توانمندتر شده‌اند؛ به نحوی که یک بچه دوساله هم، اینک در یوتیوب، انیمیشن‌های نیکلاس کوچولو، فیل جادوگر یا نیمونا را می‌بیند. از دیدن اسلایم‌های رنگی و ترکیب آنها به وجد می‌آید و متناسب با سطح هوش و توانمندی یادگیری‌اش، حرف‌ها و کلماتی غیر از زبان مادری‌اش را یاد می‌گیرد؛ و البته که چرایی آن دلیل دارد. آنهایی که اولویت‌شان در شبکه‌های مجازی، کانال‌ها یا ویدئوهای یوتیوب است، در این پلت‌فرم زیر فشار مجموعه‌ای از قوانین نیستند، دانش را بر اساس آنچه برایشان مهم است و آنچه می‌خواهند یاد می‌گیرند، جست‌وجو می‌کنند، محدودیت جغرافیایی و زبانی ندارند و درگیر تعصبات مذهبی یا سیاسی نمی‌شوند؛ کاری که عملاً متضاد با سیستم‌های آموزشی قدیمی و منسوخ‌شده‌ای است که برای سال‌ها فقط خرده‌افکارِ انحصاری و نامربوط را چون تیغ ماهی به گلوی دانش‌آموزان و دانشجویان قلاب کردند و همچنان در بسیاری از کشورها مقاوم‌تر و منتخب‌تر هستند.

به واقع و در حالی که، بسیاری از یوتیوبرهای زومر با «تعامل»، «روزهای همکاری» و «خانه‌های مشارکتی» و برای نشان دادن دامنه مشارکت‌شان در برنامه‌ها و تولید محتوای اثرگذار، خانه‌های تولید محتوای مشارکتی چون «‌Clout House» و «‌Hype House» را ساخته‌اند و بدون دستمزد در آن کار می‌کنند تا به درک بیشتری از خانواده (اعضای واقعی خانواده خود)، (Fam، خانواده‌ای که با انتخاب خود می‌سازند) و دوستان‌شان برسند و در جوامع هویتی‌شان، عاقلانه سرمایه‌گذاری کنند یا به گزارش بیزنس اینسایدر و شرکت مطالعاتی یوگاو، ۷۳ درصد از افراد ۳۶ تا ۴۵ساله، بعد از گوگل به عنوان دومین موتور جست‌وجوی بزرگ، سراغ یوتیوب می‌روند و ۵۹ درصد از ژنرال‌های ۱۸ تا ۲۶ ساله زِد، یوتیوب را بسیار قابل اعتماد می‌دانند، هنوز بسیاری از کشورهای جهان از سطح دسترسی مناسبی نسبت به اینترنت برخوردار نیستند و یوتیوب در آنها، یا فیلتر است یا مستمر مسدود می‌شود.

بدترین ممنوعه‌ها

روسیه، ترکیه، لیبی، تایلند، چین، ترکمنستان، سودان، کره‌ شمالی، ایران و برزیل کشورهایی هستند که سابقه فیلترینگ یوتیوب را دارند. فیلترینگ در برخی از این کشورها موقتی بوده اما در کشورهای ایران، چین، ترکمنستان، کره‌ شمالی و سودان، یوتیوب همچنان فیلتر است.

روسیه یکی از کشورهایی است که در گذشته یوتیوب را به دلیل نبرد با افراط‌گرایی سانسور کرد. در سال ۲۰۱۰، ویدئویی از یک افراطی اسلام‌گرا که مسوولیت بمب‌گذاری در مترو مسکو را بر عهده گرفت، آپلود و سپس حذف شد. پس از این اتفاق، سایت کاوکاز، مدعی شد بیش از ۳۰۰ ویدئوی آنها از سوی مقامات روسی حذف شده است و تلاش کرد آن را مسدود کند اما موفق نشد. حتی در جولای ۲۰۱۰، دادگاه کامسامولسک برآمور، خواستار مسدودسازی یوتیوب به دلیل محتوای افراطی شد که این درخواست ممنوعیت نیز شکست خورد.

برزیل هم در سپتامبر ۲۰۰۶ در پی فیلمبرداری پاپاراتزی‌ها از یک زوج در ساحلی عمومی که به سرعت در شبکه‌های آنلاین پخش شد، از یوتیوب شکایت کرد و خواستار ممنوعیت آن تا حذف کامل ویدئو شد که دادگاه برزیل با آن موافقت کرد و یوتیوب برای چند روز در این کشور مسدود ماند تا این تصمیم لغو شود. اما در ترکیه، مسدود کردن شبکه‌های مجازی چیزی شبیه روشن و خاموش کردن چراغ بوده است.

دولت ترکیه به‌طور مداوم وب‌سایت‌هایی مانند فیس‌بوک، توئیتر، یوتیوب و ویکی‌پدیا را طی سال‌های گذشته مسدود کرده است. برای اولین‌بار در مارس ۲۰۰۷ که ویدئوهای توهین‌آمیزی درباره بنیانگذار ترکیه منتشر شد، به ترک‌تلکام، شرکت مخابرات ترکیه‌ای دستور دادند یوتیوب را مسدود کند که اجرایی شد. بعد از آن، دادگاه آنکارا ابتدا در ۲۴ و ۳۰ آوریل ۲۰۰۸ دستور مسدودسازی یوتیوب را بدون ارائه دلیل صادر و به دنبال آن در پنجم می، دستور مشابهی از سوی دادگاهی دیگر اعلام عمومی شد. از این‌رو، طبق این دستور و قانون ۵۶۵۱ «نشریات آنلاین و مبارزه با جرائم ارتکاب‌یافته از طریق نشریات» که از نوامبر ۲۰۰۷ در این کشور، لازم‌الاجرا شده بود، دادستان‌ها در عرض ۲۴ ساعت دسترسی به این پلت‌فرم را به صورت کامل ممنوع کردند و این ممنوعیت تا سال ۲۰۱۰ ادامه داشت.

علاوه بر آن، در ژانویه ۲۰۱۰ نیز، دسترسی لیبیایی‌ها به یوتیوب به خاطر ویدئوهای اعتراضی اعضای خانواده زندانیان کشته‌شده در زندان ابوسلیم و کلیپ‌هایی از اعضای خانواده قذافی در یک مهمانی مجلل ممنوع شد. این ممنوعیت تا یک سال ادامه یافت و پس از پایان جنگ داخلی لیبی، به صورت کامل لغو شد.

لغو مسدودسازی که البته برای بسیاری از کشورها چون چین کاملاً بی‌معنا بوده و هست. چین با آنکه، یکی از پیشرفته‌ترین کشورهای جهان در فناوری است، اما دولتش مقررات خاصی درباره آنچه شهروندانش می‌توانند به صورت آنلاین ببینند یا پست کنند، دارد. بر همین مبنا، یوتیوب برای اولین‌بار در اکتبر ۲۰۰۷ به مدت پنج ماه در این کشور مسدود شد. مارس ۲۰۰۹ نیز این مسدودسازی تکرار شد و از آن زمان تاکنون با طرح دلایل مختلف این روند ادامه داشته است. بماند که تئوری‌های شاخصی درباره این نوع از محرومیت اطلاعاتی در چین وجود دارد. چین شبکه‌ها را مسدود می‌کند چون با الزامات سرورهای فعال و قوانین دولت چین مطابقت ندارند؛ از این حیث، افرادی که نیاز اساسی به این پلت‌فرم دارند می‌توانند در برخی از نقاط چین مانند هنگ‌کنگ، ماکائو، منطقه آزاد تجاری شانگهای، هتل‌های خاص و البته با استفاده از وی‌پی‌ان، کلیپ‌ها و محتوای کانال‌ها و کتابخانه یوتیوب را ببینند. روشی که شدیدتر از آن را کره‌ شمالی دارد.

دولت کره‌ شمالی، منزوی‌ترین کشور جهان، همیشه دسترسی به اطلاعات را ممنوع و محدودیت‌های شدیدی را برای استفاده از اینترنت، اعمال کرده است. به قدری شدید که فقط شخصیت‌ها و افراد مشخصی در این کشور مجاز هستند از فضای آنلاین و شبکه‌های مجازی استفاده کنند و البته این محدودیت هم مستمر انکار می‌شود. به نحوی که تنها گزارش رسمی درباره این کشور از گلوبال‌نیوز در سال ۲۰۱۶ است که ممنوعیت یوتیوب را در کنار فیس‌بوک، X و وب‌سایت‌های کره‌ جنوبی اعلام کرد و بازخوردهای پس از آن نشان داد این ممنوعیت اصلاً نبوده که بخواهد به وجود آید چون هیچ دسترسی آزادی به اطلاعات در کره‌ شمالی از ابتدا معنا نداشته و ندارد و مردم به جای اینترنت، صرفاً اجازه دارند از اینترانت ملی «کوانگمیونگ» با محتوای از‌پیش‌تعریف و نظارت‌شده، استفاده کنند.

محدوده بسته و ممنوع اطلاعاتی و فناوری که سودان و ترکمنستان هم دارند و فقط دلایل‌شان متفاوت است. ترکمنستان، طبق گزارش راشاتودی، ارائه‌دهنده خدمات اینترنتی دولتی، یوتیوب را در سال ۲۰۰۹ به بهانه پاکسازی وب‌سایت‌هایی که موردپسندِ دولت نبودند، مسدود کرد و این آغاز محدودیت‌ها بود؛ چراکه رسانه‌ها در این کشور اکنون به شدت سانسور شده‌اند، تعداد معدودی از مردم دسترسی به اینترنت دارند و برای کار با آن باید به کافی‌نت‌ها مراجعه و اطلاعات شناسنامه‌ای خود را در سامانه دولتی ثبت کنند؛ دسترسی که نبودش، بی‌شک امنیت بیشتری برای مردم دارد. امنیتی که مورد اختلاف سودانی‌ها نیز هست.

یوتیوب در سودان از سپتامبر ۲۰۱۲ به خاطر انتشار فیلم توهین‌آمیز «بی‌گناهی مسلمانان» و نادیده گرفتن درخواست مقامات سودانی ممنوع و بهانه محدودیت‌های دیگر شد و همچنان هم هست. مردم سودان به شدت از هر نوع شبکه‌سازی جهانی و آگاهی از اطلاعات محروم هستند و این موضوع بر رشد و توسعه اقتصادی و همسویی آن با کشورهای جهان تاثیر گذاشته است. اثرگذاری که مایک کاهو، اقتصاددان ارشد مرکز کالیفرنیا، آن را «شکست گفتمانی اقتصاد و اینترنت» تعبیر می‌کند و اطمینان دارد که می‌تواند، درهای اقتصاد را ببندد، سنگِ اتاق شیشه‌ای تجارت شود، تعداد زیادی از مردم جهان به ویژه نسل زد را از گفتمان‌های تجاری، فرهنگی و آموزشی محروم کند، دمای تاریکی برای سقوط اقتصاد و دموکراسی را بیشتر کند و رنگ را از نورِ آگاهی بگیرد.