یکی از بزرگترین بخشهای اداری در مرکز اتحادیه اروپا در بروکسل، بخش ترجمه است یا بهتر است بگوییم بود. در اینجا باید ۲۴ زبان به زبان یا زبانهای دیگر ترجمه شوند، مقادیر بسیار بزرگی از اسنادِ حقوقی، سیاسی، فرهنگی، جنایی، اقلیمی و ... حدود ۵۰۰ مترجم کتبی و شفاهی در این مرکز مشغول به کار هستند. تا زمانی که اتحادیه اروپا یک مجمع کوچکتر بود این تعداد از مترجمان کافی بودند ولی با رشد اتحادیه اروپا حجم کارها آنچنان افزایش یافت که این تعداد از مترجمان دیگر نابسنده بود. به همین دلیل اتحادیه اروپا یک بخش زیر عنوان «ترجمه ماشینی» ایجاد کرد که ماشینهای هوشمند مترجم را وارد این روند ترجمه نماید. رئیس این بخش، مارکوس فوتی، خودش یکی از مترجمان باتجربه است.
دلایل: در آغاز سال ۲۰۰۰ تعداد اعضای اتحادیه اروپا به ۲۴ کشور افزایش یافت. این افزایش بدین منجر شد که حجم ترجمهها شدیداً افزایش یافت: در سال ۲۰۱۳ حدود دو میلیون برگه بود در سال ۲۰۲۲ دو و نیم میلیون برگه. به همین دلیل از سال ۲۰۱۳ ماشینهای هوشمند مترجم نیز وارد کار گردیدند.
از آنجا که اکثر قریب به اتفاق اسناد اتحادیه اروپا، اسناد غیرتخیلی یا غیرداستانی هستند، یعنی از یک ساختار معین برخوردار هستند، این ماشینهای هوشمند که به گونۀ شبکههای نویرونی (Neural Network) عمل میکنند به سادگی توانستند از موانع اولیه عبور کنند و پس از مدتی ترجمههای تقریباً بیعیبی بیرون بدهند. در حال حاضر، امورات اتحادیۀ اروپا بدون این ماشینهای هوشمند ترجمه نمیگذرد.
ترجمه متون غیرداستانی یعنی ترجمه متون دانشبنیانی، فناوری، تکنیکی، سیاسی، جامعهشناختی و فلسفی برای ماشینهای هوشمند نسبتاً ساده است. زیرا میتوان گفت که از منظر زبانی همۀ این دانشهای نامبرده از ساختارهای معینِ خود برخوردارند و کافیست که ماشین از پیش با انبوهی از دادههای بامورد (relevant) و آلگوریتمهای هوشمند برای طبقهبندی و آنالیز تغذیه شده باشد. شما میتوانید، فرقی نمیکند در کدام حوزه دانشی، یک متن به مترجم گوگل بدهید. این ماشین یک ترجمه نسبتاً خوب به شما عرضه میکند. اگر شما همین متن را شش ماه دیگر به مترجم گوگل بدهید، باز هم دقیقتر و ظریفتر خواهد بود.
ترجمه متون داستانی تاکنون نقطۀ ضعف بزرگ ماشینهای مترجم هوشمند بوده است. ولی حالا بسیار بهتر شده است و حتا میتوانم بگویم که ترجمه ماشینی آثار داستانی وارد یک مرحلۀ نوین شده است. متون داستانی به اصطلاح متونِ «آشوبمند» هستند، زیرا برخلاف متونِ غیرداستانی، نمیتوان «پیشبینی» کرد که بعدش چه خواهد آمد. از سوی دیگر، «اثر انگشت» [زبان] نویسنده شدیداً در آن بازتاب مییابد در حالی که در متون غیرداستانی، موضوع، محور انتقال میباشد و زبان نویسنده تابع مستقیمی از موضوع است، خود زبان به مثابۀ یک پدیدۀ مستقل، نقش چندانی ایفا نمیکند. به اصطلاح در متون غیرداستانی، زبان فقط یک میانجی است در حالی که در متون داستانی، زبان هم به عنوان میانجی عمل میکند و هم به عنوان هدف. از تلفین جنبۀ میانجی و هدفمندی زبان، میبایستی چیزی بوجود آید که ما به آن تولید احساس یا فضا میگوییم.
حال این پرسش پیش میآید که ماشین هوشمند این مشکل را چگونه برطرف میکند؟ ماشین هوشمند یک توانایی دارد که تک تک ما انسانها ندارند: انبوه گستردهای از دادههای ادبی، متونِ بسیار زیبا و غیرزیبا، با میلیونها واژه و فنواژه. برای نمونه تعداد واژههای مورد استفاده گوته در آثارش حدود ۹۰۰۰۰ ، لوتر ۲۳۰۰۰، ایپسن ۲۷۰۰۰ ، شکسپیر ۲۹۰۰۰ ، جان میلتون ۱۲۵۰۰، پوشکین ۲۱۲۰۰ و سروانتس ۱۲۴۰۰ واژه هستند. حال تصورش را بکنید که گنجینه واژگان این ماشینهای هوشمند میلیونی است یعنی گوته با آن عظمتش گوشۀ کوچکی از آن نخواهد شد.
ماشینهای مترجم هوشمند فقط فرهنگ واژگان نیست، این ماشینها میلیونها جمله و عبارت از هزاران نویسنده را در خود نهفته دارند و کار آلگوریتمهای هوشمند این است که استفاده از این دادهها را هر چه بیشتر بهینه (optimize) کنند.
ماشین مترجم هوشمند، احساس ندارد، زبان را نه مثابۀ یک ابزار میانجی درک میکند و نه به عنوان یک چیز درخود: جهان ماشین، جهان ریاضی است، راه حلها [در این جا ترجمه یک متن] همۀ ریاضی هستند، درست مثل این که شما بگویید که بهترین و کوتاهترین راه از نقطه «آ» به نقطه «ب» کدام است. کارِ ماشین هوشمند این است که تلفیقی از بهترین و کوتاهترین راه را به شما عرضه کند.
برای این که زیاد وارد مباحث نظری نشویم در این جا یک نمونه میآورم. نمونۀ انتخابی من داستان «بامداد خمار» اثر خانم حاج سید جوادی است که توسط یکی از بهترین مترجمان فارسی به آلمانی یعنی خانم دکتر سوسن باغستانی به آلمانی ترجمه شده است.
متن زیر یک بخش کوچک از این داستان بلند است:
«یک دختر تحصیل کرده امروزی میتواند خودش انتخاب کند. باید خودش انتخاب کند. ولی نباید با پسری ازدواج کند که خیلی راحت دانشکده را ول میکند و میرود دنبال کار پدرش. نباید زن پسر مردی شود که با این ثروت و امکاناتی که دارد که میتواند پسرش را به بهترین دانشگاهها بفرستد به او میگوید بیا با خودم کار کن؛ پول توی گچ و سیمان است. نباید زن مردی بشود که پدرش اسم خودش را هم بلد نیست امضا کند. سودابه، در زندگی فقط چشم و ابرو که شرط نیست. پدر تو شبها تا یکی دوساعت مطالعه نکند خوابش نمیبرد. تو چطور میتوانی با این خانواده زندگی کنی؟ با پسری که تنها هنر مادرش این است که غیبت این و آن را بکند. بزرگترین لذت و سرگرمیش در زندگی سرک کشیدن و فضولی کردن در امور خصوصی دیگران است. تو نمیتوانی با اینها کنار بیایی. تو مثل این پسر بار نیامدهای.»
ترجمه دکتر سوسن باغستانی
ترجمه گول
ویراستاری دیپ اِل
بدون شک، در مجموع، هنوز ترجمه خانم باغستانی بهتر و دقیقتر است. یک سال پیش گوگل حتا همین را نمیتوانست ترجمه کند. ولی کسانی که زبان آلمانی میدانند میتوانند داوری کنند که ترجمۀ گوگل مانند یک مترجم دستِ سوم انسانی است. ولی اگر ترجمه گوگل اندکی توسط کاربر درست میشد و نادرستیهایش برطرف میگردید و آنگاه برای ویراستاری به دیپال داده میشد، آنگاه میتوانست یک ترجمه نسبتاً خوبی از آن بیرون آید. البته این مشکل ترجمه هنوز برای زبان فارسی وجود دارد ولی برای دیگر زبانهای اروپایی مانند آلمانی و انگلیسی و فرانسه وجود ندارد. میتوان توسط گوگل ترجمه کرد و سپس ترجمه را برای ویراستاری به دیپال داد یا هر دو را توسط خود دیپال انجام داد (برای زبانهای اروپایی).
نتیجهگیری: در آینده نه چندان دور ماشینهای هوشمند مترجم میتوانند همۀ متون را خیلی بهتر از ما انسانها ترجمه کنند، فرقی هم نمیکند در چه حوزهای. از این رو باید گفت، در جهان کنونی دیگر کلنگ زدن و ساعتها وقت خود را برای ترجمه این متن یا آن متن تلف کردن هنر [فضلیت] نیست، بلکه هنر واقعی در ایدههای نوین است، ایده تعیینکننده است نه بیلزدن!
در زیر، ترجمه خانم باغستانی را برای ویراستاری به دیپال دادم. البته کسانی که زبان مادریشان آلمانی است میتوانند بهتر داوری کنند تا من که زبان مادریام فارسی است.
اصل ترجمه خانم باغستانی
ویراستاری توسط دیپ ال
■ ممنون مقالهی خوبی بود. االبته ورودی و خروجی مقاله بیش از انکه «زبانشناسیک» باشد، کاربردی و بر اساس انبار واژهها در مقایسه با دادههای زبانی، مطلب را بررسی نمود. اینکه گوته از نود هزار واژه (چند تا ترکیبی) استفاده نموده است، حرف تازهای است که با آن برخورد نکرده بودم همچنین حجم واژهنامهی مورد استفاده شکسپیر هم جای بحث دارد که نزدیک به سی و پنج هزار واژه است. باری، اما این بازخورد از مسئله که هوش مصنوعی میتواند میلیون واژه در اختیار داشته باشد، هم غیر واقعی مینماید و هم غیر کاربردی. برای مثال اگر شما تمام واژگان لغتنامهی دهخدا را بدون مدخل و مثالهای و گزارهای آن در هوش مصنوعی جای دهید، در عمل امکان بهرهگیری از یک میلیون واژه بسیار محدود خواهد بود و اشتباه رخ خواهد داد.
از سویی، ما در پهنهی تاویل متن، هر چقدر متن پیچیدهتر و پرمعناتر باشد، که ویژگی متون ادبی است، کار ترجمهی بسیار سختی را در برابر داریم که بدون آگاهی از زیر و بمهای فرهنگی، تاریخی و مجموعهی ارتباطی بین نسلها از طریق آن زبان، نمیتوانیم ترجمه را صورت دهیم. اگر این پیشبینی درست درآید که در آینده هوش مصنوعی بتواند هرگونه متنی را تولید کند و هر گونه متنی را ترجمه نماید، آنگاه باید یقین داشت، همان بلایی که بر سر شعر آمد، یعنی رخت بربستن سویهی زیباییشناسیک شعر، بر سر متن هم خواهد آمد. متونی «مکانیکی» و خشک را شاهد خواهیم بود. همچون زیباییی که در بناهای مدرن میبینیم و دیگر بناهای تاریخی را نمیپسندیم.
محسن ذاکری