iran-emrooz.net | Fri, 27.10.2006, 9:41
مدونای فيلسوف
برگردان: علیمحمد طباطبايی
گفتگوی دی ولت با دانيل كوهن بنديت در بارهی هانا آرنت
هانا آرنت در ١٤ اكتبر ١٩٠٦ از پدر و مادری روسی و يهودی تبار به دنيا آمد. او در دانشگاه ماربورگ به تحصيل الهيات پرداخت، مكانی كه در آن با مارتينهايدگر آشنا گرديد و دلبستهی او شد. وی سپس در دانشگاههايدلبرگ و زير نظر كارل ياسپرس تحصيلات خود را ادامه داد. آرنت پس از دستگيری توسط گشتاپو به خاطر انجام تحقيقات در باره تبليغات يهودستيزانه به پاريس گريخت. وی در آنجا با كمونيستی آلمانی به نامهاينريش بلوشر ملاقات نمود ، شخصی كه بعداً شوهر او گرديد. پس از اين كه اين دو تحت مراقبتهای پليس قرار گرفتند راه فرار به ايالت متحده را انتخاب نموده و موفق شدند. آرنت پس از به دست آوردن شهروندی آمريكايی حرفهی خبرنگاری و تحقيقات دانشگاهی را دنبال نمود. گزارشهای او برای نيويوركر در بارهی محاكمهی آيشمن در اورشليم در ١٩٦٠ مبنای مناقشه برانگيزترين كتاب او گرديد. آرنت كه برای بررسی و پژوهشهايش در بارهی حكومت خودكامه بسيار مشهور است يكی از مطرحترين روشنفكران قرن ٢٠ به حساب میآيد. وی در سال ١٩٧٥ چشم از جهان فرو بست.
دانيل كوهن بنديت در ١٩٤٥ در Montauban در فرانسه به دنيا آمد و سپس دوران كودكی و نوجوانی خود را در آلمان گذراند. او يكی از رهبران اصلی انقلاب دانشجويی ماه می١٩٦٨ در پاريس بود. وی همچنين از اعضای راديكال محفل Spotni Scene در فرانكفورت در دههی ٧٠ بود. در آنجا وی سردبيری نشريهی مشهور Pflasterstarnd را به عهده گرفت. در ١٩٤٥ دانيل كوهن بنديت به حزب سبزها پيوست و در حال حاضر از شخصيتهای مطرح سبزها در پارلمان اروپا است.
دی ولت: در زمانی كه شما در ١٩٦٨ هنوز هم يك چپگرای افراطی واقعی بوديد هانا آرنت چه جايگاهی در انديشهی شما داشت؟
كوهن بنديت: از آنجا كه وی از دوستان نزديك خانوادگی ما بود پاسخ به سوال شما كمی دشوار است. من از همان دوران كودكی او را میشناختم و از نظريههای او آگاه بودم. او پس از مهاجرت در ١٩٣٤ همراه با والدين من به گروهی از روشنفكران در پاريس متعلق بود كه از جمله افراد ديگر آنها میتوانم والتر بنيامين و همسر او هاينريش بلوشر را نام ببرم. پدر من و بلوشر در ابتدای جنگ تحت نظر پليس قرار گرفتند و همين هم باعث دوستی عميق ميان آن دو گرديد. اما در پاسخ به سوال شما بايد بگويم كه در آن زمان هانا آرنت انديشمندی كه بر افكار من نفوذی داشته باشد نبود.
دی ولت: شما در چه زمانی با او شخصاً ملاقات كرديد؟
كوهن بنديت: در هنگامی كه او در ١٩٥٨ در جلسهای جهت ستايش از كارل ياسپرس كه موفق به دريافت جايزهی صلح ناشرين آلمانی شده بود سخنرانی كرد. در آن زمان پدر من تازه فوت كرده بود و او برای ملاقات با مادر من آمده بود. دفعهی دوم من او را در محاكمهی آشويتس (١) در فرانكفورت ديدم. من همراه با هم كلاسیهای خودم آنجا بودم و او نيز اتفاقاً آنجا بود.
دی ولت: علاقه و توجه بيشتر شما به آثار او از چه زمانی آغاز گرديد؟
كوهن بنديت: در دههی هفتاد. يعنی هنگامی كه مباحثههايی در بارهی حكومت خودكامه همواره بيشتر و بيشتر ضرورت میيافت. هنگامی كه من در ١٩٦٨ به آلمان آمده و هنوز هم يك چپگرای ضد كمونيست بودم، از اين كه میديدم تمايلی برای مقايسه ميان كمونيسم و ناسيونال سوسياليسم در آلمان وجود ندارد ـ يعنی آنچه ريشه در تاريخ اين كشور دارد ـ بسيار متعجب شدم.
دی ولت: آيا استناد شما به «مبانی و خاستگاههای حكومت خود كامه» اثر هانا آرنت باعث ايجاد اختلاف ميان شما و دوسانتان گرديد؟
كوهن بنديت: از همان ابتدا با آنها اختلاف داشتم، زيرا هنگامی كه من در ١٩٦٨ از فرانسه تبيعد شدم، مطمئن بودم كه علیرغم اعتقادات انقلابیام، ترجيح میدهم كه در آلمان غربی زندگی كنم و نه در جمهوری دموكرايتك آلمان. من در فرانسه و آلمان شرقی جوامعی بورژوازی ـ يعنی لقبی كه درآن زمان به آنها داده بودند ـ میديدم كه نيازمند اصلاحات بودند اما رژيمهای خودكامه به حساب نمیآمدند.
دی ولت: كتاب هميشه مناقشه برانگيز هانا آرنت «آيشمن در اورشليم» برای شما چه اهميت و معنايی داشت؟
كوهن بنديت: اين كه غولهای بیشاخ و دم ساختن از نازیها چندان كمكی به ما نخواهد كرد و اين كه ديوانه كنندهترين چيزی كه بايد توضيحی برای آن يافت اين قضيهای است كه نازیها همگی انسانهای كاملاً عادی بودند. آيشمن فردی كاملاً معمولی بود كه فقط میتوانست در يك نظام تماماً خودكامه و به طور كامل نژادپرست به موقعيت قابل توجهی برسد و دست به كشتار جمعی بزند.
دی ولت: اما بعضی از ادعاهای آرنت در «آيشمن در اورشليم» با واقعيتهای تاريخی تطبيق نمیكند. برای مثال محكوميت و تخطئهی كامل شوراهای يهود...
كوهن بنديت: با اين وجود پرسش او در بارهی شوراهای يهود همچنان جای مطرح شدن دارد: چه زمانی يك انسان يك تحول را میپذيرد و در كدام نقطه انسان در برابر آن دست به مقاومت میزند؟ شايد آرنت با شوراهای يهود منصفانه برخورد نكرده است. اما پرسش بنيادين او هنوز هم موجه است: آيا همكاری كردن به طور كل درست بود؟ زيرا بالاخره اين فقط خود يهودیها نبودند كه نمیخواستند نابودی را كه به زودی با آن مواجه میشدند ببينند. هنگامی كه دموكراسیهای غربی در ١٩٣٨ در مونيخ با هيتلر قرارداد صلح امضا كردند آنها نيز از درك توانايیهای معدومسازی كه در آلمان ايجاد میشد ناتوان بودند. اساساً همين پرسش است كه هنوز هم در اسرائيل مطرح است. بیعدالتی كه اسرائيل نسبت به فلسطينیها انجام میدهد با اين احساس مرتبط است كه آنها نمیخواهند دوباره سر و كارشان به همان وضعيت قبلی كشيده شود. به باور من اين مسئلهای است كه هنوز هم به قدر كفايت مورد بررسی قرار نگرفته، اما در هر حال مسئلهای است واقعی.
دی ولت: موضع هانا آرنت در برابر صهيونيسم حقيقتاً پيچيده بود. او ميان پذيرش و انكار آن در نوسان بود. آيا شما بازتابی از موضع شخصی خودتان را در برابر صهيونيسم در رويكرد آرنت تشخيص میدهيد؟
كوهن بنديت: هانا آرنت دريافت كه يهودیها میخواهند بالاخره مكانی هم در اين جهان داشته باشند كه بتوانند در آن در صلح و آرامش و به عنوان يهودی زندگی كنند. اين قسمی صهيونيسم ابتدايی است كه من میتوانم آن را در مورد انسانهايی درك كنم كه از ميانهی وحشت هولوكاوست عبور كرده بودند. من پس از اين دوره به دنيا آمدهام و به قول خودم يك A-Zionist هستم. يعنی نه موافق و نه مخالف آن. من میتوانم اين ايده را بپذيرم كه يهودیها میخواهند در اسرائيل زندگی كنند ـ اما من به عنوان يهودی شخصاً میخواهم يك يهودی سرگردان باقی بمانم. هانا آرنت در ١٩٤٧ و ١٩٤٨ پی برد كه مطالبهی كشوری به نام اسرائيل كه بر خشونت و عمليات نظامی مبتنی باشد به وضعيت نزاع دائمی منجر خواهد شد. در عين حال جنگ شش روزه نيز بيان گر يك واقعيت بود: فقط يك كشور اسرائيل بيشتر وجود ندارد كه آن هم علی رغم انتقادات بسيار در همبستگی كامل با مردم اسرائيل قرار دارد. اما آرنت خواهان نابودی مردم اسرائيل نبود.
دی ولت: اما كمی هم در مورد موضوعی ديگر يعنی هانا آرنت و مارتين هايدگر صحبت كنيم. میتوانيد اين رابطه را برای ما توضيح دهيد؟
كوهن بنديت: خير! اما اين همان موضوع زيبا در زندگی انسانها است: عشق و سكس را نمیتوان به طور معقول و فلسفی توضيح داد. من هميشه گفتهام: هانا آرنت مدونای فيلسوف است. و اگر از عقب آغاز كنيم: مدونا زنی بود كه میگفت: من هر مردی را كه خوشم بيايد به دست میآورم. چه مسيحی باشد ـ كه او در ويدئوكليپ مشهورش او را از صليب پائين آورد ـ و يا هر كس ديگر، فرقی نمیكند. هانا آرنت يك فيلسوف سياسی است كه میتواند راديكال بينديشد. كسی كه میتواند با انديشهی راديكالش با استاد خودهايدگر به رقابت بپردازد و ديوانه وار هم عاشق او باشد. عشقی كه برای هميشه ادامه يافت. اين عشق عميقاً در ذهن و تن او ريشه دوانده بود. بعضی از رابطهها را اصلاً نمیشود توضيح داد و فقط بايد آنها را پذيرفت.
دی ولت: و در بازگشت به عالم سياست
كوهن بنديت: ما تمام مدت در بارهی سياست صحبت میكنيم. اين چه توقع ديوانه كنندهای است كه هانا آرنت میبايست رابطهای داشته باشد كه از جهت سياسی اصولی باشد. در هر حال او همچنين دارای عشقی بود كه به لحاظ سياسی اصولی بود. مسئلهی بسيار جالب توجه در زندگی او اين دو مرد هستند. يكی از آنها شوهر او بود، يك چپگرای افراطی پيشين كه بعداً همچنان چپگرا ماند. كتاب « وضعيت انسانی » آرنت شديداً تحت تاثيرهاينريش بلوشر نوشته شده است. آرنت نيز هميشه دارای دركی چپگرا از جامعه بود. او در بارهی دموكراسی در چهارچوب ليبرالی میانديشيد، اما در حوزهی مسائل اجتماعی بسيار چپ بود. او میگفت كه آمريكا به لحاظ سياسی دموكرات است و به لحاظ اجتماعی خودكامه. و اين حقيقت دارد! اگر شما به يكی از اين حومههای شهری در آمريكا سری بزنيد خواهيد ديد كه كمونيسم متحقق شده است. برابری كمونيستی به طور كامل در اينجا به دست آمده است. برای كيلومترها انسان فقط رجهای مشابه از خانههای مسكونی میبيند.
دی ولت: و حالا كه سخن به آمريكا رسيد، به باور شما اگر اكنون هانا آرنت زنده بود در برابر اسلام گرايی چه واكنشی نشان میداد؟
كوهن بنديت: او میگفت كه بنيادگرايی اسلامی شكلی از خودكامگی است و اين كه انسان بايد برای رويارويی با آن توان لازم را داشته باشد و البته در عين حال او اسلام را به عنوان دينی برابر با اديان ديگر مینگريست. اما او همچنين ممكن بود كه بگويد تمامی اديان در خود دارای لحظات حاكی از خودكامگی هستند و اين كه دموكراسیهای ما در آزادی از قيد دين به تكامل رسيدهاند. اين همان چيزی است كه در برابر اسلام قرار گرفته است: آزادی مسلمانها از دين كه در نهايت به يك اسلام دگرگون شده و يك بیخدايی اسلامی خواهد انجاميد.
-------------
١: منظور محاكمهای است كه در ٢٠ آگوست ١٩٦٥ در فرانكفورت برگزار گرديد و در آن ٢١ نفر از اعضای سابق اس اس كه در آشويتس كار میكردند محاكمه شدند. مترجم.