ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 26.11.2022, 11:29
قانون اساسی و آیندۀ میهن ما ایران

سعید سلامی

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر، لائیسیته و آیندۀ میهن ما ایران

تاکید مداوم بر حیثیت و کرامت انسان باید همواره حاضر و زنده باشد؛ الزامات اخلاقی و سیاسی به تناسب. دگرگونی‌های دنیا تحول می‌یابند؛ به همین سبب امر حقوق بشر در عین حال نوعی آرمان و راهبرد است.(فدریکو مایور، مدیر کل سابق یونسکو)

قانون اساسی و دیوار کج جمهوری اسلامی ایران

جمهوری اسلامی ایران از همان روزهای آغازین خود، حکومتی سرکوبگر، جناحی، انحصارگر، آمرانه و از همه بدتر حکومتی غیر شفاف بوده است. این حکومت در عمر نزدیک به چهل و چهار سالۀ خود بارها از سوی گرایشات خودی و جناح‌های مختلف درون حکومتی دست به دست گشته، اما از خمینی تا رفسنجانی، از خاتمی تا خامنه‌ای و احمدی نژاد، و اکنون به ولایت‌مداری علی خامنه‌ای، در برابر مردمی که با هزاران امّید و آرزوی دست یافتنی آنها را به قدرت رساندند، هرگز پاسخگو نبوده است. دیوار این جمهوری از همان خشت اول کج گذاشته شده است.

چرا چنین بوده و چرا دیوار این “جمهوری” تا ثریا کج خواهد رفت؟ شالودۀ این دیوار کج و مُعوج، بر جهان بینی قبیله‌ای دینی، دنیای مه آلود ذهنی و آرمانی روح‌الله خمینی و سایر نزدیکان ایشان گذاشته شده است. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز، بر اساس نگرش یک جهان‌بینی بدوی بر جوامع انسانی، از جمله جامعۀ ایران، در یک دنیای مدرن و اساسا متفاوت با دنیای ذهنی بنیان‌گذاران این جهان بینی، تدوین شده است. تبلور عینی آن هم، حکومتِ از پایه ناهمگونی است که به هیکل “شترگاوپلنگ” در میهن ما استقرار یافته است.

در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۴۵۹، جهان‌بینی ولایتمدارانۀ روح‌الله خمینی بی تأثیر نبوده است. اطرافیان معمّم خمینی نیز از جمله منتظری، بهشتی، دیگر آیت الله‌های معمم و غیر معمّم (به اصطلاح مکلا) و سایرهم‌فکران ایشان، هر یک به نوعی، مُهرخویش را در عرصۀ قدرت و حکومت (ولایت مطلقه‌ی فقیه)، امور اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی بر پیکر آن زده‌اند. بنا براین، تدوین اصول ۱۵۷(۱) گانۀ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، برمبنای نگرش اسلام بر جامعۀ بشری، روابط انسان‌ها با خود و خدای خود و براساس تفسیر متوّلیان خدا در روی زمین بوده است.

با پذیرش این واقعیت، انتظار مقولاتی از این قانون اساسی در عرصه‌های مختلف ، انتظاری خارج از قالب فکری بنیان‌گذاران و تدوین کنندگان آن، همانقدر ساده لوحی و خام خیالی خواهد بود که مثلا انتظار داشته باشیم که نئولیبرال‌ها مدیریت جامعۀ خود را در عرصه‌های گوناگون برمبنای اقتصاد دولتی پیش ببرند. و یا فکر کنیم که دولت‌مردان کشورهای “سوسیالیستی” سابق، برای استمرار حکومت خویش، بهترمی‌بود پایه‌های قدرت و حکومت خویش را بر اقتصاد بازار و رقابت آزاد می‌گذاشتند. بیان گذاران جمهوری اسلامی ایران هم از این قاعده‌ی بدیهی و اوّلیه، مستثنا نبودند؛ آنها می‌خواستند بعد از تسخیر قدرت، قانون اساسی‌شان، تا حد امکان خط راهنمای روشن و تفسیر ناپذیر در جهت تثبیت قدرت و نیز در خدمت استمرار حکومت ایشان باشد.

من از بررسی و از بازگویی یک یک اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بخاطر اختصار کلام و بمصداق “آفتاب آمد دلیل آفتاب”، پرهیز می‌کنم و فقط اصل اول و دوم آنرا برای نشان دادن گوهر کدخدامنشانه، ولایتمدارانه و بنده پرور آن بسنده می‌کنم (بنده، از جمله بنده‌گان، که تکرارا در متون دینی به کار برده می‌شود به معنی برده است):

اصل اول
حکومت ایران جمهوری اسلامی است که ملت ایران، بر اساس اعتقاد دیرینه‌اش به حکومت حق و عدل قرآن، در پی انقلاب اسلامی پیروزمند خود به رهبری مرجع عالیقدر تقلید آیت الله العظمی امام خمینی، در همه پرسی دهم و یازدهم فروردین ۱۳۵۸... با اکثریت ۹۸.۲ در صد کلیۀ کسانی که حق رأی داشتند به آن رأی مثبت داد.

اصل دوم
جمهوری اسلامی، نظامی است بر پایۀ ایمان به:
۱ـ خدای یکتا.... و اختصاص حاکمیت و تشریع به او و لزوم تسلیم در برابر امر او،
۴ـ معاد و نقش سازندۀ آن در سیر تکاملی انسان به سوی خدا،
۴ـ عدل خدا در خلقت و تشریع،
۵ــ امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلام،
۶ـ کرامت و ارزش والای اسلام توأم با مسئولیت او در برابر خدا، که از راه:
الف) اجتهاد مستمر فقهای جامع الشرایط بر اساس کتاب و سنت معصومین سلام الله علیهم اجمعین،
و...

متذکر می‌شوم، همانگونه که اصل اول بروشنی نشان می‌دهد، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بعد از استقرار حکومتی به تصویب مجلس خبرگان رسید که حتا پیش‌نویس آن هنوز در دسترس نه تنها عوام (رأی دهندگان عادی) بلکه در معرض دید و قضاوت خواص (صاحب‌نظران) هم قرار نگرفته بود. بعبارت دیگر، حکومت آینده، برای ۲/۹۹ در صد مردم ایران باندازۀ یک هندوانه هم ارزش نداشته است که از قدیم آن‌را بشرط چاقو می‌خریدند. دیگر اینکه، اصل دوم از همان بند اول خواهان تسلیم بوده و در بند ششم که از ” کرامت و ارزش والای انسان و آزادی” وی سخنی بمیان آمده است، این آزادی توأم با مسئوولیت او در برابر خداست که از راه: الف) اجتهاد مستمر فقهای جامع الشرایط بر اساس.... حاصل می‌شود.

اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، نقطۀ پبوند همۀ آزادی خواهان برای رهایی میهن ما
اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر که نگارش آن از ژوئن ۱۹۴۹ آغاز شده بود، بعد از ۹۵ جلسه در کمیته‌ی سوم و ۲۰ جلسه در کمیته‌های فرعی، سرانجام در صد وهشتادمین اجلاس عمومی مجمع ملل متحد در قصر شایلوی پاریس در دهم دسامبر ۱۹۴۹ با ۴۹ رأی موافق، هیچ رأی مخالف و ۹ رآی ممتنع (۲) به تصویب رسید تا به جهانیان اعلام کند:

مادۀ ۱ـ تمام افراد بشر آزاد زاده می‌شوند. و از لحاظ حیثیت و کرامت و حقوق با هم برابرند. همگی دارای عقل و وجدان هستند و باید با یکدیگر با روحیه‌ای برادرانه رفتار کنند،
مادِۀ ۲ـ هر فردی حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد،
مادۀ ۳ـ هر شخصی حق دارد از آزادی اندیشه، وجدان و دین بهره مند شود: این آزادی مستلزم آزادی تغییر دین یا اعتقاد و همچنین آزادی اظهار دین یا اعتقاد، در قالب آموزش دینی؛ عبادت‌ها و اجرای آیین‌ها و مراسم دینی به تنهایی یا به صورت جمعی، بطور خصوصی یا عمومی است.

از نگارش و تصویب ” اعلامیه ” نزدیک به ۷۴ سال یگذرد؛ در طی این سالها مضامین و مفاهیم آزادی از جمله آزادی وجدان و اندیشه، آزادی عدم باور به دین، لغو مجازات اعدام، لغو اعلام دین رسمی از طرف دولت‌ها، برابری زنان و مردان، حقوق و امنیت انسان‌ها، مانند حفظ حقوق اقلیت‌های قومی و مذهبی شفافیت بیشتری پیدا کرده‌اند. به ویژه، در نیم قرن اخیر میثاق‌ها و کنوانسیون‌های مختلف بین المللی این حقوق غیر قابل چشم پوشی را در مرکز توجه خود قرار داده‌اند.‌

سکولاریسم و لائیسیته مبنای حرکت برای آیندۀ ایرانی دموکراتیک

من در نوشتاری دیگر(۴) مقوله‌های دموکراسی، سکولاریسم و لائیسیته را به اختصار باز کرده‌ام، و نوشته‌ام:

سکولاریسم برای نشان دادن تمایز وتفکیک دو برداشت، دو نگاه و به عبارتی تضاد بین دو گفتمان از پنج سده پیش از مسیحیت، در یونان باستان مطرح بوده است: «تضاد میان اسطوره، دنیای ذهنی انسانها و دنیای عقلانی، دنیای انسانهای نامیرا از یک سو، و دنیای انسانهای میرا از سوی دیگر.» از نگاهی دیگر، سکولاریسم به مفهوم سده، دنیوی، این جهانی و زمینی است، در برابر جهان قدسی، و جهان برین و در مقابل قدسیت. اما این واژۀ برگرفته از یونان باستان، به معنای زمان، انسانی، یک سده یا عمرِ یک انسان در مقابل جاودانگی، و نیز برای نشان دادن تمایز بین قلمرو مادی، این جهانی، غیر روحانی، در مقابل قلمرو جاودانی، قدسی، و روحانی به تکرار در کتاب مقدس به‌ کار رفته است. واژۀ لائیک هم برای نشان دادن تمایز بینِ مردم دیندار و مؤمن در برابر کشیشان و صاحب ‌منصبانِ کلیسا، از ریشۀ لاتینی “لایکوس” وارد الاهیات مسیحی شده است.

مفهوم سکولاریسم درفکر سیاسی جدید، در سال ۱۵۵۳ برای اولین بار در فرانسه در یک دعوای حقوقی درجریان انتقال اموال کلیسا و بعد در جریان مذاکرات صلح وستفالی در ۱۶۴۸ که به جنگ سی ساله بین کلیسای کاتولیک و پروتستانها پایان داد، ظاهر می‌شود. پیرو قرارداد وستفالی اموال کلسیا به بخش خصوصی و مقامات غیر روحانی، مقامات سکولار واگذار می‌شود و پلورالیسمِ (تکثرگرائی) مذهبی برسمیت شناخته می‌شود.

همانگونه که می‌بینیم، سکولاریسم در بستر تاریخی خود “برای نشان دادن تمایز بین قلمرو مادی، این جهانی، غیر روحانی در مقابل قلمرو جاودانه، قدسی و روحانی” بوده است. اما از سکولاریسم تعاریف مختلف، متضاد و گاهی حتا تفاسیری بیگانه از متن تاریخی آن ارائه می‌دهند. اختلاف در تفسیرها گاهی شگفت انگیز است. گرچه مخالفان و موافقان این مقوله دیرزمانی‌ است که کتاب‌ها و مقاله‌های متعدد نوشته‌اند، اما ” قبض و بسطِ”(۴)، (تکیه کلام عبدالکریم سروش) سکولاریسم هنوز هم ضروری بنظر می‌رسد.

من از میان آن گروه از ” دلسوزان اسلام و ملت مسلمان ایران” به سراغ عبدالکریم سروش، بعنوان “پدر و بزرگ‌خاندان روشنفکری دینی” (۵) می‌روم تا به بینیم مقولۀ سکولاریسم در کارگاه ذهنی ایشان چگونه چکش می‌خورد و پیچ و تاب بر می‌دارد تا ” به شاگردانی که در انتظار نسخۀ او هستند”(۶)، ارائه داده شود.

عبدالکریم سروش با اظهار اینکه من روی سکولاریسم کار تخصصی کرده‌ام، با پاره‌ای از بزرگان سکولاریسم شناس جهان مجالست و مباحثه داشته‌ام می‌گوید: «چنانچه مورخان گفته‌اند سکولاریسم در ابتدا معنای ساده‌ای داشت، و به مفهوم ترک زهد بود. (عجبا!) سکولاریسم به معنای دنیاگرائی، به معنای کنار نهادن زهد و شیوۀ زاهدانه بود، در برابر کسانی که زندگی راهبانه‌ای را پیش گرفته بودند، راهبانی که شرط سعادت اخروی را نفی کامجوئی‌های دنیوی می‌دانستند.» (۷)

عبدالکریم سروش در ادامۀ سخنرانی خود مقولۀ سکولاریسم را در خمرۀ رنگرزی خویش که همانا دنیای “زهد و عارفانه” است فرو می‌کند تا آنرا به رنگ نادلخواه خود که همانا دنیای نازاهدانه و ناعارفانه است، در بیاورد. او می‌گوید: “جهان صنعتی کنونی کاملاً سکولار است. شما اگر در این‌سو از زمین زندگی کرده باشید، به رایج شنیده اید که ما فقط یکبار زندگی می‌کنیم. آنها از این سخن نتیجه می‌گیرند که لذا باید خوش باشند. پس اصل لذت یک معنا از سکولاریسم است. (احتمالا آقای سروش سکولاریسم را با اپیکوریسم به روایت خویش را عوضی گرفته است.)

باری، آقای سروش مقوله‌ای تاریخی را از مفهوم آن تهی می‌کند و آنرا تا سطح خرید و فروش شترو بز و گوسفند، حج و روزه و زکات فرو می‌کاهد. وی در ضمن بررسی معانی و سطوح مختلف سکولاریسم در غرب و مقایسۀ آن با اسلام می‌گوید: “... یکی افول و کاهش قدرت مذهب و دیگری جدائی حکومت از کلیساست. معنای سوم از بین رفتن اقتدار روحانیت در امور روزمرۀ زندگی و حذف نفوذ کلیسا از همه‌ی نهادهای اجتماعی نظیر افتصاد، بازار و آموزش و پرورش است. به این معنای اخیر دین اسلام همیشه سکولار بوده است. زیرا بر خلاف مسیحیت در اسلام اموری نظیر ازدواج، روزه، حج، خرید و فروش و غیره بدون حضور روحانیت قابل انجام هستند.”(۹)

عبدالکریم سروش در بارۀ دموکراسی هم دیدگاهی واحد و روشن ارائه نمی‌‌دهد. وی در مصاحبه با خانم نوشابه امیری می‌گوید: «من بارها در نوشته‌هایم توضیح داده‌ام که دموکراسی از اسلام قابل استخراج نیست...» و نیز در اردوی تابستانی دانشجویان تربیت معلم، بعد از نقل قولی از نصر حامد ابو زید می‌گوید: “...بدین ترتیب حق حاکمیت از هر جا بیاید از دین نمی‌‌‌آید.” اما در مصاحبۀ دیگر بر خلاف آن اظهار می‌کند و برای روز مبادا، حتا مجلس خبرگان را همچنان دست نخورده نگاه می‌دارد: «دموکراسی دینی هم هیج تفاوتی با دموکراسی ندارد و تنها چون مسوُولیتش بر عهدۀ دینداران است می‌تواند نامش دموکراسی دینی باشد. در یک دموکراسی دینی حداکثر سعی می‌شود قانونی که منافات باقوانین دینی دارد به تصویب نرسد. ...فتاوی زیادی ممکن است وجود داشته باشد، می‌توان به مهمترین آنها اکتفا کرد و حتی در صورت لزوم اجتهاد تازه کرد. همین ضامن اسلامی شدن قوانین است.»...(۹)

آب را گل نکنیم

من در اینجا از باز تعریف مقولۀ سکولاریسم بخاطر پرهیز از تکرار آن می‌گذرم و قبل از آوردن نوشته‌ای از اکبر گنجی فقط اضافه می‌کنم: «آب را گل نکنیم»، آب باندازۀ کافی از سوی دشمنان آگاه و دوستان ناآگاه گل آلود شده است. مفهوم سکولاریسم که دیر زمانی‌ست آب در خوابگه مورچگان ریخته است، دریک کلام عبارت است از: ” کار خدا با خدادین از دولت/حکومت جدا” (۱۰)

اکبر گنجی، از قضا هم اتاقی آقای سروش (۱۱)، درتوضیح سکولاریسم و رابطۀ آن با دموکراسی بدرستی می‌نویسد: “جدایی نهاد دین از نهاد دولت شرط لازم دموکراسی است. سکولاریسم بدین معنا، یکی از ارکان اصلی نظام‌های دموکراتیک است. در نظام‌های دموکراتیک، قوانین دینی توسط دولت اجرا نمی‌‌شوند. دولت مشروعیت خود را از دین نمی‌‌گیرد. روحانیت و فقها حق ویژهای برای حکومت کردن ندارند. همۀ این امور باید اصلاح شوند. اگر نتوان چنان اصلاحی صورت داد، دموکراسی چه معنایی خواهد داشت؟ فرایند دموکراتیزاسیون بدون فرایند سکولاریزاسیون فاقد معنی است. اگر گذار به دموکراسی مهمترین هدف یک جریان سیاسی است، تفکیک نهاد دولت از نهاد دین هم باید بخش مهمی از برنامه‌های آن جریان، برای گذار به دموکراسی باشد...دموکراسی، فرایند سلب امتیاز‌های سنتی است....دولت دموکراتیک به هیچ فرقه یا گروه یا آیینی، امتیاز خاصی نمی‌‌‌دهد و هیچ حقی را از گروه یا آیین خاصی سلب نمی‌‌‌کند.” (۱۲)


——————————————
۱ـ اصول ۱۵۷ گانۀ قانون اساسی بعد از تغییرات و ” تتمیم ” و اضافه کردن دو اصل در سال ۱۴۶۹ به ۱۷۷ اصل رسید.
۲ـ کشور‌هایی که در دسامبر ۱۹۴۹ به “اعلامیۀ جهانی حقوق بشر” رأی ممتنع دادند: اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی (سابق)، اتحادیه‌ی آفریقای جنوبی، جمهوری سوسیالیستی شوروی اوکراین (سابق)، جمهوری سوسیالیتی شوروی روسیه‌ی سفید (سابق)، چکسلواکی (سابق)، عربستان سعودی، لهستان، یوگوسلاوی،
۴ـ دموکراسی، سکولاریسم و دشمنان،
۴ـ عبدالکریم سروش: سکولاریسم قرار نبود به دین بدل شود، گزارش سخنرانی در پاریس و اشاره به نوشته‌ای از سروش با همین نام،
۵ـ سروش: روشنفکری دینی و ۴ معنای سکولاریسم، نشریۀ شرق، گروه سیاسی، رضا خجسته رحیمی،
۶ـ همان،
۷ـ سروش: برای اینکه دینداران از دموکراسی و سکولاریسم نگریزند، در گفتگو با نوشابه امیری،
۹ـ من وقتی اصرار آقای سروش را در این‌همانی کردن امر سکولاریسم و امر لذت‌طلبی و کام‌جویی در گفتگوها و نوشته‌های ایشان می‌بینم، فکر می‌کنم نکند که ایشان کمبود یا عقدۀ کامجویی و لذت طلبی دارند. و یاد خاطره‌ای می‌افتم: سالها پیش آقایی از ایران به آلمان آمده بود تا برای کارخانۀ بستنی سازی خود یک دستگاه بسته بندی شیر بخرد. ما به چندین کارخانه در شهرهای مختلف سری زدیم و در بین راه “از هر دری سخنی” گفتیم. روز آخر که می‌خواستم وی را به فرودگاه برسانم تا به ایران برگردد، حاج آقا که در صندلی جلو ماشین نشسته بود، هیچ حرفی نمی‌‌‌زد و از پنجره به بیرون نگاه می‌کرد؛ انگار با من قهر بود. با تعجب پرسیدم: حاج آقا امروز ساکتی؛ حتماً از اینکه برمیگردی به خانه و کاشانه خوشحالی. حاج آقا آهی از ته دل کشید و گفت:« نه ...، قبل از ااینکه بیایم آلمان، به من گفته بودند که در برخورد و معامله با آلمانی‌ها مواظب باشم؛ چون همۀ آن‌ها زنازاده‌اند. داشتم فکر می‌کردم که ای‌کاش ما هم زنازاده بودیم ، اما آدم‌ها و کشوری اینطوری داشتیم.» حالا حکایت ماست آقای سروش، با کام‌جویی و لذت‌‌طلبی به تعبیر شما، حتا با زندگی عارفانه و زاهدانه هم، که نمی‌‌توان زیروزبر کاینات را درنوردید و تولد و تلاشی ستارگان و سیاراتِ آن دور، دور، دور دست‌ها را رصد کرد، که اینها می‌کنند، از قضا بعد از رهایی از دین‌سالاری و بعد از سکولاریزاسیون جامعه‌هایشان توانستند به این شگفتی‌ها دست پیدا کنند. برادرعزیز، ایکاش ما هم ز...
۹ـ ما امضا کنندگان بیانیه همه‌گی سکولار سیاسی هستیم. در گفتگو با فررانه بذرپور،
۱۰ـ یکی از شعارهای معترضین بعد از سرقت آرایشان در “انتخابات ” ریاست جمهوری دورۀ دهم در خیابان‌های تهران عبارت بود از: “کار خدا با خدا دین از سیاست جدا”. روشن است که منظور، جدایی دین از دولت و حکومت است. همان‌گونه که در واقع می‌بینیم، درجوامع سکولار مانند کشورهای اروپایی و آمریکا و نیز در فرانسۀ لائیک، دینداران و غیر دینداران، خداباوران و خداناباوران، فارغ از باورهایشان در فعالیت‌های سیاسی آزاد هستند.
۱۱ـ منظور، ” اتاق فکر ” اصلاحگران خارج از کشور است که آقای گنجی یکی ار امضا کنندگان اعلامیۀ آن بود.
۱۲ـ اکبر گنجی: نگاهی دوباره به مدل‌های رهایی‌بخش از وداع با عمل تا وداع با نظر.


* در باز نویسی از اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، از ترجمۀ زنده یاد محمد جعفر پوینده استفاده کرده‌ام.
سعید سلامی
نهم نوامبر ۲۰۲۲ شانزدهم آبان ۱۴۰۱