عبدالباقی، عبدالباقی، عبدالباقی... در این روزها پربسامدترین واژهای که در فضای مجازی و واقعی ایران شنیده میشود، «عبدالباقی» است. در اینکه اینجا «مقصری» به نام «عبدالباقی» وجود دارد، تردیدی نیست. ۳۷ انسان بیگناه زیر آوار باندبازی و کثافتکاری او جان باختند و بسیاری دیگر جراحتهای عمیق برداشتند. همیشه نوع فاجعه در میزان اندوه و خشمی که به جان بازماندگان میاندازد، مؤثر است! مگر ساختمان به این راحتی فرومیریزد؟! چقدر چنین چیزی نامعمول است؟! اینکه بازماندگان چگونه عزیزانشان را از دست دهند، بر میزان درد و رنجشان تأثیر مستقیم دارد. درد یکی است، اما رنج آن فرق میکند. فرق درد و رنج را میدانید؟ رنج، دردِ روانیِ درد کشیدن است. گاهی درد هم آدم را نکشد، رنج آدم را دق میدهد. بگذریم...
عبدالباقی یک نفر نیست، یک پدیده است. او «معلول» است، نه «علت»! علتها جای دیگری است که پدیدههایی مانند او را پدید میآورد. مشکل «عبدالباقیپروری» است. مشکل سازوکار فسادزایی است که «گونۀ عبدالباقی» را ایجاد میکند. بگذارید «گونۀ عبدالباقی» را تعریف کنم: عبدالباقیها کسانیاند که به دلیل معایب ساختاری میتوانند با شبکهسازی، تظاهر و وفاداری به سیاستمداران و مسئولان مطامعشان را فارغ از آسیبهای آن برای دیگران پیش برند.
اگر متروپل نمیریخت محال بود کسی از گندکاریهای عبدالباقی مطلع شود؛ چنانکه عبدالباقیهای دیگر، هر یک در گوشهای، سفرهای برای خود پهن کردهاند و با ریاکاری و باندبازی، برای خود کاخهای رانتی، و برای دیگران بدبختی و فلاکت میسازند. آری، عبدالباقی معلول است.
هزاران نفری که این متن را میخوانند خود بهتر میدانند که هر شهروندی در جریان پیگیری بدیهیترین امور زندگی خود، چقدر با رشوه و فساد و باندبازی روبرو میشود که اینها فقط نوک کوه یخ است. بستر فسادزاست و ریشۀ آن نیز مسائل مدیریتی است. مدیریت کلان کشور باید زلال شود و راه زلال شدنش پذیرش تنوع و تکثر آراست تا امکان شبکهسازی و حریمسازی برای عبدالباقیها کمتر شود و از طریق نظارت متقابلِ حزبی امکان فساد کاسته شود. ایران قفل شده، دریچهها بسته است و کسانی هم که از این وضعیت سود میبرند در این جور مواقع یکی مانند عبدالباقی را سپر بلای خود میکنند. همین میزان شفافسازی واقعی — و نه صداوسیمایی! —را نیز مدیون فضای مجازی هستیم.
تب علت نیست، معلول است. وقتی کسی در تب میسوزد، بدنش دچار عفونت است. با پاشویه و حولۀ آب سرد نمیتوان حرارتِ بدن عفونتزده را پایین آورد. مسکّن هم فقط حس را از کار میاندازد و وضع را بدتر میکند. عبدالباقی فرقی با جمشید بسمالله و سلاطینِ اعدامشده یا مجازاتشدۀ پیشین ندارد. این بیمار با پاشویه سرپا نمیشود! بساط لگن و حوله را جمع کنید...