حکمرانی ایران با بحران گرانی، تورم، نارضایتی فزاینده مردم روبرو است. در شرایطی که سرنوشت برجام و رفع تحریمهای فرساینده معیشت ایرانیان، نامعلوم است و کشور در معرض ضربات تروریستی اسرائیل (موسوم به عملیات هزار دشنه) است و تاسیسات نظامی ایران و کارشناسان هستهای و فرماندهان سپاه در خیابانهای تهران مکررا مورد حمله قرار میگیرند.
در چنین شرایطی چند روزی است دهها نفر از مردم بیگناه آبادان زیر آوار ساختمان تجاری متروپل گیر افتادهاند و پرپر میشوند و جا داشت حکومت برای همدردی با این قربانیان بیکفایتی از روز اول در سراسر کشور عزای ملی اعلام کند. اما حکمرانان به جای اعلام عزای عمومی و تعویق مراسم حکومتی خود، مراسم صدهزار نفری «سلام فرمانده» را در تهران و در سطح رسانههای فراگیر برگزار کردند.
چرا عدم تاخیر این مراسم و انجام آن علامت نابهخردی حکمرانی است؟ با سه توضیح پاسخ میدهم.
اول اینکه فاجعه آبادان یک رخداد ملی است و جنازههای مردم بیگناه «هنوز» زیر آوار است و افکار عمومی نسبت به جان مردم بیگناه و علل این رخداد حساس، غمگین و منتظر پاسخ است. به شعار معترضین در آبادان توجه کنید: «شهر زیر آوار مانده فرمانده فرمانده»، ولی در چنین فضایی مراسم حکومتی تهران به تعویق نمیافتد-گویی تدبیر در حکومت تعطیل است.
دوم اینکه حکمرانی ایران سالها است با کسری مشروعیت، فقدان کارایی و مسولیتپذیری و فساد روبرو است. فاجعه فروریزی مرکز تجاری متروپل آبادان خود مصداقی از بحران مسولیتپذیری برای حاکمیت است. در چنین فضایی حکومت تصمیم میگیرد صدهزار نفر را برای جشن «سلام فرمانده» جابجا کند و به آثار منفی آن در قلب و روح مردم ایران توجه ندارد و فقط هوادران خود را میبیند، گویی حکومت یک «فرقه سیاسی» است و نهاد حکومت برای همه ایران نیست.
سوم اینکه حکمرانی ایران در نسل دهه هشتادیها و نسلهای پایینتر با بحران مشروعیت روبرو است ولی نسل دهه نودیها هنوز دوازده سال دارند و نوجوان و اساسا سیاسی نیستند و هنر میخواهد که نهاد حکومت در شرایط بحرانی کشور این نسل نوجوان را سیاسی و به جرگه مخالفان نزدیک کند!
زیرا: حکمرانان کشور در بخشی از دهه نودیها (پانزده درصد خانوادههای ایران) بطور طبیعی پایگاه دارد و در شرایطی که مردم بیگناه آبادان زیر آوار هستند نیاز به سرمایهگذاری سریع تبلیغاتی برای آنان نیست. ولی این هنر میخواهد که حاکمیت با اقدامات خود (یعنی برگزاری مراسم در وقت نامناسب در تهران آنهم در شرایط عزاداری مردم آبادان) این نسل غیر سیاسی دهه نودی را در برابر حاکمیت «سیاسی» و «حساس» کند.
شما کافی است در فضای مجازی و در واکنش به مراسم ورزشگاه آزادی به کلمات منفی علیه حکومت مانند «درمانده، پسمانده، بیچاره و ….» توجه کنید. روشن است پیامد انجام مراسم در تهران روی افکار آن هشتاد و پنج درصدی که با حکمرانی ایران مشکل دارند اثر تخریبی دارد نه ترمیمی. متولدین دهه نود در پانزده در صد خانوادههای هوادار حاکمیت با مراسم ورزشگاه آزادی که حزباللهیتر نمیشوند ولی یکی از پیامدهای منفی این مراسم، سیاسی و مخالف کردن نسل دهه نودیها در میان هشتاد و پنج درصد دیگر خانوادههای ایرانی است-این یعنی زبانهکشیدن بیتدبیری در حکمرانی در شرایط بحران.
اقدامات فوق در ایران نشان میدهد پس از «یکدست شدن» حکومت در حاکمیت ایران سیستم ارزیابی اقدامات ملی ضعیفتر شده و فضای حکمرانی بسوی فضای «سرسپردگی» به پیش میرود. در این شرایط تنها خداوند و هشیاری ملی (در برابر بیخردی حکومت) است که به بهبود سرنوشت کشور کمک میکند.