آن نخ تسبیحی که بازداشتهای اخیر را به هم وصل میکند از بازداشت محمد حبیبی تا فعالین سندیکا تا کیوان صمیمی تا سعید مدنی مسأله کار جمعی و سازماندهی و نقطه آغاز سیاست از جامعه است.
کسانی که نقطه شروع سیاست را از جامعه میبینند طی روزهای اخیر توسط حاکمیت دستگیر شدهاند.
دو گانه اصلاحطلب-اصولگرا و در ادامه سهگانه اصلاحطلب، اصولگرا و برانداز خیلی رهزن است و ما را نسبت به شناخت واقعیت سیاست در فضا گمراه میکند. دوگانه و سهگانه جواب نمیدهد.
ما باید فعالیت را ببریم سمت کسانی که در دل جامعه فعالیت را از دل کار سندیکایی و مدنی شروع میکنند چه کسانی به جنبشهای اجتماعی اعتقاد دارند و برای آن مسیر فعالیت میکنند. اصولگرایان، راستگرایان یا اصلاحطلبانی که منتظرند انتخاباتی برگزار شود، وارد قدرت شوند یا ممکن است پهلوی باشد که منتظر باشد حکومت سرنگون شود و وارد قدرت شود. سیاست را از نقطه قدرت آغاز میکنند. فرقی ندارد نقطه آغاز اینها این است، سیاست را از دل قدرت میفهمند؛ تصاحب قدرت.
اما آنطرف کسانی هستند که سیاست را از جامعه میفهمند و نقطه آغازشان از قدرت نیست بلکه از جامعه است. آن چیزی که آقایان مدنی و شهابی و صمیمی و کیوان مهتدی یا محمد حبیبی و جعفر ابراهیمی همه را با هم مشترک میکند.
همین است که مطالبات مردم را سازماندهی میکردند مدنی کسی بوده که آن زمان که هیچ کس به جنبشهای اجتماعی نمیپرداخت در مورد جنبشهای اجتماعی کار میکرده. کیوان صمیمی همیشه مدافع تشکلها بوده و تمام نیرویش را گذاشته برای متشکلکردن افراد، به دانشجویان و کارگران خدمات میداده.
این افراد با این فهم از سیاست مخالفینشان فقط داخل حکومت نیستند. ما فقط با یک حکومت اقتدارگرا مواجه نیستیم، ما با یک اپوزیسیون اقتدارگرا هم مواجهایم که با این فهم از سیاست مشکل دارد، چون اپوزیسیون اقتدارگرا میداند حتی اگر در آینده قدرت را در دست گیرد نمیتواند روی حمایت این نوع جنبشهای اجتماعی حساب کند.
هیچ فعال دانشجویی یا کارگری یا فمنیستی نمیرود از ایده سلطنت دفاع کند. هیچ کس از دل این نوع تشکلات و جنبشهای اجتماعی نمیخواهد در نهایت بگوید من میخواهم رعیت باشم و پادشاهی را انتخاب کنم.
استراتژی پیروز از نظر من این نگاه مدنی است. اگر آیندهای ما داشته باشیم در همین فهم از سیاست خواهد بود.