من لیبرالم و صریحتر از هر کسی همینجا از نظم کاپیتالیستی دفاع کردهام و در گفتارها و نوشتارهایم نیز دلایل آن را مفصل شرح دادهام. هر انتقادی را هم به دیدۀ منت میپذیرم. اصلاً مشکلمان را هم در این میدانم که از روزی که پا به عصر جدید گذاشتیم و کشور گام در مسیر مدرنیزاسیون دستوری نهاد، هیچگاه به خودمان فرصت ندادیم با نظم کاپیتالیستی به عنوان الگوی اقتصادی و با لیبرالیسم که ایدئولوژی و روح این الگوست، به درستی آشنا شویم به ویژه روشنفکرانمان که ظهورشان همزمان بود با انواع ایدئولوژیهای ضدلیبرال و ضدسرمایهداری. دربارۀ نظم سرمایهداری نیز موضعم روشن است: هر چه زودتر به حداقلهای لازم و ضروری نظم کاپیتالیستی و نظام لیبرال تن دهیم، زودتر عقبماندگیهایمان را جبران میکنیم. اگر به اقتصاد لیبرال تن دهیم، هیچکس ضرر نمیکند، از جمله همانها که بسیار با آن سر ستیز دارند. برای همین عقیده، هزار حرف شنیدهام و هزاران حرف دیگر هم خواهم شنید و باکی ندارم، چون بالاترین بهروزی و عدالت ممکن برای هموطنانم و سریعترین و مطمئنترین راه توسعه و امنیت برای کشورم را که تنها داشتۀ ماست در همین روش تحققپذیر میدانم.
البته پیش از هر چیز بگویم که میدانم آنچه این روزها رخ میدهد بیش از آنکه آزادسازی قیمتها باشد، جهش به قیمتهای دستوری بالاتر است. کموبیش همیشه همین بوده است. البته این بار قرار است با چاشنی جیرهبندی کوپنی نیز همراه شود. آنچه در این نوشتار میگویم کلیتر از رخدادهای این روزهاست. بحث این است که آیا به عنوان یک لیبرال با آزادسازی قیمتها و اصلاً با آن دسته سیاستهای اقتصادی که جزء دستهبندی سیاستهای لیبرال است، موافقم یا نه. قاعدتاً من باید با برداشتن یارانهها و آزاد کردن قیمتها که سیاستی لیبرال است موافق باشم، اما مخالفم. سیاست آزادسازی قیمت فقط یکی از اصول اقتصاد آزاد است. یک اصل زمانی میتواند کارآمد و مفید باشد که با سایر اصول اجرا شود. در غیر این صورت فقط به بدبختی و دشواری مردم و به باتلاق اقتصادی موجود دامن میزند.
من نمیگویم در کوتاه مدت و ناگهان تمام اصول لیبرالیسم بیکموکاست اجرا شود، اما دستکم چند اصل آن را الزاماً باید با هم یا در پی هم اجرا کرد. نمیشود که هر از گاهی فقط قیمت چند کالای اساسی آزاد شود و بعد هم در جدلی پوچ، گروهی از این سیاست به عنوان «سیاستی لیبرال» دفاع کنند و گروهی دیگر هم با انگ «لیبرال» بودنِ این سیاست و پیامدهای تورمی و رنج و سختی آن برای مردم، بر سیاستهای لیبرال و لیبرالها بتازند. از این مضحکتر نمیشود!
من، به بانگ رسا میگویم: با اجرای آزادسازی قیمتها، در هر زمانی و از سوی هر دولت و هر کسی، اگر با سایر اصول اساسی اقتصاد آزاد همراه نباشد، مخالفم. اگر هم کسی بود که به اسم دفاع از اقتصاد آزاد از چنین روش نادرستی دفاع کرد، یا از لیبرالیسم چیزی نمیدانم، یا رانتی در این سیاست نصیبش میشود و خود را پشت لیبرالبازی قایم کرده تا دلسوز به نظر برسد، یا اختلالات اخلاقی و روانی حادتری دارد.
اگر فقط یک اصل اقتصاد آزاد به تنهایی اجرا شود، اصلاً میتواند پیامدهای مهلکی برای بخشی از مردم داشته باشد. اصلاً چه کسی گفته که اجرای سیاست اقتصاد آزاد را باید از قیمت کالاها آغاز کرد؟ آیا علت این اصرار بیشتر این نیست که کفگیر فلان دولت به ته دیگ خورده و منابع تأمین سوبسید را ندارد و حالا ایدههای لیبرال عزیز شده؟ چرا همیشه باید جراحیهای اقتصادی از این دست را از شکم مردم یعنی امور مربوط به معیشت مردم آغاز کرد؟ این نقطه باید آخرین نقطۀ جراحی باشد، نه نقطۀ آغاز آن!
مگر میشود وقتی کشور زیر انبوهی از تحریمهاست، تورم افسارگسیخته نفس مردم را گرفته، ارز با مداخلۀ شدید دولت به شکل صوری تثبیت شده، مبادلات تجارت خارجی مدتهاست مختل شده و حتی در مبادلات مالی بینالمللی مشکلات حاد داریم، از آزادسازی قیمت صحبت کرد؟ مدت زیادی است که دعوای اساساً بیربط و مضحکی میان موافقان و مخالفان سیاستهای لیبرال سر چیزهای مختلف درمیگیرد که البته من هیچگاه در این جدل پوچ شرکت نکردهام. جراحی کردن فقط پاره کردن شکم و بریدن عضو معیوب نیست! مگر میشود بدون بیهوشی و انواع مقدمهچینیهای لازم جراحی کرد؟
آن اقتصاد آزاد که لیبرالیسم منادی آن است، مجموعهای از سیاستهای داخلی و خارجی است. در اینجا انبوهی از تقدم و تأخرهای اقتصادی مهم وجود دارد که تشریح دقیق آنها بر عهدۀ اقتصاددانان است، اما مثال میزنم: پیش از آنکه آزادسازی قیمتها رخ دهد، باید در سیاست خارجی تنشزدایی صورت گیرد تا با توجه به پایین بودن هزینههای تولید در ایران، پیشتر بتوان به طور گسترده جذب سرمایه کرد و از آن مهمتر صادرات کشور را از موانع نفسگیر موجود آزاد کرد تا ریال تثبیت شود.
پیششرط آزادسازی اقتصاد این است که ابتدا ثباتی حداقلی در اقتصاد وجود داشته باشد: تورم تکرقمی باشد و رشد اقتصادی به سطح مناسبی رسیده باشد. تنها وقتی تورم تکرقمی شده باشد و تجارت خارجی در وضع مناسبی باشد، شهروند ایرانی میتواند آن بار اضافی آزادسازی قیمتها را تحمل کند و در عرض دو سه سال آسیبهای واردشده به جیب و معیشتش را جبران کند.
نمیشود که هر بخش از اقتصاد آزاد که به ضرر شهروندان است، اجرا شود و آن بخش که به ضرر دولت و درآمدهای دولتی است، ممنوع بماند! مگر میشود چنین چیزی؟ سادهترین مثال آن عوارض و مالیاتهای سنگینی است که روی خودرو (و همۀ کالاهای وارداتی دیگر) وجود دارد! چرا شهروند ایرانی باید مجبور باشد با پولی که میتواند سوار خودروی باکیفیت شود، خودروی قدیمیشده و بیکیفیت داخلی یا خارجی بخرد؟ بگذارید یک نکتۀ مهمی بگویم...
به طرز عجیبی اقتصاد ما همیشه مصرفکنندهستیز بوده است! تولیدکننده مقدس است و مصرفکننده موجود بدبخت و بیچارهای که همیشه مجبور است بین بد و بدتر یکی را انتخاب کند تا تولیدکننده از عرش کبریاییاش پایین نیاید! بله! تولید ارزشمند است! اما تولیدی که مصرفکنندهمحور نباشد، ستم است! سوزاندن ثروت است. اصلاً این نوع حمایت ما از تولید خود به تضعیف تولید میانجامد. خواباندن تولیدکنندۀ داخلی در پر قوی انواع گمرکیهای حمایتی، هر تولیدکنندهای را کرخت و فربه میکند. وقتی تولیدکننده ایمن باشد، چرا باید برای جلب خاطر خریدار تلاش کند؟ وقتی با مداخلۀ سیاسی در بازار تولیدکننده را از رقابت منصفانه با تولیدکنندۀ جهانی معاف میکنیم، تولیدکننده هم دیگر تلاش نمیکند خود را ارتقا دهد. این تنبلسازی تولید است، نه حمایت! همه از این وضع متضرر میشوند: مصرفکننده و تولیدکننده هر دو! ما یک خطای شناختی اساسی داریم! تولید فینفسه ارزش نیست! تولید به این دلیل ارزش است که باعث ایجاد ثروت میشود. هنر یک اقتصاد «ثروتسازی» است، نه تولید به هر قیمتی. تولیدی که بخواهد باعث ثروتسوزی بشود، نباشد بهتر است. هدف از سیاستهای اقتصادی ایجاد ثروت است و «یکی از راهها»ی ایجاد ثروت «تولید» است.
در اقتصاد لیبرال شهروند این حق را دارد که به کالای باکیفیت خارجی دسترسی داشته باشد، بدون اینکه مجبور باشد بیرحمانهترین عوارض و مالیات را پرداخت کند. چرا آزادسازی را از آنجا شروع نمیکنید؟ احیاناً ملت ایران گروگان تولیدکنندگان داخلی شده است؟ یک شهروند برای مثال یک میلیارد تومان پول دارد. با نیمی از آن یک میلیارد میتواند یک خودروی باکیفیت خارجی بخرد و با نیم دیگرش کسبوکار کند و ثروتی بیندوزد! اما الان باید کل آن یک میلیارد را بدهد بابت خرید خودرویی که کیفیتی به مراتب پایینتر از آن خودروی نیممیلیاردی خارجی دارد. این ستم در کل اقتصاد ما جاری است.
به اسم اینکه آزادسازی حاملهای سوخت یک تدبیر مناسب و ضروری در اقتصاد آزاد است، از گران شدن بنزین در بدترین شرایط دفاع کردند. البته میدانم برای دولتی که پول ندارد یارانه دهد، راهحل دیگری هم وجود ندارد! باید کالا را گران کند. اما از آنجا که کشور در بدترین شرایط تحریم بود و ارز افسار پاره کرده بود، آن همه هزینه به مردم و کشور وارد کردیم و دوباره بعد از یکی و دو سال دوباره برگشتیم سر جای اول، چهبسا بدتر! همۀ آن دلایلی که آن زمان دولت را مجبور کرد یارانۀ سوخت را کم کند، امروز به شکل حادتری وجود دارد... حالا چاره چیست؟ این دورهای باطل پدر مردم را درآورده! کی قرار است از این دورهای باطل آزاد شویم؟
به عنوان یک لیبرال تنها زمانی از سیاستهای به اصطلاح لیبرال دفاع میکنم که گزینشی و برای رفع گرفتاری و کمبود بودجۀ دولت نباشد. نمیشود که ضدلیبرالترین سیاستهای داخلی و خارجی را در پیش بگیریم، اما وقتی گیر میکنیم یک نیمچه سیاست لیبرال که فقط هم به نفع دولت است اجرا کنیم و وقتی روزگار مردم سیاه شد، بگوییم همهاش تقصیر ایدههای لیبرال است! بهتر است جراحی اقتصادی را از خود دولت شروع کنیم تا وقتی همهچیز مهیا شد و زمینهها چیده شد، برسیم به شکم مردم.
من با اجرای هر گونه سیاست و تدبیر لیبرال، در غیاب اصول اولیۀ لیبرال و بدون ایجاد پیشزمینههای لازم، مخالفم! مخالفم! مخالفم! اصلاً تا اطلاع ثانوی مرگ بر لیبرالیسم!
منبع: کانال تلگرام نویسنده