متاسفانه هسته اصلی قدرت در ایران مساله اصلیاش کسب رضایت اکثر مردم نیست، گویی فقط شیفته جبهه مقاومت آنهم با کمک پوتین است. برای این ادعا فقط به یک دلیل اشاره میکنم. ده سال است در اداره کشور با تداوم سیاستهای خارجی و داخلی پرهزینه، ایران و مردم آن درحال فقیر شدن هستند، و نارضایتیهای آنها بیشتر میشود ولی حاکمیت اقدام درخوری برای جلوگیری از این روند انجام نداده است. حاکمیت در عمل با رای بیش از هفتاد درصدی مردم در سال ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ همراهی عملی و همدلانه نکرد. مهمترین کاری که هسته اصلی قدرت در این ده سال انجام داده “یکدست کردن” حکومت است که در سال ۱۴۰۰ به ثمر رسید. ولی در یک سال گذشته این «حکومت یک دست» حتی نتوانست جلوی افزایش قیمت مواد غذایی را بگیرد و روند نارضایتیها در حال افزایش هست. ولی نکته اصلی من در این نوشته موضوع دیگری است. و آن این است که وقایع این روزها و افق پیش رو نشان میدهد حتی حاکمیت به «فکر خودش و بقای حکومتش» نیز نیست. برای این ادعا (یعنی ناتوانی حکومت نسبت به بقای خودش) به پنج دلیل زیر اشاره میکنم.
۱- چشمانداز حتی کوچکی که خبر از گشایش وضع اقتصادی مردم بدهد در راهبردهای حکومت وجود ندارد. تنها احیای برجام بود که هر روز احیایش نامحتملتر میشود. حتی برجام هم احیا شود بعید است با تیم اقتصادی این دولت و ادامه سیاست خارجی پرهزینه فعلی و معطوف به پوتین، معیشت ایرانیان سامان بیابد و روند فقیر شدن و خشکیده شدن ایران متوقف شود. (در گذشته هم هشتصد میلیارد درآمد ارزی در دوره احمدینژاد هم به کمک «حکومت یکدست» نیامد).
۲- نگارنده تا حدودی با تاریخ اعتراضات مردم ایران در یکصد سال اخیر آشنا هست، به نظر میرسد «فراگیری» اعتراضات ناراضیان در هیچ دورهای به وسعت امروز نبوده است. شما تنها به فراگیری اعتراضات معلمان توجه کنید ( درباره لایههای اعتراضی غیرخیابانی، نیمه خفته و شهروندان عاصی و بیقرار در جامعه اشاره نمیکنم). در دومین هفته اردیبهشت سال ۱۴۰۱ تنها در یک روز در پنجاه شهر ایران اعتراضات معلمین در جریان بوده و شعارهای آنها از شعار صنفی به ساختاری در حال تغییر است. آنها فریاد میزدند: معلم جایش زندان نیست «ایران جای ظالم نیست». این شعار معلم کشور است نه شهروند عاصی، بیقرار و فقیر اعتراضات بنزین در آبان سال ۱۳۹۸. توجه کنید من از اعتراض یک قشر و در یک روز صحبت میکنم. شما تاریخ جنبشهای اعتراضی ایران را مرور کنید. در ایران اعتراضات از حیث جمعیت و گسترش جغرافیایی به فراگیری این روزها که شاهد آن هستیم، در جریان نبوده است. در گذشته جنبشهای اعتراضی در «چند» شهر پرجمعیت اتفاق میافتاد نه به این فراگیری. گویی حاکمیت کر و کور هست و یا در شرایط گلخانهای است و گشایش وضع کشور را در گذر از پیچ تاریخ و در پیروزی پوتین بر غرب جنایتکار میبیند. این در حالی است که در هفتاد روز گذشته بین کارشناسان روابط بینالملل یک اجماع شکل گرفته است که حمله پوتین به اکراین یک «خطای محاسباتی» بوده و این جنگ در میان مدت به نفع خود پوتین و روند توسعه روسیه نیست.
۳- در برابر این بلوک عظیم نارضایتی در ایران کاری که به نظر میرسد «تندروها» از حاکمیت طلب میکنند اجرای طرح کنترل فضای مجازی است که امامان جمعه و نمایندگان مجلس این روزها دوباره یک صدا مطرح میکنند. خصوصا با رخداد «سیسمونیگیت» که دورویی در سامان سیاسی ایران به طرز مهیبی آشکار شد. لذا تندروها راه حل را نه در درمان دورویی ساختاری که در کنترل شبکههای اجتماعی میبینند. ولی آنها از این موضوع ساده غافلاند که حتی اگر به لحاظ فنی قادر باشند فضای مجازی و شبکههای اجتماعی را مسدود کنند، باز حاکمیت ضربه مهلکی به خود میزند. زیرا در شرایط کنونی فضای مجازی خودش بعنوان «سوپاپ تخلیه» عواطف مردم ناراضی عمل میکند و پس از انسداد فضای مجازی، اعتراضات کوبندهتر میشود و بازار رسانههای ماهوارهای و شایعات چهره به چهره علیه حاکمیت داغتر میشود. به نظر من فضای مجازی، جامعه را در اطلاعرسانی کمک میکند ولی در عین حال چون مردم معترض میتوانند در شبکههای مجازی حرف و درد خود را ابراز کنند، همین خاصیت ابراز وجود با کلمات از کوبندگی جنبشهای اعتراضی ایران میکاهد. وقتی شبکههای اجتماعی بسته شود، حاکمیت کورتر و اعتراضات محو نمیشود بلکه کوبندهتر میشود.
۴- چهارمین دلیل اینکه حاکمیت از یک امر مهم غافل است و آن این است که بیست سال است که جامعه ایران اعتراضی و جنبشی است ولی در دو دهه گذشته حاکمیت سپر محافظ داشت و الان ندارد. زیرا در گذشته انتخابات تاحدودی نیمه باز و نیمه مهندسی برگزار میشد. وقتی هم تندروها در انتخابات شکست میخوردند هسته قدرت در حاکمیت با مردم ناراضی همراه میشد و «اصلاحطلبان» و اعتدالگرایان را در افکار عمومی مقصران وضع موجود معرفی میکرد. به عبارت دیگر انتخابات نیمه مهندسی گذشته زمینهای بود که اصلاحطلبان-اعتدالگرایان در برابر نارضایتیهای مردمی “سپری” محافظ برای حاکمیت باشند. با انتخابات تمام مهندسی ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ که به علی لاریجانی اصولگرا هم رحم نکردند، هم اکنون حاکمیت در برابر اعتراضات مردمی سپر محافظ ندارد و مستقیم در معرض اعتراضات مردم ناراضی است. ظاهرا در این میان امید حاکمیت همچنان به نیروهای امنیتی و کنترلی است، غافل از اینکه همین نیرو بخشی از مردم است و با تب گرانی روزانه دستوپنجه نرم میکند.
۵- قبلا هم نظام اداری کشور با ناکارآمدی و رانتجویی دست و پنجه نرم میکرد ولی در دوره رئیسی روند تزریق نیروها و مدیران «زیر متوسط» به نظام اداری کشور تسریع شده است و مدیریت اداری کشور را در ارائه خدمات و کاهش نارضایتیها ضعیفتر میکند. متاسفانه در عزل و نصبها شایستگی افراد ملاک نیست بلکه وابستگی آنها به «حلقههای قاراشمیش قدرت بیشناسنامه» اهمیت دارد.
پنج دلیل فوق نشان میدهد که حاکمیت حتی به فکر «خود» هم نیست. مسیری که حاکمیت طی میکند فرصت تغییر را، در شرایط غیر بحرانی، از خود حاکمیت میگیرد. متاسفانه تنها راهی که حاکمیت با مهندسیهایش برای مردم باقی گذاشته «همین اعلام نارضایتیها» است. در شرایط کنونی کمتر کارشناس دلسوزی افق تغییر راهگشایی را در سیاستهای داخلی و خارجی میبیند.