حمیدرضا جلاییپور، فعال سیاسی اصلاحطلب، در یادداشتی برای “راهبرد” نوشت:
اینکه هر ایرانی حتی خانواده رئیس مجلس به ترکیه سفر کنند و در آنجا وسایل مورد نیاز خود را از جمله سیسمونی فرزندنشان را خریداری کنند، اقدام خلاف قانون، عرف و شرعی نیست.
مشکل از آنجا آغاز میشود که این خرید نشانه وجود «دورویی مخرب» در نظام سیاسی مبتنی بر نظارت استصوابی حداکثری است. دورویی که در افکار عمومی مردم اثر میگذارد و به شعار اعتراضی هزاران معلم در سراسر کشور تبدیل میشود. در اعتراضات معلمین (۱/۲/۱۴۰۱) شعار معلمان این بود: “سیسمونی رو رها کن، فکری به حال ما کن”.
مجلسی که قالیباف رئیس آن است، بر اساس حذف نخبگان ذیصلاح کشور ذیل شعار سادهزیستی، آمریکاستیزی، اقتصاد مقاومتی شکل گرفته است. حالا برخلاف این شعارها قالیبافی که در تبلیغات انتخاباتیاش از یخچال خالیاش به مردم خبر میداده، اینک مردم شاهدند که خانواده همین فرد، که مورد حمایت صددرصدی هسته قدرت در ایران است، به انجام سفری دهها میلیونی دست میزند. و مشاهده این رخداد به آتش اعتراضات مردم ناراضی نفت میپاشد.
نکته بعدی این است که موضوع سیسمونی فقط برملاکننده دورویی در نظام سیاسی نیست؛ بلکه آشکارکننده ویژگی خطرناک منازعه مخرب در درون حاکمیت در این شرایط خطیر ایران است.
به نظر نمیرسد که عیان شدن قصه سیسمونی کار یک شهروند خبرنگار معمولی باشد. احتمالا افرادی که در درون دستگاههای حاکمیتی (نه شهروندان عادی) برای تسویهحساب سیاسی با جریان قالیباف در ساختن سیسمونیگیت نقش داشتهاند.
ما این روزها شاهدیم که تندروهای مجلس (که در جبهه پایداری آرایش گرفتهاند) مخالف قالیبافاند. چون قالیباف مخالف طرح مسدود کردن فضای مجازی است و مخالف وزرا و مدیران زیر متوسط گماشته شده از سوی جبهه پایداری است و به اندازه کافی “چماقی انقلابی” نیست. حالا چنین فردی دوباره میخواهد رئیس مجلس شود، لذا جبهه پایداری کمر به حذف او بسته است.
به بیان دیگر، حکومتی که با انبوه مشکلات و بحرانها روبهروست و در انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ تلاش کرد تا حکومت را «یکدست» کند تا کارایی برای اداره کشور داشته باشد، هماکنون در درونش به جای خدمت به جان هم افتادهاند و پروای وضعیت خطیر کشور را ندارند.
«جو» برآمده از افشای سیسمونی خانواده یک مقام مکتبی و مدعی سادهزیستی، سرنوشتش در جامعه سیاسی ایران به کجا میرسد؟ جوی که در درجه اول به اعتبار حکومت و بعد به جریان قالیباف ضربه زد و سپس به موجهای اعتراضی هفتدهک مردم فقیر خوراک داد.
به نظر میرسد این رخداد سیسمونیگیت مثل پدیدههای مشابه، فشار روانیاش در روزهای آتی در افکارعمومی تخلیه و فروکش میکند و در بایگانی قرار میگیرد؛ زیرا توازن قوا در حاکمیت و در وضعیت بحرانی کشور در شرایطی نیست که بخواهد این موضوع را ریشهیابی کند. آنها تلاش میکنند با مرور زمان این موضوع را مثل گذشته به بایگانی و زیر فرش بفرستند و صداوسیما به خدمتگذاری مشغول است.
متاسفانه حکومت ما در ایران دو سری بایگانی دارد. یکی بایگانی “مسائل عمومی حلنشده” مثل تورم، سیاستخارجی پرهزینه، فضایمجازیستیزی، اقتصاد غیرمولد رانتی و مسائل دیگر که به زندگی میلیونها ایرانی آسیب زده و ایران را فقیرتر میکند.
بایگانی دوم هم بایگانی انباشت پروندههایی که در افکارعمومی فیصله نیافته است؛ از حوادث۶۷ و قتلهای زنجیرهای تا فسادهای عظیم هلدینگ یاس و....
حکومت ایران با این دو بایگانی و خطرات ناشی از حل نشدن آن چه کار خواهد کرد؟ نمیدانیم. ولی دو نکته را به روشنی داریم رویت میکنیم:
یکی اینکه همین حکومت ایران که با هزینه زیاد یکدست شده همچنان قادر به حل مسائل جدی میلیونها مردم نیست. برجام همچنان روی هواست و گرانیها با شتاب بیشتر ادامه دارد و «ویژهگزینی» و شایستهستیزی در ارکان اداری کشور از سوی تندترین نیروی سیاسی در جریان است (یا فرآیند تخریب نظام اداری کشور که این روزها در دولت و شهرداری تهران شاهدیم).
دوم اینکه پیامد ناخواسته آن دو بایگانی اشاره شده، ایران را با یک جامعه اعتراضی و ناراضی روبهرو کرده است و افق حل مسائل اساسی جامعه روشن نیست. متاسفانه لکوموتیوهای مولد اعتراض همچنان در جامعه در حرکت است و مدیریت سیاسی کشور مشغول امور حاشیهای و هویتی است.