روسیه امروز در بدترین آرایش سیاسی در دو سدۀ اخیر قرار گرفته است. با تحیر رفتار کرملین را نظاره میکنم و افسوس میخورم! روسیه همیشه در بحرانها و جنگها بخشی از غرب را به عنوان متحد کنار خود داشت: در جنگ جهانی اول بریتانیا، فرانسه، ایتالیا و آمریکا، در جنگ جهانی دوم انگلستان، فرانسه و آمریکا را کنار خود داشت و در جنگ سرد نیز نیمۀ شرقی اروپا را با خود همراه داشت، ضمن اینکه میتوانست روی همراهی بلوک سوسیالیستی جهان حساب کند. با هیچ واژهای نمیتوانم میزان شگفتیام را از این بیمبالاتی روسیه بیان کنم! روسیه همیشه با اتحاد همهجانبه با غرب پیروز شده، اما امروز نه فقط اروپا، بلکه کل غرب را علیه خود قرار داده.
من نه روسستیزم و نه غربگرا. اساساً در آن نوع سیاست خارجی که من طرفدارش هستم، جایی برای واژههای «دوستی» و «ستیز» وجود ندارد: روسدوستی، روسستیزی، غربدوستی، غربستیزی، آمریکادوستی، آمریکاستیزی، چیندوستی، چینستیزی، عربدوستی، عربستیزی همه باطل و مخل توسعه است. تأمین منافع مردمی که درون مرزهای ایران زندگی میکنند، یگانه هدف خدشهناپذیر ما باید باشد و این منافع هم چیزی نیست مگر بهروزی، رفاه و تأمین حداکثریِ نیازهای مادی. برای این هدف ایران باید از همۀ فرصتها در هر جای دنیا بهره برد. شهروند ایرانی هر روز باید بهرهمندتر از دیروز باشد: هر روز داشتههای مادی بیشتر، ثروت بیشتر، بهداشت و درمان بهتر، رفاه بیشتر و امنیت بیشتر داشته باشد. اگر ما امنیت را به گونهای تعریف کنیم که به ثروت و بهداشت و درمان و رفاه آسیب بزند، برنده نیستیم. همانگونه که ثروتاندوزی و رفاه مادی اگر به گونهای باشد که به امنیت ما آسیب بزند، زیبانبار است. آن نوع نگاه امنیتی که تجارت را قربانی کند، زیانبار است، زیرا خود تجارت آزاد سرمنشأ امنیت است، ضمن اینکه هیچگاه مانع توسعۀ تسلیحات متعارف نمیشود.
معیار من برای تحلیل سیاسی همینهاست و به همین دلیل بابت حملۀ روسیه به اوکراین متأسفم، زیرا این مسیر به روسیه آسیب میزند. سالها پیش با پیوستن لتونی و استونی به ناتو، ناتو به مرز روسیه رسیده بود و این ادعا که دلیل حملۀ روسیه به اوکراین جلوگیری از رسیدن ناتو به مرزهایش است، برای پوشاندن انگیزههای دیگر است. روسیه پیوستن بالتیک به ناتو را تحمل کرد و آسیبی هم ندید، اما مردم اوکراین را که اتفاقاً تمایلی به ناتو نداشتند، آنقدر تحریک کرد و ترساند تا به ناتو متمایل شدند ــ همانگونه که امروز سوئد و فنلاند که تمایلی به ناتو نداشتند، با تماشای رفتار روسیه به ناتو تمایل یافتند. اوکراینیها تمایلی به ناتو نداشتند، اما وقتی روسیه از تجزیهطلبان حمایت، و کریمه را از اوکراین جدا کرد، پیوستن به ناتو در اوکراین به خواست اکثریت بدل شد.
اگر معضل اوکراین به گرهی کور تبدیل شد، خود روسیه در آن نقش داشت. ناراحتی و تأسف بابت مرگ هزاران و آوارگی میلیونها انسان، از بدیهیات انسان بودن است. طبعاً تصویر چچنیهایی که در ماریوپول خشاب پشت خشاب خالی میکنند، نمیتواند باعث افتخار روسها باشد ــ هرچند غرور ملی کاذب و گمراهشده چشم روسها را کور کرده باشد. اما بحث من اصلاً این نیست که برای مردگان و آوارگان مرثیه بخوانم یا دنبال مقصر جنگ باشم.
روسیه باید واقعبینانهتر به دنیا بنگرد. اینکه مقامات کرملین با ظاهری درمانده بگویند «برای ما چارهای جز جنگ نگذاشتند»، باعث نمیشود واقعبین به نظر رسند. نه! روسها به بیراه رفتهاند و همۀ حرفم این است که این مسیر به روسیه آسیب میزند.
روسیه اگر در دو جنگ جهانی موفق شد پیروز شود، اروپای غربی را به عنوان متحد کنار خود داشت! اما امروز کاری کرده است که کل اروپا یکصدا علیهش بسیج شده است. روسیه نباید اجازه میداد چنین آرایش منحوسی شکل بگیرد. با شعارهای میهنپرستانه و احساسات ملی نمیتوان خطاهای استراتژیک را لاپوشانی کرد. واقعیت بیرحم است. آی مردم روسیه، آی طرفداران روسیه! این آرایش شوم است. ای کاش پوتین دوباره خردورزی پیشه کند و این آرایش را بر هم بزند.
روسیه در هیچ دوره از تاریخ خود، چنین تنها نبوده و اینطور یکدست غرب را علیه خود متحد نکرده است! روسیه در سی سال گذشته با تنشزدایی و همکاری تجاری گسترده با غرب پیشرفت کرد، سطح زندگی و رفاه مردمش را بالا آورد و از بعد نظامی نیز هیبت خود را حفظ کرد. پیوستن و نپیوستن اوکراین به ناتو در حیات ملی روسیه اهمیتی نداشت، ضمن اینکه خود روسیه اوکراین را به چنین مسیر هل داد. آری! مسئله اوکراین نیست، مسئله این است که اندیشۀ حاکم بر روسیه عوض شد، در حالی که مسیر تجارتگرایانۀ پیشین کامیابیهای فراوانی برای مردم روسیه آورده بود.
در حالی که امید داشتم ما از روسیه درس بگیریم، گویا برعکس شده و روسیه ما را معلم خود قرار داده است! افسوس...
کانال تلگرام نویسنده