لوموند / ترجمه: علی شبان
منتشر شده در وبسایت «گویا»
اشاره: اَلن فراشون، روزنامه نگار سرشناس و سرمقاله نویس سرویس بینالمللی لوموند معتقد است که ولادیمیر پوتین به قدری عاشق اوکراین است و آنرا « مهد تمدن روسیه» میداند که برای نابودی آن تلاش میکند. چرا حالا که اوکراینیها با گل از ارتش روسیه استقبال نکردند، باید تاوان سنگین هزاران کشته و زخمی از زن وُ مرد وُ کودک را بپردازند؟ واقعا چرا و به چه منظور؟
یکماه پس از گذشت آغاز تجاوز روسیه، شخصیت پوتین برای درک جنگ، نقش محوری پیدا کرده است. او با خود کامگی در حباب دروغهای خود قفل شده است و آنچنان در آن فرو رفته که به برتری فکری خود متقاعد شده و فقط به خیالاتش گوش میدهد. او تزار دوران مدرن خواهد بود.کسی که میخواهد «روسیه را به یکپارچگی تاریخی خود باز گرداند».
اَلن فراشون چنین ادامه میدهد: و این همان پوتینی است که به گفتهی آژانس رسمی نووستی میبایستی در پایان فوریه (حمله ۲۴ فوریه آغاز شده بود) با فتح اوکراین توسط ارتش روسیه، جشن بزرگی بر پا کند. دیپلماتها و جاسوسان خبره روسی مطمئناً به کرملین هشدار دادهاند که این آن چیزی نیست که پیش میآید و اوکراینیها مقاومت خواهند کرد. اما پوتین گوشش به این حرفها بدهکار نبود و در «واقعیت جایگزین» خود، نه آنها را میشنید و نه میخواند.
هلن کارر دانکاوس Hélène carèrre d’Encausse ، دبیر دائمی آکادمی فرانسه میگوید که از پایان اتحاد جماهیر شوروی، غربیها روسیه را ترک کرده و به تحقیر آن پرداختهاند. و رئیس جمهور پوتین در جنون جنگطلبی خود، فرزند این محیط بود: یک نفر «عاطفی زخمخورده». اَلن فراشون میگوید بیائیم و نگاهی دقیقتر به این اظهار نظر بیاندازیم: روسیه تحت فشار ایالات متحده در سال ۱۹۹۲، به صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی پیوست. در سالهای بعد دهها میلیارد دلار وام مستمر دریافت کرد. و در سال ۱۹۹۶ به شورای اروپا پیوست. سپس در سال ۱۹۹۷ به G7 (که به G8 تبدیل شد) ملحق شد. مسکو در جریان بحران روبل در ۱۹۹۸ از حمایت واشنگتن و کمکهای مالی اضطراری بروکسل بر خوردار بود. و آیا با اینهمه میشود گفت که پوتین قربانی رفتار توهینآمیز قرار گرفته بود؟
افزون بر این، روزنامهنگار بخش بینالمللی و سر مقالهنویس لوموند این تز رسمی که در مسکو و همچنین جاهای دیگر گفته شده که حمله پوتین حاصل تقاضای پیوستن اوکراین به ناتو میتواند باشد را رد میکند. اگر ناتو در سال ۲۰۰۸ اعلام کرد که کییف خواستار پیوستن به آن است، کشورهای عضو حتی با باز کردن روند عضویت مخالفت کردند. و پوتین که یک استراتژیست عاقل و دوراندیش است خوب میداند که این تقاضای اوکراین به جائی نخواهد رسید.
در ایالات متحده، مکتب نئورئالیستی* در سیاست خارجی - که اولویت را به توازن قوا بین دولتها میدهد - مدتهاست که نگرش رهبران آمریکائی را محکوم کرده است و سیاست تداوم نزدیکی با اوکراین، مانند آنچه اتحادیه اروپا دنبال میکند را تحریکی علیه مسکو تلقی کرده است. و روسیه با توجه به جمهوریهای کم وُ بیش دور وُ نزدیک به کشورش، میخواهد از یک کمر بند ایمنی استوار و پایدار برخوردار باشد. و بویژه با این کشورها وجوه مشترک جغرافیائی، فرهنگی و تاریخی نیز دارد. و از سوی دیگر، مردم این کشورها و رهبران آن باید بدانند که استقلال و حاکمیت آنها توسط، روسها محدود خواهند شد. سرنوشت کنونی اوکراین نمونهای است از آنچه که روسیه میخواهد به دست آورد: شکلی از سرسپردگی این کشور.
و سرانجام، یک نئورئالیستی با هوش مانند جان میر شایمر john Mearsheimer، استاد بزرگ دانشگاه شیکاگو با دادن عقلانیت بسیار به پوتین، جنگ را از سوی او بعید میدانست و در هفته نامه نیویورکر، در ماه فوریه نوشت: ‘’پوتین میداند که او نمیتواند اوکراین را فتح کند و آن را در روسیهی بزرگ - تناسخ اواخر جماهیر شوروی سوسیالیستی - ادغام کند.’‘
مشکل پیروان مکتب نئورئالیست این است که فکر میکنند پوتین مانند آنها فکر میکند و از عقلانیت کافی به عنوان کسی در راس یک دولت بزرگ برخوردارست. بخشی از واقعیت «واقعی» از نئورئالیستها فرار میکند: آنها همیشه قدرت ایدئولوژی را دست کم میگیرند. رئیس جمهور روسیه با متقاعد شدن به اینکه اکثریت اوکراینیها نظر او را دارند، گفت و نوشت که اوکراین وجود ندارد.
ع.ش
***
و اکنون نگاه و نظر آن اپلبام، نویسنده، روزنامهنگار آمریکائی و ویژه کارامور کشورهای مرکزی و شرق اروپا را که در شماره ۲۳ مارس ۲۰۲۲ روزنامه لوموند منتشر شده است، میخوانیم:
اَن اپلبام(Anne Elizabeth Applebaum)، مورخ و روزنامهنگار آمریکایی معتقد نیست که تحریمها برای توقف ولادیمیر پوتین کافی باشند.او در گفت وُ گو با لوموند تأکید میکند که مبارزهی اوکراینیها به همان اندازه برای دفاع از ملتشان است که برای دموکراسی.
اَن اپلبام، روزنامهنگار و مورخ آمریکائی، ویژه کار امور اروپای مرکزی و شرقی است. او پژوهشگر مطالعات بینالمللی در دانشگاه جانز هاپکینز(مریلند) و گزارشگر ماهنامهی آتلانتیک است. وی برای عناوین متعددی در مطبوعات انگلوساکسون، از جمله اکونومیست به عنوان خبرنگار در ورشو، کار کرده است. اَن اپلبام فروپاشی کمونیسم و سپس ظهور جامعهی دموکراتیک در بلوک شرق سابق را پوشش داده و یکی از مورخان مهم در امور اتحاد جماهیر شوروی سابق است. از کتابهای او میتوان از پرده آهنین، اروپای شرقی شکست خورده، و قحطی سرخ که از کمبود مواد غذائی سازماندهی شده توسط استالین در اوکراین حرف میزند، اشاره نمود. همه این آثار در فرانسه منتشر شدهاند. آخرین کتاب او دموکراسیهای رو به زوال است.
لوموند: بازگشت جنگ در اروپا با حملهی روسیه به اوکراین را چگونه توضیح میدهید؟
اَن اپلبام: حدود ده سال نمیخواستیم ببینیم چه رژیمی در روسیه حاکم است. ما قبول نکردیم که پوتین در حال جنگ با غرب است. امروزه میبینیم که این چشمپوشی ما را به کجا رسانده است. رئیس جمهور روسیه دموکراسیهای غربی را نه به خاطر ناتو، بلکه به دلیل ترس از تأثیر آرمانهای آزادیخواهی در این کشورها و تأثیر گذاری آن بر کشورش، تهدید وجودی میبیند. او به اوکراین حمله کرد زیرا این کشور مدل خودکامگی دزدسالارانه او را نمیخواهد. پوتین نمیتواند بپذیرد که یک همسایه نزدیک و مستعمرهی سابق روسیه، تبدیل به یک دموکراسی شود. تمایل اوکراینیها برای ادغام در دنیای غرب، یک توهین شخصی به اوست.
لوموند: شما میگوئید غرب نمیخواست ببیند که جنگ شروع شده است. آیا میتوانید به لحظههای اصلی این درگیری باز گردید؟
اَن اَپلبام: از دهه ۱۹۹۰، ما از خطری که در حال وقوع بود، آگاه نبودیم. به عنوان مثال، ما به اولیگارشهای روسی، یعنی مردانی که دولت روسیه را غارت کردهاند، اجازه دادیم که در غرب دست به پولشوئی بزنند. موسسات مالی ما با آغوش باز از آنها استقبال کردهاند. به این ترتیب ما در ایجاد یک رژیم دزدسالار در روسیه شرکت کردیم. ما تمایل کرملین برای براندازی دموکراسیهایمان را جدی نگرفتیم. مسکو همچنین توانست با انتصاب رهبران سیاسی سابق فرانسوی یا آلمانی در هیئت مدیره شرکتهای نزدیک به دولت، از نفوذ خود در آنها اطمینان حاصل کند. در بریتانیای کبیر، یک میلیاردر روسی به لطف پشتیبانی بوریس جانسون، وارد مجلس اعیان شد.
هنگامی که روسیه برای اولین بار در سال ۲۰۱۴ به اوکراین حمله کرد، ما با ترس واکنش نشان دادیم، و درواقع هیچ حمایت زمینی برای مقابله با الحاق کریمه وجود نداشت. و تحریمهای اعمال شده نمیتوانستند مؤثر واقع شوند و به راحتی دور زده میشدند. ما همچنان فکر میکردیم که جنگ غیرممکن است و طبیعتاً آمادگی نظامی نداشتیم. و ناتو هم آمادگی برای اعزام و سرمایهگذاریهای مورد نیاز را نداشت. ما بیست سال بر خاورمیانه و شمال آفریقا تمرکز کردیم و هیچ کاری برای بازدارندگی روسیه انجام ندادیم. ما میتوانستیم از مدتها پیش، اوکراینیها را مسلح کنیم. و ما حتی نشان ندادیم که در برابر سیاستهای ستیزه جویانه پوتین دست به تحریم خواهیم زد.
لوموند: آیا تحریمهای اعمال شده در ۲۴ فوریه را کافی میدانید؟
اَن اَپلبام: نه، چون هنوز پیروز نشدهایم. ما در قلمروی ناشناختهای گام بر میداریم. و به همین دلیل باید پیش از هر تصمیمی با احتیاط گام برداریم. هنگامی که اتحاد جماهیر شوروی وجود داشت، از کانالهای ارتباطی گوناگون استفاده میشد و قوانین درگیریهای نظامی شناخته شده بود. امروزه روسیه اینطور نیست. در اقدامات انجام شده برای مقابله با تهاجم روسیه، بویژه با توجه به نوع تسلیحات ارائه شده به اوکراین، فضا برای خلاقیت بیشتر وجود دارد. ترکیه هواپیماهای بدون سرنشین را در اختیار کییف گذاشته است و این، راه تازهای را جلوی پای ما میگشاید. همچنین میتوانیم مانند سالهای ۱۹۴۸-۱۹۴۹، در زمان محاصره برلین، راه اندازی یک خط هوائی را در نظر بگیریم.
ناتو همچنین میتواند در رزمایشهائی در دریای بالتیک شرکت کند تا روسیه را مجبور به انتقال برخی از نیروهایش از اوکراین به شمال نماید. همین دو هفته پیش، هیچکس باور نمیکرد که اوکراین بتواند تا همین قدر خود را پیروز در صحنه نشان دهد. و برای درک آن، نیازمند تخیلهای دور وُ درازی هستیم.
لوموند: چگونه میتوانیم ولادیمیر پوتین را به افراط نکشیم و در عین حال او را از خصومتها باز داریم؟
اَن اَپلبام: مطمئناً او باید از دامی که برای خود پهن کرده است، خارج شود. اما نباید ساده لوح بود، او جنگ را متوقف میکند آنگاه که در خودش آمادگی پذیرش آن را ببیند. اگر پوتین نتواند کنترل کییف را در دست بگیرد، ممکن است مجبور شود با بدنیتی کمتری مذاکره نماید و حتی به اهداف کمتری بسنده کند. با این حال، مناقشه را نمیتوان از طریق گفتوگو حل وُ فصل کرد، بلکه از طریق پیروزی نظامی این امر میسر است. اگر ولادیمیر پوتین مایل به مذاکره باشد، ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین پیش از این گفته است که حاضر است ایدهی پیوستن به ناتو را کنار بگذارد. آمریکائیها همچنین در ژانویه پیشنهاد کردند که بحثهای گستردهای بویژه در مورد کنترل تسلیحات در اروپا برگزار شود. اما تا زمانی که پوتین آماده نشود، مذاکرات نمیتواند به جلو برود.
لوموند: تضاد کنونی تا چه اندازه تاریخ را باز پخش میکند؟
اُن آپلبام: تاریخ تکرار میشود و این تصادفی نیست. روسیه در حال حاضر توسط یک مامور سابق KGB هدایت میشود که به همین دلیل با تاکتیکهای بکار گرفته شده توسط سرویسهای مخفی شوروی آشناست و بنابراین امروزه دوباره همان سیستمها مورد استفاده قرار میگیرند. وقتی نیروهای روسی یک شهر را تصرف میکنند، همان کاری را میکنند که کا گ ب دیروز انجام میداد: آنها با لیستی از افراد - رئیس پلیس، ژاندارم روشنفکران، متصدیان موزه، روزنامهنگاران، فعالان آزادیهای مدنی، اعضای پارلمان -،... که باید یا زندانی شوند و یا آنها را از پا در آورد، شروع میکنند. این همان چیزی است که در کریمه در سال ۲۰۱۴ اتفاق افتاد. و نیز در لهستان در ۱۹۴۴، و در اوکراین در دهه ۱۹۳۰ و امروز این نوع عملیات در شرق کشور در حال انجام است.
این ویرانگری، با گفتمانهای غیرانسانی تدارک دیده میشود، که از نظر تاریخی، آغازی بر یک جنایات جنگی است. رهبران اوکراین توسط پوتین به عنوان نازی و معتاد به مواد مخدر معرفی میشوند. پوتین همچنین ادعا میکند که یک نسلکشی در حال انجام است و اوکراین، یک تهدید وجودی است که باید از شر دولت کنونی، خلاص شود. چنین لفاظی، همچنین برای آماده شدن قحطی سازماندهی شده توسط استالین در سالهای ۱۹۳۲-۱۹۳۳ به کار گرفته شده بود. اوکراینیها به عنوان موجوداتی بیاهمیت به تصویر کشیده میشدند، دهقانان میبایستی حذف میشدند، زیرا مانعی برای پیشرفت بودند. استالین مانند پوتین امروز، از دیدن یک اوکراین مستقل خودداری کرد.
لوموند: شما در اینجا به رویدادهائی اشاره میکنید که در اوکراین به عنوان هولودومور(کشتن از طریق گرسنگی) شناخته میشوند. آیا میتوانید در مورد جنایاتی که در آن زمان انجام شده است، بیشتر توضیح دهید؟
اَن اَپلبام: در دهه ۱۹۳۰، اوکراینیها علیه دولت شوروی و سیاست ملی کردن دارائی دهقانان شورش کردند. حزب کمونیست در برابر مقاومت مسلحانه با چالشی جدی روبرو شد. استالین از این جنبش مردمی دچار وحشت شده بود. او در نامههایش به روشنی میگوید که شرایط برایش غیرقابل تحمل بوده است. او صراحتاً دستور ایجاد گرسنگی صادر کرد. برداشت محصول بر اثر هوای بد و خشکسالی خراب نشده بود: ماموران شوروی خانه به خانه در حومهی اوکراین به مصادرهی غذا، غلات، و حیوانات مزرعه پرداختند. و مردم از گرسنگی به خوردن علف، حشرات، قورباغهها روی آوردند. و نزدیک به ۴ میلیون نفر جان خود را ازدست دادند.
گرسنگی توسط اتحاد جماهیر شوروی فقط علیه اوکراینیها استفاده نشد، بلکه اینبار نسبت به اوکراینیها به شکل ویژه و در سطح گستردهای بکار رفت. البته تاریخ رسمی شوروی در مورد این جنایات ساکت بود، اما قحطی در حافظهی اوکراینیها باقی ماند. و امروز هم از این گذشته آگاه هستند و به همین دلیل است که به شدت میجنگند.
شورشی که خشم استالین را برانگیخت، افزون بر همهی اینها، گسترش نبردی است که در سال ۱۹۱۷ آغاز شد......
در واقع، در طول جنگ داخلی روسیه، دهقانان اوکراینی علیه بُلشویکها شورش کردند و آنها با ایجاد جمهوریهای دروغین، واکنش نشان دادند تا بتوانند ایجاد تفرقه کنند. جمهوریهای روسی زبان، در شرق اوکراین که توسط پوتین ایجاد شده، میراثدار آن دوره از تاریخ اتحاد جماهیر شوروی است. از سیاستورزیهای دیگر آن دوره، ایجاد نهادهای دست نشانده بود. هنگامی که پوتین ادعا میکند که اوکراین اختراع لنین است، گویی او این جنبه از حقیقت تاریخی اتحاد جماهیر شوروی را به کلی فراموش کرده است. اوکراین قطعاً توسط لنین تاسیس شد، اما هدف آن بیش از هر چیز این بود که کشور را زیر یوغ مسکو نگه دارد.
لوموند: هویت اوکراینیها چگونه ساخته شد؟
اَن اَپلبام: باید گفت که همیشه بر پایه یک تلاش مداوم برای مقاومت در برابر دولت مستقر بود. در قرنهای ۱۶ و ۱۷ زمانی که این کشور تحت کنترل لهستان بود، اوکراینیها تمام تلاش برای نگهداری هویت و فرهنگ خود را بکار بردند. و به دنبال آن، در برابر امپراتوری روسیه و یا اتحاد جماهیر شوروی این عدم اطمینان آنها در سالهای پس از۱۹۹۰ نسبت به دولتهای حاکم همچنان ادامه پیدا کرد.
اما امروزه توانائی آنها در بسیج، تحسین برانگیز است. نگاه کنید، به سرعت باورنکردنی آنها در سازماندهی و دفاع از کشورشان در برابر روسها توانستند تاکنون مقاومت کنند. و اینهمه، تجلی جدیدی از یک پدیدهی بسیار قدیمی است. و باید توجه داشت که بیست سالی است که این کشور خود را به عنوان یک کشور دموکراتیک و اروپائی تعریف کرده است و این حس غرورآفرین در آن کشور، قویتر از فرانسه، آلمان و یا لهستان است. و این چیزی است که پوتین به خوبی درک کرده است. اوکراینیها به ما نشان میدهند که آنها میتوانند از ملت و دموکراسی دفاع کنند. و فکر میکنم به همین دلیل است که مبارزهی آنها، ما را بسیار تحت تأثیر قرار میدهد.
* [در اینجا اشاره به تئوری کنت والتس Kenneth Waltz، استاد دانشگاه کلمبیا در آمریکا (۱۹۲۴-۲۰۱۳) است. وی به شرح و بسطُ نظریهی جدیدی در روابط بینالمللی میپردازد که «نو واقعگرائی» نام گرفته است و سیاست بینالملل را به مثابه نظامی دولتستیز و آنارشیک تعریف میکند. مترجم]
https://www.lemonde.fr/idees/article/2022/03/17/poutine-l-agresseur-de-l-ukraine-n-est-pas-le-produit-de-l-extension-de-l-otan-ou-des-humiliations-de-l-occident_6117934_3232.html
https://www.lemonde.fr/idees/article/2022/03/23/anne-applebaum-face-au-courage-des-ukrainiens-nous-devons-faire-preuve-d-une-plus-grande-imagination-contre-les-russes_6118705_3232.html