پنجشنبه هفدهم مارس ۲۰۲۲
روسیه نتوانست به سادگی که تصور میکرد، اوکراین را بزانو در آورد. هرچه جنگ بیش تر ادامه پیدا میکند، برای روسیه گزیدارهای کم خطر کم تری، باقی میماند. روسیه احساس میکند که عنوان “ابر قدرت” را که با اقتصادی ضعیف (هم سطح ایتالیا) به یدک میکشید، در حال از دست دادن است. به استثنای جنگ افزارهای کشتار جمعی (شیمیایی، میکربی و هستهای)، با نمایشی که در اوکراین داد، ارتش، آن کشور از رده ابر قدرتها اخراج گردید.
از پس از پایان جنگ دوم جهانی در سال ۱۹۵۴، نیروی زمینی و زرهی شوروی و سپس روسیه، تهدیدی فوری و جدی برای اروپای خاوری و ناتو بودند. اکنون آشکار گردید که ارتش زمینی، زرهی، نیروی هوایی و موشکها و از همه بالاتر، مدیریت جنگ روسیه، از شهرتی بسیار بالاتر از واقعیت برخوردار بودند. عدم انگیزه آمریکا برای ادامه جنگ در افغانستان که طالبان ددمنش را به قدرت کامل رساند و بر وجهه سیاسی و نظامی آمریکا آسیب بسیار رساند، بر اثر نمایش ارتش روسیه در اوکراین تا مقدار زیاد از خاطرهها پاک گردید. از نظر موازنه قوا این تحولی است مهم.
در نتیجه این جنگ، برای روسیه دو گزینه بیشتر باقی نمانده است: یا از داخل این حکومت فاسد وسیلهی کودتا و یا خیزش مردم از قدرت کنار گذارده شود و جنگ به نوعی خاتمه یابد و یا با ادامه جنگ، هر روز ژرفتر در این باتلاق فروتر رود. پیروزی سریع در جنگ میتوانست در داخل بر وجهه و احترام روسیه، شخص پوتین و ارتش آن کشور بسیار بیافزاید. اما با ادامه جنگ و مشکلات ناشی از آن، نه تنها مردم روسیه در داخل دست به اعتراض خواهند زد، بلکه به احتمال زیاد سربازان (بدون آموزش و انضباط) در جبهه که از نزدیک بیکفایتی فرماندهی را تجربه کرده، اشتیاق جنگیدن را از دست داده و یا تسلیم نیروی دشمن شده و یا از جنگیدن (مانند آنچه در سال ۱۹۱۷ رخ داد) سرباز خواهند زد. البته هرچه بیشتر روسیه در یک جنگ سنتی با مشکل روبرو شود، انگیزه شخصی پوتین برای استفاده از جنگ افزارهای کشتار جمعی، نیز افزایش خواهد یافت که برای آینده همه جهان نگرانکننده خواهد شد.[۱] بدون دگردیسی فوری در کانون قدرت در روسیه که بتواند به تعرض خاتمه دهد، گزیدارهای دیگر، همه حکایت از آینده تیره دارد.
پارهای چشم امید بر چین دوختهاند که بتواند روسیه را از اقدام حاد بازداشته و یا حتا پوتین را مجبور به پایان دادن تعرض بنماید. البته این امید عبثی است. چین، شاید بیش از هر سرزمین دیگر در جهان، از تعرض روسیه بر اوکراین، سود میبرد. به ناچار، با وخیم شدن وضعیت اقتصاد آن کشور، روسیه مجبور خواهد شد که هرروزه بیشتر به دامان چین پناه برد.[۲] هرچه روسیه ضعیفتر شود، چین با بهرهبرداری ارزان از انرژی، معادن و مهار نیروهای نظامی روسیه در پاسیفیک، موفقتر خواهد بود. چین بر سرزمینهای خاوری روسیه به عنوان سرزمینی که میتواند گشایشی در باره مشکل جمعیت در آینده نگاه میکند.
چین از اینکه روسیه به نظم جهانی آسیب رساند خرسند خواهد شد. چین مانند هر ابر قدرت مایل به تاثیرگذاری در نظم جهانی در جهت منافع ملی خود میباشد. اما با این وجود، شاید هیچ کشوری در چهل سال گذشته به اندازه چین از نظم جهانی موجود که آمریکا تا مقدار زیاد طراح و نگهبان آن بوده است، بهره نبرده است. چین مایل است که نظم جهانی آسیب بیند اما مایل نیست که نظم جهانی فرو ریزد. از این رو چین تا هنگامی که دادوستد و بازرگانی در سطح جهانی، همچنان پابرجاست، از روسیه حمایت خواهد کرد و نه بیش از آن.[۳] آن هنگام هنوز فرانرسیده است. از این رو نمیتوان انتظار داشت که چین سکون را کنار گذارده و به روسیه برای پایان چنگ فشار آورد.
پس میتوان دید که تنها امید برای پایان به نسبت فوری جنگ و گسترش آن از یک درگیری منطقهای به جنگی بس فراتر که پارهای از ناظران حتا آن را آغاز جنگ جهانی سوم میدانند، تنها از داخل روسیه میتواند نشات گیرد. تا چه اندازه این امر امکان دارد؟ ارتش روسیه بایستی به این نتیجه رسیده باشد که امکان دسترسی به پیروزی در کوتاه مدت با جنگ سنتی، بخت بسیار کمی دارد. همچنین ارتش روسیه میداند که حتا با دسترسی به توافقی سیاسی برای پایان جنگ، شخص پوتین کارآیی خود را برای رهبری روسیه تا مقدار زیاد از دست داده است. از این رو ما با این پرسش روبرو میگردیم که آیا ارتش به عنوان نهادی توانمند در آن کشور آماده است که با بهکار گرفتن جنگ افزار کشتار جمعی که میتواند پایان نبرد را سرعت بخشیده و اما همزمان امکان ورود ناتو به صحنه جنگ را همراه میآورد، موافقت نماید؟
البته بدون تردید عناصری که براین عقیده هستند که آمریکا و اروپا در صورت استفاده از گاز سمی و یا بمب هستهای تاکتیکی وارد جنگ نخواهند شد، در ارتش روسیه وجود دارند. اما آیا ارتش روسیه برای حفظ پوتین و رژیم، آماده تن دادن به ریسک اشتباه محاسبه و در نتیجه قربانی کردن مردم آن کشور میباشند؟ پاسخ را نمیدانیم، اما چنین احتمال را نمیتوان از نظر دور کرد به ویژه که الیگارشی روسیه با از دست دادن بسیاری از امتیازها در سطح جهان، امکان زیاد دارد که با کودتا بر علیه پوتین موافقت کند. اما اگر گزینه نخست خیزش همگانی بر علیه جنگ و شخص پوتین، دست بالا را پیدا کند، در آن صورت با اطمینان بیشتر میتوان انتظار داشت که ارتش نیز به این خیزش بپوندد. چنین گزینهای تا چه مقدار امکان دارد؟ نمیتوان به آن پاسخ قطعی داد اما میتوان گفت که ادامه جنگ سنتی، هر روز بر امکان آن بیش از بیش میافزاید.
ادامه جنگ در اوکراین، چه اثری بر ایران خواهد داشت؟ از یک سو بزرگترین حامی نظام اسلامی در جهان، یعنی روسیه با ریزش وجهه خود و مشکلات مالی، از توان کمتری برای تاثیرگذاری در آینده برخوردار خواهد بود. گرچه سفر وزیر خارجه نظام اسلامی به روسیه برای جلب حمایت آن کشور در مورد توافق احتمالی با غرب (مذاکرات وین) یک بار دیگر ثابت کرد که دستکم بخش مهمی از هیئت حاکمه، به طور کامل زیر سلطه روسیه هستند، اما این روسیه است که نخواهد توانست مانند گذشته به حمایت موثر نظام اسلامی ادامه دهد.[۴]
از سوی دیگر براثر نیاز فوری و کوتاه مدت غرب به انرژی فسیلی برای جانشینی منابع روسیه، موقعیت رژیم را مستحکم کرده است. آزادی چهارصد میلیون پوند طلب عقب افتاده ایران از انگلیس پس از چهل سال، گام نخست و بسیار مهم در راه رسیدن توافق رسمی با غرب میباشد. احتمال زیاد دارد که آمریکا نیز در مسیر انگلستان گام برداشته و به زودی با اعلان رسمی نوعی توافق با رژیم اسلامی روبرو گردیم. گرچه چنین اتفاقی میتواند دستکم در کوتاه مدت با اعلان پیروزی رژیم و تبلیغات گسترده و گشایش در وضعیت مالی، در جهت ثبات نظام، روبرو گردد، نمیتوان در مورد اثرات درازمدت آن به طور کامل مطمئن بود.
جنگ قدرت در داخل، با تزریق ارز خارجی به کشور، به طور مسلم ابعاد گستردهتری خواهد داشت. در دنیای فاسدان، پول انگیزه بسیار نیرومندی برای تعرض به دیگران میباشد و نظام اسلامی از نظر تعداد و قدرت متجاوزین، با کمبود روبرو نیست. اگر این توافق با غرب، واقعی شود، ما با بیثباتی در کانون نظام و همزمان توانمندی هرچه بیشتر سپاه و یا حتا به دستگیری کامل قدرت سیاسی، روبرو خواهیم شد. اما از نظر سیاست خارجی، با ضعف روسیه و تیره شدن روابط آمریکا با اعراب خلیج فارس، ترکیه برنده اصلی درگیرهای منطقه و از آن میان در سوریه، عراق و جمهوری آذربایجان خواهد بود.
گرچه اسرائیل نیز در جهت حفظ منافع خود، خواهد کوشید که همچنان نقش خود را حفظ کند، اما به خاطر تزلزل در جهتگیری جنگ اوکراین و همچنین ضعف روسیه، تا مقداری نفوذ خود را از دست داده است. اگر نظام به توافق با غرب دست یابد، آسیب دیگری بر علیه منافع اسرائیل در منطقه وارد خواهد آمد. میتوان جمع بندی کرد که به احتمال زیاد ترکیه برنده اصلی جنگ اوکراین در خاورمیانه خواهد بود و نظام اسلامی با وجود از دست دادن سوریه و تا اندازهای در عراق، برنده دیگر در سطح پایین تر و آنهم به خاطر دست یابی به منابع مالی، میباشند.
——————————-
[۱] - هیچ کس نمیتواند به طور قاطع مطمئن باشد که اگر پوتین بمب شیمیایی و یا هستهای تاکتیکی (کم توان) به عنوان مثال بر علیه اوکراین و یا حتا لهستان به کار برد، آمریکا و اروپا وارد یک جنگ فراگیر برعلیه روسیه خواهد شد. آیا جنگ سوم جهانی در خواهد گرفت و یا غرب باردیگر مانند آنچه در جنگ ایران و عراق و یا سوریه اتفاق افتاد، تنها به چند شعار توخالی بسنده خواهد کرد. از این رو ادامه جنگ تهدیدهای جدی بر علیه بشریت همراه خواهد آورد.
[۲] - گزارشهای معتبر، اشاره براین دارند که هم اکنون روسیه از چین تقاضای کمکهای مالی و نظامی از چین نموده است.
[۳] - چین در سال باید برای بیش از ۱۵ میلیون موقعیت کاری ایجاد کند که بدون بازرگانی خارجی قابل اطمینان، ممکن نخواهد بود. مشروعیت حزب کمونیست چین، تا مقدار زیاد به رشد اقتصادی گره خورده است.
[۴] - حمایت بیچون و چرای نظام اسلامی از جنگ روسیه در اوکراین و ترکتازیهای سفیر آن کشور در ایران، بدون ترس از واکنش نظام، شواهد محکمی از وابستگی رژیم به آن کشور میباشند.