مالک رضایی، کارشناسارشد علومسیاسی، در یادداشتی برای “راهبرد” نوشت:
در بزرگترین تهاجم نظامی علیه یک کشور اروپایی در تاریخ بعد از جنگ جهانی دوم، ۱۵ روز است که مواضع نظامی و غیرنظامی اوکراین از سوی دومین قدرت بزرگ نظامی جهان در هم کوبیده میشود.
روسیه که از چندماه قبل، نیروی نظامی و ادوات زرهی خود را در مرز اوکراین، مستقر کرده بود، بالاخره در ۲۴فوریه ۲۰۲۲ تهاجم گستردهای را علیه آن کشور آغاز کرد.
ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، احتمال پیوستن اوکراین به سازمان ناتو را دلیل این حمله گسترده عنوان کرد و ظاهرا غرب را در این منازعه بزرگ، به هماوردی طلبید.
اما گویی تهاجم دنکیشوتی او در انهدام خیالی قلعههای غرب، به پرههای آسیابهای بادی اوکراین خورده است. روسیه مانده است و انزوا و انزجار جهانی به او که چگونه در دام یک محاسبه نه چندان سنجیده، به نبرد نابرابری وارد شده است که طرف منازعهاش جز ملت اوکراین نیست.
زخمی که او اکنون بر پیکر نحیف همسایهاش در حال فرود آوردن است، بهاینزودیها التیام نخواهد یافت و جای خود را به احترام میان دو ملت نخواهد داد.
چنین تهاجمات یکطرفهای به کشورهای همسایه در تاریخ روسیه بیسابقه نیست و دول آن کشور چه در زمان تزار و چه در زمان بلشویکها هیچ ابا و خجالتی از اینگونه نفرتپراکنیها نداشتهاند.
حمله روسیه به چکسلواکی در بهار ۱۹۶۸ با بهکارگیری صدها هزار نیروی نظامی و هزاران تانک و تبدیل “بهار پراگ” به “خزان پراگ” و پشته ساختن از کشتههای مردم در کوچهها و خیابانهای پراگ یکی از دهها نمونه در تاریخ روسیه است.
اگر در آن واقعه، کشور بلشویک روسیه درصدد تنبیه یک همپیمان خود بود، اکنون دنبال چیست؟ اگر اکنون احتمال پیوستن اوکراین به ناتو، بهطور بالقوه موجب نگرانی روسیه شده است؛ باید دانست که روند و اشتیاق پیوستن همپیمانان سابق روسیه به ناتو از سالها پیش آغاز شده است.
این اشتیاق در میان آن کشورها، فقط محدود به بلوک سابق ورشو، مانند چک و اسلواکی، مجارستان، لهستان، بلغارستان، رومانی و... هم نبوده؛ بلکه جمهوریهای سابق خود شوروی مانند لتونی و لیتوانی و استونی هم با حرص و ولع به عضویت ناتو درآمدهاند و برخی نیز مانند گرجستان و... زنبیل خود را در بروکسل به نوبت گذاشتهاند.
به عبارت دیگر و برخلاف پروپاگاندای روسها و روسوفیلها، این غرب نیست که درصدد گسترش ناتو به مرزهای روسیه است؛ بلکه جمهوریها و کشورهای اقمار خود شوروی سابق و روسیه فعلی هستند که یکی پس از دیگری و با اشتیاق به سوی ناتو روانند.
واقعا جای سئوال است که امروز، روسیه درصدد احیای چه چیزی است؟ آنچه که او درصدد زنده کردن آن است، سالهاست که مرده است و استخوانهایش در زیر دیوار فرو ریخته برلین، دفن شده است.
همان دیواری که “میخائیل گورباچف” سیسال پیش، در مقابل دوربینهای جهان، خشتهای آن را بر کند و بر این میراث استالین خط بطلان کشید. پوتین، آن اندازه کمحافظه نیست که این واقعه تاریخی را از یاد برده باشد.
اگر امروز روسیه نگران این است که ناتو به مرزهای او رسیده، باید دانست که ناتو مدتهاست با پیوستن کشورهایی مانند لهستان و مجارستان و... به مرز روسیه رسیده است.
اما گویی رهبر امروز کرملین، با یک رویای خیالی و استالینی، در هفتاد سال پیش، به سر میبرد و افرادی مانند “جان فاستر دالس” و “جرج کنان” و... را مقابل خود میبیند که روزگاری گفته بودند: “باید با پیمانهای نظامی ناتو، سنتو، سیتو و... دور این خرس قطبی و بلوک آن، زنجیری محکم کشید”.
آن خرس قطبی سالهاست که به زانو در آمده است. از بلوک آن خبری نیست، سنتو و سیتو و... با ازهمپاشیدن ورشو، سالهاست که دفتر و دستک خود را جمع کردهاند. ناتو هم ماموریتی غیر از ماموریت زمان دالس و کنان و... برای خود دارد و حتی رهبرانی در غرب هستند که مخالف گسترش آن به شرق هستند.
در یک کلام، دوران جنگ سردی که یک طرف آن روسیه (شوروی) بود، به سر آمده است و آبرفته شوروی به جوی روسیه برنمیگردد.
بهتر است حاکم کرملین، اکنون با آسیابهای بادی در اوکراین نجنگد. آنچه که اکنون پیش روی اوست، ناتو نیست؛ ملت بیدفاع اوکراین است و چیزی که در دورنمای این تهاجم دیده میشود، ویرانی کامل اوکراین و احتمالا تجزیه آن به دو بخش شرقی و غربی است. چنین دستاوردی به قیمت اینهمه انزجار جهانی برای روسیه، دستاورد افتخارآمیزی نیست.
احتمالا غرب هم چنین انزجاری را برای کرملین بیش از هر چیزی میپسندد تا بقایای حیثیت آن در زیر خاکهای اوکراین مدفون شود.
به لشگر میتوان کشور گشودن. اما به بذر عقل باید دل ربودن. از بذر تهاجم ویرانگر و غیرعقلانی پوتین، در خاک چرنوزیوم اوکراین، میوه شیرین و دلربایی برای کرملین نخواهد رویید.