امتداد-حمیدرضا جلائیپور: روشن است اوضاع کنونی ایران مطلقا قابل دفاع نیست (۱). ایران قابل دفاع ایرانی «توسعه یافته»، «دموکراتیک» و در «تعامل با جهان» است. البته توسعهای که مثل گذشته مبتنی بر افزایش نابرابری و تخریب محیط زیست نباشد. توسعهای همه جانبه که به نوسازی فیزیکی تقلیل نیافته باشد. توسعهای که در فرایند آن ثروتمند شدن جمعیت از طریق تولید و ارائه خدمات مفید به جامعه فراهم شود نه از طریق رانتجویی منابع حکومتی و تخریب منابع طبیعی. توسعهای که کرامت و حقوق برابر شهروندان را محترم بشمارد و ملتزم به عدالت اجتماعی و در جهت کاهش آلام ضعیفان باشد. توسعهای که با ریزش طبقاتی همراه نباشد و اکثریت جمعیت جامعه ایران را در اقشار طبقه متوسط جای دهد. توسعهای مشارکتی و درونزا و در عین حال در تعامل با جهان باشد نه اینکه ایرانیان در سایه تحریم و ناامنی بینالمللی زیست کنند. توسعهای که دولتش نماینده و پاسخگوی ملت باشد و دولت از تقویت نهادها و شبکههای مدنی ملت نهراسد.
اما مساله کنونی برای اصلاحجویان ایرانی این نیست که اوضاع مردم ایران خراب است. چون هر ایرانی در زندگی روزمره خود این خرابی را در جای جای ایران از خوزستان تا اصفهان تا تهران و گلستان لمس میکند. حتی مساله ایران اجمالا این نیست که ایرانیان «چه میخواهند»، روشن است که کشوری توسعه یافته، آباد، آزاد و عزتمند میخواهند. مساله کنونی ایران «راه رسیدن» به ایران توسعهیافته، آباد و آزاد است. به بیان دیگر مساله مهم ایران این است که هم در افکار عمومی و هم در میان نخبگان درباره راههای ساختن ایران پراکندگی، سرگشتگی و ناامیدی هست و میان دولت و ملت برای ساختن کشور همراهی نیست. و صدا و سیما بعنوان مهمترین رسانه ملی ابزار عرصه نقد و بررسی و اجماع سازی برای ساختن کشور نیست بلکه بوقی است در خدمت مرام حکومت اندکسالار. از اینرو موضوع این نوشته درباره «راههای» دفاع از ایران توسعهخواه است. ادعای این نوشته این است که راه دفاع از ایران «راهی باریک»، دو باله، سخت و نیازمند صبوری، استمرار و همکاری مردم و حکومت است. برای روشنکردن «راه باریک» دفاع از ایران ابتدا از سه راه دفاع از ایران که در حوزه عمومی مطرح است، شروع میکنم.
۱-راه ایجاد «حکومت یکدست» در داخل و اهل مقاومت در برابر نظام جهانی-استکباری در خارج.
حکومت در ایران، بعنوان قدرتمند و ثروتمندترین نهاد در ایران، با ادبیات توسعه مخالف است ولی در اسناد بالادستی به پیشرفت ایران در بستر امت اسلامی اعتقاد دارد و اگر رژیم شاه دنبال «تمدن بزرگ بود» حکومت ایران دنبال «تمدن جهانی شیعی» است. گفته میشود که الگوی پیشرفت حکومت ایران شبیه الگوی چینی یا روسی و کره شمالی است. این گفته خطا است و البته جای ذکر دلایلش در این نوشته کوتاه نیست. اما الگوی پیشرفت حکومت ایران را از روی اعمالی که از دو دهه پیش که بیشتر سرعت گرفته میتوان فهمید و اتفاقا یک الگوی عقیم و پرهزینه ساخت وطن است. ویژگیهای اصلی الگو و راه پیشرفت حکومت ایران بدین قرار است: یکم اینکه ایران را میتوان قدرتمند کرد اما موتور اصلی آن یک «حکومت یکدست» و مقتدر است که با استعانت از سازوکار نظارت استصوابی ایجاد میشود. این حکومت معتقد است با انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ به این هدف نزدیک شده است. دوم اینکه حکومت ایران نباید اسیر سازوکارهای حکمرانی دموکراتیک و جامعه مدنی قوی شود. زیرا این سازوکارها ریشه غربی دارد و حکومت ایران میتواند با تقویت نهادهای مردمی مثل سپاه، بسیج، مساجد، تکایا و مناسبتهای متنوع مذهبی خصوصا موکبداری در سراسر کشور پایگاه مردمی حکومت ایران را تقویت کند و با حمایت این مردم (حدود سی در صد جامعه) میتوان کشور را ساخت و در راه تمدن اسلامی گام برداشت و با اذناب دشمن در داخل کشور مثل گذشته مقابله کرد و علفهای هرز را از سر راه برداشت. سوم اینکه نظام کنونی جهانی ناعادلانه و به سرکردهگی آمریکا استکباری است و ما این نظام را قبول نداریم البته با آن نمیجنگیم ولی در برابر آن مقاومت میکنیم. ضمنا حکومت ایران معتقد است که آمریکا خواهان نابودی جمهوری اسلامی است و اگر یک قدم جمهوری اسلامی در برابرش عقب بنشیند دشمن دو قدم جلو میآید. چهارم اینکه در تلقی رهروان این راه فلات ایران قطب مقاومت جهان است و این قطب همچون یک پادگان در محاصره دشمن، باید از هر حیث خصوصا کشاورزی و غذا خودکفا باشد. لذا در این نگاه این که ایران با سیاستهای خطای کشاورزی و تحت عنوان خودکفایی در حال خشکیده شدن است، نگرانی اساسی نیست. پنجم اینکه با شعار استکبار ستیزی میتوان در داخل از حکومت که مبتنی بر انحصارطلبی سیاسی است دفاع کرد، در غیر این صورت حکومت ایران در داخل و خارج بعنوان حکومتی مخالف حقوق بشر معرفی میشود نه حکومتی ضد آمریکا. لذا برچسب دومی از اولی بهتر است.
در شرایط فعلی نقد راه حل دفاع از ایران براساس اگوی «حکومت یکدست» کار سختی نیست. زیرا این راه حل در دو دهه اخیر نه در داخل و نه در خارج دستاوردی برای توسعه پایدار، مشارکتی و عادلانه ایران نداشته است. در داخل کشور پس از هزینه بیش از هزاردلار در آمدی نفتی ایران در حال حرکت بسوی جامعه فقیر و خشکیده هست (۲). با نامیدی مردم از آینده و مشارکت پایین مردم در انتخابات روبروییم، از مشارکت حدود هفتاد درصد به چهل درصد رسیدیم؛ سالانه بیش از سیهزار دانشجوی نخبه ایران مهاجرت میکنند و تمایل به بازگشت فارغالتحصیلان کم است؛ بروکراسی ایران بعنوان مهمترین سرمایه تاریخ معاصر کشور در معرض روند شایسته ستیزی قرار گرفته و با افتخار زیر نظر مدیران زیر متوسط از گزینشهای مکتبی در این بوروکراسی دفاع میشود، بطوریکه بوروکراسی ایران حجیم و غیر چالاک شده و از فساد رنج میبرد؛ برای مهمترین مسائل جامعه مثل نابرابری و تغییرات محیط زیستی برنامه عملی تاثیرگذار و رو به آیندهای نداریم و کشور را در تله تحریم اقتصادی گیر کرده است. در خارج سیاست خارجی نامتوازن و آمریکا ستیز (و متمایل به روس و چین) فوقالعاده هزینهزا شده است و ایران را در تله تحریم اقتصادی فرو برده است و فرصت تعامل اقتصادی سازنده (نه مبتنی بر فروش نفت با بیست در صد تخفیف) با جهان را از کشور گرفته است. سیاست نفوذ ایران در منطقه با سیاست نفوذ اسرائیل، ترکیه و کشورهای عربی در کشورهای همسایه ایران روبرو شده است. هم اکنون منافع ملی ایران با حضور فعال داعش در تمام ولایات افغانستان و حضور اسرائیل در جمهوری باکو به مخاطره افتاده است و در منطقه مساله اعراب و اسرائیل با مساله ایران و اعراب جابجا شده است. بطور خلاصه میتوان گفت الگوی حکومت ایران ایجاد یک «دولت باظرفیت و کارا» برای ساختن ایران نبوده است بلکه بیشتر «حکومتی اقتدارگرا» برای سرکوب مخالفانش بوده است، نه حکومتی در خدمت توسعه ایران. ظریف اینکه حکومتی که از تورم مستمر دورقمی و از کسری بودجه دائمی در برابر شهروندانش شرمنده نیست و بجای آن در صداسیما عظمتطلبی را به رخ مردم میکشد.
۲-راه دوم راه اصلاحطلبی یا همان راه دموکراسی پارلمانی است.
مفروض این راه در دفاع از توسعه ایران این بوده است که در فرایند ساختن ایران اولا جمهوری اسلامی «امارت اسلامی» نیست و یک نظام متمایل به جمهوری است. ثانیا برای تغییر سیاستهای داخلی و خارجی و تغییر قوانین و رویهها به نفع توسعه، لازم نیست ابتدا رژیم جمهوری اسلامی تعویض شود و بعد تغییرات به نفع توسعه کشور دنبال شود. جان کلام این راه این است که اصلاحجویان با تکیه بر امکانات جامعه مدنی (نه امکانات عمومی و حکومتی) برنامههای توسعهگرایانه خود را در انتخابات شوراها، مجلس و ریاست جمهوری به اطلاع مردم برسانند و اگر مردم به آنها رای دادند ارکان اداره کشور را به نفع توسعه کشور بدست بگیرند و اگر پس از چهار سال با رای مردم شکست خوردند جا را برای رقیب سیاسی خود و با برنامه متفاوت باز کنند. این راه حداقل بیستوپنج سال هست که از سوی اصلاحجویان ایرانی و اصلاحطلبان که اوج آن دوره خاتمی ۱۳۷۶-۱۸۴ دنبال شده است و با فراز و نشیب ادامه داشته است. در برابر این راه طرفداران حکومت اقتدارگرا و ضد آمریکا با تاسی به امکانات عمومی و ابتدا بوسیله «دولت پنهان» و بعد با «دولت موازی» در برابر راه دموکراسی پارلمانی ایستادند. مردم را از رای دادن و امکان اصلاح امور مایوس کردند و با تاسی به ابزار نظارت استصوابی و با مشارکت پایین مردم در انتخابات حکومت یکدست و در چنبره اندکسالاری را ایجاد کردند. ایرانی را که در دوره اصلاحات در داخل بر اساس شاخصهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مثبت اداره میشد و در جهان از گفتگوی تمدنها سخن میگفت به ایران در تله تحریم بینالمللی رساندند.
هم اکنون یکی از سوالاتی که در برابر میزان کفایت راه دوم مطرح هست این است که آیا پس از تجربههای انحصارگرایانه حکومت در ایران در انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ آیا راه اصلاحات برای دفاع از ایران و توسعه آن کار میکند یا نه؟ آیا حکومت ایران برای توسعه کشور خود «آفت» هست یا «آفتزده» است؟ من در توضیح راه باریک دفاع از ایران (که در بند چهار این نوشته میآید) تا حدودی به پاسخ به این سوال باز میگردم. اما هماینجا به این سوال پاسخ دهم که پاسخ به اصلاحپذیری حکومت ایران پاسخ «نه» یا «بله» ندارد. بلکه میتوان گفت اولا در بیست و پنج سال گذشته هر چه جلو آمدیم هسته اصلی قدرت در پناه درآمدهای بیدریغ نفتی بصورت سازمانی جلوی اصلاح امور و توسعه کشور را از طریق رای مردم محدود و محدودتر کرده و اوج آن انتخابات ۱۴۰۰ بود که حتی به نامزدی اصولگرایان میانهرو (علی لاریجانی) هم رحم نکرد. ثانیا اینکه در انتخابات ۱۴۰۲ و ۱۴۰۴ آیا باز حکومت مثل ۱۴۰۰ انحصاری عمل خواهد کرد یا نه از هماکنون نمیتوانیم پاسخ دهیم. باید عملکردها را در نزدیک انتخابات ببینیم. چهار دهه تجربه جمهوری اسلامی نشان میدهد که معمولا این حکومت نقد نخبگان کشور را جدی نمیگیرد ولی وقتی فشار واقعیات اداره کشور اصل موجودیت حاکمان را با چالش روبرو میکند حکومت در عمل انعطاف نشان میدهد. لذا برای اینکه ببینیم راه اصلاحات یا راه دموکراسی پارلمانی در ۱۴۰۲ کار میکند یا نه باید تا آن زمان صبر کنیم. ثالثا از عمل هسته اصلی قدرت یک چیز را میتوان فهمید و آن این است که این هسته با اصلاحطلبان شناخته شده و اتفاقا با پاکدستهای آنها مخالفت جدی دارد و آنها را با افتخار از حکومت جارو کرده است و با افتخار از حصر و محدودیت علیه شخصیتهای اصلاحطلب دفاع میکند. لذا اگر مسیر اصلاحات در انتخابات آینده باز شود میتوان حدس زد که حاملان آن نسل جدید و ناشناخته اصلاحجویان ایرانی هستند.
۳-راه سوم راه قطع امید از اصلاح و توسعه ایران بوسیله جمهوری اسلامی است و حاملان این راه امیدشان به ایجاد انقلاب آرام و یک ابرجنبش فیصلهبخش است.
مفروضات این راه این است که: اصلاحات و توسعه با سازوکار جمهوری اسلامی حرکت در کوچه بنبست است؛ حکومت بیکفایت و همراه با فساد جمهوری اسلامی جامعه ایران را با انواع تبعضها و شکافها همراه کرده و جان مردم به لب آمده و جامعه در «آستانه» تحول و تغییر ساختار سیاسی تبعیضآمیز موجود است. حاملان این راه معتقدند پس از تغییر ساختار سیاسی و تاسیس یه دموکراسی پارلمانی واقعی تازه امکان اصلاح و توسعه ایران فراهم میشود (۲)؛ با توجه به پرهزینه بودن راه انقلابی، طرفداران این راه معتقد به انقلاب آرام و خشونتپرهیزند. طرفداران این راه معتقدند که با تجمیع قدرت (ناشی از اعتراضات مردمی) میتوان قدرت سیاسی انحصارطلبان در حکومت را به عقب راند و ایران را نجات داد.
آیا راه سوم در ایران عملی است و شفابخش دردهای ایران و فرایند توسعه آن است؟ در جوامع سیال جهان کنونی قاطع نمیتوان به این سوال پاسخ داد. فعلن میتوانیم بگوییم این راه از سال ۱۳۸۰ در دستور کار عدهای از کنشگران بوده و تاکنون نتیجه و دستاورد محصلی نداشته است. آیا در آینده این راه بجایی میرسد؟ باز قاطع نمیتوان پاسخ داد زیرا به ترکیب عوامل گوناگونی بستگی دارد و غیرقابل پیشبینی است. با این همه میتوان گفت در زمینه کنونی جامعه ایران این راه سوم حداقل سه مشکل دارد. اول اینکه این راه تقابلی و دولت ستیز است و شرط ادامه این راه تغییر ساختار و رژیم است ولی حکومت ایران حکومت پوشالی نیست که در برابر مخالفانش بنشیند و تماشا کند. به بیان دیگر هر حرکت جدی بر اساس این راه با خشونت حکومتی همراه است و این یعنی بیثباتی ایران نه دفاع از ایران و توسعه آن. دوم اینکه ایران کشور هشتاد میلیونی است و هر روزه به خدمات زیربنایی (از امنیت تا بهداشت و سلامت تا معیشت و سکونتگاه و پوشاک و غذا) نیاز دارد و مهمترین ابزار تامین این خدمات در شرایط کنونی دستگاه بوروکراسی همین جمهوری اسلامی است. به بیان دیگر راه انقلاب آرام چون تقابل با حکومت دارد و تا به نتیجه برسد جامعه را و میلیونها نفر را با بحران تامین خدمات اولیه (مثل امنیت، تامین سلامت، آب، برق و غذا) روبرو میکند. به بیان دیگر ایران را با خطر «بیدولتی» که کشور افغانستان از آن رنج میبرد روبرو میکند. سوم اینکه در شرایط فعلی اقشار اصلی شهرهای ایران توسعه خواه هستند ولی نه به هر قیمتی، اگر تغییر هزینه داشته باشد صحنه را ترک میکنند. ما این وضعیت را در اعتراضات دیماه نودوشش و آبان نودوهشت دیدیم. بنابراین اجمالا میتوان گفت راه انقلاب آرام برای مردم ایران دیریاب و در صورت وقوع پرهزینه است. ولی دفاع از این راه در شبکههای مجازی و یا کلابهاس مقداری جذاب هست. (البته به نظر میرسد جذابیت این راه پس از انتخابات ۱۴۰۰ به تدریج کم میشود و اتاقهای کلابهاس چند هزار نفره و به چند صد نفره تقلیل یافته است. لذا طرفداران این راه دایم در انتظارند که ببینید هر روز در کجای کشور اعتراض داغ انجام میشود و کی تق امور در میرود. به همین دلیل حتی میتوان گفت راه انقلاب آرام در عمل راهی انفعالی است).
۴-«راه باریک» دوباله دفاع از ایران و توسعه آن.
«راه باریک» دفاع از توسعه ایران راه ارتقایافته و غنی شده راه اصلاحات و راه دموکراسی پارلمانی است (۳). جان کلام این راه این است که مسیر سخت اصلاحات ایران و توسعه آن اولا مبتنی بر «دولتستیزی» از سوی نیروهای جامعه مدنی نیست و ثانیا مبتنی بر «جامعه مدنیستیزی» حکومتهای حاکم نیست، بلکه راهی باریک و سخت است. زیرا به طور همزمان برای اصلاح و توسعه ایران ضمن نقد اقتدارگرایی حکومت باید هم از «دولت توانا» و باظرفیت (در ارائه خدمات پایه و عمومی) دفاع کرد و از بخشی از نیروهای مدنی در شبکههای اجتماعی ناسزا دریافت کرد و هم از تقویت «جامعه مدنی قوی» دفاع کرد و از سوی بازیگران حکومت اقتدارگرا تهدید شد.
راه باریک دفاع همزمان از «دولت توانا» و «جامعه مدنی قوی» بر این پیشفرض اساسی استوار است که وضعیت «تثبیت شده دموکراتیک» که هدف اصلی اصلاحات و توسعه سیاسی است ناگهان پس از تغییر حکومت بدست نمیآید. در صد سال گذشته ایرانیان دوبار با هزینههای سنگین کار خطیر تغییر رژیم را انجام دادند ولی هنوز ایران وارد مرحله تحکیم دموکراسی نشده است. راه باریک دفاع از ایران و توسعه سیاسی و دموکراسی «موازنه قوا میان حکومت و جامعه مدنی» است. اگر جامعه مدنی قوی نباشد و شهروندان مسول از طریق فعالیت جمعی، داوطلبانه و مدنی، اصناف، سمنها، احزاب، محافل گفتگو در امور عمومی را تقویت نکنند هر نیرویی به درون حکومت برود استعداد این را دارد که فیلش یاد هندوستان اندکسالاری و انحصارطلبی کند. بطور کلی بقول شاگردان داگلاس نورث شبح چرخه شوم اندکسالاری بر سر همه جوامع هست مگر جامعهمدنی قوی باشد تا این این چرخه بازتولید نشود. از طرف دیگر این راه باریک و سخت است چون برای تقویت جامعه مدنی شما همزمان به توانایی ظرفیت دولت در ارائه خدمات پایه عمومی نیاز دارید و غیر مسولانه نمیتوان کلیت نظام سیاسی و خصوصا ظرفیت بوروکراسی آن را در معرض طوفان تبلیغات رسواسازی قرار دهید تا روزی تق دولت در بیاید. اگر بدینسان تق دولت در بیاید محصول آن حکمرانی دموکراتیک نیست، بلکه محصول آن میتواند بیدولتی، هرج و مرج، فروپاشی دولت از درون و چه بسا مالا ظهور حکومتی اقتدارگراتر (نه توانا و با ظرفیت در مسیر توسعه) است. بنابراین راه توسعه یا پیشرفت ایران «حکومت یکدست» یا ایجاد «ابرجنبشی» برای تغییر حکومت نیست بلکه راه سخت و دوباله است و بطور همزمان باید برای «دولت توانا» و «جامعه مدنی قوی» تلاش کرد و این تلاش سخت و دیربازده را نمیتوان به تحقق پیششرط تغییر رژیم معطوف کرد.
در برابر تاکید بر راه باریک دوباله (تقویت همزمان دولت توانا و با ظرفیت و جامعه مدنی قوی و مستمر) این نقد مطرح میشود که مگر حکومت اندکسالاران اجازه میدهد که راه باریک دو باله طی شود و با آن مخالف میکند. لذا منتقدان راه دوباله یا راه انفعال در پیش میگیرند و میگویند نمیگذارند و نمیشود (مثل شرایط پس ۱۳۹۸) و یا به حلقههای منتظران وقوع ابرجنبش میپیوندند تا به امید قدرت گرفتن جنبشهای اعتراضی بتوان تغییرات را در حلق حکومت کرد. سه پاسخ به نقد این منتقدان میتوان داد. اول اینکه کسانی که از ظرفیت دولت غافلاند و به ابرجنش امیدوارند در بالا به مشکلاتش اشاره شد و تکرار نمیکنم گویی برای آنها تغییر رژیم مثل تغییر کفش است! دوم اینکه راه باریک دو باله و راه سختی است و حکومت به راحتی اجازه تغییر نمیدهد ولی اولا این راه تقابلی نیست زیرا بقای حاکمان را تهدید نمیکند چون اساسا به سرنگونی فکر نمیکند و راه باریک مبتنی بر پیشروی و تغییرات تدریجی را دنبال میکند ثانیا بحث ظرفیت بوروکراسی بحث صفر یا صدی نیست و بخشی از حکومت از اصل ظرفیتسازی برای دولت و از اصل شایستهگزینی دفاع میکند چون بقای کل ایران در معرض خطر است و حرکت ایران به سوی فقر و تخریب محیط زیست و خشکیدهگی است و پول مفت نفت هم مثل گذشته در دسترس نیست که جای کمکاریها را در روند توسعه بگیرد. ثالثا تاکید بر راه باریک دو باله مبتنی بر قطبیسازی جامعه ایران و سیاست رسوا ساز علیه حکومت نیست بلکه مبتنی بر تلاش و ایجاد همکاری «بین حکومت و جامعه» در مسیر اصلاحات و توسعه است ولی راه جانبرلبرسانی است و با فراز و فرود و رقابت مستمر گروههای منافع همراه است و صبوری میطلبد.
جمعبندی
بر اساس راه باریک، سخت و دوباله برای اصلاح، توسعه، آبادانی و آزادی ایران میتوان گفت: راه آسان و زودبازدهی در دسترس حکومت و یا در دسترس جامعه مدنی نیست. راه «دولت یکدست» و متعارض با نظام جهانی مهمترین کارکردش ایجاد دولت توانا و با ظرفیت و تقویت توسعه ایران نیست بلکه حفظ انحصارطلبی سیاسی و اندکسالاری به هزینه فقیر کردن جامعه ایران و خشکاندن فلات است. (در گذشته حکومتهایی که سیاست خارجی پرهزینه داشتند، عاقبت خوشی نداشتند-مثل دولت عثمانی، بریتانیای کبیر پس از جنگ جهانی اول، اتحاد جماهیر شوری یا آمریکای دهه گذشته در خاورمیانه). راه «اصلاحات» و دموکراسی پارلمانی با انسداد سیاسی از سوی حکومت در بالا و با عدم استقبال بخشی از طبقه متوسط (برخلاف گذشته) در جامعه مدنی روبرو شده است. ولی نکته این است که این وضعیت دائمی نیست و همیشه اوضاع مثل سال ۱۴۰۰ تحریمی، کرونایی و انسدادی نیست.
چه باید کرد؟ باید سیاست داخلی و خارجی طرفداران راه «دولت یکدست» و اندکسالار و شایستهگریز را نقد کرد؛ راه نجات کشور ایران انفعال یا «ببینیم چه میشود» یا «ببینیم کی تقش» در میآید، نیست (۴)؛راه نجات کشور دمیدن بر سیاست تقابلی و رسواساز و تقویت جامعه دوقطبی (ما و حکومت خائن) نیست؛ راه نجات کشور تقویت زمینهها و اهدافی است که همکاری بین حکومت و جامعه را تقویت میکند، اهدافی مثل حراست از وجب به وجب خاک ایران و امنیت آن؛ تامین بهداشت و سلامت شهروندان در برابر اپیدمیها؛ مبارزه با اقتصاد رانتی و با کسری بودجه و تورم دو رقمی از طریق اصلاح سیاست داخلی مبتنی بر استصواب و سیاست خارجی نامتوازن و آمریکاستیز؛ ایجاد خط مشیهای مشترک برای کاهش نابرابری اجتماعی و حفاظت از محیط زیست ایران؛ نقد سیاستهای شایسته ستیز و «زیر متوسط پذیر» سازمان امور استخدامی کشور؛ تقویت شفافیت نهادی سازمانهای بزرگ وابسته به حاکمیت و دولت؛ تقویت حاکمیت قانون خصوصا در قوه قضائیه؛ نقد صداوسیمای غیر ملی که نسبتی نهادی با عرصه عمومی نقد و بررسی در امور عمومی مردم ندارد؛ تقویت سازمانیابی در عرصه فعالیتهای مولد اقتصادی، سیاسی و جامعه مدنی؛ مبارزه با دخالت حاکمیت در تحمیل سبکزندگی به جوانان و زنان و کنترل فضای مجازی و رسانهای و زمینههای مهم دیگر.
همانطور که میبینیم تمام کارهای مذکور به تلاش مستمر و خستگی ناپذیر همه اقشار دلسوز ایران و اصلاحجویان نیاز دارد و مشکل ایران با کی «تقش» در میآید حل نمیشود. راه نجات کشور تسلیم شدن به انسداد سیاسی اندکساران و دوقطبی سازی جامعه مدنی نیست. لوکومتیو تغییر و توسعه ایران دو موتوره حرکت میکند و یک موتوره میلنگد-موتور «دولت با ظرفیت» و موتور «جامعه مدنی قوی» نه جامعه تودهای دوقطبی و پاپولیستی. راه نجات ایران از راه سرنگونی حکومت نه ممکن است و در صورت وقوع هم خونین و تمامیت ایران را به مخاطره میاندازد. موتور دولت و جامعه مدنی در ایران را در حال حرکت باید اصلاح و تعمیر کرد.
———————————
پینوشتها
۱-در ادامه همین نوشته و در بند یک نشان داده شده است که ایران کنونی از چه مواردی رنج میبرد.
۲-البته حاملان «راه انقلاب آرام» مواضع روشنی درباره نوع و شکل حکومت آینده ندارند: معلوم نیست تا چه میزان جمهوریخواهاند؛ تا چه میزان از مشروطه سلطنتی و یا نظام سلطنتی دورند؟ خصوصا روشن نمیکنند نظام سلطنتی چه تفاوت با نظام سلطنت اسلامی دارد. ظاهر برای انها بیشتر این مهم است که وضع موجود تغییر کند! گویی چو فردا شود فکر فردا کنند. ظاهرا تصور میکنند تغییر رژیم مثل کفش است و تعویض آن هم ضروری و هم کم هزینه است و با ریسک همراه نیست. گویی راحت کفش کهنه را عوض میکنیم اگر کفش جدید به پا نخورد یک کفش دیگر! و از کنار پیامدهای دهشتناک انقلابهای بهار عربی میگذرند.
۳-این «راه باریک» دفاع از ایران و توسعه آن (خصوصا توسعه سیاسی ایران) به لحاظ نظری متاثر از اولا چارچوب تحلیلی دارون عجم اوغلو، جیمز، ای. رابینسون در کتابهای «راه باریک آزادی» و «چرا ملتها شکست میخورند؟» هست. ثانیا ایده تعامل دولت و جامعه متاثر از مطالعه جوئل میگدال در کتاب «دولت در جامعه» است. به نظر من هر سه کتاب در ارزیابی فرایندهای توسعه و دموکراسی از زاویه دید جدید و شواهد غنی تجربی برخوردارند. ثالثا راه باریک دفاع از ایران مبتنی بر ارزیابی راهبردهای کلان تغییر در تاریخ معاصر ایران در کتاب «جامعه شناسی سیاسی ایران» که توسط اینجانب نوشته شده و در ۱۴۰۰ نشر یافته، هست.
۴-این نوشته اساس تحلیلش مبتنی بر نقد «راهبردهای» انحصارطلبان سیاسی، اصلاحطلبان و تحول طلبان برای نجات کشور و توسعه آن است و دفاع از راهبرد اصلاحات «دوباله و همزمان» در ظرفیت سازی دولت و تقویت جامعه مدنی است. این نوشته دنبال پیش بینی آینده جامعه سیال و پویای ایران نیست. در گذشته هم پیشبینی جوامع با ابزارهای مفهومی موجود علوم اجتماعی کار سختی بوده و در دوره جدید یا در دوره جامعه اطلاعاتی و موبایلی کنونی این پیشبینیها سختتر شده است. تنها بر اساس روندهای موجود جامعه ما میتوانیم وقوع حدسهایی را در آینده مطرح کنیم. حدسهایی مانند: ادامه وضع موجود و تداوم رانتجویی و حامیپروری؛ یا تداوم اعتراضات جمعی موضوعی مثل آب، بنزین، دستمزد در جایجای کشور؛ یا تداوم اقتدارگرایی بیشتر؛ یا بازگشت اصلاحات؛ یا فروپاشی ظرفیت اداری کشور؛ یا خطر جنگ نانوشته، نقطهای و سایبری و یا ترکیبی از این حالات… .