مردم اصفهان در بزرگترین اجتماع مردمی برای مطالبه اصلاح محیطزیستی در ایران گرد هم آمدند. گذشتن از کنار این واقعه اشتباهی جبرانناپذیر است. تلاش میکنم وجوهی از این رخداد را به سمت راهحل تحلیل کنم. دو سه نکته ابتدایی را هم باید گفت:
اقدام دولت در جلوگیری نکردن از و امنیتی نساختن این تجمع درست است. حل هر مسألهای از به رسمیت شناختن آن آغاز میشود. امنیتی کردن مسأله، پاک کردن صورت مسأله است و نه حل کردن آن.
پوشش تلویزیونی دادن آن هم کار درستی بود. صدا و سیما باید صدای اعتراض مردم ایران هم باشد.
جمع زایندهرود فرصتی کمنظیر برای تمدن ایران و جمهوری اسلامی ایران است. تخریب محیطزیست اگر بزرگترین تهدید علیه حیات تمدنی ایران نباشد، یکی از بزرگترینهاست و چنین مسائلی تا مطالبه میلیونها انسان و صدای اعتراضشان در گوش سیاست نپیچد و جامعه قدرتمندانه پا به میدان نگذارد، بوروکراتهای فشل و سیاستمداران اهمالکار نه اشتباهاتشان را میپذیرند و نه به فکر راهحل میافتند.
مطالبه تودهها برای اصلاح محیطزیستی، زمینه را برای گفتوگوی اجتماعی با مردم درباره آنچه بر سر محیطزیست رفته است مهیا میکند. وقتی سال ۱۳۹۳ طرح مجموعهای از گفتوگوها با عنوان «باید درباره آب گفتوگو کنیم» را آغاز کرده و ۱۴ نشست آنرا برگزار کردیم نه در جامعه مدنی و نه در سطح حکومت، همراهان زیادی پیدا نکردیم، اما امروز میلیونها انسان آماده شنیدن درباره مسأله آب هستند.
تجمع زایندهرود فرصت عظیمی برای جامعه و حکومت در ایران فراهم کرده تا به مسأله مشترکشان بیندیشند، مسأله تمدنی ایران که همین یکی دو ماه پیش درباره حل آن از طریق «کنش تمدنی» نوشتم، و برای حل آن «طرح همکاری مشترک جامعه و حکومت» تعریف کنند. تجمع زایندهرود را از منظر نقطه آغاز همکاری حکومت و جامعه بر محور «اولویتهای جامعه» ببینیم.
تبدیل تجمع زایندهرود به فرصت و از مسیر آن به ارتقا، ملزوماتی دارد که در چند نکته شرح میدهم. اگر گوش شنوایی پیدا شد، میشود بیشتر دربارهاش کار کرد.
یک. بدترین کار سپردن مسأله زایندهرود به همان شیوههای نخنما و آزموده شده سازمانها و برخی بوروکراتهایی است که خودشان مسئول پیدایش این مسأله هستند تا همان شیوههای پوسیده گذشته را که یاد گرفتهاند در جلسات بیان کنند تا پست و مقامشان محفوظ بماند، تکرار کنند. «جلّاسان گردگو» مسبب مسألهاند و شیوههای سنتیشان به حل مسأله نمیانجامد.
دو. صرفاً فنی دیدن مسأله کار خطرناکی است. واقعیت زایندهرود، فراتر رفتن مصارف آب از منابع آب حوضه و پیدایش کمیابی آب است. نان به نرخ روزخورهایی هستند که توهم افزایش منابع را جار بزنند تا از نمد بحران زایندهرود کلاهی برای خود دست و پا کنند.
انتقال آب راهحل جادویی آنهاست که سالهاست دنبال میکنند. اما مسأله زایندهرود «حل مناقشه آبی» از طریق نهادهایی برای ایجاد کنش جمعی مشترک به منظور سازگاری با کمآبی در کل حوضه آبریز است. این امر از اساس اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است. اگر صرفا راهحلهای سازهای جواب میداد اصلاً بحران زایندهرود پدید نمیآمد.
سه. روشن نشدن دادههای دقیق منابع و مصارف آب در کل حوضه آبریز زایندهرود، راه را بر ایجاد درک عمومی و شناخت واقعی از مسأله میبندد. وزارت نیرو، جهاد کشاورزی، صمت و سازمان حفاظت محیطزیست باید مکلف به انتشار دادههای روشن و همهجانبه درباره منابع و مصارف آب در کل حوضه آبریز زایندهرود در بخشهای کشاورزی، شرب و بهداشت، صنعت و محیطزیست شوند تا ابعاد واقعیت منابع و مصارف آب در حوضه مشخص شود.
چهار. اشتباه بزرگ آن است که مسأله آب را فقط در دو وزارتخانه نیرو و کشاورزی جستوجو شود. مسأله آب حداقل ریشهای عمیق در سیاستهای تجاری (تجارت محصولات کشاورزی و آب مجازی)، سیاستهای صنعتی (استقرار صنایع پرآببر در مناطق خشک)، لابیهای نمایندگان مجلس برای استقرار صنایع و توسعه کشت در حوزههای انتخابیهشان بدون ملاحظات محیطزیستی، قیمتهای انرژی و رانت برق برای کشیدن آب از چاههای عمیق و انتقال آب، رعایت نشدن مقررات ملی ساختمان و ایجاد ساختمانهای غیربهرهور در مصرف آب، قیمتهای آب شرب و بهداشت، غیراقتصادی بودن تصفیه و بازچرخانی آب و نادیده گرفتن اقتصاد چرخشی، و سیاستهای ناسازگار با اقلیم توسعه فضاهای سبز در شهرها دارد. تجمع ۲۸ آبان فرصت طرح همه این مسائل است.
پنج. جامعه از دستور برای راهحلهای فوری خسته شده است. مسألهای که ظرف سی چهل سال خلق شده، راهحل فوری ندارد. جامعه چگونگی راهحل را میخواهد و راهحل فوری، میدان دادن به صاحبان راهحلهای پوسیده است.