بیبیسی
به نظر میرسد که واکنش مقامات ایرانی به قدرتگیری طالبان با نوعی تضاد همراه بوده است. پیش از تصرف کابل، مقامات ایرانی به ظاهر نگاه در کل مثبتی به وضعیتی داشتند که در پی خروج ایالات متحده از افغانستان شکل گرفته بود. ایرانیها، در کنار روسها و پاکستانیها، در فاصله ماههای مه و اوت ۲۰۲۱ کمک زیادی به پیشروی سریع طالبان کردند. بخشی از این کمکها جنبه مالی و تجهیزاتی داشت، اما شاید مهمتر از همه چیز توافقهایی بود که با میانجیگری آنها بین متحدان و وابستگانشان از یک طرف و طالبان از طرف دیگر صورت گرفت.
چیزی که این توافقها را میسر کرد تعهد طالبان به ایجاد دولتی ائتلافی در قبال عدم مقاومت احزاب و دستههای مختلف در برابر این گروه بود. به نظر قطعی میرسد که در آن مقطع ایرانیها، مانند آمریکاییها، تصور میکردند که این دولت ائتلافی پیش از سقوط کابل تشکیل خواهد شد.
بعید نیست که ماههای منتهی به تسلط گروه حقانی بر کابل به نگرانی فزاینده ایرانیها همراه بوده باشد. سپاه پاسداران با چانهزنی توانسته بود سرکردگان گروههای مسلح نزدیک به ایران را متقاعد کند که در برابر پیشروی طالبان در مناطق غربی افغانستان مقاومت نکنند.
ولی همزمان با نزدیک شدن نیروهای طالبان به هرات، گزارشهایی میرسید مبنی بر رساندن گروهی بزرگ از بلوچهای ایرانی مسلح وابسته به جیش العدل، از گروههای مخالف جمهوری اسلامی، از راه پاکستان به ولایتهای هرات و نیمروز. ورود آنها به منطقه به احتمال زیاد با حمایت شبکه حقانی ممکن شده بود که در مناطق غربی افغانستان نیز حاضر است. نقطه عطف اما تصرف غیرمنتظره کابل توسط نیروهای این شبکه بود، رویدادی که در عمل تمامی برنامههای ایران را مختل کرد.
ایرانیها باید بیش از هر چیز نگران دشمنی تاریخی اعضای این شبکه با شیعیان بوده باشند. شورای موسوم به “میرانشاه” حقانیها، هرگز به شیعیان اجازه عضویت نداده است، در حالی که شورای” کویته” این شبکه توانسته بود تعداد محدودی از شیعیان را به خود جذب کند. شبکه حقانی همچنین در حمله سال ۲۰۱۸ به جاغوری و مالستان، دو منطقه هزارهنشین ولایت غزنی، که تا آن زمان از پیامدهای مستقیم جنگ دور مانده بودند نقشی فعال داشت.
از قول منبعی در شورای رهبری طالبان نقل شده است که هبتالله آخوندزاده، رهبر این گروه، با این حمله “مخالفت” کرده بود، اما در رویدادی نادر حرف رهبر با حمایت اکثریت اعضای شورا همراه نشد و نقشه عملیات به تصویب رسید. نیروهای حقانی در صف اول این حمله بودند و از این جایگاه برای آزار ساکنان شیعه منطقه استفاده کردند. اما مسالهای که برای ایران ناپسندتر و تحریکآمیزتر محسوب میشد گزارشهایی مبنی بر حضور تعدادی از بلوچهای ایرانی مخالف رژیم در کنار افراد شبکه حقانی است.
تنها چند روز بعد از سقوط کابل، مذاکرات بر سر تشکیل دولت ائتلافی که اتفاقا ملا عبدالغنی برادر، رئیس دفتر سیاسی طالبان، نیز نقشی کلیدی در آن داشت به بنبست کشیده شد و به این ترتیب ترس ایران از قدرتگیری شبکه حقانی به واقعیت پیوست. دولتی که روز ۵ سپتامبر معرفی شد هیچ شباهتی به یک دولت ائتلافی نداشت. با وجود این که طالبان وعده ادامه مذاکرات را داده است، در واقعیت تماس خود را با عبدالله عبدالله و حامد کرزی قطع کرده است و به درخواست آنها برای برگزاری جلسات بیشتر پاسخ منفی داده است.
با وجود تماسهای سپاه پاسداران با طالبان، این گروه هرگز در بین افکار عمومی ایران محبوب نبوده است. مردم عادی و سیاسیون خارج از دولت نه با اهداف طالبان همدلی داشتند و نه به آنها اعتماد. حتی در پی سقوط کابل، نخستین ملاقاتهای رسانههای ایرانی با نمایندگان طالبان با مقداری اصطکاک همراه بود. اما چیزی که ایران را شاید شوکه کرده باشد اعلام ترکیب کابینه “امارت اسلامی دوم” بود. نه تنها وعده ائتلاف با نیروهای دیگر عملی نشد، بلکه در بین ۳۳ عضو انتصابی طالبان نیز هیچ یک از اعضای نزدیک به ایران در این گروه دیده نمیشدند.
مسالهای که بیش از هر چیز به چشم میآید عدم حضور نمایندگان نواحی غرب و جنوبغربی افغانستان در کابینه است، یعنی مناطقی که نفوذ ایران در آنها بیشتر است. برای نمونه، طالبان هلمند، ولایتی که بیشترین سرباز را در سالهای اخیر به طالبان اهدا کرده است و دو نفر از فرماندهان اصلی نبردهای امسال (ابراهیم صدر و عبدالقیوم ذاکر) به آن تعلق دارند، هیچ نمایندهای در کابینه انتصابی ندارد. در کابینه افغانستان از تمامی مناطق افغانستان نماینده دیده میشود به جز غرب و جنوبغربی، و البته مناطق مرکزی افغانستان که عمدتا شیعهنشین است و طالبان کمترین حامی را در آنها دارد.
این تحولات به وضوح باعث نگرانی ایرانیها شده است و شاید شکی نباشد که پیامی سنجیده برای تهران بود. وزارت خارجه ایران به خاطر حمله به پنجشیر از طالبان انتقاد کرد و حرفهایی هم راجع به “دخالت خارجی” زد - اشارهای واضح به نقشی که گفته میشود پاکستان در تشکیل کابینه و جنگ در پنجشیر بازی کرده است. البته سخنگوی طالبان پاسخ این حرفها را داد و به ایرانیها یادآور شد که در جایگاهی نیستند که بخواهند از حقوق اقلیتهای دینی در افغانستان دفاع کنند، چرا که سنیها ایران نیز سهمی در مناسک مهم سیاسی این کشور ندارند.
در میان گروههای متحد و وابسته به ایران در افغانستان، به ویژه جمعیت اسلامی که عمدتا از تاجیکها تشکیل شده است و گروههای مختلف هزاره، صداهایی در اعتراض به تحقق نیافتن وعدههای این کشور برای آیندهای خوب در دولتی ائتلافی به رهبری طالبان شنیده میشود. به نظر میرسد که طالبان عقیده دارد که گروهها و افراد باید در قدم نخست “امارت اسلامی” را بپذیرند و سپس صاحب منصب شوند، در حالی که نقشآفرینان حکومت گذشته برخوردی برابرتر را میپسندند. تا این لحظه هیچ یک از دستههای مختلف حاضر در حزب جمعیت اسلامی افغانستان حاضر به پذیرش امارت اسلامی مورد نظر طالبان نشدهاند، و در بین گروههای شیعه نیز تنها حزب کوچک حرکت اسلامی به این کار تن داده است.
منابع حاضر در گروههای هزاره میگویند که سپاه پاسداران تا این لحظه مخالف مبارزه مسلحانه با طالبان بوده است، و از متحدانش خواسته است که منتظر بمانند. مقاومت پنجشیر تنهایی اقدام کرد، تصمیمی که فاجعهبار شد. مشخص است که مقاومت مسلحانه در افغانستان تنها در صورتی احتمال موفقیت دارد که ایران (و روسیه) تصمیم به حمایت از آن بگیرند. در حال حاضر اما این دو کشور دارند مسیرهای دیگر را بررسی میکنند، و احتمالا دنبال راهی برای ایجاد ائتلافهای جدیدی در رهبری طالبان میگردند. گفته میشود که ابراهیم صدر، متحد کلیدی سپاه پاسداران در طالبان و بازنده بزرگ انتصابات ۵ سپتامبر (کابینه طالبان)، برای مذاکره به ایران رفته است.