ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Thu, 29.06.2006, 8:56
۱۹سال پس ازبمباران شيميايی قربانيان سردشت آمار ندارند

بنفشه سام گيس/روزنامه شرق
امروز مصادف است با نوزدهمين سالگرد بمباران شيميايی شهر سردشت. هفتم تيرماه سال ،۱۳۶۶ دقايقی گذشته از ساعت چهار بعدازظهر چهار نقطه از شهر مورد اصابت بمب های خردل قرار گرفت که بر اثر اين جنايت، بيش از هشت هزار نفر از شهروندان اين شهر کوهستانی جان خود را از دست داده يا دچار مصدوميت شدند. انتظار می رفت که با گذشت ۱۹ سال آنچه که می توان «مجادله» ناميد به پايان رسيده و آنچه که باقی مانده «ارزش و احترام» باشد. نه تنها مجادله ها پايان نيافته بلکه مردم سردشت دل آزرده اند، علاوه بر صدماتی که در طول هشت سال جنگ تحميلی ايران و عراق متحمل شده اند. فرصتی پيش آمد که به ياد روز هفتم تير که سالگرد بمباران شيميايی شهر سردشت بوده و به اشتباه يا به سهو، روز هشتم تيرماه سالگرد اين واقعه اعلام شده است با «عثمان مزين» دبير کميته حقوقی انجمن دفاع از حقوق مصدومين شيميايی سردشت گفت وگو کنيم.

سردشت اولين شهری نبوده که در طول جنگ هشت ساله مورد اصابت بمب های شيميايی عراق قرار گرفته است. پيش از سردشت مناطق نظامی و غيرنظامی ديگری هم با بمب های شيميايی، بمباران شده بودند. چرا سردشت شهر مظلوم لقب گرفته است؟
اجازه بدهيد برای پاسخ به اين سئوال کمی به گذشته رجوع کنم. سال ۱۳۶۶ که سردشت بمباران شد، جمعيت شهر حدود ۲۰ الی ۲۲ هزار نفر بود و امروز کمی بيش از ۴۰ هزار نفر جمعيت دارد. ساعت چهار بعدازظهر روز هفتم تيرماه که اکثر مردم در خانه بودند چهار نقطه پرجمعيت شهر و در واقع مناطق غربی شهر که به مرز عراق نزديک بود مورد اصابت قرار گرفت. متاسفانه شهر سردشت يک راه خروجی بيشتر ندارد که به پيرانشهر و مهاباد راه می برد و اتفاقاً همان مدخل مورد اصابت قرار گرفت. بنابراين علاوه بر مردمی که در خانه ها بودند افرادی هم که در حال خروج و فرار از شهر بودند اين گاز را استشمام کردند. با توجه به نبود مراکز درمانی در سردشت و اينکه نيرو های نظامی ايران به هيچ وجه فکر نمی کردند که سردشت مورد حمله به خصوص مورد حمله شيميايی قرار بگيرد لذا، نه نيروهای نظامی و نه مقامات و حتی مردم سردشت هيچ آمادگی ای برای مواجهه با گاز شيميايی نداشتند. تا يک ساعت پس از بمباران، مردم نمی دانستند که بايد استحمام کنند و همه فکر می کردند که يک بمباران عادی است. بعد از دو روز يک سالن ورزشی - سالن تختی - را پر از تخت بستری کردند که البته فقط يک پزشک عمومی در آن سالن حضور داشت. بسياری از مصدومين به شهرهای تبريز، تهران، شيراز، مهاباد و اروميه اعزام شدند. متاسفانه به دليل اينکه در آن شرايط بحرانی هيچ کس به ضرورت ثبت اسامی مراجعه کنندگان يا اعزام شوندگان آگاهی نداشت، امروز افراد بسياری هستند که هيچ مدرکی دال بر مصدوميت ندارند. مدرکی که بنياد جانبازان آن را به اسم صورت سانحه می شناسد و تنها مدرک معتبر برای تعيين درصد جانبازی است. با وجود اين طبق آماری که آيت الله رفسنجانی در نماز جمعه مردادماه سال ۸۲ اعلام کرد ۸۰۲۴ نفر از اهالی سردشت در جريان بمباران شيميايی شهر مصدوم شدند. همچنين طبق آماری که استانداری آذربايجان غربی در سال ۶۶ و ۶۷ منتشر کرد، بمباران شيميايی سال ۶۶ بيش از ۱۰ هزار کشته و شهيد در سردشت، برجای گذاشت. در عين حال همان سال، وزارت امور خارجه فهرستی از نام و فاميل ۴۶۰۰ کشته و مجروح بازمانده از بمباران شيميايی به سازمان ملل متحد را اعلام کرد. البته در همان روز دو منطقه خارج از سردشت به نام «شهرمی» (در زبان کردی به معنای گلابی سياه) و «دشت کپران» هم که نزديک مرز عراق بوده مورد اصابت بمب شيميايی قرار می گيرد که متاسفانه هيچ آماری از مجروحان و کشته شدگان اين دو منطقه در دست نيست. اما پاسخ به سئوال شما را اين گونه بدهم. از سال ۶۶ به بعد، سردشت فراموش شد. اگر واقعه سردشت به طور دقيق منعکس می شد بعد از هشت ماه شاهد بمباران شيميايی حلبچه نبوديم. می دانيد که گازی که در سردشت استفاده شد گاز خردل بود که موجب کشتار آنی نمی شود اما طبق نظريه پزشکان، مدت ماندگاری اين گاز در محيط بيش از پنج سال است. مناطقی در اطراف سردشت بود که به علت آلودگی به گاز خردل پس از ۱۸سال هنوز قابل کشاورزی و کشت محصول نيست. در حالی که اطراف اين مناطق سرسبز و حاصلخيز است و هر سال هم بهترين محصول را می دهد.

می گوييد مردم سردشت نسبت به بمباران شيميايی آگاهی نداشتند. آمادگی مردم عادی در چه حد بود؟
در سردشت مناطق نظامی آسيبی نديد. پادگان سردشت در قسمت شمالی شهر قرار داشت و نظاميان هم مجهز به ماسک بودند. اطلاعات مردم شهر در حد آموزش هايی بود که در کتاب های درسی خوانده بودند و بس. آن زمان من بچه بودم و يادم هست که بعد از بمباران ما را به حمام بردند در حالی که گريه می کرديم و از چشمانمان اشک می آمد. شايد يکی از دلايلی که گاز خردل در من زياد تاثير نداشت اين بود که بلافاصله به حمام رفتيم. مادرم پمادهايی درست کرده بود که هر روز شش هفت بار ما را با آن پمادها شست و شو می داد. در عين حال دو ساعت پس از بمباران، از بلندگوهای مساجد اعلام شد که به مدت ۲۴ ساعت شيرهای آب را باز بگذاريم چون ميدان سرچشمه که امروز ميدان قدس نام گرفته و در واقع محلی بود که آب سردشت از آنجا تامين می شد مورد اصابت قرار گرفته بود. بنابراين آب شرب هم آلوده بود. عموی من که کارگر حمام بود بعدها می گفت که آن روز حداقل ۱۵۰ نفر را شسته بود. امروز هم پنج درصد جانبازی دارد.

انجمن دفاع از مصدومين شيميايی سردشت چگونه شکل گرفت؟
از سال ،۷۶ مراسمی برای يادبود قربانيان حادثه برگزار می شد. سال ۷۸ جمعی از خانواده های قربانيان به اين فکر افتادند که به همت شورای شهر سردشت انجمنی برای برگزاری مراسم تشکيل دهند. بنابراين انجمن دفاع از حقوق مصدومين شيميايی تشکيل شد که در سال ۸۰ هم مجوز گرفت، همچنين از سال ۸۰ کميسيون هايی در سردشت فعال شد که افراد بدون صورت سانحه را پذيرش کرده و اعتراض و ادعای آنان را مبنی بر مصدوميت شيميايی مورد بررسی قرار می دهد. البته اين افراد بايد تمامی آزمايش های تشخيص مصدوميت را با خرج خودشان انجام دهند. هزينه آزمايش ها بسيار بالا است و متاسفانه کلينيک سردشت هم فعال نيست.

کميسيون های پزشکی بنياد جانبازان تاکنون برای چه تعداد از مصدومين شيميايی سردشت درصد جانبازی تعيين کرده است؟
ما افرادی را می شناسيم که مصدوم شيميايی هستند اما هنوز موفق به عبور از فيلتر کميسيون های پزشکی بنياد جانبازان نشده اند. کميسيونی که در سال ۸۲ از سردشت بازديد کرد ظرف دو روز ۱۶۰۰ نفر را مورد معاينه قرار داد که بنابر محاسبه ما هر ۳۶ ثانيه يک نفر معاينه شده است. پزشکی که می تواند در ۳۶ ثانيه يک نفر را مورد معاينه قرار داده و درد ۱۶ سال پيش را تشخيص دهد اسم او را بايد در کتاب «ترين ها» ثبت کرد. ما بايد اين پزشکان را صادر کنيم. حيف است که کشورهای خارجی از تخصص اين پزشکان حاذق بی بهره باشند. سال ۸۰ حدود ۵ هزار نفر تشکيل پرونده دادند که هنوز درصد مصدوميت شان مشخص نشده است. اما بر اثر اعتراضات سال گذشته، بنياد در بی دروازه ای را باز کرد با اين فراخوان که هر که معترض است ثبت نام کند. در حالی که هنوز وضعيت آن ۵ هزار مدعی نامعلوم است، ۱۵ هزار نفر هم به آن فهرست اضافه شده است. در عين حال يکی از مسئولان بنياد جانبازان بارها اعلام کرد که وضعيت مصدومين شيميايی ايران روز به روز رو به وخامت است يعنی مصدوم شيميايی هيچ گاه مداوا نمی شود. جالب است که اين مسئله در مورد مصدومين سردشت برعکس عمل کرده است. به عنوان نمونه محی الدين جنگ دوست ۱۳ نفر از اعضای خانواده اش را در جريان بمباران شيميايی سردشت از دست داد. برای خودش هم ۳۵ درصد جانبازی تعيين کردند اما سال گذشته که با اعتراض به کميسيون مراجعه کرد، درصد جانبازی او را به ۲۵ درصد کاهش دادند. ايشان ماه رمضان سال گذشته بر اثر صدمات ناشی از مصدوميت شيميايی در بيمارستان سينای تهران فوت کرد. ما با موارد بسياری از اين دست مواجه هستيم. وقتی که سال گذشته به دکتر دهقان مراجعه کرديم و از ايشان خواستار پاسخ شديم ايشان پاسخ داد که استانداردهای ما تغيير کرده است. سال ۸۲ از مجموع مراجعان به کميسيون های پزشکی، هفت درصد جانبازی می گرفتند که اين رقم امروز به يک درصد کاهش يافته است. به نظر ما اين روند درستی نيست که برای افرادی که دچار مصدوميتی بر اثر شرايط يکسانی شده اند سياست های مختلفی اتخاذ شود.

فکر نمی کنيد که سخت گيری دلايل ديگری دارد؟
انشاءالله که اين طور نباشد. به نظر من مشکل واقعی اين است که ما سردشت را به جهانيان معرفی نکرده ايم. مردم سردشت مصدومان واقعی بودند.

وضعيت فعلی مصدومان شيميايی سردشت را چگونه ارزيابی می کنيد؟
مصدومان شيميايی سردشت دو گروه هستند. گروه اول، مصدومانی هستند که درصد جانبازی گرفته اند وگروه دوم مدعيانی هستند که هنوز درصدی برای آنان تعيين نشده است. از سال ۶۶ تا ۷۸ حدود ۳۰۰ نفر از مصدومان شيميايی سردشت تحت پوشش بنياد جانبازان قرار گرفتند که ۹۰ نفر آنان بيش از ۲۵ درصد جانبازی داشتند و از کمک های بنياد جانبازان هم بهره مند شدند. مابقی کمتر از ۲۵ درصد بودند که هيچ کمکی به آنان تعلق نگرفت به جز يک دفترچه درمانی. از سال ۸۰ و پس از فعاليت کميسيون های بنياد جانبازان در سردشت، امروز حدود ۱۴۰۰ نفر از اهالی سردشت تحت پوشش بنياد جانبازان قرار دارند که از اين تعداد ۳۰۰ الی ۳۵۰ نفر با درصد بالای ۲۵ درصد از امکانات بنياد استفاده می کنند.

انجمن دفاع از مصدومين شيميايی سردشت، چه مقدار از اين فهرست ۲۰ هزار نفری را تاييد می کند و فکر می کنيد چه تعداد از مصدومين موفق به دريافت درصد جانبازی شده اند؟
ما يک تشکل غيردولتی هستيم. کميته پزشکی ما فقط می تواند راهکار ارائه دهد. پيشنهاد ما به بنياد جانبازان اين بودکه به شعاع ۱۰۰۰ متر از محل اصابت بمب در سال ،۶۶ خانواده ها و کسبه شناسايی شوند و با اين راهکار به نظر می رسيد که حداقل ۶۰۰۰ نفر از تعداد هشت هزار نفری مصدومان شيميايی قابل شناسايی باشند.

از افرادی مثال زديد که علائم مصدوميت در ظاهرشان کاملاً مشهود است. چه تعدادی از اين افراد که علائم مشخص ظاهری دارند درصد جانبازی گرفته اند؟
بسياری شان فاقد درصد هستند. به عنوان نمونه «رحيم صداقت» خواهرش و مادرش علائم مصدوميت را به وضوح در چهره دارند. سرفه می کنند، لاغر هستند، ضعيف هستند و در مقابل بيماری هيچ مقاومتی ندارند. آنها بعد از بمباران به بيمارستان سينا اعزام شده و ۲۴ روز بستری بوده اند. سه سال است که پيگير پرونده شان هستند اما هنوز موفق به گرفتن درصد جانبازی نشده اند.

اين علائمی که شما می بينيد، آيا اعضای کميسيون پزشکی بنياد جانبازان هم می بينند؟
وقتی من که هيچ اطلاعات پزشکی ندارم اين علائم را می بينم يک پزشک نمی بيند؟ وقتی آمار دولت از وجود هشت هزار کشته و مصدوم شيميايی خبر می دهد و بنياد جانبازان فقط ۱۴۰۰ نفر را تحت پوشش قرار داده پس ۶۶۰۰ نفر باقی کجا هستند؟

وضعيت زنان مصدوم چگونه است؟ من در بازديد از سردشت متوجه شدم که به دليل فرهنگ خاصی که در آن شهر رايج است، مردها برای درمان زنان اهميتی قائل نيستند و در واقع برای درمان زنان حاضر به هزينه نيستند.
با توجه به آنکه نيمی از جمعيت شهر سردشت را زنان تشکيل می دهند و مناطق بمباران شده هم مناطق مسکونی بوده اند، اما متاسفانه تعداد زنان مصدوم زياد است. در عين حال زنان سردشت مراجعه کمتری به مراکز اداری داشته و به همين دليل تعيين درصد جانبازی زنان با کندی بسيار پيش می رود. در حالی که به نظر من مصدوميت شيميايی اثر شديدتری روی زنان داشته است زيرا زنان بايد بچه پرورش دهند.

البته شنيده ام که بسياری از زنان اهل سردشت از قدرت باروری ساقط شده و به خصوص، دچار ناتوانی جنسی هستند که اين معضل در بالارفتن آمار طلاق يا ازدواج مجدد مردان تاثير بسيار داشته است.
بله و حتی در بررسی تولد بعضی از نوزادان معلول، کاشف به عمل آمد که مادر اين نوزاد مصدوم شيميايی بوده است. اما به شما بگويم زنان سردشت نه فقط از بابت توليدمثل دچار مشکل شده اند بلکه ناراحتی اعصاب دارند و دائماً سرفه می کنند. به يکی از کودکانی که مادرش مصدوم شيميايی بود گفتم که خاطره ای از مادرش برای ما بگويد و او گفت که اولين چيزی که از مادرش به ياد دارد سرفه است و اولين صدايی که از مادرش شنيده سرفه بوده است. از اکثر بچه های کوچک که هنوز حرف زدن ياد نگرفته اند بپرسيد که مادرت چه می کند ادای سرفه کردن مادرشان را در می آورند.

اين مشکلات متوجه همسران اين زنان است؟
خير. تقصير مسئولان است.

چرا فکر می کنيد که مسئولان مقصرند؟
مگر مردانی که به بنياد مراجعه کردند چقدر درصد جانبازی گرفتند؟ مگر مردانی که مراجعه کردند چقدر مداوا شدند که اگر زنان مراجعه می کردند؟ اين فرهنگ مردسالاری که شما از آن می گوييد به اين شدت نيست که مردها جلوی زن شان را بگيرند که از خانه خارج نشوند.

جلوی زن شان را نمی گيرند که از خانه بيرون نروند. پول به آنها نمی دهند که درمان شان را پيگيری کنند و برای تشخيص مصدوميت آزمايش بدهند.
اين به مشکلات مالی مردم بازمی گردد.

من مردهای بسياری را سراغ دارم که به دليل نداشتن پول درمان خود را پيگيری نکرده اند. اگر بنياد جانبازان بر اين عقيده بود که شناسايی و تعيين درصد برای زنان مصدوم اهميت دارد و مردان سردشت با ندادن پول مانع از پيگيری درمان زنان مصدوم می شوند می توانست آزمايش های تشخيصی برای زنان را رايگان کند. من فردی را سراغ دارم که کارگر خياطی است و با ماهی ۳۰ هزار تومان زندگی می کند. اين فرد بايد حقوق سه ماه خود را جمع کند تا پول يک آزمايش بدهد. همين فرد چهار سال است که تعيين درصد نشده است.

وضعيت حضور پزشکان در شهر چگونه است؟ متخصصان چشم، ريه، اعصاب و روان...
هيچ امکانات تشخيصی در سردشت وجود ندارد. پزشک متخصص هم نداريم. فقط پزشکان عمومی مستقر هستند. شهر سردشت خيلی محروم است. پزشک متخصص حاضر نيست آنجا مستقر شود. در مراسم يادبود سال گذشته که بنياد به ما قول حضور و استقرار پزشک داده بود، پس از سه، چهار ماه کميسيون پزشکی به شهر آمد و دو روز بود و رفت. وقتی از بنياد جانبازان سئوال می کنيم می گويد پزشک نداريم. برای شهری که بيشترين تعداد مصدوم شيميايی را دارد پزشک ندارند. اما برای تهران و شيراز دارند.

وضعيت بيمه مصدومين شيميايی چگونه است؟
آزمايش های تشخيص مصدوميت مشمول بيمه نمی شود و بايد هزينه آن به صورت آزاد پرداخت شود چون شخصی که ادعا می کند مصدوم شيميايی است هزينه ای را به بيمه تحميل می کند که بيمه هم آن را تقبل نمی کند. آن افرادی که درصد جانبازی دارند، دفترچه بيمه هم دارند.

شايع است که داروی جانبازان شيميايی از جمله داروهايی است که به عراق قاچاق می شود، چه نظری داريد؟
سردشت يک شهر مرزی است و بخش عمده ای از درآمد مردم از معاملات مرزی و قاچاق بين کردستان عراق و ايران تامين می شود. داروهای مصدومين شيميايی هم آنقدر ارزان قيمت نيست که ارزش قاچاق شدن را داشته باشد. در عين حال اين داروها از کانال بنياد جانبازان وارد شرکت می شود. اگر قاچاق آنها صحت داشته باشد چه پاسخی برای آن داريم؟

در سردشت چند مرکز درمانی مجهز داريد؟
يک بيمارستان عمومی داريم. يک کلينيک مصدومين شيميايی هم داريم که در سال های ۷۵-۷۴ پيشرفته ترين کلينيک مصدومين شيميايی محسوب شد اما متاسفانه امروز غير از يک ساختمان خالی که دو سه روز در سال محل استقرار چند پزشک اعزامی است کارکرد ديگری ندارد. امروز هم بين بنياد جانبازان و بنياد شهيد بر سر اين ساختمان دعوا است که تبديل به اداره شود. در حالی که اين ساختمان از جمله طرح های اهدايی مقام رهبری بود و متاسفانه استفاده درستی از آن نشد.

شما در خلال صحبت هايتان فقط از کمی ها و کاستی ها و مظلوميت مردم سردشت گفتيد. سال گذشته يک هيات ژاپنی صرفاً برای بازديد از سردشت به ايران آمدند. فکر نمی کنيد که حضور يک هيات ژاپنی می تواند از جمله اقدامات خوب برای مردم سردشت محسوب شود؟
هيات ژاپنی که آمد قرار بود ما با آن هيات ملاقات داشته باشيم که به زحمت نيم ساعت فرصت گفت وگو در اختيارمان گذاشتند. ما می خواستيم به اعضای آن هيات بگوييم که اگر می خواهند به شهر سردشت کمک دارويی و پزشکی بکنند کمک ها را در سردشت مستقر کنند نه در جای ديگر. متاسفانه مترجم حرف های ما را ترجمه نمی کرد يعنی صريحاً به ما گفت که حرف های ما را برای هيات ژاپنی ترجمه نخواهد کرد.
در حالی که ما جز بيان درد حرف ديگری نداشتيم و نداريم. ما معتقديم که سردشت دو بار بمباران شد. يک بار سال ۶۶ و يک بار هم وقتی که کوچک ترين حق و حقوقی از مردم سردشت ادا نشده است.

سال گذشته بحث خواهرخواندگی سردشت و هيروشيما مطرح و خيابانی به نام هيروشيما در سردشت نامگذاری شد. هيات ژاپنی چه کار ديگری بايد انجام می داد تا موجب رضايت مردم سردشت باشد؟
من اين سئوال شما را تصحيح می کنم که قرار بود خواهرخواندگی بين سردشت و هيروشيما برقرار شود اما اين اتفاق عملاً نيفتاد. به اين معنا که مقامات ژاپنی مردادماه سال گذشته به اين نتيجه رسيدند که سردشت قابل قياس با هيروشيما نيست زيرا تعداد قربانيان هيروشيما بسيار زياد و تعداد قربانيان سردشت بسيار کم است.
شما قضاوت کنيد وقتی بنياد جانبازان نام ۱۱۱ شهيد را به عنوان شهدای سردشت طی بمباران شيميايی سال ۶۶ به رسميت می شناسد، ۱۱۱ نفر شهيد سردشت کجا و آن تعداد کثير قربانيان هيروشيما کجا؟ بنياد شهيد هنوز افرادی را که بر اثر مصدوميت های بازمانده از بمباران فوت کردند به عنوان شهيد قبول ندارد و می گويد اين مرگ چون صورت سانحه نداشته ما نمی توانيم فوت او را بر اثر مصدوميت شيميايی بپذيريم. آيا وارث يک متوفی بايد برای او صورت سانحه تشکيل دهد؟ به نظر ما شهيد تمام آن افراد بی گناهی هستند که در خلال جنگ کشته شده اند. چه نظامی، چه غيرنظامی. مصطفی اسدزاده که آن زمان سرباز بود و هفت نفر از اعضای خانواده اش را با دست های خودش دفن کرده است، برای اين فرد چه جوابی داريم؟ برای جنگ دوست چه جوابی داريم؟ بازمانده يک خانواده ۱۳نفری که اعضای خانواده را با دست های خودش به خاک سپرد؟