رفورم (re-form) را در فارسی به اصلاحات برگرداندهاند. آیا این ترجمه درست است؟
رفورم متضمن دگرگونی و یا تغییر ساختار سیاسی جامعه است. به هر روی، این تغییر در سه قالب “بازیابی”، “دگردیسی” و یا “تحول” نمود مییابد.
مفهوم بازیابی، مرمت و دوباره زنده سازی را میرساند؛ «دگردیسی» نیز به “تغییر شکل کلی” یک پدیده اطلاق میشود، چیزی مانند استحاله. “تحول” نیز همان دگرگونی کلی پدیده است، البته با فشار.
میدانیم که پیشوند «ر» در فرانسه یا همان «ری» در انگلیسی، پیشوندی است که معنای دوباره را میرساند. واژه فورم هم به شکل یا دیس (فارسی شکل) ترجمه شده است. پس فعل ری فورم به معنی دوباره شکل دادن یا دگردیسی است.
بنابر این رفورم را نمیتوان اصلاحات دانست، زیرا «اصلاحات» آنگونه که در ایران جا افتاده، متضمن گونهای تغییر روبنائی است و نه دگرگونی ساختاری. در عین حال هدف اصلاحات، پاسداری از ساختارها و ریشهها و البته همراه با تغییراتی شکلی و سطحی است. روشن تر آن که حرکتهای دگرگون ساز، در پی اعمال تغییرات ساختاری پدیدهها هستند، ولی اصلاحات در واقع کوششی برای نرسیدن به دگرگونیهای بنیادی است.
البته که سرشت «رفورم» بر بهره گیری از شیوههای تدریجی و بی خشونت، برای ایجاد تغییر است، ولی بر خلاف اصلاحات، بر تغییرات ساختاری و بنیادی تاکید میورزد.
در واقع رفورمیستها در دو جبهه پیکار میکنند:
نخست با اندیشه - عمل رادیکالیستهایی مانند مارکسیست- لنینیستها، که در پی انقلابسازی خشونتبار بودهاند، دوم با محافظهکارانی که مدافع پاسداری از بنیادها، پایهها و ساختارهای موجودند.
با این تلقی از رفورم و تفاوتش با اصلاحات، به خوبی میتوان اصلاحطلبان مشهور وطنی و آرمانهای آنان را در ردیف محافظهکاری و نو محافظه کاری جای داد. به گمانم کسانی مانند حجج اسلام خاتمی و کروبی و میر حسین موسوی، زهرا رهنورد و ...هرگز رفورمیست نبوده و نمیتوانستند باشند.
به عنوان نمونه به گزیدهای از تندترین و پر محتواترین اعلامیه مهندس موسوی، یعنی اعلامیه شماره ۱۷ وی بنگرید:
«...نظام ما آن قدرت را دارد که در صورت تدبیر و در صورت داشتن یک نگاه احترام آمیز و توام با ملاطفت به همهء ملت و اقشار آن، این مهم [حل بحرانهای سیاسی ملی] را به انجام برساند. بنده تعدادی از این راه حلها را که چون نهرها و چشمههایی از آب روشن میتواند فضای ملی را تحت تاثیر قرار دهد و اوضاع را به سمت بهبود ببرد، بیان میکنم:
«۱- اعلام مسئولیت پذیری
مستقیم دولت در مقابل ملت و مجلس و قوه قضائیه و...
«۲- تدوین قانون شفاف و اعتماد برانگیز برای انتخاباتها به نوعی که اعتماد ملت را به یک رقابت آزاد و منصفانه و بدون خدعه و دخالت قانع سازد و...
«۳- آزادی زندانیان سیاسی و احیاء حیثیت و آبروی آنها و...
«۴- آزادی مطبوعات و رسانهها و اجازه نشر مجدد روزنامههای توقیف شده و...
«۵- برسمیت شناختن حقوق مردم برای اجتماعات قانونی و تشکیل احزاب و تشکلها و پایبندی به اصل 27 قانون اساسی و...
«به بندهای فوق پیشنهادات دیگری نیز میتوان اضافه کرد. به نظر بنده حتی یک جوی کوچک زلال در این بین میتواند مغتنم باشد».
در جای جای این بیانیه، باورمندی به اینکه نظام و قانون اساسی دارای ایراد مهمی نیستند و با یک نگاه احترام آمیز و توام با ملاطفت به همهء ملت و اقشار آن، میتوان بر بحرانها چیره شد، به چشم میخورد.
روشن است که مهندس میرحسین، در این بیانیه دردمند و در پی تغییر است، ولی تغییر در رویهها و نه ساختارها.
شاه بیت و عمق نگاه اصلاحطلبان را میتوان در این سخنان خاتمی در دیدار با نمایندگان اسبق اصلاحطلب مجلس یافت (ایلنا):
«... ادامهء این شرایط تضعیف نظام است. ما از نظام دفاع میکنیم و میگوئیم “نظام خوب است ولی روشها و سیاستها قابل نقد و اصلاح هستند”
در واقع هیچ گمانی نیست که اصلاحطلبان کنونی ایران، رفورمیست نبوده و استراتژی و طرح و برنامهای برای تغییر ساختارها و حتی دگرگونی ناکارآمدی ساختار اجرایی ایران نداشتهاند. از دیدگاه کارکردی نیز، پیشینه اجرایی و عملکردی دولتهای اصلاحطلب و میانهرویی مانند میرحسین، رفسنجانی، خاتمی و روحانی، بیانگر آن بوده است که به هیچ روی، تمرکز و جسارتی بر تغییرات ساختاری و ژرف نداشتهاند.
این در حالی است که امروزه روز، حتی سرسختترین محافظهکاران نیز تغییر در ساختارهای ملی و قانون اساسی را فریاد میزنند.