منبع: کانال تلگرام نویسنده
مقامات آمریکا میگویند مطلع هستند که تصمیم گیر نهایی در ایران رهبری است. این همان پیامی بود که آیت الله خامنهای خواست نه تنها به مردم ایران به کشورهای غربی هم منتقل کند. بعد از نخستین دوره ریاست جمهوری پس از انقلاب ،در دوم خرداد هفتاد و شش جدی ترین رقابت انتخاباتی رخ داد. حاکمیت شوکه و خاتمی بیست میلیونی شد. از آن موقع بیشتر از هر وقت تضاد بین اراده ملی و رهبر ، اختیارات دولت و بیت، نهادهای انتخابی و انتصابی افزایش یافت. اصطکاک بین فصول قانون اساسی و اصل صد و ده ، اراده جمهور مردم و اراده ولی فقیه جامعه ایران را در تنش برد.
بین رهبر و اکثریت مردم، در اداره کشور اختلاف جدی بود و این اختلاف از سال هفتاد و شش تا هشتاد و چهار نیروهای دموکراسیخواه را در برابر محافظه کاران قرار داد. رهبر جمهوری اسلامی که بعد از فوت آیتالله خمینی، چپهای خط امامی را منزوی و بیت و نهادهای انتصابی را تقویت کرده بود اینبار خود را در برابر چالش جدیتری دید. مخالفتها به واسطه تحولات بنیادین در سطح جامعه فراتر از اختلاف دو جناح سیاسی بود و به سطح عرصه عمومی ایران رسید، جایی که جامعه متکثر ایران از سبک زندگی تا نحوه اداره کشور با هیات حاکمه انتصابی مشکل داشت. بازتاب این مشکلات در ساختار سیاسی نمود یافت. موج حمایت از اصلاحات، دولت و مجلس و شوراها را به تصاحب اصلاحطلبان در آورده بود. رویای قدرت مطلقه رهبری در دسترس نبود. رهبری برای مقابله با این موج چند راهکار اتخاذ کرد. تقویت نهادهای انتصابی، میدان دادن به سپاه، کنترل مطبوعات و گروههای سیاسی با ابزار قوه قضاییه.
او بر موج یاس مردم از اصلاحطلبان و دعواهای داخلی گروههای اصلاحطلب سوار شد. انتخابات هشتاد و چهار فرصتی شد تا از همه راهکارهای اتخاذی خود بهره مناسب ببرد. از بازی بد اصلاحطلبان و یاس مردم از عدم تحقق بسیاری از مطالبات، نهایت استفاده را برد و برنده انتخابات هشتاد و چهار با چهرهای شد که نزدیکترین فرد به او بود. محمود احمدینژاد مهرهای شد تا هم نفوذ بیچون و چرای هاشمی رفسنجانی را کاهش دهد و هم پایانی باشد بر موج سنگین اصلاح طلبی که سنگر به سنگر فتح کرد و سنگر به سنگر تحویل داد.
در انتخابات هشتاد و هشت کودتا رخ داد. تنها عاملی که در پیشبینیهای رهبری غایب بود خیزش تحقیر شدگانی بود که با امید به تغییر از موسوی و کروبی حمایت کرده بودند و عامل دوم ایستادگی رهبران جنبش سبز که تدارک شخص اول مملکت را فراتر از یک انتخابات ساده میدیدند. افشای بازیگری انتخاباتی مجتبی خامنهای در سال هشت و چهار در مصاحبه مطبوعاتی معروف کروبی که معترض به دخالت سپاه و بسیج در دور نخست انتخابات بود در سال هشتاد و هشت به یکی از ماندگارترین شعارهای یکی از کاندیداهایی ریاست جمهوری رسید: “تسلیم این صحنهآرایی خطرناک نمیشوم”.
اشاره موسوی به هموار کردن مسیر جانشینی توسط رهبری و سپاه بود. چندین ماه قبل از انتخابات هشتاد و هشت هم کروبی تاکید کرده بود سپاه تن به انتخابات نمیدهد و تلویحا گفته بود حضور اینبار فراتر از انتخابات است و مقابله با روند خطرناکی است که از قبل شروع شده.
سرکوب هشتاد و هشت نزدیک به دو سال طول کشید و بعد از حصر رهبران جنبش و تمدید روند زندانهای بلند مدت اوضاع مهار شد هر چند تنشها بین جامعه و حاکمیت افزایش یافت. تحریمهای فلجکننده، شورش احمدینژاد علیه آقای سابق خود، افزایش نارضایتیها همه باعث شدند تا رهبری تن به یک انتخابات دیگر دهد. اینبار هزینه رد صلاحیت هاشمی پرداخت شده بود اما موج اعتراضی با بازی مناسب اصلاحطلبان در انصراف عارف به نفع روحانی کسی را بر مصدر نشاند که مورد علاقه رهبری نبود اما خطر قبلیها را نداشت.
رهبری اینبار با تجربهتر شده بود روحانی را راحتتر مهار کرد چرا که روحانی و تیمش اعتقادی به نیروی اجتماعی نداشتند.
بعد از تحریمهای ترامپ فشار اقتصادی بیشتر شد و تصمیمات عجیب ارزی شکل دیگری از فساد نورچشمیها را نشان داد. دولت روحانی اگر چه در نود وشش بر حق آزادی اعتراض تاکید کرد، در نود و هشت، وزیرش از مجریان کشتار شد. لحن و ادبیات روحانی هم تغییر یافت و به همان ماهیت امنیتی خود برگشت: سرهنگی در لباس حقوقدان.
رهبری کارگزار تحت کنترل را دوست دارد. روحانی و تیمش، هم تحقیر شده بودند هم بیکفایتی خود را در بحران نشان داده بودند و هم به کلی به وعدههای مردمی پشت پا زدند. این برای رهبری بهترین هدیه است یعنی جایی که در کنار دیگر نهادهای انتصابی نهادهای انتخابی هم متهم بحران ناکارآمدی حاکمیت شوند. پشت این بحران هم، اختیارات فوقالعاده پنهان میشود. مقاماتی هم هستند که سپر شوند.
حذف بلند قامتان هم زمینه تملق بازیگران کوتاه قد را فراهم کرده. پس بازی تحت کنترل است.