ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 17.04.2021, 18:59
علل ناکامی توسعه در جمهوری اسلامی

مرضیه حاجی ‌هاشمی

کشورهایی چون ایران، ترکیه و مالزی، کشورهای مسلمانی هستند که تقریبا هم زمان باهم، نخبگان سیاسی آن در پی اجرای برنامه‌های جامع توسعه بودند. سوال اینجاست که چرا بعد از انقلاب اسلامی، علی رغم تلاش بسیاری از نخبگان سیاسی برای توسعه، کشور ایران در مقایسه با کشورهایی همچون مالزی و ترکیه توسعه کمتری تجربه نموده است؟

می‌توان عوامل زیر را در پاسخ به این سوأل برشمرد:

۱- به دلیل رویکرد سیاسی و انقلابی و دگرگون خواهانه نخبگان تأثیر گذار بر جامعه به تغییرات و اصلاحات در ایران که منجر به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی شد، برخلاف ترکیه، بستر فرهنگی – اندیشه‌ای و زمینه‌های اجتماعی لازم برای اصلاحات، تغییر و توسعه همه جانبه در ایران پدید نیامد.

۲- نخبگان سیاسی جمهوری اسلامی با توجه به زمینه‌های ساختاری قدرت در ایران و عدم شکلگیری طبقات مستقل از دولت از حیث اقتصادی و عدم نهادمندی‌های مدنی، همچنان یک طبقه پرقدرت اجتماعی و به صورت یک نیروی اجتماعی منسجم در نیامدند تا توان بالقوه لازم برای اجرای پروژه عظیم توسعه کشور را دارا باشند.

۳- نخبگان سیاسی جمهوری اسلامی به دلیل عدم گردش نخبگان، لزوما توانمندترین، کارآمدترین، مدیرترین و به طور کلی نخبه ترین برای امر توسعه نیستند.

۴- عموما نخبگان قدرت در جمهوری اسلامی به دلیل ساختار فرهنگ سیاسی ایران، گروه‌های خاصی بودند که تلاش کرده‌اند انحصار قدرت را در دست داشته باشند که به دلیل رویکرد خاص اکثریت آنها به توسعه، امر توسعه موفقیت آمیز نبوده است.

۵- نخبگان [صاحب] نفوذ در جمهوری اسلامی، گرچه متصدی امر توسعه نیز نباشند؛ اما به سادگی بر سر اجرای برنامه‌های توسعه ممانعت ایجاد می‌کنند.

۶- در ترکیه و مالزی، نخبگان سیاسی برای امر توسعه، اقتصاد لیبرال سرمایه داری، مؤلفه‌ها و ملزومات آن را به طور کامل پذیرفته‌اند و بر سر امر توسعه و الگوی اقتصادی آن اجماع نظر دارند؛ اما نخبگان سیاسی جمهوری اسلامی نه بر سر اصل توسعه و نه بر پذیرش اقتصاد لیبرال سرمایه داری اجماع نظر دارند.

۷- نخبگان سیاسی جمهوری اسلامی تعریف درست و نظام معرفتی جامعی از توسعه ندارند. این امر موجب می‌شود، نخبگان سیاسی هر کدام بر وجهی از توسعه توجه داشته، بر سر توسعه همه جانبه نیز اجماع نظر نداشته و هر کدام تعریف متفاوتی از توسعه ارائه دهند. دلیل این مسأله نیز این است که نخبگان سیاسی جمهوری اسلامی بر سر تعریف مفاهیم اساسی که مفهوم توسعه بر آن استوار است، به اجماع نظر نرسیده اند؛ چرا که در مفهوم جمهوری اسلامی نیز یک پارادوکس بنیادین وجود داشته که هیچ گاه نخبگان جمهوری اسلامی از پس حل آن برنیامدند و این پارادوکس از نسبت بین جمهوریت و اسلامیت نشأت می‌گیرد.

تمام این اختلاف نظر‌های بنیادین از یک سوی و نبود سازوکار حل منازعه و اختلاف که خود ناشی از عدم حل پارادوکس بنیادین است، از سویی دیگر، سبب شده است که نخبگان سیاسی جمهوری اسلامی به تعریف درست، واحد و الگوی معرفتی جامع و یکسانی از توسعه دست نیافته باشند.

۸- اقتصاد ترکیه و مالزی وابسته به نفت نیست؛ ولی نخبگان جمهوری اسلامی با در دست داشتن درآمدهای کلان نفتی، در امور اقتصادی مداخله گسترده‌ای داشته که این امر هم امکان فساد اقتصادی را برای آنها فراهم می‌آورد و هم مانع آزادی اقتصادی و سرمایه گذاری‌های کلان بخش خصوصی می‌شود.

۹- نخبگان سیاسی مالزی به دین در قالب یک فرهنگ نگریسته‌اند و مؤلفه‌های فرهنگی توسعه را از بطن دین استخراج کرده اند؛ بدین معنی که نخبگان سیاسی مالزیایی معتقدند، سنت‌های مطلوب فرهنگی در چارچوب مذهب، زمینه ساز ارتقای سطح فکری جامعه و شکلگیری فرهنگ مطلوب توسعه گردیده است؛ اما نخبگان سیاسی جمهوری اسلامی، دین را به عنوان یک مجموعه جامع از احکام فقهی در نظر گرفته‌اند که تمام باید و نبایدهای قانونی ما نیز باید از آن استخراج شود؛ لذا در بسیاری از موارد، برخلاف آنچه در مالزی اتفاق افتاده است، دین نه تنها زمینه ساز و نیرو محرکه توسعه نبوده است؛ بلکه به گونه‌ای فهم شده است که ابعاد مختلف آن مغایرت اساسی با توسعه یافته است.

البته باید توجه داشت که به طور کلی دین در ایران، مؤلفه‌های فرهنگی و تربیتی که سازنده توسعه در مالزی است، به فرهنگ عمومی ایرانیان تزریق نکرده است که تبیین مطول این مسأله مهم، مجالی دیگر می‌طلبد.