احمد ابوالفتحی، نویسنده و مدیر کانال “پلها”، در یادداشتی تلگرامی نوشت:
۱. خیلی اتفاقی متوجه شدم که شانزده آوریل (امروز) روز جهانی نقطهویرگول است. اولین واکنشم به این نامگذاری لبخندی از سرِ تمسخر بود. همهچیز روزِ جهانی پیدا کرده و نقطهویرگول هم! بعد جستوجو کردم تا ببینم این نامگذاری چه دلیلی داشته. در جستوجوی فارسی چیزی بهکف نیامد اما به فرنگی که جستوجو کردم برخوردم به یک روایتِ درخشان.
۲. علی صلحجو در کتابِ «نکتههای ویرایش» نکتهای درست دربارهی استفادهی نابهجای اهلِ قلمِ ایرانی از نقطهویرگول بیان کرده است. او میگوید قطعهای از متن که بعد از نقطهویرگول میآید باید یک جملهی کامل باشد ولی در متون فارسی بسیار پیش میآید که نویسندگان قطعاتی از یک جمله را بعد از نقطهویرگول میآورند. استفادهی نادرست از نقطهویرگول، که من هم کم به آن برنخوردهام، نشان میدهد که ما به رازِ نقطهویرگول پی نبردهایم. این راز در اوایل دههی پیشینِ میلادی به همتِ یک آمریکایی جوان به نام امی بلوئل مفهومی اجتماعی یافت و نقطهویرگول را از سطح یک نشانهی زبانی به سطحی دیگر برد. امی بلوئل بنیانگذار پروژهی نقطهویرگول بود. پروژهای که علیه خودکشی سازمان یافته است.
۳. «روز بزرگداشت کسانی که ترجیح دادهاند زندگی خود را پایان ندهند زیرا داستانهایشان هنوز تمام نشده است.» این تعریف رسمی روز جهانی نقطهویرگول است. پروژهی نقطهویرگول برای ادای احترام بهکسانی که خودکشی کردهاند یا به آن فکر کردهاند پدید آمده و شعارش این است: «داستان ما هنوز تمام نشده.» نگاه روایتانگارانهی این پروژه به زندگی و بهرهی هوشمندانهای که از نقطهویرگول برده است جذاب و گیراست. نقطهویرگول نقطهی اتصالِ دو جملهی جدا از هم است که از لحاظِ منطقی و معنایی یکدیگر را کامل میکنند. شاید با انتخابِ چنین نامی، بلوئل میخواسته بگوید راه مواجهه با خودکشی نه تداومِ وضع موجود است و نه پایان بخشیدن به وضعیت. راهش این است که نقطهای حوالهی بعضی چیزها بکنیم ولی نه سرِ سطر برویم و نه ارتباطمان را با چیزهای نقطهگذاری شده قطع بکنیم. ویرگولِ بالای آن نقطه ارتباطِ میان وضعِ تازهای که بناست برای خود ایجاد کنیم را با وضعِ پیشین برقرار میکند، بیآنکه وضعِ تازه بخشی از وضع پیشین باشد. این پیشنهادِ هوشمندانهای برای آنانی است که با مسئلهی خودکشی درگیر هستند. پیشنهادی هوشمندانه و جاهطلبانه. چنان جاهطلبانه که شاید دستنیافتنی بنماید.
۴. اگر دقت کرده باشید در همهی متن برای پایان بخشیدن به جملاتِ مرتبط با امی بلوئل از افعالِ گذشته استفاده کردهام. چرا؟ چون بلوئل در سال ۲۰۱۷ خودکشی کرد. او آزار دیده بود. بسیار. آزار جنسی دیده بود و آزار روانی. پدرش در سال ۲۰۰۳ خودکشی کرده بود و خودش هم تا پیش از سال ۲۰۱۳ چندباری تا مرز کشتنِ خود پیش رفته بود. اما خودکشیاش در سال ۲۰۱۷ شوکآور بوده. چنان شوکآور که بسیاری او را خائن لقب دادند. خائن به ایدهی خودش. شاید حق داشتند و شاید هم نه.
۵. امی بلوئل دنبالِ نقطه گذاشتن و ویرگول گذاشتنِ همزمان بود اما پروژهاش او را از نقطهگذاری محروم میکرد. آدمی که هی در معرضِ گذشتهاش قرار میگیرد، حتی اگر هم بخواهد نمیتواند گذشته را بگذراند. ایدهی نقطهویرگول وقتی عملی میشود که ما هی مجبور به توضیحِ گذشتهمان نباشیم. بلوئل مجبور بوده است. او پروژهاش را بر پایهی روایت زندگی خودش شکل داده بوده، بر پایهی آزارهای جنسی، بر پایهی خودکشی پدر، بر پایهی خودکشیهای ناموفق، بر پایهی میل به خودکشی. چهار سال پیاپی روایت شدن برای یک آسیب دیده سمّ است. آسیبدیدهها را باید مرهم گذاشت. اگر قرار است نقطهویرگولی در زندگی آسیبدیدهها گذاشته شود بهتر است که کمتر روایت شوند. هر بار روایت شدن نوع جدیدی از مواجهه را پدید میآورد. نوع تازهای از تصویرسازی ذهنیِ وضعیتِ بغرنج. چرا که هر راوی قرائتِ خودش را از وضعیت ارائه میدهد.
۶. بهگمانم بلوئل قربانیِ پروژهاش شده، جایی کم آورده و نتوانسته ادامه بدهد. مرگِ او اما بهمعنای شکستِ پروژهاش نیست. مرگ او یک هشدار است. هشدار به مایی که عادت داریم آدمهای زخمدیده را هی روایت کنیم و روایت کنیم. خودکشی بلوئل میتواند به ما بگوید نقطهویرگول گذاشتن در زندگیِ آدمهای در معرضِ خودکشی یک عملِ فردی نیست. او حتی اگر بخواهد، بیهمراهی اطرافیانش نمیتواند نقطهویرگولش را در جای درست بگذارد.