اگر میخواهید بفهمید چرا اصلاحطلبی تبدیل به فحش شده همین کلابهاوس فیلتر شده را باز کنید و اتاقهای اصلاحطلبان رانتی و حکومتی را ببینید که چند چهرهی تکراری مدام در حال چاپلوسی برای قدرت و اتهامزنی به اصلاحطلبان واقعی، از این اتاق به آن اتاق میروند.
برآیند این اتاقها که هر عامل نهادهای امنیتی در پوشش فعال نزدیک به ساختار بالائی حکومت به خود اجازه میدهد با بیانیههای از پیشتنظیمشده توسط سازمانی خاص، از قدرت دلبری و علیه جنبش سبز کیفرخواست صادر کند، این میشود که در بطن جامعه، کل اصلاحطلبان به صورت افرادی دیده شوند که مدام در طلب اعتمادسازی نزد حکومت هستند نه مردم، و نفع شخصی و گروهیشان ارجحیت دارد به منافع عمومی، و به هر ترتیبی که شده حاضرند بلاکش قدرت باشند و در حکومت حاضر شوند تا عده و عُدهای برای خیمهشببازیهای نظام باشند، فقط برای آنکه از دستمالکشی سفرهی انقلاب دور نمانند.
اگر جائی هم ولی مطلقه فقیه را مسئول اصلی مملکت، از مصائب تا معاصیاش دانستهاند، باید فیالفور توبه کنند تا مبادا خاطری مکدر شود و سفره را از پیش روی اینها جمع کنند!
دقیقا در تکمیل همان پروژه مهندسی اصلاحات توسط نهادهای امنیتی و وابستگان به آنجای مگو که از سال ۹۰ با تشکیل تیم و یارکشی از اصلاحطلبان بدلی برای جایگزینی اصلیها در قدرت و ایضا بیآبرو کردن آنها نزد مردم آغاز کرده بودند.
در هرحال اصلاحطلبی در ۱۴۰۰ به پایان خواهد رسید اما آن اصلاحطلبی که رانتی، قدرتطلب و بدنبال اعتمادسازی با حکومت است، قدرت تفکیک منافع «مردم و ایران» را از «نظام» ندارد و سنگ تمام میگذارد برای اینکه آقا خوشش بیاید نه مردم!