دیپلماسی ایرانی
نویسنده: علیرضا علیزاده کارشناس مسائل قفقاز
جنگ دوم قره باغ از آن روی در کانون توجه بین المللی قرار گرفت که ارتش جمهوری آذربایجان توانست بخش عظیمی از اراضی خود را طی ۴۴ روز از اشغال ارامنه آزاد کند. تا جایی که حتی در نتیجه جنگ، مناسبات بین المللی نسبت به ژئوپلیتیک قفقاز تغییر یافت. در این بین برخی رسانههای بین المللی متمایل به جریان ارامنه، سعی کردند برای تحت الشعاع قرار دادن نتیجه جنگ، متوسل به اتهام زنی به جمهوری آذربایجان شدند که آذریها نیروهای تکفیری- سلفی را از سوریه به جنگ آورده بودند.
این مقاله با تحلیل واقعیتهای صحنه نبرد، عوامل و شرایط موثر و پایدار در محیط جنگ، معتقد است که حضور نیروهای جهادی- تکفیری در جنگ امکانپذیر نیست. از جمله این دلایل عبارتند از؛
۱. عدم تناسب جمعیتی: جمعیت جمهوری آذربایجان حدود ۱۰ میلیون نفر و جمعیت اعلامی ارمنستان ۲ میلیون نفر، اما ساکنان آن کمتر از ۲ میلیون نفر بوده، که ۶۵ درصد از این جمعیت را زنان ارمنی تشکیل میدهند.
۲. حضور دواطلبان مردمی: در پی درخواست متعدد شهروندان جمهوری آذربایجان، بیش از۱۵۰هزار نفر داوطلب مردمی در جنگ مشارکت کردند و بخشی از حدود ۳ هزار کشته جنگ دوم قره باغ از نیروهای داوطلب مردمی بودند، در حالی که داوطلبان مردمی ارمنی بیشتر از ارامنه اروپایی، لبنانی و کردی نزدیک به پ.ک.ک جزء نیروهای غیرنظامی حاضر در جنگ بودند.
۳. آمادگی کامل آذربایجان برای جنگ: عزم آذربایجان حدود ۳۰ سال به دلایلی از قبیل؛ اشغال حدود ۲۰ درصد از خاک کشور، آواره کردن حدود ۱ میلیون نفر از شهروندان، کشته شدن حدود چند ده هزار نفر از شهروندان آذری، گروگان و اسیر شدن صدها نفر (اکثرا زنان در جنگ اول قره باغ بودند که تا کنون از سرنوشت آنان خبری نیست) و مهمتر از همه، قتل عام خوجالی که در تاریخ معاصر جزء یکی از قتل عامهای نادر بین المللی محسوب میشود، برای یک جنگ همه جانبه آماده بود. ۴. بالا بودن روحیه انتقام از ارامنه: قریب به اتفاق شهروندان داوطلب آذری که در جنگ شرکت کردند، معمولا بازماندگان خانوادههای کشته شده و همچنین از ۱ میلیون آواره جنگ اول قره باغ بودند. انتقام از مسببان جنگ اول قره باغ و جنایات صورت گرفته، انگیزه سربازان آذری برای مشارکت در جنگ را به صورت تصاعدی بالا برده بود. تا آنجا که فرار حتی یک سرباز آذری از صحنه نبرد اخیر و کمترین عقب نشینی از سوی فرماندهان، صورت نگرفت. در حالی که سربازان ارمنی با روحیه غرور سالهای گذشته از اشغال مناطق، با شروع جنگ و کشته شدن همرزمان و عدم امید و دلبستگی برای باقی ماندن در آن سرزمینها، شروع به عقب نشینی کرده و حدود ۱۰ هزار سرباز ارمنی از میدان نبرد فرار کردند. به عبارتی، در جنگ روایتها، مردم جمهوری آذربایجان حدود ۳۰ سال به دنبال چنین جنگی بودند.
۵. غالب بودن گفتمان توسل به اهل بیت: تقویت گفتمان ادبیات تشییع در بین نظامیان آذربایجان در جنگ ۴۴ روزه، گفتمانی عاشورایی و توسل آشکار به اهل بیت به صورت بی نظیر ظهور و بروز داشت. اینگونه ادبیات نمیتوانست پذیرای جریانهای تکفیری- سلفی در سطح خود باشد. (به صدها فیلم منتشر شده از صحنه نبرد و دریافت کمکهای مردمی رزمجویان آذری در شبکههای اجتماعی رجوع شود)
۶. بالا بودن بودجه دفاعی آذربایجان: بودجه دفاعی جمهوری آذربایجان با بودجه دولتی کل ارمنستان برابری میکند. در این راستا حدود ۳ میلیارد دلار بودجه دفاعی آذربایجان بوده، اما بودجه دفاعی جمهوری ارمنستان حدود ۴۰۰ میلیون دلار است.
۷. برتری تکنولوژی تسلیحاتی آذربایجان: جمهوری آذربایجان به مدد فروش منابع نفت و گاز خود توانسته سلاحهای پیشرفته مدرن از کشورهای مختلف دریافت کند. به عبارتی، تسلیحات آذربایجان جزء تکنولوژی نسل پنجم محسوب و پهپادها بیشترین نقش را در جنگ بازی میکردند، در حالی که تکنولوژی ارمنستان جز کمکهای بلاعوض و بدون بازپرداخت روسیه بوده و جزء تکنولوژیهای نسل سوم محسوب میشود. در محیط چنین فضایی، نقش و حضور نیروهای تروریستی از سوی آذربایجان به جهت آموزش و تمرینات کافی نحوه به کارگیری پهپاد، غیر معقول به نظر میرسد.
۸. متفاوت بودن استعداد نیروی نظامی طرفین: استعداد نیروی نظامی جمهوری آذربایجان متناسب با جمعیت این کشور۱۰۰ هزار نفر بوده و ۱۵۰ هزار نفر داوطلب مردمی داشته است. این در حالی است که استعداد نیروهای نظامی ارمنستان، نصف استعداد آذربایجان نبوده است.
۹. از کانون توجه خارج کردن حضور پ.ک.ک توسط ارامنه: شواهد و قرائن موجود نشانگر حضور صدها نفر از جنگجویان و نیروهای پ.ک.ک و همچنین ارامنه افراطی از کشورهای سوریه، لبنان و حتی اروپا در جنگ دوم قره باغ در صف نیروهای نظامی ارمنی بوده است. دستگاه تبلیغی ارمنستان برای خنثی سازی اثرات روانی این حضور، سعی داشته است با عملیات روانی تهاجمی، حضور نیروهای تکفیری را در صف نیروهای نظامی آذربایجان تحت الشعاع قرار دهد.
۱۰. عدم تناسب و تعارض واقعی حکومت سکولار و جامعه شیعیان آذربایجان با پدیده تکفیری-سلفی: اکثریت ملت جمهوری آذربایجان شیعه و حکومت آن سکولار است و این دو دلیل، از عدم سنخیت حضور نیروهای تکفیری-جهادی با کشور آذربایجان نشان دارند.
۱۱. تمایز شهروندان سنی آذری با عنصر تکفیری: حدود ۱۵ درصد از مردم آذربایجان، سنی مذهب هستند. در دوهه اخیر بنا به حمایت سیاسی عربستان از مواضع آذربایجان در نهادهای بین المللی، نفوذ سعودیها در بین شهروندان، به خصوص سنیهای این کشور گسترش یافته است. تا جایی که بنابر برخی تحلیلهای مردم شناسانه، هزاران نفر از شهروندان سنی آذری، تحت تأثیر رویکرد تبلیغات سلفیهای عربستان و امارات قرار گرفتهاند. به عنوان نمونه طی حضور حدود ۱۲۰ نفر از شهروندان سنی آذری جمهوری آذربایجان در جنگ سوریه، دولت سکولار، تابعیت شهروندیشان را ملغی و اجازه ورود آنان به کشور را نداد. با این اوصاف، دولت سکولار آذربایجان اگر قرار بر بهره مندی از نیروهای جهادی- سلفی بود، شهروندان خود را میتوانست به کار گیرد.
۱۲. جانبداری حقوق بین الملل از دفاع مشروع آذربایجان: طبق ۴ قطنامه شورای امنیت سازمان ملل، در بحبوحه جنگ اول قره باغ، نیروهای ارمنی باید خاک آذربایجان را ترک میکردند، اما این عقب نشینی طی حدود ۳۰ سال مذاکره صورت نگرفت. حقوق بین الملل، ضمن شناسایی مرزهای بین المللی آذربایجان، دفاع این کشور از تمامیت ارضیاش را حمایت کرد از سوی دیگر هیچ کشوری (حتی ارمنستان) در دنیا استقلال قره باغ را به رسمیت نمیشناسند. حقوق بین الملل، قطعنامههای شورای امنیت و آرای عمومی جهانی، طرفدار آذربایجان در جنگ قره باغ بوده است. با این اوصاف، آذربایجان ضرورتی نمیدید که با آوردن چند صد نیروی تکفیری-جهادی که از منظر بین الملل تروریست محسوب میشوند، اقدام حقوقیاش را زیر سوال ببرد. به عبارتی دفاع آذربایجان از منظر حقوق بین الملل، دفاعی مشروع و این پارادایم یک امتیاز قلمداد میشود.
۱۳. توجه آذربایجان به حساسیت روسیه نسبت به جریان تکفیری– جهادی و رعایت خطر قرمزهای مسکو: با توجه به اینکه روسها چندین دهه با جریان تکفیری-سلفی در قفقاز شمالی جنگیدهاند و در سوریه هم با سلفیهای چچنی مواجه بودهاند، به همین جهت آذربایجان حساسیت روسها را کاملا در نظر گرفته تا مسکو نسبت به روند جنگ نظرش تغییر نکند و هیچ وقت با ورود چند صد تکفیری- سلفی بهانهای به روسها نمیدهند.
۱۴. توجه آذربایجان به عضویت ارمنستان در پیمان امنیت دسته جمعی و مسئولیت روسیه در حمایت از متحدان: با وجود حملات موشکی و راکتی جمهوری ارمنستان به شهرهای مختلف آذربایجان و ویرانی بیش از ۵ هزار خانه و کشته شدن تعدادی از شهروندان آذربایجانی، دولت باکو در هیچ شرایطی اقدام متقابل به مثل انجام نداد. زیرا با چنین اقدامی بهانه لازم در چارچوب پیمان امنیت دسته جمعی به روسیه به نفع ارمنستان، برای حمله به آذربایجان صادر میشد.
۱۵. حمایت همه جانبه ترکیه: بر خلاف جنگ اول، در جنگ دوم قره باغ ترکیه حمایت همه جانبه تکنولوژیک و مشاورهای چشمگیری به آذربایجان کرد و از نظر سیاسی- نظامی نیز بالانسی در مقابل روسیه ایجاد کرد. با این شرایط آذربایجان در یک فضای راهبردی، جنگ را پیش میبرد و نیازی به آوردن نیروهای تکفیری-سلفی نمیدید.
۱۶. بی اعتبارسازی حمایت ترکیه از آزادسازی ارضی اشغالی: با توجه به حمایت همه جانبه ترکیه از آذربایجان در جهت آزادسازی مناطق اشغالی، کشورهایی مانند فرانسه، روسیه، یونان، عربستان، امارات، مصر و ... برای بی اعتبارسازی حمایت ترکیه از آذربایجان و عملیات روانی تخریب حضور ترکیه، متوسل به بحث اتهامات مربوط به حضور نیروهای سلفی-تکفیری در آذربایجان شدند.
۱۷. عملیات روانی وسیع ارامنه: با توجه به اینکه لابی ارامنه از نفوذ بسیار بالایی در رسانههای جهان برخوردار بوده است، تلاش میکند برای توجیه شکستهای خود و غیرموجه کردن عملیات آذربایجان برای آزادی سرزمینهایش، با اتهام آورده شدن اتحاد سلفیها به جنگ را مخدوش کند. در این راستا در طول جنگ اخیر هر روز بیش از دهها مقاله در روزنامههای معتبر اروپایی، غربی و شرقی این اتهام را بدون رفرنس دقیق و با ماهیت عملیات روانی تکرار میکردند. (نکته قابل توجه اینکه منابع همه این اخبار از مقاله شهروند کرد زبان ترکیه ایی به نام “فهیم تاشتکی” در سایت المانیتور منتشر شده است. ایشان در اروپا پناهنده و به قصد اغراض سیاسی، علیه ترکیه این مطالب را نگارش میکند)
جمع بندی: هدف از عنوان مطالب، نه دفاع از مواضع و اقدامات آذربایجان و نه افتادن در دام عملیات روانی ارامنه بوده، بلکه این است که نباید در میدانهایی که از نظر روانی، مین گذاری شده است، بی محابا ورود کنیم. ادعای حضور تکفیریها در روزهای جنگ قره باغ، منافع روسیه، فرانسه، غرب، ارامنه و حتی عربستان، امارات، مصر و ... را تأمین میکرد. زیرا به نوعی بی اعتبارسازی پیروزیهای آذربایجان و حامیان آن یعنی ترکیه و حتی اسرائیل بود. اما بعد از جنگ تمام کسانی که چنین ادعایی داشتند عقب کشیدند و حتی منکر همچو ادعایی شدند و آن را سوء تفاهم اعلام کردند. این در حالی است که رسانههای ایران هنوز «اندر خم یک کوچه اند» و خبرنگاری از خبرگزاریهای ما در بین خبرگزاران ۴۰ کشور، به طرح موضوعی میپردازد که منجر به سوء تفاهم و حتی تیرگی روابط ایران و آذربایجان میشود، در حالی که رسانههای سایر کشورهای بین المللی سوالاتشان را مبتنی بر جایگاه کشورشان در فضای بعد از جنگ ۴۴ روزه طراحی کردند. با این اوصاف نباید در دام لابی ارامنه، منافع کشورمان را در قفقاز قربانی کنیم. اگر جمهوری آذربایجان را به نفع رقبا از دست بدهیم، جبرانش سخت خواهد بود. آذربایجان در جنگ اخیر، با توسل به حقوق بینالملل و قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل، سرزمینهای اشغالیش را آزاد کرد. باید واقعیت صحنه را درست تحلیل و منافع ملی کشور را متناسب با آن طرح ریزی کرد. به عبارتی میتوان گفت دلایل مختلفی وجود دارد که اتهام حضور سلفی- تکفیریها در جنگ ۴ ماه گذشته قره باغ با واقعیتهای صحنه جنگ سازگاری نداشته و از طرفی آذربایجان نیز به علت برتری راهبردی نسبت به ارمنستان هیچ ضرورتی مبنی بر آوردن چند صد سلفی برای مخدوش کردن اقدامات راهبردی خود را نمیدید. این موضوع صرف یک اقدام عملیات روانی وسیع و گسترده برای توجیح شکست ارمنستان در مقابل آذربایجان، نامشروع سازی حمایت ترکیه از آذربایجان و همچنین ابزاری برای اعمال فشار بر جمهوری آذربایجان برای گرفتن امتیاز است.
این در حالی است که نیروهای روسی از روز ۴۴ جنگ به عنوان نیروهای حافظ صلح در منطقه قره باغ حضور قوی داشته و تا کنون هیچ سند رسمی و محکمه پسند مبنی بر حضور نیروهای خارجی را در این منطقه نتوانسته ارائه دهند. در نهایت این تعداد بر شماری شده از مفروضات ردیه حضور نیروهای تکفیری- تروریستی آذربایجان، در جنگ ۴۴ روزه متصور بود.