بخش یک
کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ در راستای نوگرایی و نظم بود که به اهدافش دست یافت
کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ توسط رضاخان، سپس رضاه شاه به عنوان فرمانده نظامی و سیدضیاالدین طباطبائی مدیر روزنامه رعد به عنوان رهبر سیاسی، در زمان پادشاهی احمدشاه قاجار انجام شد.
آن طور که در اعلامیههای این حرکت، به مردم وعده داده شده بود، کودتاچیان اهداف زیر را دنبال میکردند:
* برانداختن ریشه جنایتکاران خودخواه تنپرور داخلی(احتمالا خاندان قاجار)
* رهانیدن ملت ایران از سلسله رقیت مشتی دزد و خیانتکار(قاجاریه)
طی این حرکت، افرادی که به گمان سید ضیاالدین و رضاخان، در سالهای پرآشوب پس از انقلاب مشروطه «زمام مهام مملکت را به ارث در دست گرفته بودند، مانند زالو خون مردم و ملت را مکیده، ضجه وی را بلند میساختند.» باید روفته و از میدان کنار میرفتند.
از این رو توسط رهبران این حرکت بیانیهای صادر شد. اعلامیه سید ضیا و رضاخان که بلافاصله پس از کودتا منتشر شد، در واقع چیزی جز پژواک همین اندیشهها نبود که باور داشت «برای اینکه تمام این اقدامات میسر گردد، باید قبل از هر چیز و مافوق هرگونه اقدامی، مملکت دارای قشونی گردد که دشمنان داخل و خارج را به حساب دعوت نماید و امنیت در محوطه شاهنشاهی ایران حکم فرما گردد.»
مواردی از جمله:
- اصلاح نظام قضایی
- تقسیم اراضی دولت بین دهقانان
- لغو کاپیتولاسیون
- تأسیس مدارس
- راهاندازی وسایل حمل و نقل جدید
و البته لغو قرارداد ۱۹۱۹ ایران و بریتانیا، برخی از برنامههای مفصلی بود که سید ضیاالدین و رضاخان بلافاصله پس از کودتا اعلام کرده بودند.
همین برنامه که خواسته اصلی مردم ایران بود سبب شد تا بسیاری از این ملی گرایان و روشنفکران که راه حل تمام مشکلات کشور را یک دولت مقتدر نظامی و یک دیکتاتور مصلح میدانستند که بتواند چنین تصمیمهایی را به جای شاه ناتوان قاجار بگیرد، به حمایت از رضاخان و سیدضیاالدین بپردازند.
از جمله بر محور همین باور بود که ایرج میرزا که شاهزاده ناراضی قاجاری و البته شاعری چیرهدست بود در حمایت از رضاخان که دیگر سردار سپه نام گرفته بود سرود:
تجارت نیست، صنعت نیست، ره نیست / امیدی جز به سردار سپه نیست
همچنین دیگر روشنفکران آن دوره از جمله کاظمزاده ایرانشهر در مجله ایرانشهر، محمدعلی جمالزاده در مجله علم و هنر، تقیزاده در مجله کاوه و دیگر سردمداران روشنفکر آن دوره گفتمان جدید را با حجم بالایی از نوشتهها و مقالات به جامعه تلقین میکردند و به ترویج لزوم استبداد منور و مرد آهنین که در هیکل رضاخان تجسم مییافت را برای سامان دادن به اوضاع تئوریزه کنند.
روزنامههایی از قبیل: ایران، ستاره ایران، کوشش، اطلاعات، ناهید، شفق سرخ نیز مروج چنین استبداد شدند که علوم سیاسی بدان دیکتاتوری صالحان نام نهاده است.
در واقع تمامی روشنفکران، نویسندگان، دولتمردان و صاحبان مشاغل تحت تأثیر رضاخان قرار گرفته و او را ناجی مشروطه میدانستند.
پس از کودتا عارف قزوینی غزلی شاد و امیدبخش دربارهٔ اصلاحات و آینده امیدبخش ایران و ستایش از کودتا سرود.
میرزاده عشقی مقالات تندی در حمایت از کابینه کودتا نوشت.
محمد فرخی یزدی، ابوالقاسم لاهوتی، سلیمان میرزا اسکندری و بهرامی برگرد دولت جمع شدند و ملکالشعرا بهار در جراید، حکومت مقتدر را رواج میداد.
علی اکبر داور، عبدالحسین تیمورتاش از حزب تجدد به مشاوران رضاخان تبدیل شدند و دستگاه فکریاش را سامان دادند و احزاب محافظه کار مجلس چهارم از جمله اصلاحطلبان، سوسیالیستها و کمونیستها به حمایت از سردار سپه پرداختند.
اکنون با خواندن تاریخ متوجه میشویم که کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ حرکتی در راستای نظم و قانون(دادگستری) و نوگرایی بود که به هردو خواستهاش تا حدی دستیافت.