منبع: کانال تلگرام نویسنده
آمریکا دیگر ابرقدرت بلامنازع جهان نیست، اما همچنان مهمترین و تاثیرگذارترین قدرت جهانی است. این حجم تاثیرگذاری را میتوان در نوع مواجهه کشورها با نتایج انتخابات اخیر آمریکا مشاهده کرد. در حالی که ترامپ طی چهار سال اخیر، جایگاه ابرقدرتی آمریکا را در سطح جهان تنزل داد و عملا آب به آسیاب چین و روسیه ریخت و مناسبات کلان آمریکا با همپیمانان خود در سطح جهان به ویژه اروپاییها را به روابطی شخصی با چند کشور مشخص در منطقه تقلیل داد؛ اما پیروزی جو بایدن و قرار گرفتن دموکراتها در راس سه ستون ساختار قدرت، این پیام را به جهان مخابره کرد که آمریکایِ خارج شده از ریل در حال بازگشت به آن و پیگیری راهبرد رهبری و هژمونی خود در سطح جهان و چه بسا به شکلی قدرتمندتر از قبل است.
از این رو، کشورها به ویژه در خاورمیانه و به استثنای ایران که رویکردی تهاجمی در پیش گرفته است، در حال بازتعریف رفتار و به نوعی بازبینی سیاست خارجی خود متناسب با الزمات پیروزی بایدن هستند که در نقش یک متغیر مهم بینالمللی ظاهر شده است؛ به گونهای که در چند دهه اخیر سابقه نداشته که نتایج انتخابات آمریکا چنین اهمیت جهانی پیدا کند.
ترکیه از جمله بازیگران مهم منطقه است که تحت تاثیر این متغیر جهانی در حال یک خانه تکانی عمده در سیاست خارجی خود است و شواهد و قراین زیادی نیز دال بر چنین رویکرد تازهای در حوزههای تنشی وجود دارد؛ از تلاش برای بهبود روابط با یونان، فرانسه و اروپا گرفته تا با مصر، عربستان و اسرائیل. برخی ناظران این رفتار ترکیه را تاکیدی بر بیثباتی در سیاست خارجی و دمدمی مزاجی آن میدانند و صرفا از این منظر به تحلیل این چرخش میپردازند. واقعیت اما این است که این گزاره هر چند تا حدودی درست مینماید؛ اما این چرخشها دلایل مهمتری دارد. قسمی از این ناپایداری در سیاست خارجی ترکیه به “وضعیت ابهام”، “گذار خطرناک” و تحولات سهمگینی بر میگردد که منطقه در دو دهه اخیر شاهد آن است و هنوز هم ادامه دارد. بخشی دیگر نیز از ماهیت پراگماتیک سیاست خارجی ترکیه متاثر از عنصر اقتصاد ناشی میشود. عامل مهم دیگر هم دشواریهای برقراری توازن میان روابط ائتلافی با غرب با توجه به الزامات تاریخی آن و در عین حال هم تنشهای فزاینده چند سال اخیر و میان نزدیکی همزمان با شرق به ویژه روسیه است.
البته ذکر این نکته ضروری است که در کل نه در پیش گرفتن یک رویه جامد در سیاست خارجی در همه شرایط و موقعیتها صرف نظر از جابجایی متغیرات منطقهای و بینالمللی نشان از ثباتی منطقی است و نه چرخش مستمر و گیجکننده رویکرد مطلوبی است.
رویکرد جدید آنکارا در حالی است که در دوره چهار ساله ترامپ به عنوان یک “فرصت طلایی” بهره وافر گرفت و اردوغان با درک روابط “ویژه” ترامپ و پوتین و بدهبستانهای جداگانه با هر دو و همچنین بهرهبرداری از شکاف میان دو شریک آتلانتیکی خود یعنی آمریکا و اروپا توانست دستاوردهای مهمی را با در پیش گرفتن رویکردی تهاجمی در سیاست خارجی احیانا با چاشنی نظامی در چهار حوزه سوریه (شمال و شرق) و عراق، شمال آفریقا، قفقاز جنوبی و شرق مدیترانه به دست آورد. اکنون هم به نظر میرسد که هدف اصلی اردوغان از کاهش تنش در مناسبات خارجی، اولا حفظ این دستاوردها و تثبیت آنها، ثانیا نگرانی از تبعات تنش با آمریکای بایدن و اروپا به ویژه در مساله تحریمهاست که شروع شده است. از این رو، ترکیه که تجربه تلخ تحریمهای ایران را پیش روی خود میبیند و اقتصاد مهمترین مولفه جهتدهنده سیاست خارجیاش است، شدیدا نگران رویه شدن تحریمها در تنش با غرب است و میخواهد از آن جلوگیری کند. و ثالثا تمرکز بر اجرای طرحهای کلان اقتصادی چشمانداز 2023 است.
از قضا هم شروع تحولاتی کار ترکیه را تا حدودی آسان کرده است؛ از جمله توقف درگیریهای نظامی در لیبی و قره باغ و آغاز روند سیاسی، اوضاع میدانی نسبتا مستقر سوریه، آشتی عربی در خلیج فارس، روی خوش ریاض، ابوظبی و قاهره به کاهش تنش با آنکارا. کما این که نامه “محبت آمیز” ایمانوئل ماکرون در پاسخ به نامه “دوستانه” اردوغان پس از ابتلای رئیس جمهور فرانسه به کرونا نشان از رغبت پاریس و اروپا به حل تنشها دارد.
اما گویا ترکیه این اقدامات را مکفی ندانسته و معتقد است که بدون بهبود روابط با اسرائیل رفع تنش با غرب و جلوگیری از تنشی شدن روابط با آمریکای بایدن چندان امکانپذیر نیست. از این رو، رایزنیهایی را هم برای برطرف کردن تنشها با تلآویو آغاز کرده است؛ اما اسرائیل هر چند استقبال کرده و حتی طی چند ماه اخیر برخی مقامات پیشین آن در مقالههایی با ستایش از روابط با آنکارا برای حل اختلافات ریلگذاری کردهاند، ولی به نظر میرسد که تلآویو با درک معذوریتهای آنکارا چون گذشته عجله ندارد و چه بسا شرط و شروطی هم در بحث روابط حماس و ترکیه در نظر بگیرد.