وزیرخارجه سابق آلمان، منتشرشده در: پروجکت سیندیکیت، اول دسامبر
ترجمه اختصاصی برای “راهبرد”: علی ترابی، کارشناس ارشد مطالعات آمریکای شمالی
یوشکا فیشر، در دولت گرهارد شرودر، وزیرخارجه آلمان بود. او از افراد اثرگذار در اروپا و جهان، اندیشکدهها و چرخه تصمیمگیریهای سیاسی است. برای درک بهتر جهان سده بیستویک خواندن مصاحبهها و مقالات و نوشتههای ایشان مفید خواهد بود. این ترجمه کاری در این راستاست. آنچه که در ادامه میآید، ترجمهای از نوشته اخیر او در پروجکت سیندیکیت است:
پس از یک شروع سخت، چین آشکارا سال۲۰۲۰ را با یک نکته مهم به پایان میرساند؛ به کنترل درآوردن کووید-۱۹ و تقویت جایگاهش در آسیا و جهان. اگرچه جهان یک دوره چهارساله دیگر را از دونالد ترامپ دریغ کرده، آمریکا و متحدانش حل آن چالشها را در دستور کار خواهند داشت.
در کتابهای تاریخی آینده- سال۲۰۲۰ به دلیل پاندمی کووید-۱۹ نامدار خواهد بود. اما همچنین این سال در تاریخ، سال پایان تصدی شرمآور دونالد ترامپ هم خواهد بود. هر دوی این اپیزودها پیوند تنگاتنگی با یکدیگر خواهند داشت و به دلیل پدیدار شدن در یک زمان - که عصر تغییر جهانی از قرن آمریکایی سده بیست به قرن چینی سده بیستویکم خواهد بود- دارای اثر و پیامدهای بلندمدت خواهند بود.
برخلاف این تلاش و شکست، ثابت شده که سال۲۰۲۰ یک سال بسیار کامیابکننده برای چین بوده است و روند روبهبهبود و پایان یافتن شیوع یک نمونه جدید کرونا ویروس، سارس کووید۲ (SARS-CoV2) در ابرشهر ووهان دلیلی بر درستی این ادعاست. شکستهای جدی مقامات چین اجازه داد تا این بیماری به یک پاندمی تبدیل شود که اکنون موجب مرگ بیش از یکونیم میلیون نفر و وقفه در اقتصاد جهان شده است.
پیش تر در امسال تصور میرفت این بیماری فراگیر موجب رویارویی رهبران اصلی چین با بحران اعتمادبهنفس ناشی از ناتوانی در برابر این پاندمی شود. در کنار جنگ تجاری با آمریکا میرفت تا کووید-۱۹ چین را به زانو درآورد.
از آن پس، سرکوب خشن و زورمندانه جنبش دموکراسیخواهی در هنگکنگ از سوی رییسجمهور چین، شیجینپینگ، موجب افزایش بیاعتمادی غرب نسبت به چین شد. فشار اجرایی در لوای قانون دراکونی [ستمگرانه] نوین امنیت ملی، پایانی بر عصر “یک کشور، دو سیستم” بود و سوال خطرناک و سهمگین “آینده تایوان چه خواهد بود؟”، را به ذهن متبادر ساخت.
جایگاه چین در پایان سال۲۰۲۰ در هر موردی بهتر به نظر میآید. شکستهایش در شروع پاندمی، بویژه در درون چین، هماکنون فراموش شده است. دیگر ردی از بیاعتمادی به توانایی نظام سیاسی چین و رهبران آن دیده نمیشود. دولت تکحزبی چین بهسرعت و با ابزارهای بنیادین توانست کووید-۱۹ را مهار کند و با داشتن چشمانداز روشن توانایی برگشت کامل به زندگی طبیعی اقتصاد کشور به حالت عادی را دارد.
در جنگ تجاری با ایالات متحده چین امتیاز کمی (عمدتا تعهد به خرید ۲۰۰میلیارد دلار کالای آمریکایی) داده است. بهنظر میرسد که بحران هنگکنگ در حال مرتفع شدن است؛ چنانچه رییسجمهور شی امیدوار به آن است.
در ماه نوامبر چین یک شاهکار ژئوپلتیکی با امضای توافق جامع و منطقهای همکاری اقتصادی (EPRC) به دست آورد؛ یک توافق نوین تجاری که چین را به مرکز و محور مهمترین منطقه آزاد تجاری تبدیل میکند. توافق جامع همکاری منطقهای اقتصادی- بازار بزرگ چین را به همتایان خود در مجمع ملتهای آسیایی جنوب شرق- از اندونزی و سنگاپور و ویتنام گرفته تا متحدان ایالات متحده هم چون ژاپن، کرهجنوبی، استرالیا و زلاندنو پیوند میزند. فعلا هند در این توافق نیست؛ اما ممکن است بعدها ملحق شود. تنها بازیگر منطقهای بیرونمانده از این توافق ایالاتمتحده است!
ایجاد یک بلوک اقتصادی با محوریت چین تفاوت میان واقعیت و واقعیت در رسانه را شرح میدهد! هنگامی که در ژانویه۲۰۱۷ دونالد ترامپ به کاخسفید آمد، یکی از نخستین تصمیمهای رسمیاش خروج از پیمان همکاری فرا-پسفیک (Trans-pacific Partnership)، یک توافق مذاکرهشده با رییسجمهور اوباما که چیزی همانند سازمان جامع همکاری منطقهای یا همان آر.سی.ای.پی بود؛ تنها با این تفاوت که با محوریت ایالاتمتحده و بیرون گذاشتن چین بود.
احتمالا رهبران چین با دیدن عمل خودکشی ایالاتمتحده، نمیتوانستند باور کنند که خوششانس هستند و حکومت شیجینپینگ از آن موقع تاکنون سخت در تلاش برای بهرهبرداری از این هدیه ترامپ بوده است.
آن تلاشهای شی اکنون با ایجاد یک منطقه جدید تجارت آزاد (توسط چین) که واقعیتهای ژئوپلتیکی خواهد داشت، به بار نشستهاند. در سایه آر.سی. ای. پی یک شبکه گسترده از وابستگی به چین به وجود خواهد آمد که موجب قدرتمند شدن جایگاهاش در منطقه هندو-آرام خواهد شد.
درحالیکه چین از بحران سال۲۰۲۰ قویتر بیرون آمد، ایالاتمتحده ضعیفتر شد. به خاطر اقدامات ترامپ، کووید-۱۹ در حال تاختن در آمریکا است و موجب شده تا ایالات متحده در خود فرو رود و در چشم دیگران در حال تجزیه، آشوب و ضعف به نظر آید. این ادراک دارای پیامدهای ژئوپلتیکی دور از دسترس است.
در پی انتخابات پرستیزی که ترامپ به دنبال بیاعتبار ساختن آن است، اگر که جو بایدن و دولت متبوعش بتوانند ایالات متحده را از این گرداب فرورونده بیرون کشند؛ بسیاری از جهانیان شگفتزده خواهند شد. فاز کنونی پساانتخاباتی، نویدی از توافق در دو اردوگاه سیاسی ایالات متحده نمیدهد.
در این عصر آشوبناک پاندمی کرونا و رقابتهای روزافزون اقتصادی و ژئوپلتیکی، ایالاتمتحده، بیش از هر زمان دیگری به دوستان خود نیاز دارد و دوستانش نیز نیازمند او هستند. بدون بازگرداندن رهبری جهانی ایالاتمتحده، چین در راه رسیدن به قدرت مسلط در جهان در موقعیت خوبی خواهد بود و این یک چشمانداز آسان برای شرکای آمریکا و متحدانش در اروپا، منطقه هندو- آرام و هرجای دیگر نخواهد بود.
جهان در این ماه، هنگامی که رژیم شیجینپینگ، یک دیکته با چهارده بند علیه استرالیا به کار برد و از آن کشور خواست تا اشتباهاتش را در روابط دوسویه با چین تصحیح کند، شمهای از هژمونی چینی را به خود دید؛ در پی درخواست بینالمللی استرالیا در رابطه با پژوهش درباره منشا سارس کووید دو، و محرومیت دو کمپانی زد. تی.ای و هوآوی (ZTE & HUAWEİ) چین از شبکه اینترنت نسل سوم (5G) استرالیا و گزارشهای منفی رسانههای استرالیا درباره چین، چین بیشرمانه با اعمال محدودیت جدید تجاری پاسخ داد.
اروپاییان بویژه باید این رفتار را مدنظر داشته باشند. متحدین آمریکا بهزودی از ترامپ و سیاست خارجی ملیگرایانهاش آسوده خواهند شد؛ اما اگر سیاست اروپاییها از سیاست “نخست آمریکا” به سیاست “نخست چین” چرخش کند، دستاورد بسیار ناچیز خواهد بود.
اروپاییها و دیگران در پی از سر راه برداشتن مانعی بیپایان به نام باجگیری و به سجده انداختن خواهند بود. اروپاییها باید بیدار شوند. این آخرین بخت برای به اشتراکگذاری هژمون نیکخواه و خوشخیم (benevolent) و وعده آزادی در سده بیستویکم است.
جو بایدن، رییسجمهور منتخب، ممکن است وعده “بازگشت به شرایط طبیعی” را داده باشد؛ اما حقیقت آن است که برگشتی در کار نخواهد بود. جهان در شیوههای بنیادین خود دچار دگرگونی شده است و کارهایی که جهان در چند سال آتی انجام خواهد داد، در ساختن یک آینده پایدار، امن و بارفاه حیاتی خواهد بود.