مساله بهنظر میرسد واضح باشد. مطابق قطعنامههای سازمانملل قریب ۳۰ سال است که کشوری ۲۰ درصد از خاک کشور دیگر را اشغال کرده است و در طی یک نسلکشی و کشتار وسیع حدود یک میلیون نفر را جلای وطن داده و آواره کرده است.
سالها مذاکره برای پایان اشغال بیسرانجام مانده است و اکنون مدتی است که مجددا درگیریها آغاز شده است؛ برای تداوم یا اتمام اشغال.
اما آنچه که محل تعجب است، مواضع عجیب فعالین و تحلیلگران داخل کشور است در بافتن آسمان به انواع ریسمان برای توجیه یک و بام و دو هوای مواضعشان و عدم حمایت از تلاش برای پایان یک اشغالگری آشکار.
کسانی که به محض وقوع کوچکترین افعال غیرانسانی در اقصی نقاط جهان، برای تحلیل و محکومیت آن از هم پیشی میگرفتند، بهیکباره نسبت به وقوع یک اشغالگری ٣٠ ساله در همسایگیشان، سکوت اختیار کردهاند و در بهترین حالت آن را مربوط به مسائل داخلی کشورهای بیگانه و بیارتباط با ما قلمداد میکنند! بگذریم از انواع تحلیلهای عجیب و غریب در حمایت از اشغالگری آشکار ارمنستان!
حال آنکه پرسش واضح است، اگر اشغالگری و تجاوز و کشتار و نسلکشی محکوم است؛ چرا این محکومیت در قبال تجاوزگری آشکار ارمنستان صورت نمیگیرد؟
اگر سیاست خارجی کشور ما اولویت منافع ملی و تنظیم سیاست خارجی بر اساس مصالح ملی است؛ پس چرا در سوریه و لبنان و فلسطین حضور داریم و حمایت مالی و نظامی انجام میدهیم؟
و اگر چنین نیست و سیاست اصولی کشور ما، حمایت از مظلومین و ستمدیدگان و مخالفت با اشغالگری و تجاوز و تضییع حقوقبشر است؛ چرا در مساله قرهباغ موضع بیطرفی اتخاذ شده است و افزون بر این و برخلاف موضع رسمی اعلامی، به صورت ضمنی از اشغالگری ارمنستان حمایت میشود؟
اینکه مردم آذربایجان ایران نسبت به همزبانان و همکیشان خود درآنسوی ارس احساس تعلق خاطر دارند، امری پوشیدهای نیست. همچنان که اعراب یا فارسزبانها و یا کردها نسبت به همزبانان خود در دیگر کشورها تعلق خاطر دارند و احساس پیوند میکنند و امری مذموم نیست.
با وجود گذشت سالیان دراز از جدا شدن آن سوی ارس از ایران، پیوندهای خانوادگی و عاطفی و فرهنگی میام دو سوی ارس همچنان حفظ شده و قلب مردم آذربایجان نیز از آن نسلکشی و اشغال ٣٠ساله جریحهدار است.
سیاست دوگانه دولت در قبال مساله اشغال قرهباغ و ۲۰درصد از خاک آذربایجان و حمایت ضمنی از تداوم اشغالگری ارمنستان، نمک بر این زخم پاشیدن است!
حداقل انتظار این است که حتی اگر بهواسطه فشار روسیه امکان حمایت از طرف مظلوم مقدور نیست، حداقل بیطرفی واقعی خود را حفظ کنند و با حمایت ضمنی از ارمنستان و ایجاد زمینه برای تداوم اشغالگری، نمک بر این زخم نپاشند.
اینکه مردم معترض آذربایجان ایران به این سیاست و رفتار دوگانه را با اتهاماتی چون جداییطلب و پانترک شیعه و وابسته به آنسوی مرزها و… برانیم؛ صرفا یک فرافکنی و فرار از واقعیت رفتار دوگانه خودمان است. و بیشک اثرات مخربی در پیوندهای ملی خواهد گذاشت و به گسترش شکافهای قومی-ملی منجر خواهد شد.
تحلیلهایی نظیر دستهای پشتپرده ترکیه و اردوغان برای مستدل کردن این اتهامات نیز توجیهاتی بیش نیست.
سالیانی دراز است که ارمنستان مستظهر به حمایت روسیه، قرهباغ و ۲۰درصد از خاک جمهوری آذربایجان را تحت اشغال خود دارد و ایران نیز همداستان با روسیه بهصورت ضمنی از اشغالگری ارمنستان حمایت میکند. پس قاعدتا هماکنون نیز حمایت ترکیه از جمهوری آذربایجان برای پایان اشغالگری هم نباید اشکالی داشته باشد…