جهان صنعت
وقتی دولت تمامقد حمایت خود را در سرمایهگذاری از بورس شروع کرد و مهمتر از آن به سهام عدالت که سالها به عنوان ورقپارهای افتاده در کنج رف خانهها اعتبار داد نگاه و نظر عمومی این بود که دولت خصوصا رییسجمهور راه جدیدی برای سرمایهگذاری به مردم از جمله گروههای ضعیف جامعه که پول زیادی ندارند تا در بخش مسکن، اتومبیل، سکه و ارز سرمایهگذاری کنند، یافته است. چندین اقدام دولت در مورد مسکن و سکه و ارز و تصویب قوانینی که مالیات این بخش از سرمایهگذاری را در دستور کار قرار داده بود عامه مردم را متقاعد کرد که دولت درصدد است به کمک مردمی که نمیتوانند با توجه به گرانی مسکن و عدم آشنایی به خرید سکه و ارز در این بخشها سرمایهگذاری کنند با مراجعه به کارگزاران بورس سرمایه اندک خود را در این بازار به گردش درآورند، تصویب قوانین مالیاتی مربوط به خانههای خالی، تصویب قوانین مربوط به مالیات سکههای خریداری شده سابق و قواعد سفت و سخت حاکم بر خرید و فروش ارز هم نشانههایی بود که دولت درصدد است بازار جدید سرمایهگذاری حمایتشدهای به نام بازار بورس را در ایران کلید بزند.
ورود شستا به بورس و ارائه ۱۰ درصد از سرمایه شرکتهای زیرمجموعه تامین اجتماعی که با تبلیغات گسترده رسانهای صورت گرفت هم موثر بودن کلید آقای روحانی در قفل فروبسته اقتصاد خسته ایران را نشان میداد. وقتی مسوولان تامین اجتماعی از همه ابزار تبلیغی سود بردند و ورود شرکتهای زیرمجموعه این سازمان به اتاق بورس را شقالقمری دانستند که برای اولین بار کارکرد شرکتهای زیرمجموعه سازمان تامین اجتماعی شفافسازی میشود در همان تاریخ یکی از دوستان که سمت مشاوره در ورود شستا به بورس را داشت از صاحب این قلم خواست در این خصوص مطلبی بنویسم که برای اولین بار مدیریت شرکتهای زیرمجموعه سازمان تامین اجتماعی شفافسازی میشود و دیگر شاهد آن نخواهیم بود که مثلا شخصی مانند آقای سعید مرتضوی تصمیم بگیرد کل شرکتهای تامین اجتماعی را به بخش خصوصی بفروشد و همه قواعد خرید و فروش اموال دولتی از مزایده و مناقصه را زیر پا بگذارد و اگر در حساب و کتاب فروش شرکتها اعداد و ارقام جابهجا شوند مثلا اسنادی کم و زیاد گرفته شود خستگی کار و اخذ اسناد در شب را بهانه قرار دهد، بلکه با ورود شستا به بورس سهامداران جدید که از طریق خرید اوراق بورسی، دارای سهامی در شستا میشوند اجازه نخواهند داد روشی که آقای سعید مرتضوی در فروش شستا به آقای بابک زنجانی در پیش گرفت تکرار شود. در همان تاریخ به دوست مشاورم گفتم من از اقتصاد خصوصا بورس و سهامداری بورسی چیزی نمیدانم ولی آنچه شما میگویید و ادعا میکنید که شفافیت وارد شرکتهای زیرمجموعه سازمان تامین اجتماعی خواهد شد هم درست نیست. زمانی وضع فعلی مدیریت شرکتهای دولتی فرق خواهد کرد که سهامداران جدید در مدیریت شرکتها دخالت داشته باشند. اینکه ۱۰ درصد از سهام را بفروشند و در اداره شرکت تغییری حاصل نشود نه اینکه اتفاقی در جهت شفافیت نیفتاده است بلکه سرمایهای که با این روش از مردم گرفته شده در معرض آسیب است.
حمایت دولت از سرمایهگذاری در بورس بر کسی پوشیده و پنهان نیست و این حمایت صریح و فراگیر بود، مسوولان دولتی آنچنان از حضور شرکتهای دولتی در بورس یاد میکردند که گویی کلید زنگارگرفته رییسجمهور در سال پایانی دوره ریاستجمهوریاش قفل اقتصاد مملکت را باز کرده است. خانهنشینی مردم در موج اول کرونا و بیکاری همگانی و تشویق دولتیان به حضور در بازار بورس رونقی به این بخش از سرمایهگذاری جدید داد که عدد سهامداران بورس را از مرز میلیونها گذراند. موج جدید چنان ولولهای در خانوادهها به راه انداخت که هر چه سرمایه داشتند را نقد کردند و راهی کارگزاریهای بورس شدند. از طرفی تابلوی بورس هم صعود تند و تیزی را حتی در تعطیلات نوروزی نشان میداد که عقلای قوم هم واکنش نشان دادند. یکی از همکاران دانشگاهی که برای تبریک عید به من زنگ زد و از حالواحوالش پرسیدم، پاسخ داد که خوبم اما خوبتر هم شدهام. سالها پای تختهسیاه و حالا وایتبورد گچ خوردم و بوی تند جوهر ماژیک مشامم را اذیت میکرد. حقوق دانشگاه کفاف مخارج معمولی زندگیام را نمیداد اما مدتی است با فروش ماشین و چند تا سکهای که در خانه داشتیم وارد بورس شدم و همین مدت کوتاه به اندازه حقوق چندین سال دانشگاه سود بردم. چقدر طول و عرض کلاس را طی کردم و خستگی روزانه را به خانه بردم. پرسیدم از عاقبت کار یا به قول رسانهها از حباب بورس وحشت نداری که ماشین و اندک اندوخته روز مبادای منزل را فروختی؟ با قاطعیت گفت همه توصیههای رییسجمهور، معاون اول، وزیر کار، وزیر اقتصاد و دیگر مسوولان را جمعآوری کردم مثنوی هفتاد من کاغذ شد. مگر حمایت دولت از بورس واقعی نیست؟ افراد عادی که قصد کلاهبرداری دارند با روش متقلبانه وارد میشوند و با شرکتها و سودهای موهوم مردم را فریب میدهند. اینجا دولت تمامقد از بورس دفاع میکند. نه، خوفی ندارم و با اصرار میگفت شما هم وارد شوید، بازار پررونقی است صد میلیون من هم الان چندین برابر شده است. برای اولین بار است که با آرامش به خواب میروم و دغدغه معاش ندارم. چند روز قبل همین دوست به دفترم آمد برافروخته و خشمگین و درخواست داشت شکوائیهای علیه دولت و مسوولان دولتی تهیه کنم و وکالت او و دیگر دوستانش را بپذیرم که دولت در رابطه با بورس مردم را فریب داده است. میلیونها نفر از هستی ساقط شدند. مگر میشود مسوولان دولتی از مردم بخواهند وارد بازار بورس شوند و از حباب و ترکیدن و ضرر کردن نترسند؟ مگر اقدامات مسوولان دولتی در تشویق مردم معنایی غیر از این داشته و دارد که بازار سرمایه، بازار مطمئنی است و دولت هم شرکتهای خود را وارد بازار بورس کرده است و آینده این بازار پرمنفعت مورد حمایت دولت است. دوست دانشگاهیام میگفت قصد آن نداریم که مانند سپردهگذاران موسسات مالی راهپیمایی اعتراضی کنیم و برای دولت هزینه درست کنیم اما قصد آن داریم که چند نفری از دوستان سرمایهگذار در بازار بورس شکوائیهای علیه دولت تقدیم مراجع قضایی کرده و دادخواهی کنیم. با رفتن دوستم این سوال برای نگارنده پیش آمد که به راستی حمایت دولت از بورس و تشویق مردم به سپردهگذاری در این بازار آیا مصداق عینی تمهید مقدماتی نیست که نتیجه آن بر باد رفتن سرمایه اندک گروههایی شد که به دولت اعتماد داشتند؟ و حالا در جایگاه مالباخته قصد آن دارند به روش قانونی علیه دولت خصوصا مسوولان تراز اول آن با تکیه بر سخنرانیها و مصاحبهها و حمایتها اقدام قانونی به عمل آورند؟ معلمی که ماشین چند سال پیش خریداری شده خود را فروخت و در بورس سرمایهگذاری کرد امروز هم سرمایهاش از دست رفته و هم اعتمادش به دولت آسیب دیده است. چه کسی پاسخگوی ضرر مردم و اعتماد ازدسترفته جامعه نسبت به دولت است؟ آیا مسوولان دولتی خصوصا تیم اقتصادی دولت که مشوق مردم به سرمایهگذاری در بورس بودند مقصر هدر رفتن سرمایههای مردم نیستند؟ پرسش این است که وقتی بازار سکه با تلاطم روبهرو شد فردی را به عنوان سلطان سکه محاکمه و اعدام کردند. وقتی بازار قیر، شکر، ارز، خودرو و دیگر بخشهای سرمایهگذاری دچار نوسان و ضرر عمومی شد افرادی را به عنوان سلاطین این بخشها محاکمه و اعدام کردیم. حالا باید پرسید سلطان بورس کیست تا با محاکمه و برخورد با او رفتاری همانند دیگر سلاطین محکوم داشته باشیم.
* وکیل پایه یک دادگستری