با انبوهی از وعدهووعیدها و شماتت پیشینیان روی کار آمدهاند. قرار بود کاری کنند کارستان. همین، سطح انتظار از کارکرد مجلس را بالا برده و غیرواقعی کرده است، پس طبیعی است که دماسنج پوپولیسم در چنین مجلسی بالا برود. اقدامات نمایشی و شواف بیشتر شود تا پوششی باشد برای آنچه در واقعیت ناشدنی است یا حداقل مجلسیان از انجامش ناتواناند. اگر پارلماننشینان یازدهم بر نظارت بیش از قانونگذاری تأكید میکنند یک علتش همین است. صدای ناظر بلندتر از قانونگذار است و برخلاف آنچه قالیباف بارها رد کرده، ازقضا مچگیری پروپاگاندای بیشتری دارد تا قانونگذاری. برای همین است که در تیمش یک تهیهکننده سینما نشسته تا نهفقط او و دیگر پارلماننشینان را در سفرهای استانی همراهی کند، بلکه میزانسهای درست را برای بازنشر در فضای رسانهای تهیه ببیند. مانند بطری آب گلآلودی که نماینده مجلس با آن عکس میگیرد تا بگوید میخواهد به عنوان تحفه برای رئیس دولت ببرد. آیا واقعا این تحفه تا تهران و به پاستور رسید؟
تازهترین اقدام نمایشی مجلس، احضار رئیس سازمان بورس در پی افت شاخصهاست. مجلس جایی است که قاعدتا باید به تعبیه سازوکارهایی در حوزه قوانین و زیرساختهای اقتصاد بپردازد تا به بهبود فضای کسبوکار و امنیت روان بازار منجر شود. در این صورت اوضاع بورس هم بسامان خواهد شد. اما چون میداند این کار از عهده مجلس به طور عام و اعضای فعلیاش به طور خاص به دهها دلیل خارج است، چاره را در احضار میداند؛ آنهم نه وزیر اقتصاد بلکه رئیس بورس را. مجلسیان به جای کلمه «فراخواندن»، ترجیح دادهاند از واژه «احضار» استفاده کنند؛ چراکه در «احضار» که کار ناظم و ناظر است، اقتدار بیشتری مستتر است. این در حالی است که طبق قانون مجلس باید رئیسجمهور و وزرای کابینه را به مجلس فرا بخواند، سؤال کند؛ اگر قانع نشد، استیضاح کند و اگر باز هم قانع نشد رأی به برکناری دهد. حالا سؤال اینجاست که اگر پارلماننشینان از سؤال رئیس سازمان بورس قانع نشدند، چه؟ به لحاظ قانونی هیچ اختیاری برای برکناریاش ندارند. اینجاست که رفتارشان مصداق پوپولیسم است؛ همان هیاهو برای هیچ.
هیاهوهای مجلس اصولگرای چهارماهه بسیار بیش از این بوده است. تقریبا تمامی وزرا در این مدت به مجلس احضار شدهاند. پارلماننشینان با توپ پر و تشر بر آنها تاختهاند. حسن روحانی را اول تهدید به سؤال و بعد هم استیضاح کردند... نتیجه اما؟ هیچ. حتی طرح استیضاح یک وزیر هم رأی نیاورد چه برسد به خود استیضاح وزیر یا رئیسجمهوری.
آش آنقدر شور شده که صدای سایتهای اصولگرا را هم درآورده است. مثلا در ماجرای پویش انصراف برخی نمایندگان تهران از دریافت مقرری مسکن، سایت صراطنیوز از آن به عنوان یک شواف یاد کرد و نوشت: «اکثر نمایندگانی که به این پویش داوطلبانه پیوستهاند ازجمله منتخبان تهران محسوب میشوند که بررسی سوابقشان حاکی از عهدهداری سمتهای ریز و درشتی است که پیشتر به دوش کشیدهاند و بعید به نظر میرسد که با این کولهبار مملو از تجربه و خدمت، نتوانسته باشند «آلونکی هرچند محقر»(!) را برای خود در پایتخت فراهم کنند! با این حساب بخشیدن حق مسکن چنین نمایندگی، شقالقمری نیست که بخواهد رپرتاژ آگهی تمامی سایتها و خبرگزاریهای همسو و حتی غیرهمسو شود!».
ظهور نوپوپولیسم پارلمانی البته چیزی نبود که قابل پیشبینی نباشد. خود اصولگرایان پیش از انتخابات مجلس هم زنهار داده بودند. جواد آرینمنش، نماینده ادوار مجلس و عضو حزب مؤتلفه هم پیشبینی کرده بود که ممکن است مجلس در دام پوپولیسم بیفتد. او سال گذشته گفته بود: «ممکن است {مجلس} به دست جریان پوپولیسم بیفتد؛ جریانی که با ارائه شعارهای فریبنده و تکیه بر نابرابریهای اجتماعی و وجود فقر و فساد و تبعیض، شعار عدالتخواهی و تحقق رفاه نسبی را سر داده و با این روش ابتکار عمل را در دست خواهد گرفت...». البته او تصور میکرد یک جریان ملیگرای سکولار پرچمدار پوپولیسم شود نه اصولگرایان!
ناصر ایمانی، تحلیلگر اصولگرا نیز قبل از انتخابات اسفندماه گفته بود: «در مجموع باید گفت موضوع رشد پوپولیسم یکی از خطرات اصلی انتخابات اسفندماه مجلس و حتی انتخابات آتی است. بنا بر شرایط ویژهای که در عرصههای سیاسی و اقتصادی کشور وجود دارد، امکان ظهور و بروز پوپولیستها در انتخابات وجود دارد». هرچند آن زمان بازگشت پوپولیسم در مجلس را به اعوان و انصار احمدینژاد و یارانش منتسب میکردند که میخواستند با فهرست اصولگرایان وارد مجلس شوند اما این پدیده فقط در احمدینژاد خلاصه نمیشود. اصولگرایی اصولا بستر آماده و پهنی برای رشد پوپولیسم دارد.
اما برخلاف ناصر ایمانی، محمد ایمانی کیهان این نقدها را مالیخولیا میخواند و مینویسد: «وقتی مالیخولیا عود کرده باشد، چنان اختیار را سلب میکند که ناچار، درباره خطر پوپولیسم آژیر بکشند؛ چراکه شماری از نمایندگان، خود را نوکر مردم یافته و به جای مدیریت از راه دور، مشکلات را از زبان خود مردم شنیدهاند! این خودزنی اگر مالیخولیا نیست، پس چیست؟ اگر عقلشان زائل نشده بود، خود پیشقدم این رویکرد درست که بدیهیترین ادب وکالت مردم است، میشدند». او پاسخی برای این سؤال ندارد که بر مبنای کدام قاعده و عرف، یک نماینده اجازه دارد از حوزه نماینده دیگری سرکشی کند؟ کجای دنیا نمایندهای از مردم منطقهای رأی میگیرد اما به جای خودش نماینده دیگری را به همان منطقه برای رسیدگی میفرستد؟ پاسخی برای این سؤال ندارد که افتتاح یک پروژه از سوی دولت در خوزستان چه ربطی به نماینده تهران اهلِ مشهد دارد؟ آیا نماینده خوزستان اختیاراتش را به قالیبافِ رئیس مجلس تفویض کرده است؟ بر مبنای کدام قانون و قاعده؟ این رفتارها اگر نامش پوپولیسم نیست پس چیست؟