ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 11.05.2020, 18:18
قطاری به مقصد ایکس

مائده امینی - روزنامه نگار

گزارش میدانی همشهری از میان صف‌های طویلی که مقابل دفاتر پیشخوان دولت ایجاد شد
بسیاری از کسانی که این روزها برای دریافت کد بورسی در صف‌های طولانی ایستاده‌اند مشکلات اقتصادی و معیشتی دارند و اطلاعات زیادی از بورس ندارند

طرح فاصله‌گذاری اجتماعی انگار در این دفاتر محلی از اعراب ندارد. صف‌ها توی‌ هم چرخیده و به خیابان رسیده. وارد یکی از این دفترها می‌شوم. جای نشستن و حتی ایستادن نیست. می‌پرسم: «صف برای چیست؟» اپراتور که صورتش را زیر شیلدی پلاستیکی پنهان کرده و خسته به‌نظر می‌رسد، بی‌حوصله می‌گوید: «واسه بورسه. کد بورسی می‌خوای؟» سرم را به نشانه تأیید تکان می‌دهم. نامم را می‌پرسد و می‌نویسد. نفر هشتادوششم صف انتظار می‌شوم. یکی دیگر از اپراتورها برایم توضیح می‌دهد: «اگر کاری داری برو و انجام بده. حداقل یک ساعت معطلی داره. باید سرپا تو خیابان بایستی. من دیروز حداقل ۵۰نفر مراجعه‌کننده داشتم». یکی از خانم‌ها که سنی از او گذشته است و پوشه مدارکش در دستش مچاله شده، می‌گوید: «اگر کد می‌خوای همین‌جا وایسا. اقلا آدمای خوبی‌ان. تا ۲ساعت دیگه نوبتت می‌شه. ولی دفتر خیابون دهم غلغله‌اس. کارِتم آخرش معلوم نیس راه بیفته یا نه». می‌پرسم آیا از بورس چیزی می‌داند؟ «من که نه. من دیگه سن‌وسالم امان یادگیری نمی‌ده. بچه‌هام گفتن برو بگیر. وضعمون بهتر می‌شه. اندازه حقوق بازنشستگی که سود داره».
راهم را کج می‌کنم و به دفتر خیابان دهم فروردین می‌روم. جای سوزن انداختن نیست. اینجا هم همه برای دریافت کد بورسی آمده و صف کشیده‌اند. اپراتور اصلا حوصله ندارد. تقریبا سر هرکسی که وارد می‌شود یک داد نصفه‌نیمه‌ای می‌کشد. قوانین این دفتر با بقیه دفاتر فرق دارد. اینجا باید ۸صبح حاضر باشی و مدارکت را پشت‌نویسی شده تحویل بدهی تا شاید ساعت ۴-۳بعدازظهر موفق به دریافت کد بورسی شوی. ساعت از ۱۲گذشته. دختر جوانی روی پله‌ها نشسته و زبان می‌خواند. از او می‌پرسم چند ساعت است که اینجا نشسته؟ ماسکش را جابه‌جا می‌کند و می‌گوید: «اینجا اگه مدارکت‌ رو ساعت هشت نرسوی، معلوم نیست کارت راه بیفته. ساعت ۱۰صبح اومدم و مدارکم رو آوردم. دیروز هم گفتم نمی‌توانم ساعت۸ اینجا باشم. اون آقا گفت چندساعتی بشینم تا شاید کارم راه بیفته». دفاتر پیشخوان دولت این روزها، ده‌ها مراجعه‌کننده به‌خود می‌بینند. همه برای دریافت کد بورسی و احراز هویت آمده‌اند. اما آیا واقعا سود کردن در بازار سرمایه، به همین آسانی است؟ آیا همه آنها که این روزها، سلامتی‌شان را در اولویت دوم قرار داده‌اند و به این دفاتر شلوغ آمده‌اند، می‌دانند قرار است وارد چه دنیایی شوند؟

ساعت۵ صبح بیا، نوبت بنویس، ‌مشاوره بگیر
شمال... جنوب... شرق یا غرب، فرقی ندارد. بررسی‌های همشهری نشان می‌دهد که تقریبا وضعیت همه دفاتر همین، یا چه بسا بدتر است. دفتر پیشخوان دولت دیگری هم در جنت‌آباد به مراجعان خود گفته است از ساعت ۵صبح آنجا حاضر باشند و نام‌نویسی‌ کنند تا به‌ترتیب نوبت‌شان شود، اما در عمل خبری از این نظم و ترتیب نیست. دفتر پر از آدم‌های منتظر در صف کد بورسی شده است. شلوغی‌ها و استقبال از بازار سرمایه باعث شده که سامانه‌ها دچار مشکلاتی جدی شوند. خیلی‌ها نمی‌توانند حتی سامانه سجام را باز کنند. عده‌ای دیگر هم از نرسیدن پیامک‌ها گلایه دارند. یکی از این پسرها که موتورش را پشت در پارک کرده می‌گوید: «این روز سومیه که می‌آم اینجا. هنوز پیامکی که باید برای من نیومده. نمی‌دونم چی کار کنم».

تقلب در آزمون کارگزاری!
کد بورسی در همان لحظه صادر نمی‌شود. این موضوعی است که اپراتور برای همه باید توضیح بدهد: «شما ابتدا یک کد «امی» دریافت می‌کنید و بعد از یک‌ماه کارگزاری، کد بورسی و رمز عبور شما را برایتان ای‌میل و پیامک می‌کند». فرم‌های ثبت‌نام را که حالا دیگر دست همه مراجعه‌کننده‌ها هست نگاه می‌کنم. در گوشه‌ای از دفتر عده‌ای از یکدیگر سؤال می‌پرسند و به‌نظر می‌رسد استرس دارند! به میان‌شان می‌روم. زنی سرآسیمه می‌پرسد: «انگار تهش امتحان داره! شما جواب این سؤالا رو بلدی؟». به سؤال‌های پیش پا افتاده نگاه می‌کنم؛ سؤال‌هایی که احتمالا هر کس که نام بورس و بازار سرمایه به گوش‌اش خورده باشد می‌تواند آنها را پاسخ دهد، اما در این دفتر پیشخوان، ۵-۴ نفری در حال جست‌وجوی پاسخ برای این سؤال‌ها هستند.

هشت‌مان گرو نه‌مان است
حکایت صف کشیدن مردم در این روزها برای دریافت کد بورسی، حکایت عجیبی است. دیگر از هر خانواده انگار به‌طور میانگین یک نفر سراغ بازار سرمایه آمده. می‌روم سراغ پسر جوانی که کارش در دفتر تمام‌شده و با خوشحالی به سمت در خروجی می‌رود. می‌پرسم چقدر از بورس می‌داند و نمی‌ترسد از اینکه شاخص ریزش کند؟ لبخند کمرنگ می‌شود. انگار از مواجهه با این سؤال خوش‌اش نیامده. کارت خبرنگاری‌ام را می‌بیند و سر درددلش باز می‌شود؛ «خانم من ۲ماهه بیکار شدم. هشتم گرو نهمه. پارسال ۲میلیون و ۲۰۰هزار تومان حقوق می‌گرفتم. امسال که هر کاری پیدا می‌کنم می‌گن نهایتا ۲میلیون و ۵۰۰هزار تومان. شما بگو من از کجا بیارم؟ چقدر کار کنم؟ چطور تشکیل خانواده بدم؟ فعلا با کار کردن در تپ‌سی بخور و نمیری درمی‌آرم. همین رو می‌خوام بذارم تو بورس زیاد شه. سود کنم. فوقش از دستم می‌ره. مگه بالاتر از سیاهی رنگیه؟»
انگار حق با اوست. تعداد زیادی از مراجعه‌کنندگان این روزها به دفاتر پیشخوان دولت، اگرچه از سوی تحلیل‌گران قضاوت می‌شوند، اما در دنیای خودشان با مشکلات سخت مالی دست و پنجه نرم می‌کنند. خسته‌اند و دیگر از پس خرج و مخارج برنمی‌آیند. چطور می‌توان آنها را سرزنش کرد؟
اگرچه از سوی دیگر هستند کسانی که با شرایطی متفاوت‌تر آمده‌اند تا از آب گل‌آلود این روزهای بورس ماهی بگیرند. انگار به خوبی نمی‌دانند که بازار سرمایه با کسی شوخی ندارد. دیگر ماجرا مانند مؤسسات مالی و اعتباری نیست و قرار نیست دولت خسارت هیجان و طمع برخی را بدهد، چرا که ماهیت بازار سرمایه همین است؛ نترس و ریسک کن.