افزایش بیماریها در سایه شادنبودن مردم
بهطور کلی باید در نظر داشت که یکی از مهمترین معایب شادنبودن مردم را میتوان شیوع انواع بیماریها در میان افراد جامعه عنوان کرد، چراکه تحقیقات نشان میدهد که شادی خود میتواند عاملی بازدارنده برای ابتلا به بسیاری از بیماریها باشد. بنابراین اگر مسئولان امر اقدامات جدی و مناسبی برای ایجاد شادی و نشاط انجام ندهند بهیقین در آینده نهچندان دور میتوان شاهد افزایش آمار ابتلا به انواع بیماریهای خطرناک مانند انواع سرطان، بیماریهای قلبی و عروقی و مواردی از این دست شد؛ مقولهای که بهداشت و روان جامعه را دستخوش مشکلات و گرفتاریهای بسیاری خواهد کرد. از سوی دیگر باید خاطرنشان کرد که افزایش آمار ابتلا به افسردگی را میتوان یکی دیگر از پیامدهای منفی شادنبودن مردم دانست. بسیاری از افراد جامعه متاسفانه به این عارضه مبتلا هستند که این خود میتواند عاملی برای بروز بسیاری از بیماریهای روحی روانی نیز باشد؛ مسالهای که افزونبر جامعه، کانون خانواده را هم درگیر معضلات بسیاری میکند. پرواضح است که کاهش امید به زندگی از دیگر معایب غمگینبودن مردم محسوب میشود. به عبارت سادهتر پزشکان بر این باور هستند که شادنبودن مردم میتواند عامل اصلی برای کاهش امید به زندگی و همچنین افزایش آمار مرگومیر در جامعه باشد که این خود میتواند با پیامدهای منفی بسیاری همراه باشد. آنچه مسلم است یکی دیگر از معایب غمگینبودن مردم را میتوان افزایش خشونت در میان افراد جامعه دانست، چراکه طبق بررسیهای به عمل آمده امروزه بسیاری از افراد به دلیل غمگینبودن دیگر حوصله و توان تحمل بسیاری از رفتارها و حرفها را ندارند و در اثر کوچکترین مساله بهراحتی با یکدیگر درگیر میشوند بهگونهای که طبق آمار منتشرشده طی سالهای اخیر دعواهای خیابانی بهطرز عجیبی افزایش یافته است. هرچند در این مجال باید متذکر شد که خشونت در میان اعضای خانواده نیز بسیار زیاد شده است تا جایی که شاهد دعوا و زد و خورد میان اعضای خانواده و بهخصوص برخی زوجها نیز هستیم که این خود میتواند باعث بروز تبعات منفی بیشتری شود. بهعنوان مثال افزایش قتل و موارد دیگر را میتوان در زمره دیگر عوارض منفی غمگینبودن مردم عنوان کرد. این عارضه به بافتهای پنهان جامعه نیز آسیبهای جدی وارد میکند.
افزایش فقر عاملی برای شادنبودن مردم
بدیهی است که فقر خود میتواند تأثیر بسزایی در افزایش و همهگیرشدن ناراحتی مردم داشته باشد، بهگونهای که طبق بررسیهای به عمل آمده با نامطلوبشدن شرایط اقتصادی شادی نیز از جامعه فاصله میگیرد و شهروندان از حالت پویا و شاد بهسمت غمگینشدن پیش میروند. بنابراین بهراحتی میتوان این ادعا را داشت که غمگینبودن خود ارتباط معناداری با فقر و بیکاری دارد.
شادی حق مردم است
رئیس انجمن مددکاری ایران میگوید: «یکی از برنامههای اصلی مدیران شهری و دولتمردان در کشورهای توسعهیافته، کمکردن بار این اختلالات روانی و البته استرسهاست. در این میان روانشناسان و جامعهشناسان اصلیترین نسخه درمانی برای چنین جامعهای را که درگیر استرسها و بیماریهای روانی است، نشاط و شادی اجتماعی میدانند و معتقدند این نشاط در عملکرد افراد در جامعه تأثیرگذار خواهد بود.» سیدحسن موسویچلک با بیان اینکه فراهمآوردن زمینه و بستر برای تعاملات اجتماعی میتواند تا حد زیادی مداخله مثبت در کاهش افسردگی و مشکلات روانی در جامعه باشد، میگوید: «شادی حق مردم است و نباید با این بهانه که این شادیها میتواند زمینه هنجارشکنی را به وجود آورد، مردم را از این حق محروم کرد. ما وقتی اجازه ظهور و بروز شادیهای جمعی در شهرها را فراهم نمیکنیم، یا حتی با ابزارهایی جلوی این شادیهای جمعی را میگیریم، ناخودآگاه جوانان که بیش از سایر گروهها تشنه این تعاملات و نشاط اجتماعی هستند بهسمت جمعهای پنهانی هل میدهیم. این راندن از فضای اجتماعی زمینه بروز آسیبهای اجتماعی را به وجود میآورد؛ چیزی که در حال حاضر جامعه ایران از آن رنج میبرد.»
کاهش روابط خانوادگی
جالب است بدانیم که جامعهشناسان بر این باور هستند که کاهش روابط خانوادگی نیز خود میتواند یکی دیگر از دلایل شادنبودن مردم باشد، چراکه امروزه در سایه شهرنشینی و برخی از مسائل دیگر روابط میان خانوادهها بهطرز قابل تأملی کاهش یافته است که این خود میتواند در زمره دیگر دلایل غمگینی مردم محسوب شود. از اینرو توصیه میشود که روابط خانوادگی و بهخصوص روابط میان اعضای یک خانواده بیشتر شود تا در سایه آن بتوان شاهد ایجاد شادی و نشاط در خانه بود، چراکه امروزه دیگر در بسیاری از خانوادهها صدای خنده و شادی و یا حتی بازی کودکان با والدین نیز شنیده نمیشود که این خود جای بسی تاسف دارد. امروزه والدین به دلیل مشغله کاری زیاد دیگر فرصت چندانی برای کودکان خود ندارند و کودکان نیز تمام وقت خود را با بازیهای رایانهای و یا تلویزیون سپری میکنند که این خود میتواند تاثیرات منفی بسزایی را در سلامت جسمی و روحی آنها بر جای بگذارد.
چشم و همچشمی
یکی دیگر از دلایل شادنبودن مردم را میتوان چشم و همچشمی و استفاده بیش از اندازه از شبکههای اجتماعی عنوان کرد، چراکه امروزه بسیاری از مردم زمان خود را در این شبکهها سپری میکنند. بنابراین توصیه میشود که افراد زمان کمتری را در شبکههای اجتماعی سپری کند و در مقابل فرصت بیشتری برای باهم بودن داشته باشند تا از این طریق مشکلات خود را نیز بتوانند حل کنند، چراکه مطالعات نشان میدهد افراد به دلیل استفاده بیش از اندازه از شبکههای اجتماعی دیگر زمان کافی برای درددلکردن و بیان مشکلات خود با دیگران ندارد که این خود میتواند تاثیر بسزایی در غمگینبودن افراد داشته باشد. بنابراین انتظار میرود با کاهش ساعت استفاده از شبکههای اجتماعی این مشکل نیز تا حد زیادی مرتفع شود.
برنامههای تلویزیونی
متاسفانه شادنبودن رنگآمیزی شهری و همچنین برنامههای تلویزیونی نیز خود میتواند از دیگر دلایل غمگینبودن مردم محسوب شود، چراکه امروزه با نگاهی گذرا بر سطح خیابانها بهراحتی میتوان به این مهم دست یافت که بسیاری از سازهها دارای رنگآمیزی سرد و بیروح هستند که این خود میتواند در روحیه افراد جامعه بسیار تاثیرگذار باشد. از اینرو میتوان با ایجاد تغییرات اساسی در مدیریت شهری بهراحتی نشاط و شادی را به مردم هدیه کرد. در پایان باید خاطر نشان کرد که غمگینبودن مردم خود باعث تحمیل هزینههای بسیار بالا به دولت خواهد بود. بنابراین شاید بهتر است بهجای پرداخت هزینههای بالا، با برنامهریزیهای مناسب و مدون، راهکارهای مناسبی برای افزایش شادی و نشاط در میان مردم از سوی دولت اتخاذ شود تا در سایه این مهم بتوان شاهد کاهش آسیبها و مشکلات اجتماعی نیز بود.