میگویند دو نفر را دیدند که اولی چالهای میکند و دومی آن را پر میکرد. پرسیدند این چه کار بیهودهای است که میکنید؟ پاسخ دادند: ما سه نفر بودیم. اولی چاله میکند، دومی دانه میکاشت، سومی پر میکرد. امروز نفر دوم نیامده اما ما همچنان کار خود را میکنیم.
این تمثیل شیرین، در مثالهای کاربردی و سیاسی میتواند توصیفگر شرایط تقلیدهای کورکورانهای باشد که گاه بسیار زیانبار و حتی مهلک میشوند. یک سیستم کامل اگر با تمام اجزای خود کار کند ممکن است مفید باشد، اما همان سیستم در نبود یکی از اجزایش ای بسا کارکردی کاملا وارونه پیدا کند و تماما مخرب و زیانبار شود. دولت و حکومت، کلانترین مصداق اینگونه سیستمها هستند.
ما پیشتر نشان دادیم که در نبود شفافیت چطور کارکرد مالیاتگیری دولت در سطح باجگیری افول پیدا میکند. به تازگی گزارش تفریغ بودجه نیز نشان داده که همین دولت، طی چند سال گذشته دهها میلیارد دلار ثروت ملی را به اسم دلارهای یارانهای به کانونهای نامعلومی واگذار کرده که سر سوزنی دستاورد برای مردم نداشتهاند. عملا چندین میلیارد دلار از ثروت ملت به تاراج رفته، پس چه جای تعجب اگر گروهی خدا را هم شاکر باشند که حداقل بخشی از دارایی ایرانیان در حسابهای خارجی بلوکه شده تا از معرض این چپاول در امان بماند؟
برخی از اصلاحطلبان بحران حکومتداری ما را تا سطح «افت کارکرد» در یک «دولت نرمال» تقلیل میدهند. اینان استدلال میکنند که ما نیاز داریم به صورت همزمان، ضمن انتقاد از رویکردهای غیردموکراتیک داخلی، برای لغو تحریمهای خارجی نیز تلاش کنیم. ما چنین موضعی را صرفا یک رویکرد نمایشی و تنزهطلبانه میدانیم که در عمل همانقدر مضحک است که استدلال آن دو نفر در تمثیل نخستین. فقط یک مورد ماجرای تصویب نکردن اف ای تی اف کافی بود تا آن حلقه حیاتی از کارکرد این سیستم بزرگ کسر شود و هر ناظر خردمندی بفهمد که وقتی یک حکومت به کمترین شفافیتهای مالی تن در نمیدهد، هرگونه واریز پول به حسابش عین آبیاری درخت فساد و خشونت است و با هیچ عقل سلیمی نشان نمیتواند مصداق کاهش درد و رنج مردم به حساب آید؛ اما شواهد پیش روی ما تنها شامل همین یک مثال و مصداق نیست.
وقتی حکومت پزشکان بدون مرز را از کشور اخراج میکند و همزمان خیابانهای شهر را به رژه شبهنظامیان حشدالشعبی، حزبالله لبنان و فاطمیون افغان میسپارد، آشکارا نشان میدهد که قصدی برای رساندن کمک به مردم ندارد. پس اگر به واقع دغدغه بهداشتی و درمانی داریم، اتفاقا باید از تمامی کشورها و سازمانهای جهانی بخواهیم که از هرگونه پرداخت پول نقد به این چاه ویل خودداری کنند. حکومت اگر واقعا کسری پول دارد میتواند از هزاران میلیارد ثروت تلنبار شده در ابرکارتلهای بنیاد مستضعفان و آستان و ستاد اجرایی برداشت کند که البته برداشت نخواهد کرد. ما باید از نهادهای بینالمللی بخواهیم که کمکهای خود را به صورت غیرنقدی و با تهیه محمولههای دارویی، تجهیزات بهداشتی و حتی کمکهای غذایی آماده کنند و همانها را نیز تنها از مسیرهای شفاف و نهادهای قابل اعتماد نظیر پزشکان بدون مرز، صلیب سرخ یا سازمان بهداشت جهانی ارسال کنند.
در نهایت آنکه، ما هرگونه پرداختن گزینشی به مسائل را مردود میدانیم و گمان میکنیم هر جریانی که بخواهد یکی از بخشهای مشکل را مسکوت گذاشته و بر روی دیگری تمرکز کند، دچار همان عارضه تمثیل نخست میشود. ما تحریمها را پیامد همان رویکردی میدانیم که از یک سو سیاستهای جنونآمیز منطقهای را از دایره تصمیمگیری و اعمال نظر شهروندان خارج میکند و از سوی دیگر، از همین سیاست غیرانتخابی، سپر بلایی میسازد برای توجیه و پنهانسازی تمامی مفاسدی که خود باعث و مسوولاش بوده است.
وبسایت کلمه، مجموعه بسیار خوبی در نقد این سیاستها منتشر کرده است. این مجموعه، نزدیکترین روایت به چهارچوب نگرش میرحسین موسوی به سیاستهای منطقهای است که ما نیز با آن موافق و همدل هستیم. با تکیه بر همین نگاه جامع است که ما ریشه بسیاری از مشکلات امروز کشور را در یک «حکومتِ نظامی» میدانیم که ماشین جنگافروز و توسعه طلب خود را به هزینه ملت ایران به جان تمامی ملتهای منطقه انداخته است.
به باور ما، در کنار ضرورت احیای دموکراسی و مشروطیت در کشور، توقف این ماشین جنگی و این چاه ویل پولهای مملکت، همان حلقه مفقودهای است که تا تکمیل نشود، حاکمیت ما به صورت یک دولت معمول و متعارف در نمیآید و در نتیجه هیچ کس هم نمیتواند آن را نماینده و حافظ منافع ملی ایرانیان قلمداد کند.